آقا حسین خوانسارى
متوفاى 1099 هـ .ق.
عنوان مقاله: آیت فقه و حکمت
نویسنده: مسیب کیانى
موقعیت خوانسار
خوانسار از جمله شهرستان هاى استان اصفهان مى باشد که در طرف شمال غرب آن واقع است و از سمت شمال و شرق، به شهرستان گلپایگان و از سمت جنوب و غرب، به شهرستان فریدن (داران) منتهى مى گردد.([1])
خوانسار یکى از شهرهاى مذهبى است که علما و فقهاى بسیارى در آن پا به عرصه وجود نهاده اند مانند: آقا حسین خوانسارى آقا جمال خوانسارى سید احمد خوانسارى سید محمدتقى خوانسارى سید ابوتراب خوانسارى سید على مجتهد سید محمدتقى غضنفرى احمد بن معین الدین خوانسارى زین العابدین بن جعفر بن حسین موسوى خوانسارى محمدباقر بن زین العابدین بن جعفر موسوى خوانسارى ابوالقاسم، جعفر بن حسین بن کبیر خوانسارى محمد هاشم بن زین العابدین بن جعفر موسوى خوانسارى محمدمهدى بن زین العابدین بن جعفر موسوى خوانسارى.([2])
ولادت
در سال 1016 هـ .ق. کودکى در خوانسار چشم به جهان گشود که او را حسین نام نهادند. حسین در دامان مادرى پاک و پدرى روحانى تربیت یافت. تولد و زندگى وى در عصرى بود که تشیع به طور رسمى در ایران پایه گذارى شده بود.([3])
خاندان آقا حسین خوانسارى
خاندان خوانسارى، خاندانى پربرکت مى باشد این نسل اکثراً از علما و فقهاى بزرگى بوده اند. که ما در این جا به چند نفر از آنان اشاره مى کنیم:
1. حسین خوانسارى (جد محقق خوانسارى) 2. جمال الدین محمد خوانسارى، (پدر محقق خوانسارى) 3. آقا حسین خوانسارى، معروف به «محقق خوانسارى» (شخصیت مورد نظر) 4. آقا جمال الدین محمد (پسر بزرگ محقق خوانسارى) 5. آقا رضى خوانسارى (پسر دوم آقا حسین خوانسارى) 6. آقا کمال الدین (پسر کوچک تر آقا حسین خوانسارى 7. ملاّ مسیحا کاشانى (داماد آقا حسین خوانسارى) 8. شیخ جعفر قاضى کمره اى (داماد محقق خوانسارى) 9. محقق سبزوارى (برادر همسر محقق خوانسارى) 10. آقا حسین فرزند آقا جمال خوانسارى 11. محمد رفیعا فرزند آقا جمال الدین خوانسارى 12. حسنعلى فرزند آقا جمال الدین خوانسارى 13. آقا ربیع فرزند آقا رضى خوانسارى 14. آقا شریف فرزند آقا رضى خوانسارى 15. آقا جمال فرزند آقا حسین پسر آقا جمال خوانسارى 16. آقا حسین پسر آقا شریف.([4])
فرزندان
آقا حسین خوانسارى پس از ازدواج با خواهر ملاّ محمدباقر سبزوارى، صاحب پنج فرزند شد پسران وى که از جهات اخلاقى و علمى مدارج والایى را طى کرده اند، عبارتند از:
1 ـ آقا جمال الدین محمد 2 ـ آقا رضى 3 ـ آقا کمال الدین.
از آن جایى که نام پدر و یکى از پسران محقّق خوانسارى، «جمال الدین» است، به لقب «ذوالجمالین» نیز معروف شده است.
دامادهاى دانشمند معظم له نیز عبارتند از: 1ـ ملاّ مسیحا کاشانى 2 ـ شیخ جعفر قاضى کمره اى.([5])
تحصیلات
آقا حسین خوانسارى در همان مراحل کودکى جهت تحصیل علوم دینى به اصفهان هجرت نمود و در مدرسه خواجه ملک جنب مسجد شیخ لطف الله مشغول تحصیل شد تا به درجه اى رسید که به «استاد الکلّ فى الکلّ» مشهور گردید.
در اوایل در مدرسه مى زیست، زمستانى سرد بود به طورى که قادر نبود جهت گرم کردن خود آتش فراهم آورد. لحاف کهنه اى داشت که آن را به خود مى پیچید و در اطراف حجره راه مى رفت تا به این وسیله خود را گرم کند. ولى بعد از رسیدن به مرتبه کمال و علم، روزى شاه سلیمان جبه عالیه سلسله دوز به جواهر خود را ـ که چشم هر بیننده اى را متعجب مى کرد و روزگار مثل آن را ندیده بود ـ براى محقق خوانسارى فرستاد و از محقق خوانسارى معذرت خواست که این، لایق شأن شما نیست و از او تقاضاى عفو نمود و این که این هدیه را قبول نماید.
محقق خوانسارى در اوائل بیش تر به تحصیل فلسفه و حکمت مى پرداخت ولى بعد از مدتى به فقه روى آورد به طورى که جنبه فقاهت او از دانش فلسفى اش بیش تر گردید.([6])
محقق خوانسارى در ایام تحصیل و تدریس فلسفه و حکمت شبى در مهمانى شرکت نمود و با یکى از فقهاى عصر در یک جا مهمان شد. صاحب خانه در احترام و تجلیل فقیه، سعى فراوان مى کند و موقع خواب براى او رختخواب آماده مى کند، امّا براى آقا حسین چیزى نمى آورد. لذا آن فقیه به آقا حسین مى گوید:
«تو هیولى را زیر و صورت را بالا بیفکن و استراحت کن.»
آقا حسین صبح آن روز حضور محقق سبزوارى ـ صاحب «ذخیره» ـ مى رود و در درس فقه او حضور پیدا مى کند و مدت دوازده سال در محضرش به تحصیل فقه مى پردازد و از او اجازه مى گیرد.([7])
البته باید توجه داشت که تمایل آقا حسین خوانسارى به فقه، به خاطر دنیا و انگیزه هاى دنیوى نبوده است بلکه به جهت اهمیت فقه و فقاهت بود و مسلماً انگیزه الهى باعث این کار بوده است.
محقق خوانسارى در تیزهوشى، نکته سنجى، حضور ذهن و سرعت انتقال چنان بود که براى فهم مطالب، نیاز به فکر کردن نداشت بلکه در تدریس، بدون مقدمه سخن مى گفت و در هنگام درس دادن، کتاب به دست نمى گرفت و در مجالس هم به اندازه ضرورت سخن مى گفت، و حاضر جوابى، از خصوصیات او بود.([8])
استادان
علماى حدیث، اجازه را یکى از مهم ترین راه هاى حفظ اعتبار و دقّت نقل حدیث مى دانستند و به عنوان پشتوانه صحّت و درستى نقل حدیث مى شمردند و یکى از سنت هاى خوب و مرسوم بین علما، اعطاى اجازه نقل حدیث به شاگردان بوده است. در اینجا به اسامى برخى اساتید محقق خوانسارى اشاره مى شود:
1. علامه محمدتقى مجلسى (ره) (1003 ـ 1070 ق)
وى متولد اصفهان مى باشد پدرش مقصود على از ادباى عصر خویش بود و مادرش دختر، درویش محمد عاملى نطنزى اصفهانى، شاگرد «شهید ثانى» است. خودش در شرح من لا یحضره الفقیه مى نویسد:
«الحمدلله ربّ العالمین که بنده در چهارسالگى همه این ها را مى دانستم و نماز شب مى خواندم و در مسجد صفا نماز صبح را جماعت مى خواندم و اطفال را نصیحت مى کردم.»
و در بسیارى از علوم به درجه اجتهاد رسیده بود تألیفات او: 1. لوامع صاحبقرانى 2. احیاء الاحادیث در شرح تهذیب الاحکام شیخ طوسى 3. روضة المتقین فى شرح اخبار الائمة المعصومین 4. حدیقة المتقین 5. تفسیر فارسى 6.اربعین.([9])
2. محمدباقر میرداماد (متولد 696 ق)
از آن جا که پدر وى، داماد محقق کرکى بود، به این لقب (میرداماد) مشهور شد. وى در مشهد به تحصیل پرداخت و بعد جهت تدریس به قزوین مهاجرت کرد و در اصفهان مسکن گزید و در سن سیزده سالگى از دائى اش شیخ عبدالعلى بن محقق کرکى و در چهارده سالگى از پدر شیخ بهایى شیخ حسین بن عبدالصمد موفق به دریافت اجازه شد. بعضى از آثار او عبارتند از: 1. القبسات 2. حبل المتین 3. حاشیه بر صحیفه سجادیه 4. شرح استبصار 5. حاشیه بر کافى 6. حاشیه بر من لا یحضره الفقیه.([10])
3. ملاحیدر خوانسارى
وى از حکما و فضلاى قرن یازدهم بوده و از اساتید فلسفه و حکمت محقق خوانسارى به شمار مى آید. آثار او عبارتند از: 1. مضیىء الاعیان در استخراج اسماء اهل بیت عصمت و طهارت از قرآن 2. زبدة التصانیف.([11])
4. سید حسین خلیفه سلطان (1001 ـ 1064ق)
سید حسین تحصیلات خود را نزد شیخ بهایى، سلطان حسین یزدى و... به اتمام رساند. آنگاه به تدریس پرداخت به طورى که در درس او دو هزار نفر شرکت داشتند. بعضى از شاگردان او عبارتند از: آقا حسین خوانسارى ملاخلیل قزوینى میرزا عیسى (پدر صاحب ریاض) علامه مجلسى ثانى و... در ضمن، ایشان داماد شاه عباس اوّل بود و تألیفات او عبارتند از: 1. توضیح الاخلاق خلاصه کتاب اخلاق ناصرى 2. حاشیه بر معالم الاصول 3. حاشیه بر مختلف علامه 4. حاشیه بر زبدة الاصول شیخ بهایى 5. حاشیه بر شرح لمعه 6. حاشیه بر شرایع 7. حاشیه بر قواعد علامه 8. حاشیه بر تهذیب شیخ طوسى 9. حاشیه بر استبصار.([12])
5. ملامحمدباقر سبزوارى (1017 ـ 1090 ق)
وى در سبزوار متولد شد و مقدمات علوم را نزد پدرش فرا گرفت و بعد از آن، به اصفهان مهاجرت کرد. معروف ترین کتاب او ذخیرة المعاد نام دارد. او استاد آقا حسین خوانسارى و برادر زن وى بود. پس از ارتحال محقّق سبزوارى، جنازه اش را به مشهد بردند و در مدرسه میرزاجعفر دفن کردند.([13])
6. میرابوالقاسم معروف به میرفندرسکى (متوفاى 1050 ق)
وى که استاد فلسفه و حکمت آقا حسین خوانسارى بود، در فندرسک، از توابع استرآباد متولد شد و در عصر شاه صفى ـ از پادشاهان صفوى ـ زندگى مى کرد. در سن 80 سالگى در اصفهان فوت کرده و در تکیه مشهور به میر در اول قبرستان تخت فولاد متصل به مزار بابا رکن الدین مدفون است.
از آثار او عبارتند از: رساله صناعیّه مقولة فى الحرکة کیفیت ابصار تاریخ الصفویة قبسات.
7. میرزا رفیعاى نائینى. (متولّد 998 ق)([14])
وى در عهد سلطنت شاه عباس اوّل در شهرستان زواره به دنیا آمد و در 85 سالگى در اصفهان درگذشت. وى از فلاسفه مشهور بوده و در حدیث نیز تبحّر داشته است و مباحث فلسفى و کلامى ایشان نیز حاوى مطالبى است که در آن ها به روایات استناد شده است و به تفسیر قرآن نیز تسلط داشته است.
از اساتید وى، شیخ بهایى و مولى عبدالله شوشترى مى باشند. آثار او عبارتند از: شجره الهیه شرح اصول کافى حاشیه بر صحیفه سجادیه شرح حدیث حدوث الاسماء حاشیه بر شرح على الارشاد اجوبة المسائل.
مکتب علمى تربیتى
آقا حسین پس از تحصیل و تهذیب نفس به کار تدریس و تربیت نسل جوان روى آورد و مکتب تربیتى ایجاد کرد که در این جا با ویژگى هاى آن آشنا مى شویم.
حوزه علمیه اى که آقا حسین خوانسارى عهده دار سرپرستى آن بود، از حوزه هاى زنده و پُرتکاپو و مدرسه اى متعهد و داراى رسالت و پیام بود. مشعل فکرى که آقا حسین خوانسارى در مدرسه جدّه بزرگ و شیخ لطف الله برافروخته بود، در میان مراکز فرهنگى آن روز از فروزندگى ویژه اى برخوردار بود. او شاگردان بسیارى تربیت کرد که در فقه، کلام، هیأت، ریاضیات و دیگر دانش ها درخشیدند.
برنامه و اصولى که در مدرسه آقا حسین خوانسارى مورد توجه بود و از آن پیروى مى شد، عبارت بود از:
الف. تهذیب نفس تربیت طلاّب، در سرلوحه برنامه حوزه علمیه آقا حسین خوانسارى بود. طلاب در کنار تحصیل علم و دانش، در پیرایش روان و صفاى روح نیز تلاش مى کردند.
محقق خوانسارى پیش از آن که به سرپرستى حوزه علمیه و به کار تربیت طالبان علم بپردازد، بر نفس خود چیره شده بود به گونه اى که همه نزدیکان و شاگردان مدرسه به آن گواهى داده اند. محقق خوانسارى نزد مردان بزرگ روزگارش، مورد اعتماد شناخته مى شد و نزد شاگردانش، استادى مهربان و صمیمى و دلسوز بود او تقواى علمى داشت و اهل انصاف و حق گویى بود و در گفتگوهاى علمى دنبال حقیقت بود و از خودپسندى دورى مى گزید.([15])
ب. جامعیت علمى در حوزه محقق خوانسارى فلسفه، کلام، فقه، هیأت و ریاضیات تدریس مى شد. وى براى نشر اسلام علاوه بر حدیث و فقه، یادگیرى فلسفه و حکمت را لازم مى دانست آقا حسین در فلسفه، پیرو میرداماد، فندرسکى، مولى حیدر خوانسارى و شیخ بهاءالدین عاملى بود.([16])
ج. محور بودن اصول عقاید اصول دین و عقاید، سنگ زیرین آموزه هاى مدرسه خوانسارى ها بود. از این رو، اخلاق و فقه بر مبناى اصول عقاید پى ریزى مى شدند و به همین دلیل، آقا حسین خوانسارى رساله اى در جبر و اختیار، و ترجمه نهج الحقّ علاّمه حلّى (ره) در باب امامت و رساله اى درباره رجعت نگاشت.([17])
د. حضور در زمان از خصوصیات مدرسه خوانسارى ها، همراهى با زمان و حضور در عرصه هاى گوناگون سیاسى، اجتماعى و فرهنگى بود.([18])
ممنوعیت شراب
]انشاى قدغن شراب از آقا حسین خوانسارى [روزگار شاه سلیمان (1077 ـ 1105 ق) به رغم مبارزاتى که پیش از آن با فساد و شراب خوارى شده بود، روزگارى آلوده بود و مى گسارى و شراب خوارى رواج زیادى داشت و زندگى خود شاه هم آلوده به شراب خوارى بود. به طورى که در اثر این عمل زشت، به بیمارى مبتلا شده بود. و شاه سلیمان هم که در آن زمان صفى نام داشت، چند بار از شراب خوارى توبه کرده بود ولى هر بار، توبه خود را مى شکست تا این که طبق دستورى، شراب خوارى را ممنوع کرد مگر براى کسانى که مجوز داشته باشند و بعد از بهبودى از بیمارى، شاه که در این دوره به نام «شاه صفى» بود، نام خود را به شاه سلیمان تغییر داد.
درباره قدغن شدن شراب در دوران شاه سلیمان، آقا حسین خوانسارى متن ادبى زیبایى نوشت و شاه قاجار را به خاطر این کار مورد تشویق قرار داد در این جا به قسمتى از این متن مى پردازیم:
«حکم مطاع لازم الاتباع و واجب الاذعان، محتوى بر مضمون خیر اثر و مشتمل بر نکته سعادت ثمر، که خواص و عوام، به حکم (انّما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام...)([19]) دست هوس از دامن امّ الخبائث کوتاه دارند و اجتناب از دختر رز([20]) که مادر همه فتنه هاست، واجب شمارند. عقل و هوش را که سلطان مملکت تن و فرمانفرماى اقلیم بدنند. مغلوب سرهنگ طبیعت نسازند چشم و گوش را که زبده ترکیب اجزاى انسانى و عمده قواى هیولائى اند، خس پوش خواب غفلت و مستى نسازند و خوش و ناخوش چاشنى باده خوشگوار از کار به در کنند، و به کام و ناکام هواى این آتش آبدار از سر، بنا بر اشارت مضمون بشارت آیین (اِنِّ الله یُحِبُّ التِّوّابین وَ یُحِبُّ المُتَطَهّرین)([21]) به ماء طهور توبه لوث معصیت از دامن عبودیت فرو شویند، و به آب چشم اعتذار نقطه سیه کارى از صفحات صفحه رخسار اعمال بزدایند. شبها به روغن اشک ندامت، چراغ استغفار بیفروزند و به برق آهِ حسرت، خرمن هاى گناه درهم سوزند...اکنون این همه شادى و نشاط که در قدسیان مى بینى، و این همه عشرت و انبساط را که در روحانیان مشاهده مى کنى، منشأش این است و سوگوارى زهره که سرکرده ارباب طرب و پیشواى اصحاب لهو و لعب است، علّتش همین. چون این مژده جان فزا شنیدم، از شادى دیگر خود را ندیدم، و بى هوش افتادم...»([22])
در مکتب علمى خوانسارى
الف. پیش مطالعه او به طلاب و شاگردان پیشنهاد مى کرد که قبل از حضور در درس، به پیش مطالعه بپردازند. و این سنت حسنه و نیکو تا به حال در حوزه هاى علمیه رواج دارد.
ب. مجتهد پرورى از ویژگى هاى حوزه هاى آن روز شاگرد پرورى و کوشش در رساندن آنان به مرتبه اجتهاد علمى بود. در مدرسه آقا حسین، روحیه اندیشه ورى در شاگردان تقویت مى شد و آنان تشویق مى شدند به خود برگردند و استعدادهاى ناشکفته خود را آشکار کنند.
ج. نظارت بر یادگیرى در حوزه محقق خوانسارى، استاد نکته هاى درسى مشکل و پیچیده را از شاگردان مى پرسید و یافته و جواب هاى آنان را تصحیح مى کرد.
د. میدان دادن به طلاب به طلاب فرصت داده مى شد بپرسند و دریافت هاى خود را با استاد در میان بگذارند و شاگردان حق نقد سخن استاد را داشتند که این، روحیه علمى و کاوش را در آنان تقویت مى کرد.([23])
محقق خوانسارى در عرصه سیاست و اجتماع
در آغاز قرن دهم با قدرت یافتن صفویان در ایران، نخستین حکومت نیرومند با گرایش شیعى به وجود آمد. قبل از آن، تلاش سیاسى عالمان شیعه در راه حفظ موجودیت شیعه و ماندگارى معارف شیعى بود و عالمان شیعى کم تر در مسائل سیاسى و حکومتى دخالت مى کردند ولى با قدرت گرفتن صفویه، شرایط مناسب شد و عالمان شیعى علاوه بر تلاش هاى پیشین، بر اساس اصل نیابت، بسیارى از کارهاى حکومتى را به عهده گرفتند. یکى از این افراد، آقا حسین خوانسارى بود که در امور سیاسى و اجتماعى دخالت مى کرد و مناصبى را عهده دار بود.
از سمت هاى مهم دوره صفویه، «شیخ الاسلامى» است که محقق خوانسارى به درخواست شاه سلیمان صفوى، شیخ الاسلامى اصفهان را به عهده گرفت. یکى از کارهایى که شیخ الاسلام به عهده داشت، قضاوت بود.
آقا حسین در دستگاه حکومتى شاه سلیمان جایگاه ویژه اى داشت به طورى که وقتى شاه به سفر مى رفت از محقق خوانسارى مى خواست که به جاى او به اداره کارهاى حکومتى بپردازد و ایشان هم قبول کرده بودند.([24])
در آن روزگار، نفوذ عالمان دین در حدّى بوده که شاهان براى کسب محبوبیت و مشروعیت، مجبور بودند خود را به عالمان دین نزدیک سازند و عالمان از این فرصت براى تبلیغ و اجراى احکام الهى استفاده مى کردند. در این دوران شاهان صفوى به مقام علمى و مذهبى عالمان دین و شکوفایى و رشد و بالندگى علوم و معارف اسلامى، رونق داده و به رواج حوزه هاى، فلسفى، اصولى و فقهى توجه شایانى داشتند تا جایى که عده زیادى از فقها و علماى بزرگ تشیع از سرزمین هاى دور و نزدیک به ایران مهاجرت کردند و بالاخص در پایتخت آن روز ـ اصفهان ـ به کار تدریس و تبلیغ دین پرداختند.
از دیگر خصوصیات بارز آقا حسین ـ که شهره زمان خود بوده است ـ این که ملجاء و پناهگاه فقراء و درماندگان بوده و در حوائج مردم، سعى فراوان مى نمود.([25])
انگیزه همکارى با شاه سلیمان
ارتباط فقها و علماى شیعه با حکّام صفوى، به معناى توجیه تبهکارى ها و ستم هاى آن ها نبوده است بلکه علماى شیعه از انتقاد و امر به معروف و نهى از منکر دریغ نکرده و به وظیفه خود عمل مى کردند، و کسانى که مى خواهند از شرایط موجود، بهره بردارى کنند که آن ها وابسته به دربار بودند، تحلیل صحیحى از قضایا ندارند چرا که به خاطر مجاهده نفس و کمک به مردم و اصلاح شاهان، این کار را مى کردند و آن ها به جهت مصالح بزرگترى به همکارى با صفویان مى پرداختند.([26])
حضرت امام خمینى(قدس سره) درباره همکارى علما با سلاطین صفویه، مى فرمایند:
در باب امور سیاسى، آن مقدارى که من عرض کردم که تاریخ نمى دانم و اگر دیده باشم یادم نمانده است دیگر حالا، اما خوب این تاریخ صد ساله، صد و چند ساله اخیر در دست است، ما یک خرده جلوترش مى رویم مى بینیم که یک طایفه از علما، این ها گذشت کرده اند از یک مقاماتى و متصل شده اند به سلاطین، با اینکه مى دیدند که مردم مخالفند لکن براى ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامى و ترویج مذهب حق، این ها متصل شده اند به یک سلاطینى و این سلاطین را وادار کرده اند خواهى نخواهى براى ترویج مذهب، مذهب تشیع. این ها آخوند دربارى نبودند، این اشتباهى است که بعضى نویسندگان ما مى کنند، اطرافیان سلاطین این آقایان بودند، این ها اغراض سیاسى داشتند، اغراض دینى داشتند. نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلاً مجلسى رضوان الله علیه، محقق ثانى رضوان الله علیه، نمى دانم شیخ بهایى رضوان الله علیه، با این ها روابط داشتند و مى رفتند سراغ این ها، همراهى شان مى کردند، خیال کند که این ها مانده بودند براى جاه و ـ عرض مى کنم ـ عزت و احتیاج داشتند به اینکه سلطان حسین و شاه عباس آن ها عنایتى بکنند، این حرف ها نبوده در کار، آن ها گذشت کردند، یک گذشت، یک مجاهده نفسانى کرده اند براى اینکه این مذهب را به وسیله آن ها، به دست آن ها ترویج کنند. در یک محیطى که اجازه مى گرفتند که شش ماه دیگر اجازه بدهید ما حضرت امیر را سب کنیم، وقتى جلوگیرى از سب حضرت امیر مى خواستند بکنند (در یکى از بلاد ایران شنیدم اجازه خواستند که خوب شش ماه دیگر صبر کنید ما سب اش بکنیم) این ها در یک همچو محیطى که سب حضرت امیر اینطورها بوده و رایج بوده و از مذهب تشیع هیچ خبرى نبود و هیچ اسم نبوده، این ها رفته اند مجاهده کرده اند ـ خودشان را پیش مردم ـ مردم آن عصر شاید اشکال به آن ها داشتند از باب نفهمى، چنان چه حالا هم اگر کسى اشکال کند نمى داند قضیه را، غرض ندارد، نمى داند قضیه را، زمان ائمه هم ـ خوب ـ بودند، على بن یقطین از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه مصالح عالیه اسلام در نماز این ها رفت ـ عرض بکنم که ـ تبعیت از این ها کرد براى اینکه یک مصلحتى بود که فوق این مسائل بود، سایر ائمه (ع) هم گاهى مسالمت مى کردند، یک وقتى نمى شد آنوقت چه مى کردند. مصالح اسلام فوق این مسائلى است که ما خیال مى کنیم، این دسته از علمائى که جانفشانى کردند و خودشان را جور مى کردند که حالا شما به آن ها اشکال مى کنید از باب اینکه اطلاع بر واقعه ندارید، نه اینکه سوء قصد دارید، نه اینکه سوء نیت دارید، اطلاع از واقعیات ندارید، این آدم سازى است، نه این است که این ها دربارى شدند، این ها مى خواهند آدم بسازند.([27])
دیدگاه فقهى «مصرف خمس»
آقا حسین پس از نقل نظرهاى مختلف، این دیدگاه را قبول مى کند که خمس به دو سهم برابر تقسیم مى شود که نیم آن، حق و یا ملک شخصى امام معصوم(علیه السلام)مى باشد و نیم دیگر آن، ملک و یا حقّ شخصى سادات یتیم و نیازمندان و درماندگان مى باشد ولى با این فرق که، سهم امام را باید فقیه عادل، آگاه و به نیابت از امام معصوم(علیه السلام) هزینه کند:
«پوشیده نماند که مشهور میان جمعى که تجویز به دادن حصّه آن حضرت(علیه السلام) به سایر شرکا کرده اند، این است که: متولّى آن باید فقیه جامع الشّرائط باشد، به اعتبار این که چنین کسى نایب عامّ آن حضرت(علیه السلام)است، و به حکم احادیث که در این باب وارد شده، دیگرى متولّى آن نمى تواند باشد پس اگر مالک خود یا دیگرى به ایشان (سادات) بدهد، مجزى نیست و ضامن خواهد بود.»([28])
شاگردان
او به مصداق «زکات العلم نشره» از همان اوائل تحصیل معارف اسلامى، به تدریس پرداخت. در مقام تدریس به جایى رسید که با وجود اساتید بزرگى همچون شیخ بهایى، مقدّس اردبیلى و محمدتقى مجلسى ـ که در قید حیات بودند یا تازه از دنیا رفته بودند ـ «استاد الکلّ فى الکل» لقب گرفت. در طول تاریخ حوزه شیعه، دو نفر به این لقب مفتخر شدند آقا حسین خوانسارى و علامه وحید بهبهانى.
شاگردان محقق خوانسارى عبارتند از:
1. آقا میر محمدصالح خاتون آبادى، داماد مجلسى (1058 ـ 1126 ق) او مدت بیست سال در درس آقا حسین خوانسارى شرکت کرد.([29])
2. ملا میرزا محمد مدقق شیروانى([30])(متوفاى 1099 ق) محل دفن او در مشهد در مدرسه میرزا جعفر است. تألیفات او عبارتند از: 1 ـ رساله توحید 2 ـ رساله اى در صدق کلام الله
3. سید نعمت الله جزایرى([31]) (متولد 1050ق).
4. آقا جمال خوانسارى فرزند محقق خوانسارى (متوفاى 1122 ق) محل دفن او در تخته فولاد اصفهان در کنار قبر پدرش مى باشد.
5. ملا علیرضا تجلى شیرازى (متوفاى 1085ق).
6. آقا رضى خوانسارى فرزند محقق خوانسارى (متوفاى 1113 ق) تألیفات او حاشیه بر شرح لمعه، آداب الصلاة، ترجمه نهج الحق علامه حلى.
7. آخوند مسیحاى کاشانى
8. محمد شفیع خراسانى (مشهور به خیال)
9. ملا حسن گیلانى
10. علامه محمدباقر مجلسى (1037 ـ 1110ق)
11. سید حسین خلیفه سلطان (متوفاى 1064ق)
12. میر عبدالحسین خاتون آبادى([32])(1039 ـ 1105 ق) وى فقه و حدیث را در محضر خوانسارى فراگرفت. آرامگاهش در قبرستان بابا رکن الدین اصفهان است.
آثار او عبارتند از: 1 ـ وقایع السنین فى الاعوام 2 ـ مشجرات در انساب سادات.
13. نصیرالدین محمد رضوى
14. شیخ محمد بن عبدالفتاح سراب تنکابنى (متوفاى 1124 ق)
15. لطف الله شیرازى که در سال 1097 ق. از محقق خوانسارى اجازه گرفت.
16. امیر ذوالفقار همدانى([33]) وى از شاگردان برجسته محقق خوانسارى بود که اجازه مفصل از استادش گرفته است.
17. خواجه محمد که در 1064 ق. اجازه گرفته است.
18. سید محمدباقر بن سید علیرضا حسینى عاملى (متوفاى 1123 ق) وى کتاب هاى حدیثى و صحیفه سجادیه را در نزد خوانسارى فراگرفت و به کسب اجازه روایت صحیفه سجادیه نایل آمد.
19. میرزا محسن
20. محمد بن حسن حر عاملى (متوفاى 1104ق) وى که مؤلف گرانقدر وسائل الشیعه است، از محقق خوانسارى اجازه نقل حدیث گرفته است.([34])
21. على اصغر مشهدى وى از آقا حسین خوانسارى اجازه روایت داشته است.([35])
22. کمال الدین محمد بن معین الدین محمد فَسَوى فارسى معروف به میرزا کمالاى اصفهانى وى از استادش اجازه نقل روایت داشته است.
23. رفیع الدین محمد بن حکیم یزدى وى نیز اجازه نقل روایت داشته است.
24. شیخ ابوطالب زاهدى گیلانى (متوفاى 1127ق)([36]) ایشان از علماى سرشناس عهد صفویه مى باشد. فرزندش حزین مى گوید:
«مدت بیست و پنج سال، فعل مکروهى از او سر نزد و هرگز نماز شب را ترک نکرد. چند سال قبل از مرگ، عزلت پیشه کرد و به کار نفس خویش مشغول شد.»
25. شیخ ابوالحسن فتونى نجفى (متوفاى 1138ق)([37]) وى در اصفهان متولد، مدتى را در محله درب امام اصفهان ساکن بود و به این دلیل، به امامى معروف است. و بعد به نجف مهاجرت کرد و تا سال وفاتش در آن جا مشغول تدریس بود. آثار او عبارتند از: 1 ـ الفوائد الغروبه 2 ـ مرأت الانوار 3 ـ شریعة الشیعه و دلائل الشریعه.
26. سید على امامى اصفهانى([38]) او از معاصرین صاحب ریاض و شاگرد محقق خوانسارى بود. تألیفات او عبارتند از: 1 ـ ترجمه مصباح المتجهد شیخ طوسى 2 ـ ترجمه مهج الدعوات ابن طاووس 3 ـ ترجمه اکمال الدین شیخ صدوق 4 ـ ترجمه عیون اخبارالرضا شیخ صدوق 5 ـ ترجمه امالى شیخ صدوق 6 ـ ترجمه خصال شیخ صدوق.
27. طائف گلپایگانى([39]) (محمدعلى بن حاج محمدحسین اصفهانى گلپایگانى متلخص به طائف) وى در گلپایگان به دنیا آمد براى تحصیل به اصفهان مهاجرت کرد و در درس آقا حسین شرکت مى کرد.
28. میرزا عبدالله افندى([40]) (متولد 1066 و متوفاى 1130 یا 1135 ق) تألیفات او عبارتند از: 1 ـ ریاض العلماء و حیاض الفضلاء 2 ـ صحیفه ثالثه سجادیه 3 ـ بساطین الخطباء (در سه جلد) 4 ـ روضة الشهد 5 ـ الامان من النیران فى تفسیر القرآن.
29. ملا عبدالله مجلسى([41]) وى فرزند دوم علامه محمدتقى مجلسى است که در اصفهان به دنیا آمد. در درس محقق خوانسارى شرکت مى کرد و بعد از مرگ پدرش به هندوستان مهاجرت کرد. تألیفات او عبارتند از: 1 ـ شرح تهذیب الاحکام شیخ طوسى 2 ـ تعلیقه بر حدیقة المتقین 3 ـ الاسئلة الهندیة که سؤالاتى که از هند براى برادرش علامه محمدباقر مجلسى فرستاد و علامه جواب آن ها را داده است.
آثار
آقا حسین در دو زمینه حکمت و فقه، شهرت فراوانى داشته است وى به عنوان یک فیلسوف و فقیه و ادامه دهنده مکتب فلسفى اصفهان بود. بیش تر آثار او به صورت شرح و حاشیه بر کتاب هاى مهم فلسفى و تألیف رساله هاى کوتاه فلسفى بود و در فقه هم شرح بر کتاب دروس شهید اول را دارد که به لحاظ تتبع و دقّت، مورد ستایش قرار گرفته است.
در زمینه گرایش هاى موجود در تفکر شیعه آقا حسین نماینده تفکر فلسفى و حِکَمى است که ادامه دهنده مکتب فلسفى شیراز و اصفهان است. آقا حسین اندیشه هاى فلاسفه مشّاء را همراه با مسائل ذوقى که طىّ دو قرن از آغاز صفوى بر آن افزوده شد، تدریس مى کرد. او علاوه بر فلسفه، به فقه نیز تسلط کامل داشته است و فقهش نیز امتداد مکتب اجتهادى عموم فقهاى شیعه مى باشد.
آثار او عبارتند از:
1. مشارق الشموس([42]): شرح بر بخش طهارت دروس شهید مى باشد و مشتمل بر تمامى اخبار ائمه و اقوال فقهاى امامیه است.
2. اجوبة المسائل: مجموعه پاسخ هاى آقا حسین خوانسارى و فرزندانش جمال الدین و رضى الدین خوانسارى به سؤالات مختلف فقهى و اعتقادى است.([43])
3. رساله در خمس([44])
4. حل شک فى کون بعض اهل البلد کافراً و اکثرهم مسلمون([45])
5. ترجمه الصحیفة السجادیه([46])
6. ترجمة القرآن([47])
7. تفسیر سورة الفاتحه([48])
8. تاریخ وفیات العلم([49])
9. الجبر و الاختیار([50])
10. شرح کافیه ابن حاجب([51])
11. شرح هیئت فارسى قوشچى([52])
12. حاشیه اولى بر شفاى ابن سین
13. حاشیه ثانیه بر شفاى ابن سین
14. حاشیه بر اشارات شیخ الرئیس
15. حاشیه بر محاکمات فخر رازى
16. حواشى بر حاشیه قدیمه دوانى بر شرح تجرید
17. تعلیقاب بر حاشیه جلالیه شرح مطالع
18. رساله در شبهه طفره
19. رساله ایمان و کفر
20. جواب پرسش هاى شاگردش میرزا محمد شیروانى
21. تقریرات درس هاى آقا حسین خوانسارى در مباحث نبوّت، امامت و ولایت یکى از شاگردانش رساله اى به نام «منهج السالکین و وسیلةُ نجاةِ الهالکین» در مباحث سلوکى و عرفانى و اعتقادى نوشته است. نگارش این رساله با استفاده از سخنان و پژوهش هاى استادش خوانسارى و در حیات او بوده است.([53])
22. الجزء الذى لا یتجزى
23. رساله در نفى وجوب مقدمه واجب([54])
24. المائدة السلیمانیة: فى العطعمة و الاشربه.([55])
اشعار
آقا حسین، ذوقى لطیف داشته است و شاعران فراوانى در محضر وى حاضر مى شدند اینک به ذکر چند رباعى از وى بسنده مى کنیم:
تا دست بهمّت رسائى نزنى *** بر همّت خلق پشت پایى نزنى
چون حلقه مباش در جهان دست تُهى *** تا هر ساعت درِ سرائى نزنى.([56])
* * *
اى باد صبا، طرب فزا میآیى *** از طرف کدامین کف پا میآیى
از کوى که برخاسته اى راست بگو *** اى گرد، بچشمم آشنا میآیى([57])
* * *
تا کى پى هر صورت زشتى باشى *** در مذهب آب و گل کُنشتى باشى
دل بر نکنى ز غالبى چند تُهى *** خاکت بر سر که کم ز خشتى باشى([58])
از نگاه دیگران
الف. شیخ عباس قمى در الکنى و الالقاب از محقق خوانسارى به استاد حکماء و متکلمین و مربّى فقها و محدثین نام مى برد.([59])
ب. در امل الامل از وى فاضل، عالم، حکیم، مدقق، ثقه، جلیل القدر، عظیم الشأن، علامه علما و یگانه عصر وصف مى شود.([60])
ج. میر محمدصالح خاتون آبادى در حدائق المقربین مى نویسد:
«آقا حسین خوانسارى ـ قدّس الله روحه ـ که استاد فضلاى عصر خود بود و علماى این عصر و عصر قبل از این عصر اکثر بى واسطه و یا با واسطه، شاگرد او بودند بلکه به شاگردى او تفاخر مى نمودند.»([61])
د. شهید مرتضى مطهرى:
«آقا حسین خوانسارى معروف به محقق خوانسارى در مکتب اصفهان پرورش یافته و جامع المعقول و المنقول است. کتاب معروف او در فقه به نام «مشارق الشموس» مى باشد که شرح کتاب دروس شیخ اوّل است.»([62])
هـ. حاج محمد اردبیلى (متوفاى 1101 ق) مى گوید:
«حسین بن جمال الدین محمد بن حسین خوانسارى معروف به «آقا»، یگانه روزگار و یکتاى زمانش است. او پیشواى محققین و سلطان حکما متألّهین و برهان اعاظم متکلّمین است و ریاست علم و فضل در زمان وى به او منتهى شده است. حال او در علوّ قدر و عظمت و بلندى رتبه، و تبحّرش در علوم عقلى و نقلى و دقت نظرش و اصابت رأى و حدسش و وثاقت و امانت و عدالتش، مشهورتر از آن است که درباره اش عبارت پردازى به عمل آید. او پناهگاه فقرا و مساکین بود. و در انجام حوائج آن ها سعى بلیغ مبذول داشت. خداوند بهترین پاداش نیکوکاران را به او مرحمت کند.»([63])
ز. میرزا عبدالله تبریزى اصفهانى (افندى):
«او فاضل علامه و عالم فهامه و استاد استادان عصر خود بود فضائل او به شمار نمى آید. فضلاى زمان و علماى اعیان در علوم عقلى و اصول و فقه، شاگرد او بودند. او یگانه عصر و یکتاى زمان خویش بود، دیده روزگار کسى را ندیده که همپاى او باشد. او به بالاترین مراتب کمال رسیده، و براى همه اهل علم، حامى و پشتیبان خوبى و براى ارباب فضل و حلم، دژى نیرومند بود. همان طور که خود به طنز مى گفت «تلمیذ البشر» بود و این، به واسطه فزونى استادانش بود.»([64])
ح. مدرس تبریزى نیز مى نویسد:
«عالم و فقیه کامل، محدث فاضل، اصولى رجالى، حکیم متکلم، محقق مدقق، جامع معقول و منقول، وحدت ذهن، و کثرت فطانت، و سرعت انتقال وى معروف، و در فهم مطالب عمیقه و نکات دقیقه، محتاج به فکرى زاید نبوده و مشکلات علمیه عقلیه و نقلیه را با ادنى توجّهى حل نموده و در کلمات سید علیخان مدنى و دیگر اجلاّء اهل فن به «علاّمه»، «فرید الدّهر»، «وحید العصر»، و «استاد الحکماء والمتکلمین» و «مربّى الفقهاء والمحدثین» موصوف مى باشد.
صاحب حدائق در سبب اشتغال محقق خوانسارى به حکمت و فلسفه ـ که قسمت اعظم عمر خود را مصرف آن داشته ـ گوید:
اساس اصول فلسفه و صولت قواى آن که مخالف ظواهر کتاب و سنت، و اعتقاد به آن ها موجب ضلالت، و از زمان ارسطو و فارابى و ابن سینا به این طرف، مستحکم و شایع و منتشر و مسلم کل بوده از برکات اشتغال به حکمت داشتن عالم متبحر و محقق خوانسارى منهدم و رونق بازار آن ها رفته، و بساط آن ها را به هم چیده، و کسى را پیش از او قوه علمى انکار نبوده، و احدى در این صدد برنیامده بود. اینک حق وى در مذهب مقدس اسلامى، بزرگ ترین حقوق علماى اسلامى مى باشد.»([65])
عروج ملکوتى
محقق خوانسارى بعد از تلاش فراوان در راه گسترش معارف اهل بیت(علیهم السلام)د رسال 1099 و یا 1098 ق. در سن هشتاد و دو سالگى به لقاء الله پیوست و پیکر مطهّرش در قبرستان تخت فولاد، نزدیک قبر بابا رکن الدین دفن گردید. شاه سلیمان صفوى قبّه اى عالى بر مرقدش بنا کرد و مقبره او مزار مردم شد. آقا جمال الدین و آقا رضى الدین خوانسارى (فرزندان او) نزد محقق خوانسارى دفن هستند، این مقبره به تکیه خوانسارى ها معروف شده است.([66])
مؤلف روضات الجنات مى نویسد:
مزار آقا حسین از سنگ قیمتى و مرتفع بود. افاغنه در ایام غلبه بر اصفهان آن را شکستند ولى بعد بر روى قبر او و فرزندش آقا جمال، سنگ مرمر گذاشتند. مزار او در میان همه قبرهاى علما بیش ترین زوّار و ازدحام را دارد.([67])
بسم الله الرحمن الرحیم
سنّت حسنه تجلیل از چهره هاى علمى برجسته تاریخ شیعه، باید یکى از با برکت ترین و مفیدترین سنتها در این مقوله به شمار آید. حقیقت آن است که در بخشهایى از تاریخ پربار فرهنگ و علوم اسلامى، شخصیتهاى بزرگ و مؤثرى بوده اند که نسل کنونى علمى و فرهنگى کشور، با نام و یاد آنان آشنا نیست و از آثار علمى و ثمرات اندیشه بلند آنان، بهره شایسته را نمى برد.
حوزه هاى علمى شیعه، چه در دوران رونق حوزه علمیه نجف و کربلا و چه پیش از آن در روزگار شکوفایى علمى و فرهنگى اصفهان و برخى شهرهاى دیگر در دوران صفویه، مجموعه بزرگى از فقهاى نامدار و فیلسوفان و متکلمین بزرگ را در خود پرورش داده است که هر یک از آنان مى تواند براى جامعه علمى امروز بخصوص فرزانگان و علم جویان حوزه هاى علمیه، الگو و راهگشاى آموزنده باشند.
ویژگى این دانشمندان گمنام، غالباً جامعیت آنان و برجستگى شگفت آورشان در علوم گوناگون مانند فقه و فلسفه و تفسیر و علوم ریاضى و حتى شعر و ادب است. این تفنن و تنوع در معلومات همچنان که از آفاق ذهنى گسترده حوزه هاى علمیه خبر مى دهد، نمایشگر ذهن خلاّق و فکر بلند و استعداد وافر این بزرگان نیز هست.
بى شک در فهرست این ستارگان غالباً ناشناخته آسمان علم و فرهنگ، خانواده جلیل خوانسارى ها، بویژه محقق برجسته و کم نظیر، مرحوم آقا حسین خوانسارى مى باشند. در عظمت و شأن مرحوم آقا حسین خوانسارى همین بس که نام آوران بزرگى همچون وحید بهبهانى و شیخ انصارى از او با عناوین «محقق» و «استاد الکل فى الکل» و امثال آن یاد کرده اند.
او و فرزندش، حکیم و فقیه و اصولى و متکلم و ریاضى دان و محدث و ادیب بوده و سهم وافرى در شکوفایى و درخشش حوزه فرهنگى و علمى اصفهان در دوران میانى و پایانى صفویه داشته اند. اگر چه برخى از مؤلّفات فقهى آنان در معرض استفاده اهل فنّ بوده است، ولى مجموعه آثار آنان هرگز به صورت قابل قبول در دسترس دانش پژوهان علوم اسلامى قرارنگرفته است.
برپایى مراسم تجلیل از این بزرگان، مى تواند نام نیک و یاد مبارک آنان را زنده کند و سهم آنان را در پیشرفت دانش و فرهنگ و معرفت افزایش بخشد. رحمت خداوند بر آنان و بر احیاء کنندگان نام بلند آنان.([68]) والسلام علیکم و رحمة الله.
کنگره بزرگداشت آقا حسین خوانسارى([69])
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران همایش ها و کنگره هاى زیادى درباره علما و فرزانگان نامدار شیعه برگزار شد یکى از این ها کنگره بزرگداشت آقا حسین خوانسارى مى باشد که در سال 1378 ش. برگزار شد. این کنگره با پیام رهبر معظّم انقلاب اسلامى، حضرت آیت الله خامنه اى افتتاح گردید.
در این کنگره، آثار آقا حسین خوانسارى، آقا جمال خوانسارى و آقا رضى خوانسارى به زیور چاپ رسید که تعداد آن ها بالغ بر پانزده جلد کتاب بود و تعدادى مقاله در کنگره ارائه شد. در این زمان بعضى از مجلاّت نیز یک ویژه نامه به نام کنگره آقا حسین و آقا جمال منتشر کردند این مجلاّت عبارت اند از: حوزه، ش 90 ـ 89 فقه اهل بیت علوم حدیث، ش 11 آینه پژوهش، ش 56 و 55 کاوشى در فقه و کیهان اندیشه، ش 83.
مسؤولان این کنگره عبارت بودند از: 1. آیت الله ابن الرّضا (از علماى خوانسار) 2. آیت الله رضا استادى 3. حجت الاسلام صالحى خوانسارى (نماینده وقت خوانسار در مجلس شوراى اسلامى) و تعدادى از مسؤولان استان اصفهان.
[1]. جغرافیاى خوانسار، ص 13، حمیدرضا میرمحمدى، قم، دبیرخانه کنگره آقا حسین خوانسارى، 1378.
[2]. همان، ص 213.
[3]. تذکرة العارفین، ص 308 و ریحانة الادب، ج 5، ص 242 ـ 239. فرزانگان خوانسار، ص 56 احمدرضا کشورى، و دائرة المعارف تشیع، ج 7، ص 316.
[4]. نگاهى به خوانسار، ص 12 ـ 11.
[5]. فرزانگان خوانسار، ص 56.
[6]. فوائد الرضویه، ص 153 دانشمندان خوانسار، ص 66 و اعیان الشیعه، ج 6، ص 149.
[7]. فقهاى نامدار شیعه، عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، ص 333، قم، کتابخانه آیت الله العظمى مرعشى نجفى.
[8]. روضات الجنات، ج 2، ص 357 و مفاخر اسلام، ج 8، ص 109.
[9]. دانشمندان خوانسار، ص 100 ـ 104 مجله علوم حدیث، ش 11، ص 126 و تذکرة القبور، عبدالکریم گزى اصفهانى، ص 50.
[10]. دانشمندان خوانسار، ص 100 ـ 97.
[11]. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج اول، ص 459 و دانشمندان خوانسار، ص 87 و 86.
[12]. دانشمندان خوانسار، ص 86.
[13]. دانشمندان خوانسار، ص 91 و دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج اول، ص 459.
[14]. آیینه پژوهش، سال سوم، ش 4، سال 1371، ص111.
[15]. مجله حوزه، ش 90 ـ 89، ص 13.
2 و 3 و 4 و [18]. همان.
[19]. مائده / 90.
[20]. انگور.
[21]. بقره / 222.
[22]. صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، رسول جعفریان، ج 1، ص 394، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.
[23]. مجلّه حوزه، ش 90 ـ 89، ص 45.
[24]. همان، ص 187.
[25]. ریاض العلماء، ج 2، ص 57.
[26]. مجله حوزه، ش 90 ـ 89، ص 219. (با اندکى تغییر).
[27]. صحیفه نور، ج 1، ص 258.
[28]. مجله حوزه، ش 90 ـ 89، ص 208.
[29]. تذکرة القبور، ص 50.
[30]. همان.
[31]. همان.
[32]. دانشمندان خوانسار، ص 132.
[33]. الذریعه، ج 1، ص 188.
[34]. امل الامل، ج 2، ص 101.
[35]. طبقات اعلام الشیعه (قرن 12)، ص 493.
[36]. دانشمندان خوانسار، ص 112.
[37]. همان، ص 111.
[38]. ریاض العلما، ج 4، ص 186 و روضات الجنات، ج 4، ص 213.
[39]. دانشمندان خوانسار، ص 131.
[40]. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 610.
[41]. دانشمندان خوانسار، ص 139.
[42]. مقدمه ,,,,,,,اى بر فقه شیعه، حسین مدرس طباطبایى، ص 254 فقهاى نامدار شیعه، ص 333 و الذریعه، ج 21، ص 36.
[43]. مقدمهاى بر فقه شیعه، ص 254.
[44]. همان.
[45]. همان.
[46]. ریحانة الادب، ص 239.
6 و 7 و 8 و 9 و 10 و [52]. همان.
[53]. مجله حوزه، ش 63، سال 1378، ص 227.
[54]. فلاسفه شیعه عبدالله نعمه، ترجمه سید جعفر غضبان، ص 301 و اعیان الشیعه، ج 6، ص 150.
[55]. اعیان الشیعه، ج 6، ص 149.
[56]. فوائد الرضویه، ص 15.
[57]. ریحانة الادب، ج 5، ص 239 و روضات الجنات، ج 2، ص 357.
[58]. دانشمندان خوانسار، ص 149.
[59]. الکنى و الالقاب، ج 3، ص 158.
[60]. همان، ص 159 و 158 و اعیان الشیعه، ج 6، ص 149.
[61]. حدائق المقربین به نقل از رجال اصفهان، ج 1، ص 303.
[62]. آشنایى با علوم اسلامى، ج 3، ص 96 و نگاهى به خوانسار، ص 5.
[63]. جامع الروات، ج 1، ص 235 به نقل از کیهان اندیشه، ش 82، ص 5.
[64]. ریاض العلما، ج 2، ص 57 به نقل از کیهان اندیشه، ش 82، ص 8.
[65]. ریحانة الادب، ج 3، ص 487 به نقل از کیهان اندیشه، ش 82، ص 20.
[66]. فقهاى نامدار شیعه، ص 338 و ریحانة الادب، ص 242.
[67]. روضات الجنات، ج 2، ص 357 و کیهان اندیشه، ش 82، ص 19.
[68]. روزنامه کیهان، (30/6/1378)، ص 14.
[69]. برگزارى این کنگره علاوه بر خوانسار در شهر مقدس قم نیز (1378) برگزار شد.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه