نویسنده: علی خانی
در سایه سار اندیشه شهید مطهری
بحث درباره معیار فعل اخلاقی است. بعضی گفتهاند که معیار فعل اخلاقی این است که غیر، هدف باشد هر فعلی که هدف از آن فعل، خود انسان باشد، غیر اخلاقی است، و هر فعلی که هدف از آن فعل، خود انسان نباشد، غیر باشد، انسان یا انسانهای دیگر باشد، آن فعل میشود، فعل اخلاقی. پس فعل اخلاقی یعنی فعلی که هدف از آن فعل، غیر باشد. نظریه دیگر در باب معیار فعل اخلاقی می گوید معیار فعل اخلاقی احساس تکلیف وجدانی است، و این، نظر «کانت» فیلسوف معروف آلمان است. نظریه دیگری هست که امثال برتراندراسل این نظریه را تعقیب میکنند.
اینها چون مادی مسلک هستند و هم درباره جهان، مادی فکر میکنند و هم انسان را یک موجود مادی میدانند، میگویند: این حرفها که غایت فعل، غیر باشد، احساسات غیر دوستانه، اینها دروغ است، تعارف است هیچ وقت آدم احساسات غیر دوستانه ندارد، هر کسی فقط خودش را میخواهد هیچ وقت نمیشود که انسان غایتش از فعل، کس دیگر باشد و بخواهد هدف را خیر کس دیگر قرار بدهد کانت گفته است: وجدان اخلاقی، ما اصلاً وجدان اخلاقی نداریم . [یا گفته است:] احساس تکلیف. احساس تکلیفی وجود ندارد. اصلاً وجدان دروغ است آن دیگری گفته: زیبایی فعل ما زیبایی و نازیبایی در فعل نمیفهمیم آن یکی گفته: زیبایی روح ما روح زیبا و نازیبا سرمان نمیشود آن یکی گفته: عقل مجرد و روح مجرد اصلاً به روح مجرد قائل نیستم میگوییم پس آیا به اخلاق قائل هستی یا نه ؟ میگوید بله، من به اخلاق هم قائل هستم (چون نمیشود کسی منکر اخلاق بشود) میگوییم پس اخلاق را بر چه اساسی توجیه میکنی؟ و اتفاقا خودش از علمدارهای اخلاق است و عده ای گول حرفهایش را خوردهاند و او را آدم انسان دوستی میدانند، و من مکرر گفته ام: این آدم فلسفه اش بر خلاف شعارهایش است، شعار انساندوستی میدهد و در فلسفه خودش بر ضد انساندوستی حرف میزند اصلاً انساندوستی در فلسفه راسل دروغ محض است. میگوییم اخلاق چیست ؟ میگوید: اخلاق ترکیبی است از هوشیاری و دور اندیشی با نفع طلبی تمام مکتبهای اخلاقی ، نفع طلبی را بر ضد اخلاق میدانند الا [ مکتب اخلاقی ] راسل که میگوید: اخلاق را باید از نفع طلبی درست کرد، منتها نفع طلبی هوشیارانه و دور اندیشانه اینکه انسان بخواهد منافع خودش را با دور اندیشی تأمین بکند، میشود اخلاق چطور؟ میگوید: شک نیست که عقل در خدمت طبیعت انسان است، عقل یک چراغ است برای انسان چراغ در اختیار آن کسی است که آن را در دست دارد به هر طرف که بخواهد برود، فرمان میدهد، چراغ از آن طرف میرود و راهش را روشن میکند انسان عقلش را در خدمت منفعت خودش قرار میدهد عقل در خدمت منافع انسان است. میگوید: ولی شعاع عقل انسان باید خیلی وسیع باشد و ضعیف نباشد که فقط جلوی پایش را ببیند.
اگر بخواهد جلوی پایش را ببیند منفعت پرست میشود، فرد پرست میشود، خود پرست میشود لزومی ندارد که ما با خود پرستی و منفعت پرستی مبارزه بکنیم ما میگوییم آقا منفعت پرست باش ولی دور اندیش هم باش، هوشیار باش، شعاع عقلت را طولانی تر کن، یعنی توجه به عکس العملهای کار خودت داشته باش، اگر شعاع دور اندیشی [طویل] باشد، آن وقت منفعت فردی با منفعت اجتماعی و مصلحت اجتماعی تطبیق میکند و هماهنگ میشود، میشود اخلاق یک مثال ذکر میکند میگوید: فرض کنید من میبینم همسایه ام یک گاو شیرده خوبی دارد شک ندارد که در ابتدا منفعت جویی من حکم میکند که گاو همسایه را بدزدم این خیلی طبیعی است برای انسان ولی عقل دارم، هوشیاری دارم، میدانم که این کار بدون عکس العمل نیست من اگر گاو همسایه را بدزدم، همسایه هم فردا میآید گاو من را میدزدد، و من که میخواستم به یک منفعتی برسم، میبینم اگر من به منافع دیگران تجاوز بکنم، دیگران هم به منافع من تجاوز میکنند، پس میگویم مصلحت این است که نه من و نه تو.
راسل میگوید مسئله اخلاق در میان بشر همین است و همین، [ و حرفهایی از قبیل ] احساسات نوعدوستانه، هدف انسانهای دیگر باشند، روح مجرد، عقل مجرد و احساس تکلیف [ بی معنی است ] یک آدم مادی [ غیر از این ] فکر نمیکند که دنیا، دنیای مادیت است و انسان هم یک موجود مادی است انسان جز دنبال منفعت خودش نمیرود فقط باید هوشیاری اش زیادتر باشد، و در این صورت میبیند که اگر بخواهد به حقوق دیگران تجاوز بکند، عکس العملش تجاوز دیگران است کلوخ انداز را پاداش، سنگ است یک کلوخ که انداختم، صد تا سنگ باید بخورم. بعد میآیم مؤدب مثل بچه آدم سر جای خودم مینشینم.
این است که او اخلاق را از مقوله هوشیاری میداند: هر اندازه انسان جاهل باشد، به عکس العمل کارهایش توجه ندارد و دنبال منافع فردی میرود، و هر اندازه انسان عالمتر و هوشیارتر باشد، به عکس العمل ها بیشتر توجه داشته باشد، آن دورها را بیشتر ببیند، تا آخر پیری اش را ببیند، نسل آیندهاش را ببیند و به فکر این باشد که بچه های من هم ناراحت نباشند بیشتر کوشش میکند که منفعت خودش را با منافع دیگران تطبیق بدهد پس اخلاق، یعنی خود پرستی عاقلانه و هوشیارانه، و ریشه اخلاق را باید در هوشیاری و عقل جستجو کرد و لهذا از نظر این آدم، ما برای اینکه اخلاق خوب به جامعه بیاوریم، پیوسته باید جامعه را داناتر و دانشمندتر بکنیم و مردم را به عکس العملها و لوازم فعلها و کارهایشان آگاهتر نماییم در این صورت اخلاق بهتر در میان مردم پیدا میشود کما اینکه سقراط هم چنین نظریه ای داشت، و در کلمات حضرت امیر نیز این سخن را به شکل دیگری میبینیم : «علموهم و کفی».
سقراط هم میگفت: مردم را دانا کنید، اخلاق خوب پیدا میشود البته او روی یک مبنا میگفت، کما اینکه علموهم و کفی هم روی یک مبناست، راسل هم که میگوید: مردم را دانا کنید و کافی است، روی مبنای دیگری است. دانشی که او میگوید یعنی توجه دادن به عکس العملها، عکس العملهای فعلها را به افراد بشر بیاموزید، همه خوب میشوند. بنابر نظریه راسل، تربیت بیشتر در مقوله تعلیم وارد میشود و پرورش وارد مقوله آموزش میگردد. گفتم نظریه راسل بر ضد انساندوستی است و بر خلاف شعارهای خود اوست این نظریه، ریشه اخلاق را زیرکانه زده است. بنابر نظریه جناب راسل، اخلاق فقط در جایی میتواند اخلاق باشد که انسان نگران عکس العمل سوء دیگران بر ضد منافع خودش باشد، یعنی بنابر این نظریه، یک آدم ضعیف اگر هوشیار باشد، عمل ضد اخلاقی انجام نمیدهد چون میبیند دیگران میآیند چند برابر، منافع او را پایمال میکنند یک آدمی هم که نیروی دیگران را مساوی با نیروی خودش میبیند عمل ضد اخلاقی انجام نمیدهد چون میبیند همان اندازه که او میتواند از دیگران ببرد، دیگران میتوانند از او ببرند.
بعد به جناب راسل میگوییم: اخلاق در درجه اول آن است که بتواند اقویا را کنترل بکند. بنابر این نظریه، ظلم اقویا ضد اخلاقی نیست. (ایراد بزرگ بر راسل همین است) و آنچه نیکسون در ویتنام یا خاورمیانه انجام میدهد ضد اخلاق نیست، چون همه حسابهایش را کرده، میداند که زورش خیلی زیاد است و هر چه بخواهد ببرد و بدزدد، نیرویی که بتواند منافع او را پایمال بکند وجود ندارد وقتی که اخلاق عبارت شد از منفعت جویی هوشیارانه، این منفعت جویی هوشیارانه، برای ضعیف و برای کسی که نیرویش با دیگران متساوی است یک جور است، ولی برای قوی جور دیگری است. قوی اگر مطمئن شد که ضعیف نمیتواند عکسالعملی علیه او انجام بدهد، هر ظلمی که بکند، عملش اخلاقی است و ضد اخلاقی نیست، چون یک منفعت جویی هوشیارانه و حساب شده است بنابراین اینکه اسرائیل هواپیمای میگ را میاندازد، اگر به نیروی خودش و نیروی آمریکا صد در صد اطمینان داشته باشد و بداند که طرف ضعیف است و نمیتواند تلافی بکند، از نظر جناب راسل کار ضد اخلاقی انجام نداده است.