نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
در ادامه خطبه مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها به این عبارت رسیدیم که میفرمایند: و حرم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیه . شروع این فراز با این جمله بود که فرمودند: «فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک» و ختم این کلام هم با این عبارت است که میفرمایند: «و حرم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیه ». از ترتیب و تنظیم این عبارات میتوان استفاده کرد که مبدا و پایان دین توحید است. آغاز کار انبیاء مبارزه با شرک است و پایان کارشان برانداختن ریشه شرک، و آن چه انسان را به سعادت میرساند توحید است و آن چه موجب سقوط انسان میشود شرک است.
توحید معانی عمیق، غنی و لطیفی دارد که اگر آنها را درست درک کنیم خواهیم فهمید که سر تا پای دین چیزی جز توحید نیست. مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه میفرمودند: «اگر ما همه اسلام را جمع و فشرده کنیم حاصل آن توحید خواهد شد و اگر توحید را باز کنیم تمام تفصیلات شریعت از دل آن بیرون خواهد آمد.» توحید لوح فشرده اسلام است.
توحید، یگانه راه رسیدن به دوست
یکی از نصوص قرآن که هیچ تاویل نیست آیه شریف: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» است. این آیه مبین حصری قاطع و مفهومی روشن است. میفرماید: «من جن و انس را نیافریدم مگر برای پرستش من.» معنای این آیه شریف این نیست که خدا به عبادت ما احتیاج دارد. کار اصلی خدا و آن کاری که از ذات خدا بر میخیزد افاضه، رحمت و بخشش است. شاید به همین مناسبت صفت خاص خدا رحمان است که شامل هرگونه بخششی میشود. مخلوقات خداوند متعال هر کدام استعداد کمال خاصی را دارند. مثلا درخت گردو یک اندازه میتواند رشد کند و بوته خیار یک اندازه دیگر. نمیتوان توقع داشت بوته خیار به اندازه درخت گردو رشد کند. حیوانات هم هر کدام محدودیتی دارند. انسان هم حدود خاصی دارد و تا یک حدی ممکن است رشد کند. غالبا رشد و کمالاتی که انسانها برای خود میشناسند بیشتر جنبه مادی دارد؛ مثلاقد، وزن، فعالیتهای بدنی، توانایی برداشتن وزنه سنگین، توانایی خوردن غذای زیاد و... اما باید بدانیم که انسانیت انسان به روح اوست و توان روح انسان برای ما قابل اندازه گیری نیست. اجمالا باید بگوییم: ظرفیت روح انسان شبیه بینهایت است و میل به بی نهایت دارد؛ یعنی نمیتوان یک حد خاصی را برای آن تعیین کرد. میتوان گفت: علم انسان به حدی میرسد که همه چیز را میداند و قدرتی پیدا میکند که میتواند هر کاری انجام دهد. اما اینها درواقع آثار آن کمالی است که میتواند به آن برسد. اگر بخواهیم با عبارتی به خود آن کمال اشاره کنیم، به تعبیر قرآن باید بگوییم: «قرب خدا». انسان به قدری میتواند رشد و ترقی کند که به خدا نزدیک شود (عند ملیک مقتدر). برای رسیدن به آن مقام یک راه بیشتر وجود ندارد و آن ارتباط اختیاری با خداوند است. قوام این ارتباط اختیاری به این است که خدا را حقیقتا خدا بداند و خودش را حقیقتا بنده خدا. اسم این ارتباط میشود «عبادت» و «بندگی». پس اگر سوال شود که: خدا ما را برای چه کاری آفریده باید بگوییم: «برای بندگی»؛ یعنی تا بندگی و عبادت نکنیم به آن مقام نمی رسیم. بندگی کردن یعنی رابطه خود را با خدا تقویت کنیم؛ کاری کنیم که به خدا نزدیک تر شویم؛ بیشتر با خدا انس بگیریم و بیشتر او را دوست بداریم.
شرک، دشمن رسیدن به دوست
دشمن انسان در رسیدن به این مقام عاملی است که موجب زوال روح بندگی شود؛ چون تنها عاملی که میتواند موجب رشد انسان شود و انسان را به قرب الهی برساند «روح بندگی» است. رفتن به سراغ این دشمن در فرهنگ اسلامی «شرک» نامیده میشود. اطلاق شرک به این عمل لطیفه ای دارد و آن این است که فطرت انسان نمی تواند خدا را فراموش کند. وقتی انسان سراغ دیگری میرود در حقیقت برای خدا شریک درست میکند. به هر حال دشمن ترین دشمنان برای انسان، شرک است. از این رو تمام تلاش شیطان این است که انسان را از بندگی و یگانه پرستی دور و به شرک نزدیک کند.
مراتب توحید و شرک
دو مقوله پرستش خدا و شرک به خدا مراتبی دارند که از بالای صفر شروع میشوند و تا میل به بی نهایت ادامه مییابند. گاهی در روایات برای ایمان و امثال آن مراتبی مشخص شده است؛ مثلادر بعضی روایات آمده است که: «ایمان هفت سهم دارد» و در بعضی دیگر نقل شده که: «ایمان ده درجه دارد». این بیانات برای تفهیم به ماست و الااین سهمها و درجات خود امتدادی دارند و از این رو قابل تقسیم اند. هر امتدادی تا بی نهایت قابل تقسیم است. پس مراتب ایمان و شرک خیلی زیاد است. همین که انسان به وجود خدا اعتراف کند، ایمان شروع میشود و تا ایمانی همچون ایمان علی(ع) ادامه مییابد. اما فاصله بین این دو تقریبا فاصله بین صفر تا بی نهایت است. شرک هم به همین صورت است؛ از اندکی شرک به خدا شروع میشود و تا پست ترین پستها ادامه مییابد (ثم رددناه اسفل سافلین). پس یک راه به بالاو به طرف خدا داریم که این سیر صعودی دارای مسیری طولانی و مراتب بسیار زیادی است، و یک راه به پایین که این سیر نزولی از مادون آنجایی که ابتدا انسان هست شروع میشود و تا پست ترین مکان ادامه مییابد (اولئک هم شر البریه ). آدمی زاد در بین این دو بی نهایت واقع شده است. هدف آفرینش ما آن مقام عالی، مقام خلافت الهی و هم نشینی پیغمبر و ائمه اطهار علیهم السلام است و آنچه که از همه چیز بیشتر با آن مقام دشمنی دارد شرک است. قرآن میفرماید: لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم. ظلم یعنی این که کسی حق دیگری را از بین ببرد. آیا حقی بالاتر از حق خدا بر بندگانش وجود دارد؟ حق خدا بر بندگانش این است که به طرف او بروند تا آنها را به بی نهایت کمال برساند. به تعبیر عامیانه خدا حق دارد که بندگانش او را پرستش کنند. گرفتن این حق از خدا یعنی در مقام پرستش خدا برنیامدن، و این بزرگ ترین ظلم و بزرگ ترین پایمالی حق است؛ لذا میفرماید: ان الشرک لظلم عظیم.
توحید در نیت، بالاترین مرتبه توحید
گفتیم ایمان و شرک مراتبی دارند. وقتی دقت کنیم میبینیم مراتب ضعیف ایمان با مراتبی از شرک توام اند؛ اما هر چه یک طرف قوی تر باشد طرف دیگر ضعیف تر است. هر جا ایمان ضعیف باشد حتما در کنارش مرتبه ای از شرک هست. قرآن میفرماید: و ما یومن اکثرهم بالله الاو هم مشرکون؛ ایمان اکثر مردم با شرک توام است؛ چرا که ایمانشان ضعیف است. هر چه ایمان قوی تر شود شرک ضعیف تر و ریا در عبادت کمتر میشود.
برخی افراد اصلابه نماز میایستند برای این که دیگران ببینند! اما همه که این قدر ریاکار نیستند. برخی نمازشان را با اخلاص میخوانند؛ اما اگر دیگران خبردار شوند خوششان میآید. این هم مرتبه ای از شرک است. عبادت خالص آن است که کسی انسان را ببیند یا نبیند برای او هیچ فرقی نکند. اگر عکس العمل مردم در رفتار انسان اثرگذار باشد معلوم میشود که مرتبه ای از شرک را دارد. شرک مرتبه دیگری هم دارد که مربوط به نیت است. ما به امر خدا نماز میخوانیم؛ اما اگر خدا بگوید: «واجب است نماز بخوانی و حتی اگر نماز هم بخوانی تو را به بهشت نمیبرم» و یا بگوید: «اگر نماز هم بخوانی تو را به جهنم میبرم» آیا باز نماز میخوانیم؟ اگر پاسخ منفی است معلوم میشود که ما فقط برای اطاعت از خدا نماز نمی خوانیم؛ بلکه ترس از عذاب و یا شوق رسیدن به ثواب هم در نیت ما وجود دارد که این هم مرتبه ای از شرک است. نیت خالص، نیت امام سجاد علیه السلام است که میفرمود: اگر من را صدبار در جهنم بسوزانی و دوباره زنده کنی. جز راه عبادت تو، راه دیگری انتخاب نمی کنم. من بنده تو هستم و غیر از تو خدایی نمیشناسم.»
راه رسیدن به عالی ترین درجه ای که خدا برای انسان درنظر گرفته است، انجام عبادت خالص است؛ قل انی امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین.6 انسان برای راه پیدا کردن به آن مقام باید آرام آرام از همین شرکهای روشن و جلی اجتناب کند تا به تدریج آمادگی پیدا کند که از آن معانی لطیف ترش هم پرهیز کند و شبیه علی علیه السلام بگوید: ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلاللعباده فعبدتک. این دین خالص است. البته با کمک و عنایت علی(ع) است که میتوانیم از شرکت دور شویم؛ اما به هر حال راه اصلی این است که توجه مان فقط به خدا باشد.
بنده را جز بندگی نشاید
اگر سوال شود: چرا باید بندگی کنیم؟ جواب این است که: چون بنده ایم. اگر بنده بندگی نکند چه کند؟ چراغ نورافشانی نکند پس چه کند؟ نورافشانی ذاتی نور است. ما هر وقت توانستیم از بندگی استعفا بدهیم آن وقت لازم نیست بندگی کنیم. اما تا وقتی بنده ایم باید بندگی کنیم. جالب این است که تمام عزت ما در این بندگی نهفته و بالاترین لذت هم در بندگی است. مرحوم آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه میفرمود: «اگر سلاطین میدانستند که چه لذتی در نماز هست حاضر بودند دست از سلطنتشان بکشند و به دنبال نماز بروند.» مرحوم آقا میرزا حسن شیرازی وصیت کردند که تمام نمازهایشان را برایشان قضا کنند. یکی از نزدیکان از علت این وصیت سوال میکند و ایشان میفرماید: «می ترسم لذتی که از نماز میبردم با قصد قربت منافات داشته باشد». خدا یک چنین بنده هایی هم دارد. خداوند متعال این دین را آفریده که ما راه عبادت را یاد بگیریم و از راه عبادت به قرب او برسیم. پس راه قرب او توحید و یگانه پرستی، و دشمن آن شرک است. از این رو حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: «حرم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیه ؛ خداوند شرک را تحریم کرد تا ربوبیت او را خالص بدانیم.»
شرک تشریعی
شرک در ربوبیت انواعی دارد که یکی از آنها شرک تشریعی است. قرآن درباره یهود و نصاری میفرماید: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله؛ اینان [گرفتار مرتبهای از شرک بودند و شرکشان این بود که] عالمان و راهبانشان را رب خودشان قرار داده بودند.» از امام صادق علیه السلام سوال میکنند: اینها چگونه بر علمایشان سجده میکردند؟ حضرت فرمودند: «به خدا قسم آنها مردم را به عبادت خودشان دعوت نکردند؛ اما مردم در مقابل بدعتهای آنها تسلیم بودند.» این شرک در ربوبیت تشریعی است. کسی که در کنار قانون خدا قانونی وضع کند مشرک است مگر کسی که به اذن الله قانون وضع کند. در روایات آمده است که خداوند بسیاری از احکام را به پیغمبر اکرم(ص) تفویض کرده بود و ایشان خود، آن قوانین را وضع کرد. چنین مواردی شرک نیست چرا که با تفویض و اذن الهی صورت میگیرد. همچنین اگر به ولی فقیه اجازه دادهاند که برای شرایط خاص قانون موقتی وضع کند شرک نیست؛ چون ولی فقیه ماذون از طرف امام معصوم است و امام معصوم ماذون از طرف خداست؛ پس کار ولی فقیه به اذن الله است. بنابراین اگر همه مردم به کسی برای ریاست جمهوری رای دهند تا وقتی که ولی فقیه او را نصب نکند مشروعیت ندارد. لذا امام فرمود: «اگر همه مردم به رئیس جمهوری رای بدهند اما ولی فقیه او را نصب نکند طاغوت است و اطاعتش حرام.» حاکمیت و ربوبیت از آن خداست؛ اگر به کسی اجازه بدهد مشروعیت پیدا میکند و الافلا؛ «قل الله اذن لکم ام علی الله تفترون؛ بگو: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا میبندید [و از پیش خود، حلال و حرام میکنید]؟!
پس توحید در عبادت تنها راه رسیدن به آن مرتبه ای است که خداوند برای انسان در نظر گرفته است؛ از این رو باید از شرک حذر کرد. لذا حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: و حرم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیه.