14 مهر 1394, 11:47
عبدالقادر بدوانى در «منتخب التواریخ» مى نویسد :
«اگر چه شیعى مذهب است، اما بسیار به صفت نصفت و عدالت و نیک نفسى و حیا و تقوا و عفاف و اوصاف اشراف موصوف است و به علم و حلم و جودت فهم و حدّت طبع و صفاى قریحه و ذکاء مشهور است. صاحب تصانیف لایقه است. توقیعى بر تفسیر مهمل؟! شیخ فیضى نوشته که از خیر تعریف و تصنیف بیرون است و طبع نظمى دارد و اشعار دلنشین مى گوید.
به وسیله حکیم ابوالفتح به ملازمت پادشاهى پیوست و زمانى که موکب منصور به لاهور رسید و شیخ معین قاضى لاهور را در وقت ملازمت از ضعف پیرى و فتور در قوا، سقطه در دربار واقع شد، رحم بر ضعف او آورده، فرمودند که شیخ از کار مانده، بنابراین قاضى نورالله به آن عهده منصوب و منسوب گردید والحق مفتیان ماجن و محتسبان حیال محتال لاهور را که به معلم الملکوت سبق مى دهند، خوش به ضبط در آورده و راه رشوت را برایشان بسته و در پوست پسته گنجانیده چنانچه فوق آن متصور نیست و مى توان گـفت که قـائل این بیـت او را منظـور داشـته و گفـته که :
تویى آن کس که نکردى به همه عمر قبول *** در قضا هیچ ز کس جز که شهادت ز گواه([1])
[1] - صوارم المهرقه، ص «کح» (فیض الآله)
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان