13 مهر 1394, 13:51
فروغى از خصال نیک
1 ـ انس با قرآن
حرص عجیبى به تلاوت قرآن داشت. در خانه، مسجد و هرجا که زمینه تلاوت فراهم مى شد، قرآن را از جیبش بیرون مى آورد و تلاوت مى نمود. اگر به جهتى درس به تأخیر مى افتاد، شروع به خواندن قرآن مى کرد. روزهاى جمعه نیز کنار منبر مى نشست و کتاب خدا را مى خواند. وى قرآن را به مقامات مختلف قرائت مى نمود و صداى زیبا و دلکشى داشت. با اینکه عالم طراز اول کشور بود، در مسجد خوافیهاى چنداول، جلسه قرائت قرآن ترتیب داد و تعدادى از علاقمندان را با تجوید و مقامات قرآن آشنا ساخت. تعداد تلاوت هایش را شمارش کردند. حداقل 12000 مرتبه قرآن را تلاوت کرده بود. به همین جهت، به او لقب «انیس القرآن» داده بودند.
یکى از جلوه هاى فعالیت قرآنى او تربیت شاگردان کوشا و دلسوز بود قرآن آموزانى که با استفاده از انفاس قدسى استاد، بعدها به تربیت شاگردانى پرداختند که در خیلى از کشورهاى اسلامى بى مانند بودند و صوت و لحن زیباى آنان، مسئولان رادیوى کابل را واداشته بود براى اجراى برنامه هاى قرآنى از آنان دعوت نمایند.
2 ـ شب زنده دارى
او اهل تهجد و راز و نیاز شبانه بود. اشتیاق شگفتى به عبادت داشت. همیشه نصف شب، خود را به مسجد مى رساند و به عبادت و راز و نیاز مشغول مى شد. وى این روش را با وجود کهولت سن و ضعف بدن، تا پایان عمر ترک نکرد. عشق به عبادت و سحرخیزى او، چنان در روحیه برخى افراد تأثیر گذاشته بود که در همان دل شب، به صورت پیاده از راههاى دور و نزدیک خود را به مسجد «قاضى شهاب» مى رساندند و همراه پیر فرزانه خود، با چشمان اشک آلود، مشغول نماز شب، تلات قرآن و دعا و مناجات مى شدند.
3 ـ فراز منبر
وى علاوه بر اینکه فقیه، حکیم و مدرس توانا بود خطیب ماهر و روضه خوان سیدالشهدا(علیه السلام)نیز شمرده مى شد. عشق درونش به اهل بیت(علیهم السلام) را با چنان بیان بلیغ و زیبا ارائه مى داد که همگان را مجذوب مى ساخت. یکى از هم عصرانش، منبرهاى او را چنین مى ستاید:
«...در موقع سخنرانى کاملا آداب منبر را رعایت مى کرد. با وضو، دو زانو و با متانت در صدر منبر مى نشست و در تمام مدت سخنرانى و موعظه -ولو از یک ساعت بیشتر طول مى کشید- تکان نمى خورد و آرامش و طمأنینه خود را حفظ مى کرد. حتى دست هاى خود را بى مناسبت تکان نمى داد. در سخنرانى هایش تفسیر قرآن، روایات، نکات اخلاقى و تاریخى آموزنده، مطالب علمى و لطائف حکمت آمیز، عبارات ادبى، شعر و... فراوان بود...»[32]
یکى از مهم ترین جلوه هاى وعظ و خطابه هاى او، دفاع از دین و تشیع در برابر هجمه پوچگرایان و کمونیست ها بود که به نفى توحید و ترویج شرک مى پرداختند. معظم له چنان در برابر آن ها روشنگرى و مقاومت مى کرد که به ناچار روش نشر افکار خود در بین شیعیان را تغییر دادند.
4 ـ احسان به بینوایان
او مى کوشید گرفتارى فقیران و مستمندان جامعه تشیع را رفع کند و براى حل این معضل امور زیر را انجام داد:
1. خود زندگى فقیرانه اختیار و در حد توان به مستمندان کمک کرد. او اسامى فقیران و آدرس منازل آنان را در دفترى نوشته بود و در موقع لزوم به آنها کمک مى رساند. گاهى نیز خودش این کار را شبانه انجام مى داد. یکى از فرزندانش مى گوید:
« یک روز مردم بهسود به اندازه مساحت تکیه خانه عمومى گاو، گوسفند، اسب، گلیم، روغن و... براى ایشان آوردند. نه به عنوان وجوهات، بلکه به عنوان مزد چند سال تدریس در بهسود. حضرت آقا دستور داد تا افراد فقیر بیایند. آنگاه تمام آن وسایل را بین آنان تقسیم کرد. یکى از آوردندگان اموال خطاب به آقا گفت: «به فکر پسرت آقا ضیاءهم باشید.» آقا در پاسخ فرمود: «آقا ضیاء هم خدا دارد.» آنها اصرار کردند تا حداقلّ، اسبى براى خود نگهدارد. آقا در آن زمان این کار را انجام داد ولى بعدها آن اسب را به شخصى به نام «قربان» داد تا به فروش برساند.[33]
2. همواره توانمندان جامعه و صاحبان مشاغل را ترغیب مى کرد با تعیین سال و پرداخت زکات، در جهت رفع نیازهاى درماندگان بکوشند. در آن زمان، با وجود فقر میان شیعیان، برخى سهمین مردم را به نجف اشرف مى فرستادند. آیت الله حجت این عمل را نمى پسندید و از فراز منبر فریاد مى زد: «فتواى من این است که سهم امام(علیه السلام) را به فقراى جامعه خودتان بدهید و به نجف اشرف نفرستید.»[
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان