سید عبدالله شبّر
متوفاى 1242 ق.
عنوان مقاله: مفسر نور
نویسنده: عباس عبیرى
حلّه را باید خاستگاه نخست خاندان شبّر دانست([1]). حسن بن محمد بن حمزه که با 9 واسطه نسب به چهارمین پیشواى معصوم حضرت امام على بن الحسین(علیه السلام)مى رساند، شبر خوانده مى شد([2]) و لقب ارجمندش شهرت خاطره آفرین همه فرزندانش گشت.
یازده نسل پس از حسن بن محمد([3]) فرزند گرانقدرش محمدرضا از افق نجف سر برآورد و دودمان کهنسال شبر را اعتبارى تازه بخشید. او دانشورى گرانمایه، پارسایى نیک اندیش و عارفى روشن بین بود و نزد مؤمنان کاظمیه به «صاحب الدعوة المستجابه» شهرت داشت. تاریخ نگاران درباره لقب یاد شده چنین نگاشته اند:
در روزگار عثمانیان خشکسالى بغداد را فرا گرفت. سعید پاشا، کارگزار حکومت عثمانى، مردم را فرمان داد سه روز روزه گیرند و در پى آن با دلى اندوهگین و چشمى اشکبار از شهر برون رفته، نماز باران گزاردند. مردم که از خشکى زمین و آسمان به تنگ آمده بودند سه روز از بام تا شام رنج گرسنگى بر خویش هموار ساختند و آدینه دردمند و نالان در حالى که ذکر مى گفتند و آمرزش مى طلبیدند همراه سعید پاشا به سمت بیابانهاى بیرون شهر روان شدند و نماز باران به جاى آوردند ولى دریغ که ناله هاى بغدادیان جز درخشش فزون تر آفتاب دستاوردى نداشت.
چون سید محمد رضا از ناکامى سعید پاشا آگاه شد ساکنان حریم هفتمین پیشواى شیعه را فرمود تا با دلى پیراسته از تباهیها سه روز روزه گرفته، براى نماز باران آماده شوند. مردم کاظمیه چنانکه عارف روشن بین شهر فرموده بود، به سوى پروردگار بازگشته، سه روز در برابر گرسنگى و تشنگى شکیبایى ورزیدند و سپس برهنه پاى و شکسته دل به سمت مسجد برآثا حرکت کردند. سید محمدرضا پیشاپیش مردم دل به آفریدگار سپرده و چشم به آسمان دوخته بود و رحمت خداوند را به یارى مى طلبید. هنوز لبان عارف کهنسال از دعا فراغت نیافته بود که ابرهاى تیره بر بام آسمان فراز آمده، باران رحمت الهى بر مردم فرو بارید. این حادثه فراموش ناشدنى سبب شد تا مردم سید پارساى خاندان شبر را با عنوان «صاحب الدعوة المستجابه» بستایند و بیش از پیش مورد احترام قرار دهند.([4])
البته فقیه نیک اندیش کاظمیه تنها به دعا بسنده نمى کرد بلکه در کردار نیز شخصیتى ممتاز و کم نظیر بود. شدت اهتمام آن بزرگمرد به پابرهنگان جامعه چنان بود که گاه جامه اش را نزد توانگران شهر گرو مى نهاد تا تهیدستى را از رنج گرسنگى برهاند.([5])
میلاد نور
در سال 1188 ق. پیش از آنکه سید محمد رضا نجف را ترک کرده، رهسپار کاظمیه شود پروردگار فرزندى به وى ارزانى داشت. عارف روشن رأى خاندان شبر، که عبودیت را یگانه راه نیکبختى مى دانست، با امید سپید بختىِ جاودان، فرزند را عبدالله نامید.([6])
عبدالله اندک اندک رشد کرد و به سالهاى آموزش رسید. پدرش که به چیزى جز کمال فرزند نمى اندیشید ضمن آماده سازى وسایل دانش اندوزى، کودک دلبندش را به بهره گیرى از لحظه هاى گرانبهاى عمر فرا خوانده، گفت: فرزندم! اگر حتى یک روز در اندوختن دانش یا به دیگران آموختنش نکوشى و عمر در راهى جز این بگذرانى، استفاده از آنچه در اختیارت نهاده ام جایز نیست و راضى نیستم.([7])
این سخن چنان در روان سید عبدالله مؤثر افتاد که جز به دانش نمى اندیشید و اگر روزى وقت خویش در غیر دانش مى گذراند، شامگاه بهره گیرى از سفره پدر را روا نمى دانست.
دانش آموزان مکتبى که فرزند دانشور شهره کاظمیه در آن درس مى خواند روزى وى را در حال فروش دوات دان کوچکش مشاهده کردند. یکى از شاگردان که او را نیک مى شناخت با شگفتى پرسید: با آنکه پدر همه وسایل دانش اندوزى ات رافراهم ساخته چرا به فروش دوات دان روى آورده اى؟
عبدالله پاسخ داد: امروز به سبب بیمارى توان درس خواندن نداشتم. اینک استفاده از سفره پدر برایم جایز نیست!([8])
هرچند ارشاد و حمایت معنوى و مادى پدر در موفقیتهاى سید عبدالله بسیار مؤثر بود، دیرى نپایید که سرانجام سال 1208 ق. فرا رسید و رحلت سید محمد رضا([9]) ستاره جوان خاندان شبر را در اندوهى جانگداز فرو برد.
بر بام دانش
سید عبدالله پس از درگذشت پدر و استاد فرزانه اش، به پژوهشگر نامور بغداد حضرت سید محسن اعرجى روى آورد. از دریاى دانش آن فقیه وارسته سیراب شد([10]) و در شمار دانشمندان جاى گرفت. دانش، پرهیزگارى و پژوهشهاى فرزند برومند خاندان شبر چنان چشمگیر بود که فقیهان برجسته اى چون سیدعلى طباطبایى (نویسنده کتاب گران سنگ ریاض المسائل)، میرزا محمد مهدى شهرستانى، میرزا ابوالقاسم قمى (صاحب کتاب نفیس قوانین الاصول)، شیخ اسدالله کاظمى و شیخ محمد جعفر نجفى، کاشف الغطا و... وى را به عنوان فقیهى شایسته ستودند و از اجازه روایت اندوخته هاى خویش برخوردار ساختند.([11]) دانشمند شهره جهان اسلام حضرت کاشف الغطا محمد جعفر نجفى چون کتاب گرانقدر «حق الیقین» شبّر را مشاهده کرد چنان تحت تأثیر مطالب ژرف آن واقع شد که بى درنگ قلم برگرفته، در مقدمه به عنوان تقریظ و ستایش چنین نگاشت:
... بى تردید چیزى پدید آورده اى که فرزانگان را در شگفتى فرو خواهد برد و دانشوران علوم عقلى و نقلى در برابرش فروتنى خواهند کرد. کتابى که نگاشته اى گره از مشکلات مسائل مى گشاید و آنها را با برهانها و گواهان درست ثابت مى کند. شتاب مکن که بى تردید بر بلندترین پله هاى پیشرفت فراز آمده اى! آرامتر گام بردار که از مطالب مهم چیزى ناگشوده باقى نمانده است. تو براى دانش شهرى بنیاد نهاده، ساختمانش را چنان پى افکندى و بالا بردى که به سینه سپهر رسیده است.البته هیچ جاى شگفتى نیست، زیرا تو از خاندانى هستى که بر هفت آسمان فراز آمدند. فرزند بزرگمردى هستى که به جایگاه تجلى آفریدگار مصّوِر نزدیک شد، به گونه اى که میان او و آن تجلى گاه تنها به اندازه دو کمان یا کمتر، از نظر معنوى فاصله بوده. پس اینک بى آنکه پرهیزگارى تو را باز دارد، در حالى که حق دارى و راست مى گویى، چنین زمزمه کن:
من هرچند دیرتر از دیگران پاى به گیتى نهادم
ولى چیزى آورده ام که هیچ یک از مردم مانندش را نیاورده اند.([12])
بزرگى شخصیت سید عبدالله هنگامى آشکار مى شود که دریابیم سراینده این بیت در شعر خویش به جاى واپسین واژه مصرع دوم کلمه «الاوائل» را قرار داده بود یعنى چیزى آورده ام که هیچ یکى از پیشینیان مانندش را نیاورده اند. ولى علامه کاشف الغطا این تعبیر را در ستایش ستاره تابناک خاندان شبر کافى ندانسته، واژه «الخلائق» را در پایان مصرع دوم قرار داد و با عبارت «چیزى آورده ام که هیچ یک از مردم جهان نتوانستند مانندش را پدید آورند»، مقام بلند سرور شبّریان را ستود.
مرجع پاکدلان
اندک اندک آوازه شهرت پژوهشگر نستوه کاظمیه همه عراق را فراگرفت. وفات فقیه برجسته عراق سید محسن اعرجى در 1227 ق.([13]) و در پى آن رحلت مرجع نامور شیعه شیخ محمد جعفر کاشف الغطا در 1228 ق.([14])یکباره دلهاى مؤمنان عراق را به سمت آفتاب رخشان کاظمیه پرواز داد. بدین ترتیب دانشمند پارساى خاندان شبر، در آستانه چهل و سومین بهار زندگى، مرجعیتى فراگیر یافت. یکى از شاگردان آن دانشور گران پایه سیماى آن روز استاد را چنین ترسیم کرده است:
... او مردى میان قامت و فربه بود. چهره اى داشت که با محاسنى مشکى زینت مى یافت. هنگامى که بیننده اى در چهره اش مى نگریست و گفتار دل انگیزش را مى شنید دیگر نمى توانست از وى جدا شود... . ایستادن، تکرار آیات الهى و آمرزش طلبى اش در نیایشها چنان به درازا مى کشید که پاهایش ناتوان مى شد و مفاصل و عضلاتش به ستوه مى آمد... .([15])
البته او نیز چون پدر بزرگوارش به تهیدستان عنایتى ویژه داشت. برآوردن نیازهاى پابرهنگان، عیادت بیماران و آزاد سازى بردگان، از کارهاى رایج زندگى اش شمرده مى شد. کارهایى که با پژوهش و نگارش در مى آمیخت و به عنوان ویژگى گرانبهاى شخصیت مرجع نامور کاظمیه در خاطر روشن بینان ثبت مى شد. متأسفانه این بخش از زندگى سرور نیک اندیش خاندان شبر نیز مانند بسیارى دیگر از فراز و فرودهاى زندگى اش از دسترس تاریخ نگاران برون مانده است و جز دو سطر از دفتر یادداشتهاى روزانه سید هیچ آگاهى تفصیلى در این باره وجود ندارد. در این سطرها چنین آمده است:
... برده اى به دو قطعه طلا خریده، در راه خدا آزاد ساختم... الاغى خریدم با آن به کربلا رفته، پس از زیارت به کاظمیه بازگشتم و آن را فروختم.([16])
راز بزرگ
راز بزرگ مرجع پاک رأى کاظمیه در قلمش نهفته بود، قلمى که همواره در دست داشت. چه بسیار روزها که میان پیروان مؤمنش مى نشست، گفتارشان را مى شنید، داورى مى کرد، پرسشهایشان را پاسخ مى گفت و همراه این کار دشوار، قلم بر کاغذ کشانده، مطالب ژرف فقهى، اخلاقى، قرآنى و اعتقادى را با استدلالهاى متین و مثالهاى روشن بر کرسى اثبات مى نشاند.([17])
شتاب وى در نگارش چنان بود که نویسندگان و منشیان یاریگرش هرگز به او نمى رسیدند.([18])گاه در مدت چند ساعت کتابى ژرف یا رساله اى پر ارج مى نگاشت و آگاهان را در شگفتى فرو مى برد. روزى یکى از آشنایان وى که از مطالب والاى یکى از کتابهایش شگفت زده شده بود، پرسید: این را در چه مدت نگاشته اى؟
فقیه بزرگ کاظمیه پاسخ داد: با آغاز شب آغاز کردم و نیمه شب به پایان بردم.([19])
میزان نگاشته هاى آن بزرگمرد وارسته چنان بود که شاگردانش او را تنها با حضرت علامه محمد باقر مجلسى قابل مقایسه دانسته، مجلسىِ دوم مى خواندند.([20]) راستى راز این موفقیت چه بود؟ هیچ کس چیزى نمى دانست، تا آنکه سرانجام پژوهشگر نستوه خاندان شبر، خود از این راز پرده برداشت. یکى از شاگردانش در این باره مى نویسد:
روزى استاد پس از زیارت حضرت جواد (علیه السلام)، اندکى بر مزار شیخ مفید و استاد ارجمند وى ابوالقاسم جعفر بن قولویه قمى درنگ کرد تا روان آن پاکان را با تلاوت آیات الهى شادمان سازد. چون قرائت «فاتحة الکتاب» به پایان رسید یکى از دانشمندان که سیدِ استاد را در این زیارت همراهى مى کرد، گفت: آقا! مى خواهم دو مسأله بپُرسم!
سید فرمود: بپرس!
گفت: نخست درباره زندگى روزانه تان است. شما با این برنامه سنگین و فشرده چگونه وضعیت اقتصادى خانواده را سامان مى دهید؟ و دیگر درباره بسیارىِ کتابهایتان چگونه است که شما با این فرصت محدود، کتابهایى چنین ژرف مى نگارید؟
آفتاب تابناک سپهر یقین سر به زیر افکنده، مدتى در اندیشه فرو رفت، سپس پاسخ داد: اما رسیدگى به وضع اقتصادى خانواده، این به فضل پروردگار بستگى دارد. اوست که همه ما را آفریده، روزى مى دهد. و اما سرعت نگارش، البته آن نیز نه هنر من، بلکه عنایت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است. آن امام راستین در رؤیا فرمود:
اکتب وصنف فانه لایجف قلمک حتى تموت([21])
بنویس و کتاب پدید آور! همانا قلمت تا هنگام مرگ خشک نخواهد شد.
آثار آفتاب
اینک که از کرامت ویژه حسینى به سرور فقیهان کاظمیه سخن به میان آمد نگارش نامهاى آثار آن پژوهشگر نستوه و نیز توضیح کوتاهى در این باره ضرورى مى نماید ولى دریغ که نوشتارى چنین مختصر گنجایش فهرستى با بیش از هفتاد عنوان ندارد. ناگزیر به ذکر عنوانهاى ذیل بسنده مى کنیم :
1. جامع المعارف و الاحکام، 20 جلد
2. مصباح الظلام، 8 جلد
3.المصباح الساطع، 6 جلد
4. صفوة التفاسیر، 4 جلد
5.الجوهرالثمین فى تفسیرالقرآن المبین، 2 جلد
6. روضة العابدین، 2 جلد
7. مصابیح الانوار فى حل مشکلات الاخبار، 2 جلد
8.البرهان المبین فى فتح ابواب علوم الائمة المعصومین
9. جامع المقال فى معرفة الرواة والرجال
10. حق الیقین فى معرفة اصول الدین
11.الدررالمنثورة والمواعظ المأثوره عن الله تعالى والنبى و الائمة الطاهرین (علیهم السلام) والحکما
12. الاخلاق و الانواراللامعة فى شرح الجامعه
فهرست بیش از هفتاد عنوانى آثار دانشمند وارسته خاندان شبر دلیل روشنى بر بهره گیرى آن بزرگمرد از امدادهاى ویژه پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به شمار مى آید، یارى معنوى آن پاکان زمانى نمایان تر مى شود که دریابیم پژوهشگر نستوه شیعه در عمر کوتاه خویش (حدود 54 سال) 104 جلد کتاب علمى به رشته نگارش کشید. کتابهاى گرانقدرى که تنها هفتاد جلد آن از حدود 000/170 سطر برخوردار است.([22])
براى پى بردن به عظمت کار مرجع بزرگ کاظمیه در این آثار توجه به سخن مرحوم دکتر حامد جفنى داود، استاد ادبیات عربِ دانشکده قاهره، در مقدمه کتاب شریف تفسیرالقرآن، بسیار سودمند است:
... از اینجا توان فراوان، فزونى اطلاعات، دقت، مهارت و ممارستى که سید عبدالله شبر در این فن بلند مرتبه و مهم (تفسیر) بدان دست یافته، درمى یابیم. ... زیرا او در تفسیرش، دقت در رساندن معنا و اختصار در عبارت را به گونه اى بسیار دقیق، گرد آورده است. امتیاز دیگرى که تفسیر این پیشواى بزرگ در آن منحصر به فرد است توجه همه جانبه به انواع قرائتهاى روایت شده از پیشینیان و مشهور نزد دانشمندان قرائت مى باشد. لفظى ازالفاظ قرآن کریم وارد نمى شود مگر آنکه در حاشیه تفسیر وجوه گوناگون قرائتهایش نزد دانشوران تجوید نیز ذکر مى شود. و از این طریق مفسر توانسته است میان قرائت امام حفص و دیگر قاریان جمع کند. در دیدگاه من - با توجه به برداشتم - مفسر در این راه تا جایى پیش رفته و توفیق یافته است که علامه نسفى با آنکه از مفسران متخصص در این علم به شمار مى آید و هدفش بیان وجوه قرائتها بوده، هرگز بدان دست نیافته است... .([23])
شاگردان سید
ناگفته پیداست که آثار مرجع روشن بین عراق تنها به کتابها محدود نیست. آن فقیه وارسته در کنار پژوهشهاى پیوسته به تربیت شیفتگان علوم اهل بیت همت گماشت، مشتاقان پاکدلى که در محفل مرجع کاظمیه دانش و عشق را یکجا آموختند و با راههاى روشن جاودانگى آشنا شدند. تاریخ نام برخى از این کامروایان نیک نهاد را چنین به خاطر سپرده است:
1 - آیت الله شهید سید على عاملى
2 - آیت الله سید محمد معصوم قطیفى نجفى(متوفاى 1260 ق.)
3 - آیت الله شیخ حسین محفوظ عاملى(متوفاى 1246 ق.)
4 - آیت الله عبدالنبى کاظمى(متوفاى 1256 ق.)
5 - آیت الله شیخ اسماعیل بن شیخ اسد الله التسترى الکاظمى(متوفاى 1246 ق.)
6 - آیت الله سید هاشم بن سید راضى اعرجى کاظمى
7 - آیت الله محمد رضا زین العابدین بن شیخ بهاء الدین(متوفاى 1248 ق.)
8 - آیت الله شیخ احمد بن محمد على بلاغى([24])
پرواز
مرجع نامور شیعه سرانجام پس از 54 سال دانش اندوزى، تدریس، پژوهش و نگارش در یکى از غمبارترین روزهاى ماه رجب 1242 ق. جمع دین باوران جهان ماده را ترک گفته، به دیار رازناک خورشیدهاى جاودان پیوست.([25])
سید حسن، فرزند گرانقدر فقیه وارسته همراه انبوه مؤمنان بر پیکر پدر نماز گزارد([26]) و آن جسم پاک را در حریم معصومان شهید کاظمیه، کنار آرامگاه صاحب الدعوة المستجابة (سید محمد رضا) به خاک سپرد.([27])
از آفتاب فروزان سپهر مرجعیت شیعه شش فرزند به نامهاى حسین، حسن، محمد، جعفر، موسى و محمد جواد بر جاى مانده است.([28])
[1] - مقدمه مصباح الانوار فى حل مشکلات الاخبار، جواد شبر.
[2] - همان.
[3] - بیوتات الکاظمیه، ضمیمه موسوعةالعتبات المقدسه، ج10، حسینعلى محفوظ، ص68.
[4] - مقدمه مصابیح الانوار، محمد معصوم.
[5] - فوائدالرضویه فى احوال علماءالمذهب الجعفریه، شیخ عباس قمى، ص 534.
[6] - معارف الرجال فى تراجم العلماء و الادبا، محمد حرز الدین، ج2، ص9.
[7] - مقدمه مصابیح الانوار.
[8] - همان.
[9] - معارف الرجال فى تراجم العلماء و الادبا، ج2، ص10.
[10] - مقدمه کتاب «الاخلاق» (از سید عبدالله شبّر).
[11] - فوائدالرضویه، 24 و 25.
[12] - ترجمه اى از مقدمه حق الیقین فى معرفة اصول الدین.
[13] - مصفى المقال، آقا بزرگ تهرانى، ص378.
[14] - علماى بزرگ شیعه از کلینى تا خمینى، م. جرفادقى، ص213.
[15] - مقدمه «الاخلاق».
[16] - هکذا عرفتهم، جعفر خلیلى، ج3، ص42.
[17] - مقدمه اخلاق.
[18] - همان.
[19] - سفینةالبحار و مدینةالحکمة و الآثار، شیخ عباس قمى، ج2، ص137.
[20] -الکنى و الالقاب، شیخ عباس قمى، ج2، ص352.
[21] - مقدمه الاخلاق.
[22] - مقدمه مصابیح الانوار، مقدمه حق الیقین، ریحانة الادب، محمد على مدرس تبریزى، ج3، ص 176 و 177.
[23] - مقدمه تفسیرالقرآن، سید عبدالله شبر.
[24] - مقدمه الاخلاق.
[25] - مصفى المقال، ص239.
[26] - مقدمه الاخلاق.
[27] - مقدمه مصابیح الانوار.
[28] - مقدمه الاخلاق.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه