نویسنده: آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
تأثیر محیطهای شغلی در سازندگی و تخریب انسان
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن بود. انسان به طور معمول و غالب در چهار محیط خانوادگی، آموزشی تحصیلی، رفاقتی و شغلی روش میگیرد. گفتیم که سومین محیط، یعنی محیط رفاقتی قوی تر و اثرگذارتر از محیطهای دیگر است و بحث ما به چهارمین محیط، یعنی محیط شغلی رسید.
در باب محیط شغلی برای انسان در سه رابطه بحث میشود. یک؛ نفس شغل، دو؛ محیطی که در آن کار میکند، سه؛ روابطی که با افراد نسبت به آن کار پیدا میکند.
در خصوص نفس شغل عرض شد که اگر چه بعضی از شغلها حرام نیستند و از نظر شرعی، نسبت به آنها نهی الزامی نیست، اما ممکن است در بعدی از ابعاد انسان اثر سوء داشته باشند. در قالب اصطلاح فقهی میگویند نهی تنزیهی شده و کراهت دارد. روایاتی هم در باب شغلهایی که بر انسان اثر تخریبی دارد و موجب تضعیف بعد انسانی انسان یا بعد معنوی او میشود مطرح شده است که نمونه هایش در جلسه گذشته مطرح شد.
محیطهای شغلی سازنده
1. فضای باز و سیر آفاق
شغل هایی داریم که نقش سازندگی برای انسان دارد؛ انبیای ما شغل زراعت را انتخاب میکردند. روایت از امام صادق(ع) است که فرمودند: «و ما فی الاعمال شیء احب الی الله من الزراعه و ما بعث الله نبیاً الا زراعاً الا ادریس فانه کان خیاطا» (وسایل الشیعه/ 71/14) هیچ شغلی در میان شغلها بهتر از کشاورزی نیست و خدا هیچ پیامبری مبعوث نکرد مگر آنکه کشاورز بود جز ادریس پیامبر که او خیاط بود.
بحث بعدی بخش دوم یعنی محیطی که انسان در آن شاغل است. در باب اثرگذاری محیط روی انسان، بحث مفصلی وجود دارد، اما من اشاره میکنم و میگذرم. هر محیطی که انسان در آن باشد، هم نقش سازندگی و هم نقش تخریبی دارد. هیچ ارتباطی هم با کار انسان ندارد. ممکن است شغل تو خوب باشد اما محیطی که داری در آن کار میکنی، خوب نباشد.
مثلا در مورد نقش سازندگی شغل زراعت، همین روایتی است که حضرت فرمودند: «ما بعث الله نبیاً الا زراعاً» انبیا زراعت میکردند. شما اگر بروید در تاریخ انبیا نگاه کنید، میبینید که اکثر انبیا چوپان بودند، هم زراعت میکردند و هم چوپانی؛ یعنی بیابان گرد بودند. تا به حال فکر کردید که چرا اینها سر به بیابان گذاشته بودند؟ پیغمبر اکرم ما هم وقت نزول وحی، تنها، در غار حراء بودند. مثال میزنم که کمی ذهن هایتان را آماده کنم. خود پیغمبر هم چوپانی میکرد.
بیابان، محیطی سازنده
چرا انبیا شغل زراعت و چوپانی را انجام میدادند؟ چون محیط این شغلها یک محیط زنده کننده بعد معنوی انسان است. من در باب زراعت راجع به نفس شغل بحث کردم، اما حالا راجع به نفس شغل نیست، اینها را با هم تفکیک کنید. ظاهراً زراعت در بیابان است، کسی که در حیاط خانه یا پشت بامش زراعت نمیکند. چوپانی هم همین طور است، در خیابانها چوپانی نمیکنند، هیچ وقت گله حیوانات را در خیابانهای شهر نمیآورند. محیط بیابان برای انبیا نقش سازندگی داشته است.
ما در باب بعد معرفتیمان یک سیر داریم که باید در آن قدم گذاشت و پیش رفت. من همان تعبیر قرآنی را میگویم. سیری داریم که این سیر، سطح معرفتی انسان را بالا میبرد، این سیر هم با مشاهده است. تعبیری در آیه شریفه است که میفرماید: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» (فصلت/35) بزرگان این تعبیر قرآنی را در قالب اصطلاح میریزند و میگویند: سیر آفاقی و سیر انفسی. سیر آفاقی همین محیطهایی است که گفتیم اثر سازندگی دارند و اینها شهود است. قرآن سیر در آفاق را قبل از انفس میآورد و میگوید ما آیات خود را نشان میدهیم، پس مسئله شهود مطرح است.
در باب تربیت، هم مسئله دیداری، هم گفتاری و هم شنیداری است. در اینجا بحث دیداری است. خداوند در بیابان ها، دارد در بعد دیداری و در بعد معنوی، پیامبرش را پرورش میدهد. در بیابان زخارف و جاذبههای مادی نیست که من را به خودش جلب کند، منطقهای آرام که هیچ رابطهای با مظاهر مادیت ندارد، چشم انسان دارد میبیند. انسان در این محیط، به خصوص در شبهایش که نگاه میکند، پی به عظمت خالقش میبرد.
پیغمبرها راه میافتادند در بیابانها چوپانی میکردند، خودشان را در بعد معرفتی تربیت میکردند. سیر آفاقی داشتند. انتخاب این شغل، برای سیر آفاقی آنهاست از مظاهر دنیایی و مادی و از جلوات مادیت منقطع میشدند. کوه را نگاه میکردند، آسمان را نگاه میکردند، هر جا را نگاه میکردند، میگفتند: «جل الخالق»، «العظمه لله»؛ این محیط شغلی برای شخص سازنده است.
2. محیط زندگی و محدودیتهای تربیتی
در مقابل آن محیطی قرار دارد که در آن مظاهر شیطانی است. یعنی آن بعد شیطانی من را تحریک و زنده میکند. شغلم بد نیست، محیط شغلی ام بد است. این محیط، روی انسان نقش دارد. دقیقا در معارف ما اینها آمده است. من به عنوان نمونه عرض میکنم که ما هم از نظر محیط شغلی و هم از نظر شهری در انتخاب شهر، به روایاتی برخورد میکنیم که عجیب است. ما روایاتی داریم که از سعادت شخص این است که شغل او در شهر خودش باشد. روایت از زین العابدین(ع) است: «قال علی بن الحسین: ان من سعاده المرء ان یکون متجره فی بلده و یکون خلطاؤه صالحین و یکون له ولد یستعین بهم»(کافی/5/752) از سعادت فرد این است که محل کسب و کارش در شهر خودش بوده و با نیکان رفت و آمد داشته باشد و فرزندانی داشته باشد که کمک کارش باشند.
به طور غالب این طور است که اگر انسان در همان محیطی که زندگی کرده است، شغل او باشد، یک سنخ تقیدات است. گاهی تقیدات انسان در ارتباط با اعتقادات دینی اش است، گاهی نه خیلی متدین نیست، اما در آن محیط، حساب آبرویش را میکند. یک سنخ از خلاف کاریها را نمی کند برای اینکه از محیط زندگی اش شرم میکند. اگر شغلش در محیط زندگی اش باشد، یک سنخ خلاف کاری را نمی کند، این قید و بندها وجود دارد.
اگر از این محیط به یک محیط دیگر رود بالاخره همان هواهای نفسانی، همان ابعاد حیوانی در او وجود دارد. میشود مثل یک مرغ از قفس آزاد شده، خصوصا اگر محیط هم خراب باشد. ممکن است که هر خلافی را مرتکب شود که اگر در شهر و محله خود بود، هیچ گاه مرتکب آنها نمی شد.
این نکته که عرض میکنم علاوه بر اینکه در محیط شغلی هست در محیط تحصیلی هم هست. این از ظرائف معارف ما است که فرد از محیط خانوادگیاش به محیط دیگر نرود. آنجا که رفت خلاف کردن، برایش آسان میشود. این جابه جاییها نقش تخریبی دارد. آن محیط بیابان، آنجا نقش سازندگی بود، بعد معرفتی را بالا میبرد، اینجا ببین چه کار دارد میکند؟!
پس از سعادت شخص این است که کارش در شهر خودش باشد و از شهر خودش بیرون نرود. آیا میتوان هر کس را به هر جا فرستاد؟ میدانید این کارها منشأ فساد است؟ برخی افراد از معارف دینی بی خبر هستند و با این کارهایشان جامعه را هم به فساد میکشند. «قال ابو عبدالله: ثلاثه من السعاده الزوجه المواتیه و الاولاد البارون و الرجل یرزق معیشته ببلده یغدو الی اهله و یروح»(کافی/5/852) سه چیز مایه خوشبختی است؛ همسر همراه، فرزندان نیکوکار و شغلی که در شهر فرد باشد و فرد پس از کار، نزد خانواده اش رفته و با آنها خوش باشد. چنین شخصی، صبحها چشمش در خانواده اش باز میکند و بعد به سر کار میرود. شب هم سر خانه و زندگی اش برمی گردد. آیا باز هم ممکن است خطا کند و به بیراهه برود؟
بعضیها میگویند: اسم فرزندم برای کار یا تحصیل، در فلان جا در آمده است؛ چه کار کنیم؟ گویا از این معارف، دور هستند. بگذار سرخانه و زندگیاش باشد. حداقل این است که آن حجب و حیایی که در منطقه خودش هست، مانع میشود که یک سنخ کارهای خطا را برای حفظ آبرویش انجام دهد. همین خوب است که با این کار، پرده حیا را ندرد.
اگر او از شهرش برود و برگردد، دیگر آدم سابق نیست. عین مرغ از قفس پریده است. همین منطقه شهر خودش، برایش یک قفس است. اینجا ملاحظه میکند، اما اگر رفت جای دیگر، ملاحظه نمیکند، بعد هم پرده دری میکند، مگر میشود به این زودی درستش کرد. خراب کردن آسان است، ساختن خیلی سخت است. لذا ما میبینیم در روایت، فقط محیط را میگوید، آن هم محیطی که انسان میخواهد در آن محیط با مسائل مادیت روبرو شود.
3- محیط فریفته شدن نسبت به مظاهر دنیا
بحث ما درباره محیط شغلی است. خیلی باید مراقبت شود که محیط شغلی جلوات مادیت زیادی نداشته باشد و انسان را فریب ندهد. محیط کاری، شما را فریب ندهد و - نعوذبالله- ریشههای رذایل اخلاقی را در شما زنده نکند، زیاده طلبی نیاورد، حرص و آز نیاورد.
بازارها، جولانگاه شیطان به تعبیری که در روایات است، در محل کسب که جایی است که انسان پول در میآورد، عوامل شیطانی برای تحریک ابعاد شیطانی انسان فراهم است؛ حواست را باید در این محیط جمع کنی! من به کسب کاری ندارم، در مورد محیط کسب بحث میکنم. ما در باب محیط کسب، روایات متعدده داریم. به عنوان نمونه روایتی است از پیغمبر که فرمودند: «قال رسول الله: شر بقاع الارض الاسواق» شرترین جا در میان نقاط زمین، مرکزی است که میخواهی با مسائل مادی روبه رو شوی و مال به دست بیاوری. «و هی میدان ابلیس» و این قطعه جولانگاه شیطان است. «یغدو برایته و یضع کرسیه و یبث دریته» اینجا شیطان میآید و کرسیاش را میگذارد و بعد هم بچههایش را در محیط پراکنده میکند. بعد هم هر کسی را متناسب با خودش فریب میدهد؛ یکی کم میگذارد، یکی دروغ میگوید و... «فبین مطفف فی قفیز او سارق فی ذراع او کاذب فی سلعه » (وسایل/ 17/ 864) همه طور کلک میزند برای این که پول دربیاورد.
پاداش یک سبحان الله در بازار
باز روایتی دیگر از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «السوق دار سهو و غفله» محل کسب، جایی است که آدم در آن غفلت میکند، «فمن سبح فیها تسبیحه کتب له بها الف الف حسنه» اگر انسان در این محیط، یک سبحان الله بگوید، یک میلیون حسنه برایش نوشته میشود. یعنی اگر آدم به جایی برود که مظاهر مادیت او را جذب میکند و از خدا بی خبر میشود و به یاد خدا باشد بسیار ارزش دارد.
«محیط»، این کار را میکند. اینجا بحث شغل نیست. فرق بگذارید! جاذبه محیط مادیت، انسان را میسازد و تخریب میکند. همین یک تسبیح که یک میلیون به حساب میآید، برای این است که این یک تسبیح بسیار ارزنده است، چون دیگر از خدا غافل نشده است، محیط نمیتواند بعد معنوی او را تخریب کند. حتی علی(ع) در عهد نامهای که به مالک اشتر مینویسد، همین مطالب را توضیح میدهد.