«قال الله تبارک و تعالی: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ».[1]

  • فاش می گویم و از گـفـته خـود دلـشادم بنده عـشقم و از هـر دو جـهان آزادم
  • طـائرگلشن قـدسـم چه دهم شـرح فراق که در این دامگه حـادثه چـون افتادم
  • من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در دیــر خــراب آبـادام
  • تاشدم حلقه به گوشه در میخانه عشق هـردم آید غمـی از نو به مبارکبادم
  • نیست درلوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حـرف دگـر یاد نداد استادم

عرش الهی

دل فقط محل و جایگاه«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ».[2] است. دل مومن عرش خداست. خدا می فرماید: در آسمان ها و زمین جا نمی شوم ولی در دل بنده مومن جا می شوم. دل مومن عرش خداست یعنی جایگاه خداست.

  • سایه طوبی و دلجوئی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم

برکات ذکر صلوات

صلوات خاصیت فراوانی دارد. خداوند ثواب بی اندازه و بی حسابی برای صلوات فرستنده می دهد. شب معراج، حضرت محمد فرشته ای را دیدند که دست ها و انگشت های زیادی دارد، میلیون ها، هزارها انگشت و دست دارد. پرسیدند: تو چه فرشته ای هستی؟ عرض کرد: آقا من مامور حسابرسی هستم. فرمودند: چقدر توان حسابرسی داری؟ گفت: تمام باران هایی که باریده است حسابش دست من است، چقدر از این قطره ها به دریا ریخته است و چقدر در خشکی ریخته است. فرمود: چیزی هم هست که نتوانی حسابش را برسی؟ عرض کرد: هر گاه امت شما جایی جمع بشوند و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند من از شمردن و حساب فضیلت ثوابی که خدا به آن ها می دهد عاجز هستم. ما مستحباتی مثل نماز جماعت داریم که اندازه فضیلتش قابل شمارش نیست. « يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»[3]. بعضی جاها خداوند بی حساب چک سفید می دهد. در نماز جماعت اگر بیش از ده نفر جمع بشوند، جن و انس و ملائکه نویسنده بشنوند، آب های دریاها دوات بشوند تمام برگ ها ورق بشوند، درخت ها برگ بشوند، حساب یک رکعتش را نمی توانند بنویسند. اگر لطف خدا و فضل خدا یار ما بشود یک دانه از این صلوات ها و نماز جماعت ها بگیرد کارمان درست است. روایت داریم که یک عمل از هرکس قبول بشود خدا او را عذاب نمی کند و به بهشت می برد خدا شکوراست. یک حسنه از ما به حساب خدا بیفتد حساب مان باز بشود دیگر درست است. خدا می فرماید: به عزت و جلالم قسم تو را عذاب نمی کنم به بهشت هم می برم. اگر خدا لطف کند و کار ما بگیرد، آخرتمان تضمین می شود. مثالی که برای خودم می زنم این است: کسی یک کاسه ماست گرفته بود و کناردریا رفته بود، ماست را در دریا ریخته بود و هی با قاشق به هم می زد. می گفتند: چرا بهم می زنی؟ می گفت: می خواهم این ماست را مایه کنم و این دریا را ماست بکنم. گفتند: مگر می شود؟ گفت:نه، اما اگربشود می دانی چه می شود. ما کارهایی که می کنیم مثل آن است که با یک کاسه ماست بخواهیم دریا را ماست بکنیم. من می گویم نمی شود از خودت ناامید باش، اما خدا را چه دیده ای گاهی کوه ها را به یک کاهی می بخشد اما اگر بشود می دانی چه می شود. انشاالله می شود. به خداوند خیلی خوش بین باشید. خدایا امیدت را در دل های ما تثبیت کن. تلاشت را بکن اما از خودت نا امید باش امیدت فقط به خدا باشد خوش بینی به خدا را تثبیت کن.

عبور از پل صراط، به برکت صلوات فرستادن

روایت داریم فرشته ای درکنار پل صراط مامور است که بعضی ها را نجات بدهد.(پل صراط قبل از بهشت است.)«وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها»[4]. آیه قرآن است که همه باید از پل صراط عبور بکنند و هر که از پل بگذرد خندان است. این پل برای بعضی ها از مو باریک تر است و برای بعضی ها از اتوبان پهن تر است. فرشته مامور پل صراط می آید پر و بالش را پهن می کند پل درست می کند و می گوید: بیایید از روی پر من رد بشوید. می گویند: تو چه فرشته ای هستی؟ می گوید: خدا من را مامور کرده پر و بالم را برای کسانی که در دنیا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده اند پل قرار بدهم. من پر و بالم را پل قرار می دهم تا این ها را از جهنم ردشان کنم. این صلوات سپر ما بین آتش جهنم است.

« فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور » [5] جهنم مثل خندق و گودال است .اگر کسی از پول و ریاست و دنیا بگذرد می تواند از پل صراط رد بشود. بعضی ها موقع ظهر می بینند مشتری ها سرو کله شان پیدا می شود در طول ماه مبارک رمضان هم یک روز درمسجد پیدایشان نمی شود. در ظاهر مسلمان هستند شهادتین را گفتنه اند، اما به همین کاسب بگویید اگر فردا ظهر مسجد بیایی ده هزار تومان به تو می دهیم از صبح مغازش را می بندد منتظر می ماند. یعنی ما برای پول خیلی قیمت قائلیم اما برای جماعت و جلسه و روضه چقدر ارزش قائلیم. دنیا آدم را نگیرد کار آدم را از خدا دور نکند. گاهی آدم آن قدر به کار مشغول می شود که خدا را هم فراموش می کند. مواظب باشیم ماه رمضان اگر پای موعظه و جماعت نمی رویم پس کی می خواهیم برویم. چون در ماه رمضان موعظه زودتر اثر می کند چون در ماه رمضان درهای جهنم بسته است. درهای بهشت بازاست. شیطان در غول و زنجیر است. فضاء، فضای دیگری است. هم شنونده، هم گوینده و هم فضاء یک فضای دیگری است. انشاءالله قدر بدانیم هرکه از پل بگذرد خندان می شود یعنی از آتش جهنم عبور می کند. یک نفر می خواست به حضرت سلمان بی ادبی کند گفت: جناب سلمان این ریش های شما بهتراست یا دم سگ؟ حضرت سلمان با کمال آرامش فرمود: اگر این ریش ها بتواند من را از پل صراط و جهنم عبور بدهد از دم سگ بهتر می شود، اگر این قدر عرضه نداشته باشد که خودش را از آتش جهنم نجات بدهد همان دم سگ بهتراست.

  • نان و حلوا چیست فرزند و زنند همچو غل افتاده در گردنت

ما داریم در دنیا روی پل حرکت می کنیم مواظب باشیم، بعضی ها هستند که در یک لحظه رد می شوند و می روند. خوشا به حال آن هایی که سریع عبور می کنند، مقام و پول و بچه می توانند مانع زود ردشدن بشوند.

همت انسان برای خانواده یا آخرت؟

خانواده هایتان باید کمک شما باشند نه سد راه شما، قرآن می فرماید:«أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ»[6]. یعنی این ها فتنه و امتحان هستند. به خاطر خدا به زن و بچه خدمت کنید و با آن ها خوش اخلاق باشید، خیلی هم واجب است اما دین و آخرتتان را روی آن ها نگذارید. مولی در نهج البلاغه می فرمایند: بیشتر همتت را روی خانواده ات نگذار، اکثر همتت باید برای خدا و آخرت باشد. من تمام همتم را بگذارم نزول بگیرم که بچه ام دانشگاه برود، اگر می خواهم این طوری به دانشگاه برود همان بهترکه نرود. من در آتش جهنم بسوزم بچه ام برود لیسانس بگیرد و بیکار بگردد و پز بدهد. داری بکن نداری نکن. اما خودت را به آتش نزن به حرام مبتلا نکن. مرزها را رعایت کن. خدا و پیامبر و امام زمان را باید بیش از بچه هایت دوست داشته باشی. بچه ها می گویند: ما ماهواره می خواهیم، غلط می کنند. من بروم درآتش بسوزم این ها بروند کیفشان را بکنند. دینت را، آخرتت را روی خانواده ات نگذار. خانواده شما یا اولیای خدا هستند یا دشمن خدا هستند اگر خانواده شما، بچه های شما دوست خدا هستند خدا آنها را رها نمی کند خدا رزاق آنهاست، خدا کار ساز آنهاست. آیت الله بهاالدینی; این شعر را مکرر می خواندند:

  • کار ساز ما بود در فکر ما فکر ما در کار ما آزار ماست

شما می خواهید بچه ات را بزرگ کنی یا خدا بزرگ می کند شما حفظ می کنید یا خدا حفظ می کند شما رزاق هستید یا خدا رزاق هست. این قدر آدم های ثروتمندی بودند که بچه هایشان به گدایی افتاده اند. واین قدر آدم های آس و پاسی بودند که بچه هایشان جزء ثروتمندان شده اند. به این چیزها نیست که من بروم در آتش بسوزم دین و آخرتم را ضایع کنم که بچه هایم چه می شوند. محبت وخدمت بکن اما ایمانت را برای آنها نگذار. اگردوست خدا هستند خدا آنها را کفایت می کند. مگر ما روز اول همه چیز داشتیم. که من می خواهم بچه ام همه چیز داشته باشد، می خواهم نداشته باشد. برای این که داشته باشد طغیان می کند، ناشکری می کند. بگذار با چنگ و دندان خودش برود و به دست بیاورد. این قدر هم لوس و ننر نکنید. بعضی ها این وری می افتند وهمه هستیشان را روی بچه ها می گذارند. بعد هم بچه ها فحش می دهند که کم گذاشته اید. مواظب باشیم خدمت و محبت و اخلاق خوب خیلی مهم است. اما انسان دین و آخرت خودش را فدای آن ها نکند. حضرت فرمود: اگر خانم و بچه هایت دوست خدا هستند خدا دوست خودش را ضایع نمی کند، این کفایت می کند. مگر آن کسی که در حرم امام هشتم بمب گذاشت و باعث مرگ زائرین شد که بود؟ بچه یک مومنی بود. من برای چه غصه این بچه را بخورم. حضرت می گوید: اگر دشمن خدایند چرا غصه دشمن خدا را می خورید. خدا خودش می داند با دشمنانش چه کار می کند. برای دنیا این قدر جوش و حرص نزنیم، آخرتمان را ضایع نکنیم. ولی باید بدانیم شما اگر در کار خدا بودی خدا هم در کار شما و بچه هایت است، بچه هایت را به خدا بسپار شما تربیت می کنید خدا حفظ می کند.

آیت الله شیرازی امام جمعه شیراز می گفت: قبل از انقلاب چندین بار ساواک ما را دستگیر و زندانی کرده بود. در یکی از این دستگیری ها، بچه ام سرخک گرفته بود حالش خیلی بد بود. ساواکی ها منزل ما ریختند ومن را با خود بردند. خانمم هم علویه است. درآنجا من نگران بچه ام بودم، اضطراب داشتم. ساواک قبلا هم ما را گرفته بود دیده بود که حالم عادی بود ترس نداشتم. گفت: ما دفعه قبل که شما را گرفتیم خیلی آرامش داشتید این دفعه خیلی ناراحت هستید و اضطراب دارید. گفتم: برای گرفتن ناراحت نیستم بچه ام سرخک گرفته کسی هم نیست که او را دکتر و درمانگاه ببرد. برای بچه ام ناراحت هستم. ساواکی گفت: تو بچه ات را شفا می دهی یا خدا شفا می دهید. تو بچه ات را حفظ می کنی یا خدا حفظ می کند. خیالت جمع باشد خدا هست. ساواکی هم گاهی حرف حساب می زند و حرف راست می زند. گفتم: راست می گوید حرف درستی است، خدا هست. خدا بنده هایش را وا نمی گذارد. اگر دشمن هم هست بگذار زودتر برود. متوجه هستید می فرماید: آن ارثی هایی که بعد از خود می گذاری برای خودت یک قدم هم بر نمی دارید. سعدی خیلی قشنگ می گوید:

  • بـیـا تا برآریــم دسـتـی زدل کـه نـتـوان بـر آورد فردا زگل
  • بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت بیایید که ما خاک باشیم و خشت

بیداری ازخواب غفلت

حضرت می فرماید: خودت وصی خودت باش، خودت برای خودت کاری کن. وصیت هایتان را تنظیم کنید. در مواردی که خمس ندادید خمستان را بدهید. این دین را از گردنتان بیندازید، یک دفعه مرگ ناگهانی می آید. واقعا این مرگ های ناگهانی خیلی زیاد است. نصف یا بیشتر اعلامیه های ما یا جوانند یا میان سال. بین ما و مرگ فاصله ای نیست. جدا بنی بشر خیلی پوست کلفت است حالا من می گویم آقا ما قیامت را ندیدیم قبر را که با چشم می بینیم. مردن را که می بینیم چرا باور نمی کنیم. خدا می گوید: بعضی ها به تعبیر بنده خیره سرند. مثلا بعضی ها می گویند اگر برویم ببینیم خوب می شویم؟ قرآن می گوید: این طور نیست. خدا می فرماید: افرادی که از دنیا می روند وآدم های بدی هستند داد می زنند و می گویند:«رَبّ ِ ارْجِعُونِ لَعَلىّ ِ أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ»[7]. خدا یا مرا به دنیا برگردان قول می دهم کار خیر انجام بدهم، نماز قضا کنم. خدایا قول می دهم اگر برگردم درست می شوم. اگر درست می شد، با لطف و فضلی که خدا دارد شاید او را بر می گرداند. اما خدا در قرآن می فرماید: خدای که این بنی بشر را خلق کرده است به اعمال بنده خود آگاه است. از خدا بهتر کسی در عالم ما را نمی شناسد همان خدا می گوید: اگر این بنده را برگردانم همان می شودو هیچ تغییری پیدا نمی کند. فرعون وقتی گیر افتاد می گفت:« تُبْتُ الْآنَ»[8]. من توبه کردم. الان صدام هم که گیر افتاده می گوید: من کار خوبی کردم که توبه نکردم. می گویند: این هایی که مرگ بر صدام می کنند این ها عراقی نیستند. قبل از حمله امریکا انتخابات کرده بودند رای گیری کردند آراء را که از صندوق ها درآوردند گفتند: صد در صد مردم عراق به صدام رای داده اند. فرعون وقتی در آب افتاده بود می گفت: خدایا ایمان آوردم. ولی این ملعون وقتی گیر افتاد می گفت: من رئیس جمهور عراق هستم، من کار اشتباهی نکرده ام. پس آیه و قرآن دارد روشن می شود، این در قبر هم برود اقرارنمی کند فقط تنور داغ جهنم باید ذوبش کند. بعضی ها پوست کلفت هستند فقط به درد جهنم می خورند. بعضی ها هم با یک نسیم عوض می شوند. اگر به یکی "تو" بگویی ناراحت می شود، یکی هم یک چماق به سرش بزنی فرقی برایش ندارد از صد هزار حیوان هم بدتر است. خدا می فرماید:« كلاَّ إِنَّهَا كلَمَةٌ هُوَ قَائلُهَا»[9]. الان گیر افتاده است این چنین ناله و خواهش می کند اگر او را به دنیا بازگردانیم همان آدم قبلی است. در زلزله بم واقعا چیزهای باورنکردنی زیادی تعریف می کردند. می گفتند: شخصی بود که برادر و خواهرش زیر خاک مانده بودنند، برادر هنوز جان داشت. او با بی رحمی تمام برادرش را زیر خاک هل داد تا بمیرد و تمام ارث به او برسد. خیلی عجیب است آدمی هم بود که می گفت: خدا می داند که ما همه اش داشتیم شب و روز گریه می کردیم، همه اش داشتیم نعش بیرون می کشیدیم. می گفت: درطول بیست وچهار ساعت، یک ساعت استراحت نداشتیم. تفاوت را ببینید یکی برادر را به خاطر ارث بیشتر می کشد و دیگری این چنین از خود گذشتگی می کند. آدمی هم بود که چند ماه آمده بود تا بی طمع خدمت کند. آدمی هم بوده که طلای زن ها را می دزدیده است. آن زمان ماشینی تصادف کرده بود جمعا چند کیلو طلا از داخل ماشین بیرون آورده بودند. از راننده پرسیده بودند که این طلاها را ازکجا آورده ای؟ دیده بودند که از زلزله زده های بیچاره و از مردگان سرقت کرده است. بشر هر طرف بیفتد خیلی ناجوراست خدا نکند طرفی بی رحمی بیفتد.

وصیت به ثلث مال

حضرت علی می فرماید: کارهایی که می خواهی بعدا وصیت کنی اول خودت انجام بده آن هایی را که نمی توانی انجام بدهی وصیت کن بعدا انجام بدهند. دراصفهان یک سنتی است که توسط علمایش راه انداخته شده است. وصیت به ثلث، آنجا بین مذهبی ها خیلی رایج بود. خیلی هایشان هستند که ثروتمند هستند، بچه هایشان به سامانی رسیدند ونیازی به ثلث ندارند. آقا کنار وصیت نامه ات بنویس با ثلث مال من هر کار خیری که می خواهید بکنید. اگر ننویسی فقط یک کفن می توانی از اموالت برداری. درحال حاضر موسسه های خیریه ای در اصفهان است که از ثلث اشخاصی که وصیت کرده اند مدرسه ساخته شده، بیمارستان ساخته شده، مسجد ساخته شده است. ببینید خدای متعال به ما اجازه داده است که بعد از مردن هم یک سوم مالت را خودت استفاده کنی اگر وصیت کردی اما اگر وصیت نکردی همه اش در جیب ورثه می رود. نفست که بند آمد مال تو مستقیم در جیب ورثه می رود. از خواب غفلت بیدار بشویم. خدایا مرا از خواب غفلت بیدار کن، خیلی خواب سنگینی است. چیزهایی که می خواهی بعد از شما عمل کنند، چیزهایی راکه نمی توانی خودت انجام بدهی وصیت کن. جمله دیگری امیر المومنین دارد: آن هایی که ازدنیا می روند و مالی را از خود بر جا می گذارند اگر ورثه آدم های خوبی باشند کارهای خوبی انجام بدهند خدا به آنها ثواب می دهد. برای پدری که مال را گذاشته ثواب نمی دهد چون خودش دل نکرد کار خوب را انجام نداد. برای بچه هایش گذاشت. اگر کار خیرکردند آن ها برده اند. اما اگر بچه ها مالی راکه از تو رسیده درامور معصیت استفاده کردند حضرت می فرماید: شما هم در گناه آنها شریک هستید. چرا؟ چون وسیله گناه برایشان گذاشتی. بیاییم از خواب غفلت بیدار بشویم. هرکه از پل دنیا و گناه و پول بگذرد در قیامت خندان می شود. مرحوم رجب علی خیاط وقتی سر کار می رفت بین راه همه را منقلب می کرد، یاد خدا می انداخت. به کاسب ها می گفت: پول یا خدا؟

این روزها دیگر بخواهید مسجد نروید جلسه نروید قرآن سر نگیرید پس کی می خواهید بروید کی می خواهید با خدا پیوند بزنید. پل صراط روی جهنم کشیده شده است بهشت آن طرف جهنم است. باید همه از روی این جهنم عبور کنند. حالا جهنم را دنیا تعبیر می کنید، زر و زیور دنیا تعبیر می کنید، گناه تعبیر می کنید. غفلت، نسیان هر چه که ما را از خدا غافل می کند می شود جهنم، به قول مولنا که می فرماید:

  • چـیـسـت دنیا از خـدا غـافـل بـدن نی قماش و نقره و فرزند و زن
  • مال را چون بهر دین گردی حمول نـعـم مال صالح گفت آن رسول

می گوید: هر چه که شما را از خدا غافل می کند می شود دنیا، اما اگر مالت را در راه خدا خرج کنی، به فقرا بدهی این می شود آخرت، این دیگر دنیا نمی شود. ابن ابی یعفور به امام ششم گفت: آقا من خیلی دلم می خواست ثروت و پول داشته باشم. حضرت گفت: برای چه می خواهی؟ گفت: می خواهم کارهای خیر انجام بدهم، صله رحم کنم، حج بروم، عمره بروم. فرمودند: این که دنیا نیست، آخرت است. به شرطی که آدم وقتی به آن می رسد به گفته هایش عمل کند، نه فکرش به مدل ماشین و خانه باشد. بعضی ها هستند می گویند: خدا به ما بده ما چنین می کنیم چنان می کنیم. اما یک ریالش را هم به فقراء نمی دهند همه آن را خرج تشریفات و تجملات می کنند. دکورش را عوض می کند، اما کسی که واقعا مال دنیا را برای انجام کارهای خیر می خواهد تا آن را به دست می آورد کربلا می رود، مکه می رود، به فقراء کمک می کند. این برای آخرت است. می گوید:

  • چـیـسـت دنیا از خـدا غـافـل بـدن نی قماش و نقره و فرزند و زن
  • مال راچون بهردین گردی حمول نـعـم مال صالح گفت ان رسول

انفاق مال

حضرت امیر علیه السلام یکی از ثروتمند ترین افراد زمان خود شان بودند. چقدر زمین شخم زدند، چقدر خرما کاشت، چقدر چشمه جاری کرد، چقدر چاه کند. روایت داریم حضرت از دست رنج خودش غلام خرید و آزاد کرد، نه از بیت المال و مال کس دیگری، لقمه دهان خودش و خانواده اش را می گرفت و انفاق می کند. چون حضرت می داند که آن وقت چه خاصیت دارد. ما گاهی می بینیم که نزدیکانمان درفشار هستند اما دلمان نمی آید به آن ها کمک کنیم. حضرت غذای خودش و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین را به اسیری دادند، اسیری که اصلا مسلمان هم نبود. الان خدا قسمت کند مدینه بروید کنار مسجد شجره چاه هایی که حضرت با دست مبارکشان کنده و آباد کرده است با چشم خودتان ببینید. آب های چاه ها هنوز هم جاری هستند. چاه هایی را که حضرت آن زمان آباد کرده است هنوز هم جاری هستند. حضرت اگر می خواست می توانست بزرگترین ثروتمند مدینه و کوفه بشود.

در بانک خدا، چقدر دارید؟ خدا هم بانک دارد. هی پو ل هایت را از این بانک و آن بانک جا به جا نکن. وقتی می گویند: بانک، ماشین جایزه می دهد. اسم خودت و خانواده ات، نوه و نتیجه ات را می نویسی که شاید شانس تو بگیرد و برنده بشوی. در دو تا بانک خدا هم اسم بنویس.. روایت زیبایی ازحضرت امیر است که سه روز گرسنگی کشیدند سه روز فقط با آب خالی افطار و سحری کردند فقط با آب خالی روزه گرفتند. گرسنگی کشیدند موقع افطار، افطار خودش و خانواده اش و خادمش را با اختیار خودشان به یک اسیر مشرک دادند. حضرت امیر حاضر است این کار را بکند تا نگویند این مشرک گرسنه است. ما هم خمس مالمان را نمی دهیم. می گویند یک دهم زکاتت را بده نمی دهیم. یک چهلم گوسفندت را بده نمی دهیم. این مسائل برای ما جا نیفتاده است. مگر بی خودی سوره هل اتی نازل می کنند. در سوره هل اتی خدا اسم حورالعین را به احترام حضرت زهرا نیاورده است و چیزهایی آورده که مخصوص این سوره است شراب بهشتی، شراب سر سبیل، زنجبیل، کافور«وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[10]. اصلا ریتم آیات فوق العاده بلند است. خدا می گوید دست مریزاد دستت درد نکند تعبیرهای مختصی دراین سوره است. «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[11]. فقط برای خدا انفاق کنیم. ما خیلی موقع انفاق می کنیم می خواهیم عوضش کاری برای ما انجام بدهند. چه عرض کنم روایت در بحار است حضرت امیر فرمودند: من می خواهم یک انفاقی بکنم که کسی نکرده باشد. اهل مدینه تعجب کردند چه می خواهد انفاق کند؟ پول کلان مثلا سیصد هزار درهم یا دینار برای حضرت آوردند. حضرت شب اول بیرون آمدند فرمود به اول کسی که برخورد کنم به او پول می دهم. فردا با اولین کسی که برخورد کردند یک زن فاحشه بود. حضرت پول کلانی را به آن زن فاحشه دادند. گفتند: آقا می گویی یک انفاقی که تا حالا نشده است، به زن فاحشه انفاق کردی؟ شب دوم اولین کسی که برخورد کردند یک دزد بود. به او انفاق کردند. شب سوم بیرون آمدند به اولین کسی که برخورد کردند یکی از ثروتمندان مدینه بود. حضرت به او انفاق کردند. گفتند: آقا باید از او بگیری. اما حضرت به او پول داد. حضرت امیر که با معیارهای ما راه نمی رود. او از ما جداست قلبش فقط محل مشیت خداست. در سوره هل اتی درقسمت آخر آیه نکته مهمی است. هر چه که خدا می خواهد از آن بالا می خواند دیکته می شود مال ما را که دیکته می کند؟ شیطان یا نفسمان؟ نمی دانم. ولی مال آنها را صدرصد خدا دیکته می کند. سرزنش و ملامت مردم مدینه را نسبت به علی ببینید، گفتند: آقا چرا به یک فاحشه و دزد و ثروتمند انفاق کردی؟ هیچ کدامش توجیه عقلی ندارد آخر آدم به یک مومن می دهد به فقیر می دهد. این قدر آدم مومن هست آب و نان ندارد شما می روید به یک ثروتمند می دهید، به دزد و فاحشه می دهید. آمدند به حضرت اعتراض کردند یا به پیامبر اعتراض کردند که ببینید که حضرت علی چه کار می کند؟ فرمودند: بروید ببینید که این ها پول ها را چه کار کرده اند. آمدند تحقیق کردند دیدند زن فاحشه بر اثر مشکلات اقتصادی به فحشاء کشیده شده بود گفت: حالا که مولی چنین کمکی به من کرده است من می روم این را سرمایه زندگیم می کنم دیگر دنبال گناه نمی روم مردم را هم به گناه نمی اندازم توبه کرده و از زن های خوب شده است. آمدند دیدند دزد خجالت می کشد گفت: با این ثروت و سرمایه که حضرت به من داده اند دیگر دزدی نمی کنم، او نیز پول را سرمایه خودش کرده و از دزدی توبه کرده بود. آمدند سراغ آن ثروتمند دیدند او هم منقلب شده است گفت: حضرت امیر که خیلی پول و پله دست و بالش نیست این قدر انفاق می کند خاک بر سر من که این قدر پول دارم چرا انفاق نکنم، این جود و کرم حضرت زد به دل آن مرد و او نیز شروع به جود و بخشش کردن کرد. انفاقی که در دل دیگران تحول ایجاد کرد.

دل بریدن از دنیا

کار دنیا تمام شدنی نیست. دیدی خانم های خانه شب و روز می دوند تا تمام کارهایشان را انجام دهند اما بالاخره یک جای کارشان لنگ می زند یاخیاطیشان می ماند یا لباس ها و یا ظرف ها، خلاصه عقب می مانند. یک بزرگی می فرمود: که کار دنیا همیشه یک طرفش لنگ است برای هیچ کس کامل درست نشده است. یک نفر می فرمود: من که خانه می سازم هیچ وقت کامل نمی سازم وقتی بنایی می کنم یک گوشه اش را نافص می گذارم می گویم هر وقت دنیا کامل بشود این جا نیزکامل خواهد شد. قرآن می فرماید:«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بحِمْدِ رَبِّكَ»[12]. خیلی از مفسرین معتقد ند آخرین سوره ای که به پیامبر خدا نازل شده سوره نصر است. تازه مدینه و مکه فتح شده بود. فوج فوج مسلمان می شدند کارها که رو به راه شد این سوره بر پیامبر نازل شد فرمود: خدا با اشاره می فرماید که دست و پات را جمع کن هر وقت دیدی کارها مرتب است حواست جمع باشد ولش کن(دنیا) آن ول نمی کند. یک داستان قشنگی مرحوم نراقی فرمود: هفت هشت تا رفیق برای تفریح و شنا کنار دریا رفتند یکی ازآن ها درشنا خیلی ماهر بود دید که یک خیک روغن از یک کشتی یا قایق افتاده است باخود گفت : حیف است بروم خیک روغن را بیاورم. رفت و خیک را گرفت، ولی رفقایش دیدند نمی آید هی می رود زیرآب و بیرون می آید به او گفتند: رفیق خودت بیا بیرون حالا که نمی توانی بیاوری غرق نشوی؟ داد زد بابا خیک نیست خوکه من اشتباه گرفتم دارد سرم را زیر آب می کند من را ول نمی کند. دنیا ظاهرش خیک روغن است داخلش خوک است، مثل کنه به تو می چسبد ولت نمی کند. هر چیز که شما را از خدا غافل کند دنیاست.

ذکرمصیبت

برویم درخانه اهل بیت، بلکه آقا اباعبدالله یک نظری به ما بکند. در روایت است کسانی که برای امام حسین گریه می کنند ملائکه میان اشک های این ها را می گیرند اشک هایشان را ذخیره می کنند و روز قیامت این اشک ها را روی آتش ها می ریزند و آتش ها خاموش می شوند. اشک از خودش بیرون می آید وصل به محبوبش می شود به رحمت بی پایان خدا وصل می شود. پدر شهید می فرمود: من تا وقتی که بچه ام شهید نشده بود اصلا روضه حضرت علی اکبر را درک نمی کردم که بر آقا اباعبدالله چه گذشت آن هم پسری که همه وجودش شمایل پیامبر بود. برای آقا اباعبدالله خیلی سخت بوده است. می گویند: وقتی که سر بریده آقا اباعبدالله را به مجلس ابن زیاد آوردند ابن زیاد جسارت می کرد بی ادبی می کرد. در حضور حضرت زینب گفت: یا ابا عبدالله چه قدر زود محاسنت سفید شد شما محاسنت سفید نبود. حضرت زینب آنجا بودند فرمودند: ابن زیاد می دانی محاسن برادرم را چه سفید کرد داغ علی اکبر، داغ فرزند جوان.

  • در رفتن جان از بدن گویند هر قومی سخن من هم به چشم خوشتن دیدم که جانم میرورد

مرسوم نبود در مصائب کربلا حضرت زینب بیاید اما زمان شهادت آقاعلی اکبر در قتلگاه حاضر شدند. می دانستند که این داغ برای برادر بسیار سنگین است. خانم خود را بالای سرعلی اکبر رساندند تا برادر را به خود مشغول کند درحالی که صدا می زد وای برادرم وای برادرزاده ام . آقا اباعبدالله کنار قلب علی نشست هر چه کرد درد قلبش آرام نشد یک وقت دیدند خم شد و صورت به صورت فرزندش گذاشت وگفت:... «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ »

حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد