محقق حلی
متوفاى 676 ق.
عنوان مقاله: مرزبان فقاهت
نویسنده: محمّد رحیم بیگ محمدى اندریان
مقدمه
عالمان دین که شاگردان مکتب ائمه اطهار- (علیهم السلام) - هستند با تأسّى به ائمه خود را قربانى اسلام و دین کردند. آرى! اگر این ایثار و از خودگذشتگى هاى عالمان دین نبود امروز از اسلام خبرى نبود. روحانیون بودند که روحیه سرخ جهاد و شهادت را در طول چهارده قرن گذشته، زنده نگه داشتند و فقه و تفسیر و حدیث و دیگر علوم اسلامى و در یک کلام، فرهنگ اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله) را به آیندگان رساندند.
فقیه بزرگ، محقق حلّى یکى از این پاسداران ارجمند فرهنگ تشیّع است که در قرن هفتم هجرى بزرگترین پرچمدار اجتهاد و فقاهت شیعى بود و آثار ارزشمند این شریعت شناس نوآور پس از گذشت هفت قرن، تازه و در نوع خود کم نظیر مى باشد و سبک فقاهتى او هنوز هم مورد استفاده و محور تحقیق راهیان فقه پویاى آل محمد(صلى الله علیه وآله)است.
حوزه بغداد
قبل از شهر تاریخى «حلّه» بغداد مرکز علم و نشر اسلام و فقه شیعه به حساب مى آمد. در آن زمان فقیهان نامدار شیعه همچون شیخ مفید (درگذشته به سال 413 ق.) و شاگردانش سید مرتضى علم الهدى (متوفاى 436 ق.) و سیدرضى گرد آورنده اثر جاوید نهج البلاغه و نیز فقیه بزرگ شیخ طوسى (متوفاى 460 ق.) در شهر بغداد بودند.([1])
بعد از مدتى شهر بغداد و اطراف آن را قحطى، سخت در فشار گذاشت و مردم درمانده آن رو به دیگر سامانها کردند و اى بسا برخى براى همیشه دیار خود را ترک گفتند.
نام آوران حلّه
در برگهاى کهن تاریخ حلّه حقایقى را مى یابیم و در آن چهره هایى پرنور دانشمندانى که تا به امروز نامشان زنده است و هر یک ستاره اى درخشنده در آسمان تشیّع مى باشند. نام جمعى از آنان بدین قرار است :
1 - ابن ادریس حلّى (543 - 598 ق.)
2 - سدیدالدین حلّى (متوفاى 680 ق.)
3 - سیدرضى الدین على (589 - 664 ق.)
4 - سیدرضى الدین محمّد حسین آوى (آبى - متوفاى 654 ق.)
5 - ابوالقاسم نجم الدین جعفربن حسن بن یحیى معروف به «محقق، محقق اوّل، محقق حلى، شیخ فقیه، نجم الدین، صاحب شرائع» و لقب او «کشّاف شرایع پیامبر آخرالزمان» (602 - 676 ق.)
6 - علامه حلّى (648 - 726 ق.)
7 - فخرالدین مشهور به «فخرالمحققین» فرزند علامه حلّى (682 - 771 ق.)
8 - محمّد مکّى عاملى مشهور به «شهید اول»، (734 - 786 ق.)
از میلاد تا مدرسه
شیخ حسن حلّى پدر محقق حلّى یکى از عالمان بزرگ دین در شهرحلّه با کمال احترام و عظمت زندگى مى کرد. در یکى از روزهاى سال 602 ق. بود که فرزند سعادتمندش به دنیا آمد.([2]) شیخ حسن نام فرزندش را جعفر نهاد. «جعفر» نام پیشواى ششم شیعیان و احیاگر مکتب توحیدى تشیّع و گسترش دهنده فرهنگ غنىّ اسلام است و بدین سبب نیز این مکتب را «جعفرى» نامیده اند.
این کودک بعدها لقب «محقق» گرفت و آوازه اش به همه جاى عالم رسید. جعفر از آغاز کودکى، باهوش و استعداد سرشارى شروع به فراگیرى دانش و فضایل اخلاقى و معنوى نمود. مقدمات و علوم دینى را نزد پدر دانشمندش فراگرفت و از عالمان دیگر شیعه نیز بهره ها برد و در علوم و معارف اسلامى از جمله در فقه و اصول و کلام و پاره اى دانشهاى دیگر تسلط کامل یافت. در همین اوان بود که در میان عالمان نام آور، آوازه اى والا یافت.
اساتید محقق حلى
حضور تحصیلى او منحصر به حوزه علمیه «حلّه» نبود. او با عالمان و استادان آن دیار ارتباط یافته و از آنان توشه برمى گرفت و با آنان به مذاکره مى پرداخت و استفاده هاى بسیار مى برد وبا این کار بر اندوخته هاى علمى و معنوى اش مى افزود.
در اینجا به نام گروهى از استادان «محقق حلّى» اشاره مى نماییم :
1 - پدرش «شمس الدین حسن حلّى»
2 - ابن زهره حلّى
3 - تاج الدین حسن بن على دربى
4 - شیخ مفیدالدین محمّد بن جهم حلّی
5- سید مجدالدین على بن حسن عریضى
6- شیخ سدیدالدین سالم بن محفوظ
7- سید فخار موسوى
8- نجیب الدین محمّد بن جعفر بن أبى البقاء هبة الله بن نما حلّى([3])
تربیت مردان علم و عمل
محقق حلّى در نزد اساتید بزرگ فقه و معارف اسلامى، زانوى ادب زد و دانشهاى مرسوم حوزه هاى علمیه را از آنان فراگرفت و سرانجام عالمى بزرگ و استادى ماهر گردید و به تدریس فقه و معارف اسلامى و تربیت شاگرد همت گماشت. شاگردان وى نه تنها از دانش او بهره مى بردند بلکه از کرامتهاى اخلاقى و از روش زندگى بسیار ساده و سرشار از ایمان آن استاد نیز سودمند مى شدند. به حقیقت که در سایه تلاشهاى او استعدادهاى فراوانى به کمال نایل آمدند.
رفتار خوب محقق با شاگردان و نحوه تدریس و تربیت او باعث شد که شاگردان وى همانند ستارگان فروزان در آسمان عالم اسلام بدرخشند. او هر کس را به اندازه استعدادش به تمرین وامى داشت و هنگامى که از شاگردش گرایش معنوى مى دید، بى نهایت به او توجّه مى کرد و بزرگش مى داشت.
شخصیت شناسان شیعه، نام گروهى از دست پروردگان «محقق حلّى» را چنین برشمرده اند :
1 - علامه حلّى : (648 - 726 ق.)
2 - ابن داوود حلّى (647 - 715 ق.)([4])
3 - عبدالعزیزالسرایا صفى الدین حلّى([5])
4 - سید غیاث الدین عبدالکریم، معروف به «ابن طاووس» (648 - 693 ق.)([6])
5 - سیدجلال الدین محمّد بن على بن طاووس([7])
6 - ابوزکریّا نجیب الدین، معروف به «ابن سعید هذلى حلّى»([8]) (601 - 689ق.)([9])
درمیان شاگردان محقق، علامه حلّى از برجستگى خاصى برخوردار است. وى که خواهرزاده محقق است از دوران کودکى به تحصیل علوم اسلامى و کسب کمالات معنوى پرداخت و هنوز به سن تکلیف پا ننهاده بود که به درجه اجتهاد نائل گشت.([10]) او علاوه بر شاگردى محقق([11]) مدتها از پدر بزرگوارش سدیدالدین یوسف و خواجه نصیرالدین طوسى کسب فیض کرده است.
حوادث
در سال 656 ق. هلاکوخان مغول از خراسان براى فتح بغداد حرکت کرد. در این زمان بغداد و شهرهاى دیگر عراق از مراکز مهم نشر علوم اسلامى بود. اکثر اهل حلّه قبل از فتح بغداد به دست لشکر مغول، به بیرون شهر فرار کردندجز عدّه کمى از جمله علامه حلّى و پدرش. این چند نفر نامه اى به هلاکو نوشتند و درباره حلّه، کوفه، نجف و کربلا امان خواستند. که مردم و حوزه هاى علمیه از بین نروند. هلاکو از حمله به این شهرها خوددارى کرد. هلاکو علامه و پدرش و... را طلبید و از پرسید : چگونه پیش از فتح، به من نامه نوشتید و امان خواستید؟ از کجا فهمیدید که من شهرهاى شما را نیز فتح خواهم کرد؟
پدر علامه حلّى در جواب گفت : در حدیثى که از پیشواى ما على(علیه السلام) درباره حوادث آینده به ما رسیده است، اوصاف سردارى که بر آخرین خلیفه عباسى پیروز مى شود، ذکر شده که آن اوصاف با شما مطابقت دارد. بنا بر این خواستیم قبل از فتح و خونریزى از شما امان بگیریم!([12])
پس از فتح بغداد، حوزه هاى علمیه آن شهر بکلّى ویران شد و حوزه علمیه عظیم بغداد به شهر حلّه انتقال یافت.
عالمان حلّه تصمیم گرفتند که مدارس حلّه را افزایش دهند و اندیشمندان را به این شهر جذب کنند و در واقع حوزه پرعظمت بغداد را در حلّه احیا نمایند. بعد از این، شهر حلّه مرکز علوم دینى تشیّع گردید و محقق حلّى در این اقدامات احیاگرانه نقش مهمّى را ایفا مى کرد.
استقبال از خواجه نصیر
در سال 662 ق. خـواجه نصیرالدین طوسى آن دانشـمند بلند آوازه و کم نظیر شیعه به همراه هـلاکوخان مغول به بغـداد آمـد. وى مى خواست از علماى حلّه و حوزه هاى علمیه آن دیار دیـدار کند. محـقق از آمـدن خواجه به حلّه مطلع شد و اعـلام استقبال کرد. چون خواجه از اعـلام استقبال محقق و علماى حلّه آگاه شد فـروتنى و تواضـع به او اجـازه نـداد که بـه زحمت ایشان در استقبال از او راضى شود. بنابراین بـدون اطـلاع قبلى وارد شهر حلّه شد و قبل از هر چـیز به قصـد دیدن محـقق به حـوزه مـرکزى شـهر درآمـد. محـقق بر فراز منبر مشغول تـدریس بـود که ناگاه خـواجه وارد جلسه شد. چون چشم محقق به خواجه افتاد در بالاى منبر بپاخاست و پاییـن آمد و به پیـشواز خـواجه شتافت و او را در آغـوش گرفت و خوش آمد گفت. محقق خواست درس را تعطیل نماید ولى خواجه راضى نشـد، بلکه بر ادامه تدریس اصـرار ورزید.([13])
باغ بى خزان
آثار «محقق حلّى» هر یک ستاره اى تابناک در آسمان علم و معرفت است که تا ابد خواهد درخشید و کتابهایش گلهاى باغ بى خزانِ جاودانى است که غبار کهنگى و افسردگى بر آنها ننشسته است. خداوند متعال به او ذوق و استعداد سرشارى داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهى توانست بخوبى بهره مند شود. او علاوه بر تربیت شاگردان ممتاز، آثار مهمى در زمینه فقه، اصول، کلام، منطق، ادبیات به جامعه اسلامى عرضه کرد. براى پرهیز از طول کلام، به مهمترین آنها به ترتیب اشاره مى کنیم :
1 - شرائع الاسلام : این کتاب یکى از کتب مهمّ فقه استدلالى است و قرن هاست که در حوزه هاى علمیه شیعه و چندى است در دانشگاههاى کشورهاى مختلف تدریس مى شود. در طى قرون متمادى حدود یکصد، بلکه بیشتر، بر این اثر نفیس شرح نوشته شده است از جمله : جواهرالکلام، مسالک الافهام و مدارک الاحکام.
همچنین دهها حاشیه([14]) از بزرگان شیعه بر این کتاب نوشته شده است, از جمله : حاشیه محقق کرکى، حاشیه آقاجمال الدین محمّد خوانسارى ودیگران.
کتاب «شرائع الاسلام» یکى از شاهکارهاى جهان دانش است که سزا نبود در قالب زبان عرب محصور و محبوس باشد و غیر عرب زبانان از محتواى حیاتبخش آن محروم گردند. به همین سبب این کتاب به زبانهاى مختلف از سوى اهل فن و دانش ترجمه شده است. از جمله : ترجمه به زبان روسى، فرانسه، انگلیسى، استانبولى و فارسى.([15])
2 -المختصرالنافع فى فقه الامامیه : بر این کتاب نیز دهها شرح نوشته شده است.
3 -المعتبر فى شرح مختصرالنافع
4 -المعارج فى اصول الفقه
5 - نهج الوصول الى معرفة علم الاصول
6 - تلخیص الفهرست
در عرصه شعر و ادب
در میان عالمان دین جمع زیادى از نعمت ذوق شاعرانه نصیب داشته اند. «محقق حلّى» از گروه فقیهان شاعر است. اشعار او حاوى نکات اخلاقى و عرفانى و حکمت آمیز و به صورت مشاعره و مکاتبه و خطاب به پدر و دوستانش سروده است.
شعر شیخ شمس الدین محفوظ بن وَشّاح خطاب به محقّق حلّى :
اغیب عنک و أشواقى تجاذبنى *** الى لقائک، جذب المغرم العانى
یاجعفر بن سعید یا امام هدى *** یا واحدالدهر یا من ماله ثان
انى بحبّک مغرى غیر مکترث *** بمن یلوم و فى جنبیک یلحانى
و...([16])
- از تو دورم در حالى که اشتیاق فراوانى به دیدار تو دارم. اشتیاقى که مرا به سوى تو هدایت مى کند.
- اى اباجعفر (محقق حلّى) فرزند سعید، اى پیشواى راهبر، اى یگانه روزگار، اى کسى که در روزگار همتا ندارى
- من فریفته تو هستم. نه از کسى که مرا سرزنش کند باکى دارم و نه از آنهایى که در جوار تو هستند هراسى!
وقتى محقق شعر دوست خود «ابن وَشّاح» را خواند، به وى این چنین جواب داد :
لقد وافت قصائدک العوالى *** تهزّ معاطف اللفظ الرّشیق
ففضت ختامهن فخلت انّى *** ففضت بهم عن مسک فتیق
وجال الطراف منها فى ریاض *** کسین بناظرالزهر الانیق
و...([17])
- بدیهى است که قصاید و شعرهاى عالى و لطیف تو باالفاظ آراسته توجّهات همگان را به جانب خود جلب نموده است.
- من مُهر از گلابدان حقایق آنها برداشتم و چنان بر من اثر کرد که گویا که مشکش همه جا را فرا گرفته.
- آرى دیدگانم در باغهایى به جولان درآمد که از شکوفه هاى زیباى خود همه جا را به طرز شکوهمندى آراسته بودند.
از دیدگاه دیگران
آثار علمى و فقهى محقق، بیش از هر عامل دیگر روشن کننده ترین آیینه شخصیت علمى و اعتقادى اوست و در وهله دوم اظهار نظرها و گفته هاى دیگر دانشمندان اسلامى معیار درستى براى معرّفى شخصیّت، شأن و عظمتِ روحانى و ارزش معنوى او خواهد بود.
محقق حلّى را باید علاوه بر آثارش، در گفته ها و نظریّه هاى دیگران جستجو کرد تا به فضل و نقش درخشان او در تاریخ شیعه پى برد. شرح حال نگاران و عالمان پس از محقق، گستره دانش و عظمت وى را ستوده اند.
علامه حلّى خواهرزاده محقق و شاگرد نامى اش مى گوید :
«محقق حلّى بزرگترین فقیه زمانش بود.»([18])
شیخ حسن فرزند شهید ثانى مشهور به «صاحب معالم» او را بدین گونه یاد مى کند :
«اگر علامه حلّى، «محقق» را فقیه و بزرگ همه زمانها مى شمرد، بهتر بود. چرا که محقق، سرآمد فقیهان شیعه است و در میان آنان نظیرى ندارد.»([19])
غروب خورشید فقاهت
محقق حلّى این دانشمند بزرگ و نامى، مرجع عالم تشیّع، عارف وارسته، شاعر متعهد، نویسنده نوآور و خدمتگذار صادق اسلام و مسلمانان، چراغ دیده دانش پژوهان و مرزبان فقاهت، سرانجام پس از عمرى پربار در 13 جمادى الاخر روز پنجشنبه سال 676 ق. در شهر حلّه دار فانى را وداع گفت و به جوار حق شتافت و سبب مرگ این فقیه را سقوط از پشت بام خانه اش نوشته اند.
پس از رحلت جانگداز محقق، مردم شهر همه با شنیدن این خبر ناگوار غم زده به طرف خانه این بزرگوار سرازیر شده، در آنجا اجتماع کردند به شیون و عزادارى پرداختند.([20])
نهان شد گوهرى از گنجِ دانش *** زباغ دین گرامى باغبان رفت
نداى ارجعى بشنید از غیب *** شتابان روح او سوى جنان رفت
خبردادند چون از رحلت او *** سرشک از دیده پیر و جوان رفت
«شیخ عباس رسولى تبریزى، شاعر معاصر»
مردم حلّه پس از برگزارى مراسم تشییع، پیکر شریف محقق را در آرامگاهى که از پیش در آن شهر آماده کرده بودند به خاک سپردند.
مقبره شکوهمند این نام آور شیعه در حلّه است و قبّه بلندى بر آن مزار ساخته اند. سالها در جوار آن مزار نورانى خادمانى بودند که نسل اندر نسل در آن خدمت مى کردند و این خدمت را از یکدیگر به ارث مى بردند.([21])
در رثاى یار
شیخ شمس الدین محفوظ بن وشّاح، در رثاى دوست و استادش محقق چنین سروده است :
اقلفنى الدهر و فرط الاسى *** وزاد فى قلبى لهب الضرام
لفقد بحرالعلم والمرتضى فى *** القول والفعل و فصل الخصام
اعنى أباالقاسم شمس العلى *** الماجدالمقدام لیث الزحام
قد قلت للقبرالذى ضمّه *** کیف حویت البحر والبحر طام([22])
- روزگار با اندوهناکى بسیار، مرا بیچاره ساخت و دلم را به کام لهیب غم انداخت.
- آرى این بیچارگى در دورى دریاى علم بود. یعنى همان کسى که کردار و گفتارش مورد پسند بود و بین دشمنیها فاصله مى انداخت.
- این بزرگمرد، ابوالقاسم (محقق حلّى) خورشید آسمان سربلندى و سرآمد بزرگان بود و در بزرگوارى شیر بیشه مردان.
- من آن هنگامى که کنار قبر او رفتم با حیرت خطاب به قبرش گفتم :
چگونه دریاى پر از آب معرفت را در خود فرو گرفته اى!
والحمدلله رب العالمین
[1] - آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، ج3، چاپ صدرا، سال71.
[2] - روضات الجنات، سید محمدباقر خوانسارى، ج2، ص447، چاپ اسماعیلیان.
[3]- اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملى، ج4، ص91, قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى، ص366, فوائد الرضویه، شیخ عباس قمى، ص45, روضات الجنات، ج2، ص432, مقدمه کتاب «المعتبر»، ص1.
[4] - فوائدالرضویه، ص104.
[5] - همان، ص234.
[6] - روضات الجنات، ج5، ص33.
[7] - همان، ج2، ص434.
[8] - این عالم بزرگ عموزاده محقق حلّى است.
[9] - هدیة الاحباب، شیخ عباس قمى، ص71.
[10]- فوائدالرضویه، ص126.
[11]- مختلف الشیعه، علامه حلّى، ج1، ص21 - 25.
[12] - حکومت عباسیان در پیشگاه تاریخ، معتمد خراسانى، ص10.
[13] - اعیان الشیعه، ج4، ص90.
[14] - حاشیه و تحشیه عبارت است از شرح وتوضیح و رفع ابهام از برخى کلمات، بخشها و عبارتهاى یک کتاب.
[15] - مقدمه شرائع الاسلام، ج1، مؤسسه اسماعیلیان قم، 1409.
[16] - اعیان الشیعه، ج4، ص93.
[17] - همان.
[18] - اعیان الشیعه، ج4، ص89.
[19] - همان.
[20] - قصص العلماء، ص260.
[21] - اعیان الشیعه، ج4، ص89.
[22] - همان، ص93.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه