جريان فراماسونري عامل اهانت به قرآن
سید حسین امامی
بررسی عوامل توهین به مقدسات اسلامی ـ 2
اهانت به مقدسات دین اسلام اگرچه امر تازهای نیست و در طول تاریخ اسلام دشمنان به روشهای مختلف دست به این قبیل حرکتها زدند، اما در دوران اخیر این بیاحترامیها و اهانتها در شکل جدید و به طور فزایندهای در حال گسترش است که نشان از بغض و کینه بیشتر دشمنان اسلام و قرآن میدهد. در پی اهانت اخیر به ساحت مقدس قرآن کریم که در کشور آمریکا انجام شد، در بررسی و تحلیل این موضوع گفتگویی را با حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه انجام دادیم.
گفتمان مصلحت در پرتو شریعت و حکومت، اصطلاح نامه فلسفه، انتظارات بشر از دین، جامعه علوی در نهج البلاغه، گستره شریعت، کثرت گرایی دینی، پلورالیسم دینی و سیاسی و اخلاق در قرآن از جمله کتابهای منتشره وی است.
برای ورود به بحث در ابتدا ضروری به نظر میرسد که تحلیلی از علل دشمنی با انقلاب اسلامی و اسلام داشته باشید؟
یکی از مهم ترین برکات انقلاب اسلامی ایران، احیای جایگاه دین الهی در جامعه و جهان بشر معاصر بود، یعنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و قیام حضرت امام خمینی(ره) یکی از بدیهیات مباحث جامعه شناختی سکولاریسم و سکولاریزاسیون بود، یعنی هم عرفی گرایی و جدایی دین از نیازهای اجتماعی دنیا و هم عرفی شدن و بهره بردن از عرف اجتماعی برای معضلات و نیازهای بشر مطرح بود و در مخیله کسی هم نمیگنجید که روزی فرا برسد که دین در اداره جامعه حضور داشته باشد. کلیسای کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس هم تسلیم این پدیده شده و منفعلانه به گوشهای خزیده بودند و دیگر به این نکته که شاید بتوانند بار دیگر هم حضور دین را در صحنه سیاست، اقتصاد و جامعه بپذیرند، توجهی نداشتند.
وقتی که انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشست، تمام این معادلات جامعه شناختی و سیاسی دنیا را به هم زد و به دنیا نشان داد که دین الهی هم میتواند حضور فعالی داشته باشد و در عرصه سیاست، اقتصاد، مدیریت، حقوق، فرهنگ، توسعه و... اظهارنظر کند و همین سبب شد که حتی تعریف پدیدهای مثل سکولاریسم عوض شود مثلا بعد از انقلاب اسلامی میبینید که میان علم و دین پیوند وثیق تری برقرار شد، همچنین میان علم و دین، هنر و دین، سینما و دین نیز همین طور پیوند وثیقی ایجاد شد.
سینمای دینی و سینمای معنویت گرا از دستاوردهایی است که در دو، سه دهه اخیر پدید آمده و در واقع همه اینها از برکت حیات اجتماعی است که دین اسلام در جهان معاصر از خود نشان داد. وقتی که این پدیده اتفاق افتاد، در واقع غربیهای سکولار و فراماسونر به مقابله با اسلام و انقلاب اسلامی پرداختند.
مقدسات یک دین بخشی از فرهنگ و زندگی مردم تابع آن دین محسوب میشود. به نظر شما عامل و ریشه اصلی جریانهای ضدفرهنگ در دنیای امروز چیست؟
یکی از نکات مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که امروزه عامل و ریشه اصلی همه جریانهای ضدفرهنگ در دنیا جریان فراماسونری است.
جریان فراماسونری اگرچه در گذشته در قرن یازدهم به معنای یک سازمان صنفی به کار میرفت ولی از قرن هجدهم به بعد در کشورهایی مثل فرانسه، هند، آلمان، هلند، سوئد، پرتغال، ایتالیا و... گسترش یافت و به صورت لژهایی که از مرز 1600 هم گذشت درآمد، این لژها وظیفه داشتند که با مخفی کردن اصول و عقاید خود در واقع یک جنبش جدیدی راه بیندازند. فراماسونری، ابتدا جنبشهای روشنفکری و اکنون جنبشهای معنویت گرای نوظهور را مطرح کرد. میدانید مثلا در ایران میرزاملکم خان اولین روشنفکر تحصیلکرده پاریس است که اولین لژ فراماسونر ایران را با حمایت میرزا آقاخان صدراعظم تاسیس کرد که همه فعالیتهایش هم مخالف با مصالح جامعه بود که به دستور ناصرالدین شاه لژ آن تعطیل شد، اما بعد با پیگیری میرزاحسن خان مشیرالدوله مورد عفو قرار گرفت و بعد سفیر ایران در مصر و انگلستان شد و در سلطنت مظفرالدین شاه سفیر ایران در رم گشت که خیانتهای متعددی مرتکب شد. بعد وقتی که دولت پهلوی دوم سر کار آمد، میبینید که تمام لژهای فراماسونری در ایران پایگاه میزنند، مانند لژ پهلوی، لژ سعدی، لژ بوعلی و کذا و کذا که عمده رجال و فعالان سیاسی و نمایندگان مجلس شورا و سنا همانند حسنعلی منصور و عباس آرام و شریف امامی در آن عضویت داشتند. طرح کاپیتالاسیونی که در جهت حفظ منافع دولتهای غربی بویژه انگلستان و آمریکا بود، از همین طرحهای فراماسونری بود.
هدف این گروه چه بود؟
همه اینها دست به دست هم دادند که به شکلی دین را به حاشیه برانند، اصلا پیام اصلی فراماسونری مقابله با اعتقادات مشترک میان ادیان بود؛ تقدیس شیطان، احیای الهههای ملل باستان، اعتقاد به اومانیسم و ماتریالیسم، عدم اعتقاد به روح و امور فرامادی و.... اینها اعتقاد به حضرت سلیمان(ع) داشتند، اما نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم.
علاقه افراطی به علوم طبیعی و تفکر ماتریالیستی، اومانیستی و سکولاریستی که در فراماسونری بود بر علم، سیاست، اقتصاد و همه امور زندگی بشر خود را نشان داد. چنین حاکمیتی در اختیار اینها بود، بعد انقلاب اسلامی که پیروز شد و دین اسلام خود را نشان داد دیدند که معادلات جهانی به هم خورد و حکومت جهانی شیطانی که یکی از مهم ترین اهداف ماسونها بود، به هم ریخت. آنها اصولابا این هدف حزب صهیونیست را راه انداختند و فلسطین را اشغال کردند و کشور دروغین اسرائیل را درست کردند و شعار کشف معبد سلیمان را در مسجدالاقصی مطرح کردند، همه اینها در واقع طرح هایی بود که با مبنای سکولاریستی، اومانیستی و ماتریالیستی شکل گرفت.
به نظر میرسد که دشمنی با انقلاب اسلامی به خاطر احیای اسلام بود که باعث شد معادلات جهانی به هم بخورد و هدف و آینده متصور دشمنان تیره و تار شود؟
بله! مسلما، شما کاملا فضا را تصویر کنید که دنیای قبل از انقلاب اسلامی چه فضایی بود، انقلاب اسلامی این فضا را به هم زد، انقلاب اسلامی با چه پیامی این فضا را به هم زد؟ پیام انقلاب اسلامی پیام قرآن و الهی بود، قرآنی که تحریف نشده نه تعریف به زیادت و نه تعریف به نقیصه در آن صورت گرفته و بیانگر اسلام جامعنگر است و قرآنی که تدوینگر حقایق انسانی و نیازهای فطری بشر است یکدفعه ظهور کرد و تمام معادلات را به هم زد. آن وقت در آمریکایی که مرکز فراماسونری بود و روسای جمهورش عمدتا فراماسونر و در اهداف فراماسونری قدم برمی داشتند، مشاهده شد در برابر یک دین عظیم الهی به نام اسلام ایستادند و متوجه شدند که مسیحیت و یهودیت دیگر افول کرده و یهود به یهود صهیونیستی و مسیحیت هم به مسیحیت صهیونیستی آمیخته شد، دیگر نه کاری از مسیحیت به عنوان دین الهی بر میآمد و نه کاری از یهود. مرکزیت اسلام هم که اسلام تشیع بود، در ایران مستقر بود، بنابراین ایران را از لژهای فراماسونری و جریانهای روشنفکری الحادی و سکولاریستی اومانیستی پر کردند، امام خمینی(ره) که انقلاب کرد پایگاه تشیع را پایگاه قرآن کرد. کشورهای سنی نشین هم بیدار شدند، جریان اخوان المسلمینی که تقریبا مرده و به حاشیه رفته بود، بار دیگر جان تازه گرفت و احیا شد. انشعاباتی از آن مثل حماس و جهاد اسلامی پیدا شد و در فلسطین دست به کارهای مهمی زدند که اکنون به این قدرت رسیدند که دولت مستقلی را در غزه تشکیل دادند یا در لبنان.
این انقلاب حیات دوباره ای به تمام مستضعفین جهان داد که میتوانند در مقابل ظلم و فساد بایستند! شهید موسوی در خاطراتش درباره تشکیل حزب الله میگفت که وقتی ما میخواستیم حزب الله را با فرامین حضرت امام خمینی(ره) تاسیس کنیم، حتی برخی روحانیون و روشنفکران لبنانی هم مخالف بودند. شهید موسوی میگفت که وقتی از توصیههای امام(ره) بهره بردیم و حزب الله را راه انداختیم هیچ موافق و همراهی نداشتیم، اما با پیام قرآن و تشیع جریانی را راه انداختیم که میبینید حملات متعدد و دورههای متعدد اسرائیل به جنوب لبنان حمله میکند یک وجب خاک را نمی تواند از لبنان بگیرد و با افتضاح عقب نشینی میکند. اینها همه دستاوردها و کارکردها و پیامدهای رویکرد قرآنی است که اسلام جامع نگر را به دنیا عرضه کرده است.
مقاومت جریان فرماسونری در مقابل این جریان اسلامی به چه شکل بود؟
آمریکا و اسرائیل وقتی دیدند با این پدیده روبه رو شدند و دیگر جریان فراماسونری لو رفته و جریان انحرافی آنها و تفکر مسیحیت صهیونیسم و یهود صهیونیسم آسیب دیده و دیگر نمیتوانند به لحاظ نظامی گامی بردارند، وارد فعالیتهای فرهنگی شدند. خواهش میکنم به این پروسه دقت کنید، البته جنگ نظامی عراق علیه ایران را در طول 8 سال ایجاد کردند و موفق نشدند. کودتاهای مختلف، حضور منافقین در ایران و... را ایجاد کردند که هیچ کدام از این طرحها جواب نداد و در نهایت به کار فرهنگی در جهان اسلام روی آوردند.
در حوزه فرهنگی دست به چه کارهایی زدند و چه مشکلاتی را ایجاد کردند؟
چند کار مهم را صهیونیستها و فراماسونرها انجام دادند، یکی از این کارها این بود که قرائتهای مختلفی از اسلام ارائه کردند. اسلام خشونت طلب وهابی گری را با رهبری ملاعمر و بن لادن ایجاد کردند که همراه با حرکتهای تروریستی بود و هالیوود هم چقدر از این داستان سوء استفاده کرد و در واقع معرفی خشونت طلبانه از اسلام ارائه کرد و کلیپ فتنه را در همین زمینه ساختند و تا حدودی در این کار موفق شدند، چون طالبان در افغانستان جنایتهای متعددی مرتکب شدند و آمریکا با بهانه دفاع از حقوق مردم افغانستان وارد این کشور شد و به بهانههای مشابهی وارد کشور عراق هم شدند که مستحضرید سالها در این کشورها حضور دارند و با این که مشکل آنها را حل نکردند بر جنایت و خیانت هم افزودند و فعالیت تروریستها هم چند برابر شد که در خبرها اینها را میشنوید.
کار دومی که اینها انجام دادند این بود که معنویتهای بدیلی را در برابر معنویت سیاسی اسلام ارائه کردند. فرقههای مختلفی صوفی گری و عرفانهای کاذب را ایجاد کردند تا جایی که سرباز بازنشسته پنتاگون، عرفان اکنکار را مطرح کرد. همچنین معنویتهای فراروانشناختی مانند هیپنوتیزم، مدیتیشن، یوگا، انرژی درمانی و... را مطرح کردند. عرفانهای نوظهوری که در جنوب شرقی آسیا مثل هندوستان شکل میگیرد را اول در اروپا و آمریکا مطرح کردند و بعد آثارش را روشنفکران غرب زده به زبان فارسی ترجمه و این تفکر را در ایران راه اندازی و دنبال کردند که به هر حال جوانها و مردم به جای نماز، روزه، دعا و هیات عزاداری به دنبال اینها بروند.
خیلی جالب است که معنویتهای نوظهور عمدتا در هند شکل پیدا کرده، اما اینها وارد آمریکا و اروپا و از آنجا به کشورهای اسلامی و ایران ترجمه میشود. اینها نشان دهنده این است که اتاق فکری وجود دارد که اینها را مدیریت و رهبری میکند. این کار دومی بود که در برابر اسلام معنوی سیاسی، معنویتهای نوظهور غیرسیاسی منحرفی را رواج دادند.
اهانت به مقدسات اسلام چندی است که در غرب آغاز شد و شاید با کار سلمان رشدی آغاز شد و بعد در سالهای اخیر با کاریکاتورهای موهن به پیامبر اسلام(ص) دوباره آغاز شد و اکنون با آتش سوزی و اهانت به قرآن کریم ادامه یافت؟ علل این کارها چیست؟
غیر از این کارها و تاکتیک هایی که عرض کردم دشمنان انجام میدهند، اخیرا به این فکر افتادند که به شکلی آب را از سرچشمه ببندند، به این فکر افتادند که بگویند که تمام مشکلات جهان از مسلمان هاست و تمام مشکلات مسلمانها از قرآن است، پس بیاییم با قرآن مقابله کنیم. دشمنان از قبل کاری را شروع کرده بودند و دست به کارهای علمی و تحقیقاتی درباره قرآن زدند و در ادامه هم مسائلی را طرح کردند مانند این که قرآن که از زبان پیامبر(ص) گفته شده کلام شخصی خود اوست و ربطی به خداوند ندارد و انتساب قرآن از خداوند را میخواستند نفی کنند.
شخصی به نام «یوسف دره حداد» 20 سال در زمینه قرآن تحقیقاتی انجام داد و در نهایت گفت هر چیزی که در قرآن آمده یا در تورات و انجیل است یا در فرهنگ زمانه عرب بوده و پیامبر(ص) از اینها این مطالب را استخراج کرده است. هیچ کدام از آیات قرآن کلام خداوند نیست، متفکران اسلامی پاسخ این ادعا را دادند و گفتند این گونه نیست، قرآن وحی الهی و معجزه است اگر راست میگویید یک سوره مثل قرآن بیاورید. آنچه که در قرآن آمده نقد مسیحیت و یهود تحریف شده و فرهنگ مبتذل عرب جاهلیت است که اسلام در برابر آن ایستاد و مقابله کرد.
این کارهایی بود که در برابر قرآن انجام دادند تا قرآن را به حاشیه برانند و اعتقاد مردم به قرآن را کم و سلب کنند. جالب است که بدانیم نتیجه این مقابله علمی با قرآن این شد که در این 30 سال اخیر 6000 جلد کتاب به زبان انگلیسی درباره قرآن نوشته شد که عمدتا در تایید، عظمت و منزلت قرآن بوده و بعضی از اینها پایان نامههای کارشناسی ارشد و دکتری بود. یعنی از بابی که عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد؛ کاملاجهت پژوهشها تغییر پیدا کرد و عظمت قرآن برای غیرمسلمانها شناخته شد و بعضی از مردم دنیا از همین طریق اصلامسلمان شدند و به دین اسلام ایمان آوردند.
کار اخیر دشمنان و فتنه آتش زدن قرآن کریم هم در راستای همین تاکتیک است که بگویند ما میخواهیم قرآن را آتش بزنیم. دقت کنید که آتش زدن قرآن یک تیر در چند نشان بود، هرچند این تیر به قلب خود صهیونیستهای فراماسونر اصابت کرد، ولی اینها میخواستند که این تیر به چند هدف بخورد، یکی این که در آمریکا آمدند فرقههای شیطان پرستی و فرقههای کاذب و نوظهور، معنویتهای فراروان شناختی و... را در مقابل معنویت اسلام انقلابی رواج دادند که اینها بلای جان خودشان شد.
اکنون بشدت این فرقههای متعدد یک جریان پُست مدرنی را به وجود آورده که وحدت ملی آمریکا را دارد از بین میبرد. اکنون آمریکا وحدت ملی ندارد و میدانیم که اگر کشوری فاقد وحدت ملی شود از درون میپوسد و متلاشی میشود. آمریکا اکنون گرفتار زوال وحدت ملی شده؛ یعنی این خرده فرهنگها در حال از بین بردن وحدت ملی آمریکاست، برای این که مشکل وحدت ملی را حل کنند، مسائلی مانند آتش زدن قرآن را مطرح کردند، یعنی با تاکتیک سلب و نفی قرآن میخواهند وحدت ملی را حفظ کنند. این یکی از اهدافشان بود که نتیجه نگرفتند و علتش همین بود که به هر حال گروههای مختلف مسیحیت این کار را محکوم کردند و گفتند که یک کلیسایی که حدود 50 نفر عضو آن هستند و هیچ اعتباری هم ندارد و کلیسای پروتستانی هم هست این کار را کردند و نباید این کار به مسیحیت نسبت داده شود.
در مقابل این اهانتها و کینه توزیها وظیفه ما مسلمانها چیست؟
به لطف الهی مراجع تقلید، علمای حوزه و در راس همه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) مسائل مربوط به این فتنه را تشریح کردند که این کار ربطی به مسیحیت ندارد و به هیچ وجه اجازه نمیدهیم که به مسیحیت توهین شود. به طور خلاصه این که دشمنان نتوانستند به این هدف خود هم برسند و در واقع نه تنها وحدت ملی آمریکا با آتش زدن قرآن به دست نیامد بلکه با این مخالفتهای مسیحیان متدین در برابر این عمل ناروا و غیراخلاقی وحدت ملی آمریکا آسیب جدی و بیشتری پیدا کرد.
هدف دوم دشمنان این بود که چون در واقع 9 سال از حادثه 11سپتامبر گذشته بود و مردم آمریکا انتظار داشتند که جوابی را از دولتمردان بشنوند که اگر این کار بن لادن بود، چرا تاکنون دستگیر نشد، چرا سران و مسوولان آمریکا توضیح نمیدهند که این حادثه چطور اتفاق افتاد و عوامل اصلی آن چه کسانی هستند؟ اگر واقعا کار بن لادن است، آیا آن قدر قدرت دارند که با هواپیما وارد فضا و خاک آمریکا شوند؟ و چرا چند هزار یهودی از این ساختمانها بیرون رفته بودند؟ همه این سوالات بی جواب و بدون پاسخ مانده است.
مسوولان آمریکا خواستند که این سوالات بی جواب فرافکنی شود و مردم مطالبه جواب نکنند، بنابراین در یک اقدام نادرست قرآن کریم را آتش زدند تا مردم به سمت دیگر بروند که به این هدف و نتیجه هم دست نیافتند، چون مردم آمریکا از این کار اعلام انزجار کردند و بعضیها تجمعات و اعتراضهایی داشتند که اگر حتی گروهی از مسلمانها این کار را کردند، چرا به کتاب آسمانی شان بیاحترامی میشود و مثلا این کار با حقوق بشر و آزادی و... تعارض دارد.
این گونه کارها با نظریه برخورد تمدنها چه ارتباطی دارد، آیا میتواند تاییدی بر آن باشد؟
تئوری هانتینگتون که برخورد تمدنها را مطرح کرد هم یک تئوری تاکتیکی در راستای همان هدف اصلی است که عرض کردم فراماسونرها و صهیونیستها دارند. هدف اصلی صهیونیستها حاکمیت تفکر صهیونیستی و فراماسونری در کل جهان است. دشمنان اسلام و قرآن به دنبال این هدف هستند و انقلاب اسلامی هم جلوی آنها را گرفته است. انقلاب اسلامی زائیده پیام قرآن است، این دشمنان سالها علیه انقلاب اسلامی و اسلام کار کردند و اسلام وهابی را توسعه دادند، مسلم است برای حل مشکل باید به ریشه برسند و علیه ریشه اسلام سخن بگویند که قرآن کریم است و طبیعتا در این راستا فیلم فتنه میسازند، به پیامبر اسلام (ص) با طرح کاریکاتور توهین میکنند، قرآن آتش میزنند. این افراد عده قلیلی هستند. کار عده اندک، کار عموم مسیحیت نیست، لذا مراجع فرمودند که خویشتنداری کنید و یک زمانی کاری علیه مسیحیت انجام نشود، لذا عرض میکنم این بهترین فرصت بود که قبل از این اهانت به ساحت مقدس قرآن علمای اسلام و مسیحیت در سراسر دنیا روبه روی هم مینشستند و با هم گفتگو میکردند و کـــارهای دیگر از این گـــونه هم میخواستند انجام دهند.
فعالیتهای گستردهای در این میان میتوانست صورت گیرد که وحدت اسلام و مسیحیت را لااقل در پاره ای از اعتقادات (به خداوند، معاد، دین الهی و آسمانی، اعتقاد به شریعت و...) بیان میکرد، کما این که در گذشته هم جلسات مختلفی بین اسلام و مسیحیت صورت میگرفت.
مسلما دشمنیها و کارهایی از این دست که مایه و محرکی برای اختلاف اسلام و مسیحیت و ادیان مختلف باشد ادامه خواهد داشت!
بله، حتما. معتقدم حتی احتمال این هم وجود دارد که این دشمنان اسلام و قرآن، همان کشیشی که این اهانت را انجام داد را ترور کنند و به گردن مسلمانها بیندازند. احتمال میدهم که عدهای با لباس اسلامی، انجیل را آتش بزنند، حتی ممکن است توطئههای دیگری انجام دهند تا تضادی بین اسلام و مسیحیت به وجود بیاید در واقع جنگ فرهنگی صلیبی درست کنند، هیچ بعید نیست که به چنین کارهایی دست بزنند، لذا معتقدم باید پیشگیری کرد و وحدت اسلام و مسیحیت را به جد به دنیا نشان داد.
این کاری که عموم مردم مسلمان در کشور با انجام راهپیمایی و... انجام دادند بسیار عالی بود و پیامهایی که رهبران دینی دادند نیز شایسته و به جا بود. مردم خودجوش جهان در حال حرکت هستند و این راه ادامه دارد و بسیار کار ارزنده ای است و در بیشتر کشورها اتفاق افتاده است، اما نکته مهم این است که حتما باید یک اتاق فکری تشکیل شود و این بحثها و گفتگوها را ادامه داد، یعنی دشمنان یقینا نقشه دارند و هیچ بعید نمی دانم که برای اختلاف بیشتر دست به کارهایی علیه خود بزنند و به گردن مسلمانها بیندازند، لذا اگر اتاق فکر سریع تشکیل شود و افرادی از سیاسیون، امنیتیها و مذهبیها دور هم بنشینند و به همفکری بپردازند و سریع جلسات و نشستها را با علمای ادیان دیگر برگزار کنند که با این کار طرحهای بعدی دشمن و هر برنامه ریزی دیگرشان عملاخنثی میشود.