باور به تناسخ در عرفان حلقه
طاهره مهربان؛ پژوهشگر موسسه بهداشت معنوی
چکیده
تناسخ، واژهای عربی است که از ریشه نَسخْ گرفته شده است. نسخ، به معنای ازاله، ابطال و نقل است. و در اصطلاح تناسخ بهمعنای انتقال نفس انسان از بدنی به بدن دیگر، پس از متلاشیشدن بدن اول است که این انتقال بدون حصول فاصله میان آن دو صورت میگیرد. سرچشمه باور به تناسخ معاد ناباوری است. کسانیکه به معاد اعتقاد ندارند و یا برداشت صحیحی از معاد ندارند و در باور به معاد دچار انحرافاتی شدهاند، بهسمت تناسخ سوق پیدا میکنند. عرفان حلقه، ازجمله جنبشهای معنوی است که هرچند مدعی ارائهی قرائتی از عرفان اسلامی است، اما به تناسخ معتقد است. در این مقاله به بررسی تناسخ از دیدگاه عرفان حلقه میپردازیم.
واژگان کلیدی: نسخ، عرفان حلقه و کیهانی، احضار روح، موجودات غیرارگانیک، رجعت.
مقدمه
ریشههای عقیده به تناسخ نخستینبار بهشکل مکتوب در اوپنیشادها و در متون مقدس هندویی به چشم میخورد. به اعتقاد آنان روح انسان یک سلسله تولدها و مرگهای پیدرپی و تجدید حیات را طی میکند و از کالبدی به کالبد دیگر در میآید (فعالی، 1389: 69). اما برخی دیگر معتقدند که پیش از آن این اعتقاد در اسطورههای مصری وجود داشته و از آنجا به کابالا راه یافته و سپس باورهای هندویی را تحتتأثیر قرار داده است. تناسخ به معنای دقیق، انتقال روح به کالبد انسانی دیگر است. اما به معنایی تسامحی، درباره انتقال روح به کالبد غیرانسانی هم بهکار میرود. بنابر باورهای هندویی، ممکن است که روح انسان در کالبد حیوانی، گیاهی و یا در جمادات حلول کند. انتقال روح به کالبد انسانی نسخ یا تناسخ است. انتقال روح به کالبد حیوانی که به آن مسخ میگویند و انتقال روح به کالبد گیاهی که فسخ نامیده میشود و در صورتیکه روح انسان به درون جمادات رسوخ کند به آن رسخ میگویند. در آیینهای عرفانی هندی تناسخ به معنای عام بهکار رفته و شامل تمام این چهار قسم میشود و در برخی از آیینها فقط به معنای نخست بهکار میرود.
شاید در هیچ فرقه و آیینی به اندازه کابالا - عرفان یهود - موضوع تناسخ جدی گرفته نشده باشد. کابالیستها پیروان عرفان یهودی هستند و معتقدند که تناسخ در همه ادیان وجود دارد: «تناسخ از اعتقادات مبنایی مذاهب بشریت است، کموبیش مانند اعتقاد بهخدا» (برگ، 1989: 21) و در جای دیگری میگویند: «تناسخ ربطی به ایمان ندارد، بلکه موضوعی منطقی و عقلانی است و کتاب مقدس سر چشمه این بحث است» (همان: 30). شاید علت پیدایش این انحراف در افکار هندویی نیز، مهاجرت گروهی از آوارگان بنیاسرائیلی به سرزمینهای شرقی در سدههای پیش از میلاد باشد. اما در اندیشه اسلامی تناسخ پذیرفته شده نیست و انسان پس از مرگ بهسوی عالم برزخ و سپس عالم قیامت رهسپار میشود.
دلایل بطلان تناسخ
اندیشمندان مسلمان برای باطلبودن تناسخ دلایل زیادی بیان کردهاند که بهطور کلی میتوانیم آنها را در دو گروه دلایل عقلی و دلایل نقلی، یعنی دلایلی که در قرآن و روایات مطرح شده دستهبندی کرد. در اینجا از هرکدام از این دلایل، نمونهای را بیان و سپس دیدگاه عرفان حلقه را دربارۀ تناسخ بررسی میکنیم.
الف. عقلی
صدرالمتألهین در اسفار جلد 9 صفحهی 65 اینگونه آورده است: «امتناع تبدیل فعلیت به قوه: نفسی که به فعلیت رسیده و با یک جسم زندگی کرده و اعمال و افکاری داشته و تجربههایی اندوخته، محال است که دوباره در نقطه صفر قرار بگیرد و در قالب جنینی خالی از هر تجربه، عمل و اندیشهای متولد شود. در فلسفه به این میگویند بازگشت از فعلیت به قوه که محال است».
ب. آیات
در قرآنکریم آیات متعددی است که پندار تناسخ، باقیماندن و بازگشتن روح پس از مرگ در جسم دیگر را رد میکند. ازجمله آنها (مؤمنون: 99 ـ 100) «حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکتُ کلاّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ». کافران همچنان از مرگ غافلند، تا اینکه زمانی مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: ای پروردگارم! مرا باز گردانید تا شاید اعمال نیکی که ترک کردهام جبران کنم. جواب میآید هرگز! این سخنی است که او میگوید و پیش رویش برزخ است تا روز قیامت. از این آیهها فهمیده میشود کسانی پس از مرگ متوجه از دستدادن فرصتهای زندگی میشوند و از خدا میخواهند که به آنها باز هم فرصت داده شود، اما این امکان وجود ندارد و وارد عالم برزخ میشوند و تا فرا رسیدن قیامت همان جا هستند.
ج. روایات
در روایات هم مطالب زیادی در رد این باور خرافی و دروغین وجود دارد که به نمونه از آنها اکتفا میکنیم. مأمون به امام رضا علیه السلام درباره کسانیکه قائل به تناسخ هستند عرض کرد. امام علیه السلام فرمود: کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد بهخدای تعالی کفرآورده و بهشت و دوزخ را غیرواقعی تلقی کرده است (طبرسی، 1381، 2: 89).
هشامبنحکم نقل میکند: روزی در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که زندیقی –کافری - از ایشان پرسید: نظر شما در مورد مکتب کسانیکه به بازگشت ارواح عقیده دارند، چیست و این افراد چه دلیلی بر عقیده خود دارند؟ حضرت علیه السلام در پاسخ فرمودند: پیروان این عقیده گمراه هستند و تمام ادیان الهی و احکام دینی را نادیده گرفته و گمان کردهاند که بهشت و جهنمی وجود ندارد و رستاخیز و قیامتی در کار نیست. اگر از آنان در مورد عقیدهشان دلیلی خواسته شود، حیران میمانند و هیچ دلیلی برای ارائه ندارند.
علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان میفرماید: «همانا تناسخ عبارت است از این که بگوییم : نفس آدمی بعد از آنکه بهنوعی از کمال، استکمال کرد و از بدن جدا شد، به بدن دیگری منتقل شود و این فرضیهای است محال؛ چون بدنی که نفس محل بحث میخواهد به آن منتقل شود، یا خودش نفس دارد یا ندارد. اگر دارد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو نفس شود و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است - که محال بودنش روشن است- و اگر نفس ندارد مستلزم آن است که چیزی که به فعلیت رسیده است، دوباره برگردد و بالقوه شود (طباطبایی، 1374، 1: 211).
تناسخ و موجودات غیرارگانیک
آنچه در این مقاله محل بحث بوده، نسخ یا تناسخ بهمعنای انتقال روح از بدن انسان به بدن انسان دیگر است. هرچند که از الفاظ دیگر استفاده شده باشد. این مورد در عرفان حلقه دیده میشود.
طاهری مؤسس عرفان حلقه در کتاب «موجودات غیرارگانیک» تناسخ به معنای عام را رد میکند و به ظاهر میگوید که تناسخ را قبول ندارد (طاهری، 2011: 56). اما این ادعای او در حد لفظ است؛ چراکه با بیان دیگری همان معنا و مفهوم را میگوید و مطالبی بیان میکند که به همان معنا و مفهوم تناسخ است. این مطلب با بررسی کتابهایش روشن میشود که معنا و مفهوم تناسخ را قبول دارد. گویا تنها لفظ تناسخ را نمیپسندد و الفاظ و تعابیر دیگر را بهکار میبرد، که نشاندهنده اعتقاد به تناسخ است. البته نه به معنای عام آن مثل اعتقاد هندوها که مسخ و فسخ و رسخ را هم قبول دارند، بلکه قسمتی از آن که انتقال روح از کالبد انسانی به انسان دیگر است را قبول دارد که درواقع همان نسخ و تناسخ است. وی این اعتقاد به تناسخ را با الفاظی غیر از لفظ تناسخ ارائه میدهد و بهجای انتقال روح میگوید انتقال کالبد ذهنی، در حالیکه خودش اذعان میکند که کالبد ذهنی همان روح است:
« فردی پس از مرگ از این دنیا، با حاکمیت بخش کالبد ذهنی خود ادامه حیات میدهد. میتوان گفت که این اصطلاح، یعنی کالبد ذهنی معادل اصطلاح روح در نظر اغلب مردم است که فرد را در گذشته با این نام میشناختند» (طاهری، 2011: 39). بنابراین کالبد ذهنی در ادبیات طاهری و عرفان حلقه همان چیزی است که عموم مردم به آن روح میگویند و انتقال کالبد ذهنی مردگان به جسم افراد زنده، در حقیقت همان انتقال روح مردگان به کالبد افراد زنده است.
طاهری در مبحث انسانشناسی میگوید: وجود انسان مجموعهای است از کالبد فیزیکی، کالبد ذهنی، کالبد روان، کالبد اختری و ... در هر مقطع مرکب متناسب با همان مقطع وجود دارد که تنها در آن کاربرد دارد و با انتقال نفس به زندگی دیگر بر جای میماند. برای مثال مجموعه کالبد فیزیکی انسان کالبد اختری، کالبد روان و بخشی از کالبد ذهن مرکب مربوط به این جهان است که در اثر مرگ بر جای میماند (طاهری، 2011: 38). با مرگ انسان کالبدهای دیگر حذف میشود، اما کالبد ذهن همچنان باقی میماند (طاهری، 2011: 38). و احضار روح را همان احضار کالبد ذهنی میداند (طاهری، 2011: 41). پس یکسره روشن شد که کالبد ذهنی از نظر عرفان حلقهها همان روح است.
در عرفان کیهانی یا حلقه، اعتقاد این است که دو نوع موجود غیرارگانیک وجود دارد. یعنی موجوداتی که ارگانیزم فیزیکی مثل بدن انسان یا حیوان ندارند. این موجودات غیرارگانیک میتوانند بر فرد نفوذ و تسلط یابند. این موجودات از دو نوع (آ) و (ب) هستند. موجودات نوع (آ) جنها هستند که ربطی به تناسخ ندارد، اما طبق آیههای 64 و 65 سوره اسراء این نظر آنها نادرست است. «وَ ما یعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلاّ غُرُورًاإِنَّ عِبادی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ وَ کفی بِرَبِّک وَکیلاً» این آیات بیان میکنند که شیاطین هیچ تسلطی بر انسان ندارند، غیر از اینکه وسوسه کنند و وعدههای فریبنده بدهند و نظر عرفان حلقه مبنی بر نفوذ جنها – که قاعدتاً منظور جنهای کافر از نوع شیاطین است؛ زیرا جنهای مؤمن کسی را آزار نمیدهند- غلط است.
موجودات غیرارگانیک نوع (ب) کالبد ذهنی هستند. تعریف کالبد ذهنی در عرفان حلقه چنین است: پس از مرگ انسان، بخشی از انسان است که به زندگی ادامه میدهد (دوره تشعشع دفاعی: 10). در جای دیگر میگوید: «پس از مرگ قطعی، تنها کالبد ذهنی زنده میماند و این کالبد است که به زندگی در دنیای لامکان ادامه میدهد. کالبد ذهنی همان بخشی است که از آن بهعنوان «روح» نام برده میشود و در کارهایی، مانند ارتباط با ارواح، همین کالبد ذهنی فرد است که با آن ارتباط برقرار میشود. در این قسمت است که تمام اطلاعات و تجارب فرد با دقت زیادی ثبت و ضبط شده است که در هیپنوتیزم با نفوذ به سطوح خیلی عمیق به آن دسترسی پیدا میشود» (طاهری، 1387: 178). دربارۀ نفوذ و رسوخ موجودات غیرارگانیک نوع (ب) که روح یا کالبدهای ذهنی درگذشتگان است، صددرصد با تناسخ ارتباط پیدا میکند. عرفان حلقه میگوید: «موجودات غیرارگانیک شامل جن و کالبد ذهنی افراد فوت شده که وارد کالبد ذهنی افراد زنده شده و با اشغال شخص تسخیر شده بر ادراکات آنها تأثیر میگذارند» (تشعشع دفاعی: 10).
عرفان حلقه قائل به حلول در کالبد دیگران و تسخیر آنها است، یعنی کالبد ذهنی یا روح فردی بعد از مرگ بر فرد دیگری نفوذ و تسلط پیدا میکند و این در واقع همان تناسخ است. گویا طاهری در جای دیگر تناسخ را با وضوح بیشتری توضیح میدهد: «کالبد ذهنی فرد در گذشته میتواند کالبد ذهنی هر یک از عزیزان خود را تسخیر کند و موجب انتقال خصوصیات، تمایلات و بیماریهای خود به او گردد» (طاهری، 2011: 53).
البته همیشه قربانی تناسخ عزیزان یک فرد تازه گذشته نیستند «برخی از کالبد ذهنی بدون ارزیابی از اولین امکان نفوذ استفاده میکنند و خصوصیتی یا فرد مشخصی مورد نظر آنها نیست» (طاهری، 2011: 53).
طاهری در کتاب دیگرش مینویسد: «وقتی مرگ اتفاق میافتد، آدمی وارد برزخ میشود و مرحله برزخ تا تولد دوباره ادامه دارد» (طاهری، ب 2011: 237). در اینجا ادبیات طاهری بسیار شبیه کسانی است که از تناسخ سخن میگویند، اگرچه منظور طاهری ممکن است، دقیقاً منطبق بر منظور آنها نباشد؛ زیرا تناسخی که طاهری از آن سخن میگوید، مثل تناسخ هندویی نیست که روح با یک جسم دیگر متولد شود که کاملاً به او تعلق دارد، بلکه پیچیدهتر است. تناسخ مورد قبول عرفان حلقه این است که روح یا کالبد ذهنی به جسم دیگری که دارای روح است وارد میشود و آن را تسخیر میکند.
او مینویسد: «انسان پس از مرگ با کالبد ذهنی وارد برزخ میشود و به همین دلیل در این مرحله از او بهعنوان کالبد ذهنی یاد میکنیم. کالبد ذهنی بر مکان اشراف دارد و هر زمان هرجا که بخواهد حاضر است (طاهری، ب 2011: 246). از این مطلب معلوم میشود که روح یا کالبد ذهنی که در دیگران رسوخ کرده و تناسخ یافته به علت اینکه کالبد ذهنی است - هرچند در عالم برزخ است- میتواند در دیگران رسوخ و در این دنیا عمل کند و آرزوهای خود را دنبال نماید. بنابراین در عرفان حلقه عالم برزخ و ورود به آن بهشکلی تحریف میشود که با تناسخ مورد نظر خودشان هماهنگ شود و همراهی روح در گذشته با یک جسم در این دنیا و ادامه عمل و پیگیری آرزوها امکانپذیر جلوه داده شود که ضد تعالیم قرآن است.
تناسخی که عرفان حلقه ادعا کرده، از تناسخ عادی که در آیینهای شرقی ادعا میشود، عمیقتر است و برخلاف تناسخ عادی که هر روح فقط قادر به تسخیر یک کالبد است، برگشت کالبد ذهنی به کالبد دیگران محدودیتی ندارد (شریفیدوست، 1391: 105). یک کالبد ذهنی بهدلیل فقدان امکان میتواند همزمان چندین نفر را تسخیر کند و محدودیتی برای تعداد نفراتی وجود ندارد که تسخیر میکند. ضمن آنکه، طبق قانون کارما کالبد جدید به میزان عمل مثبت و منفی زندگی گذشته تعیین میشود و انتخابی نبوده، اما در عرفان حلقه انتخابی است و میتوان کالبد ذهنی هر یک از عزیزان خود یا غیره را انتخاب کند. البته طبق نظر عرفان حلقه این انتخاب میتواند تحتتأثیر وابستگیهایی باشد: «اگر شخص قمار بازی بمیرد کالبد ذهنی او بهدنبال شخصی میگردد که از نقطه نظر فکری تشابهی با او داشته باشد. تا او را تسخیر کرده و به زندگی خود در وجود شخص تسخیر شده ادامه دهد» (دوره تشعشع دفاعی: 12). عرفان حلقه علت انتخاب را بر سه اساس بیان میکند:
- نسبتی بین تسخیرشده و تسخیرکرده وجود داشته باشد؛ برای مثال اعضای خانواده و دوستان؛
- وجه تشابهی داشته باشند، کسی که کمبودی داشته، بهدنبال کسی میگردد که آن کمبود را پاسخ دهد؛
- برخی از کالبدهای ذهنی هم هرگز انتخاب نمیکنند و وارد بدن هرکسی میشوند (دوره تشعشع دفاعی، 47).
در جایی دیگر مهمترین علت تسخیر را قرارگرفتن در فاز منفی بیان میکند و میگوید وقتی تشیع جنازه و یا به مزار میروید در فاز منفی هستید و به این دلیل در معرض موجودات غیرارگانیک هستید (دوره تشعشع دفاعی: 36). از این جملات نیز انتخابیبودن تناسخ در عرفان حلقه فهمیده میشود و برخلاف نظر عرفان حلقه دین مبین اسلام از فضیلت زیارت اهل قبور صحبت و در این زمینه سفارش به رفتن و خواندن قرآن برای اموات میکند زیارت قبور مؤمنین علاوه بر اینکه ثواب بسیار دارد باعث عبرت، آگاهی، زهد و بیمیلی بهدنیا و رغبت به آخرت میشود (قمی, 1384: 927).
تناسخ نوع دوم در عرفان حلقه
طاهری در قسمت پایانی کتاب انسان و معرفت، بهشکل دیگری سفر روح یا همان کالبد ذهنی - که درواقع همان تناسخ است - را بیان میکند و مراحل مختلف آن را توضیح میدهد: «که روح بعد از مرگ وارد برزخ میشود و بعد آن جهنم و بهشت کثرت و بعد از آن نوبت به آزمون آخر میرسد. در آزمون آخر خداوند از هرکسی میپرسد میل داری با من باشی یا بدون من؟ کسانیکه پاسخ مثبت دهند بهسوی بهشت خاص در عالم وحدت رهسپار میشوند و دیگران که عالم تضاد را برگزیدهاند، بار دیگر تجربه حرکت به جهان دو قطبی را از سر میگیرد» (طاهری، ب 2011: 273). بنابراین کسانیکه پس از یک دور زندگی تا قیامت پیش میروند، در صورتیکه ماندن با خدا را انتخاب نکنند، دوباره به این دنیا باز میگردند و روحش در جسم دیگری زندگی را از سر میگیرد و در آغاز چرخۀ تناسخ قرار میگیرد.
این دیدگاه دقیقاً تناسخ از نوع هندویی را مطرح میکند، اما در چرخهی چند مرحلهای و طولانیتر که نه تنها با آیات متعدد دربارۀ مرگ و برزخ، بلکه با آیات فراوان دربارۀ معاد، قیامت و حیات جاودانی پس از قیامت در بهشت و جهنم تعارض دارد. برای نمونه (مؤمنون: 99 ـ 100) که میفرماید: وقتی مرگ یکی از کافران فرا رسد، میگویند ای پروردگارم، مرا باز گردانید تا شاید اعمال نیکی که ترک کردهام را جبران کنم. جواب میآید: هرگز. بسیاری از مفسران در تفسیر این آیه نفی هرگونه بازگشت بهدنیا را بعد از مرگ اشاره کردهاند. در حالیکه عرفان حلقه میگوید کالبد ذهنی بعد مرگ در این دنیا، کالبد افراد دیگر را تسخیر میکند و یا بدون تسخیر در کنار ما زندگی میکنند، غذا میپزد و میخوابند (تشعشع دفاعی: 32). حال آنکه این ادعا یکسره با قرآن تعارض دارد.
معاد در نشئه دیگری اتفاق میافتد. اما تناسخ در همین دنیا است. در معاد جسمانی روح در همان جسم پیشین، اما در مرتبه دیگر حلول میکند. اما در تناسخ جسم فرد دیگری است و جسم جدیدی در کار است. معاد برانگیخته شدن برای حسابرسی است و فرصت جبرانی وجود ندارد. اما تناسخ برگشت برای ادامه عمل است.
نتیجهگیری
از اینجا مشخص میشود که تناسخ به معنای احضار روح نیست. احضار روح، نوعی ارتباط با اموات است و در آن جسم و بدن مادی مطرح نیست تا روح به زندگی دنیوی ادامه حیات دهد. اما معتقدین به تناسخ میگویند روح وارد جسم جدیدی شده و به زندگی ادامه میدهد. احضار روح نوعی ارتباط با روح مردگان است و روح به زندگی بر نمیگردد.
همچنین میان رجعت و تناسخ تفاوت وجود دارد. رجعت یعنی خداوند بزرگ عدهای از مردگان را به همان صورتیکه قبل از مردن داشتهاند، زنده کرده و بهدنیا بر میگرداند تا به گروهی از آنان عزت دهد و گروهی دیگر را ذلیل و خوار کند. حقپرستان را از باطلپرستان جدا کند و حق مظلوم را از ستمکاران بگیرد. این حوادث پس از قیام حضرت مهدی علیه السلام رخ خواهد داد. کسانیکه آن هنگام بهدنیا بر میگردند یا عالیترین مرتبه ایمان را دارا هستند و یا در حد اعلای فساد قرار گرفتهاند. البته پس از زندهشدن بار دیگر خواهند مرد، تا در روز رستاخیز زنده شوند و به کیفر و پاداشی برسند که مستحق آن هستند (خرازی، 1380، 2: 331).
اما ویژگیهای تناسخ عبارت استاز: نخست، اینکه تناسخ از نفی معاد نشأت گرفته است؛ دوم، تناسخ قانون عامی است که برای تمامی بشر و برای تمامی زمانها تعبیه شده است؛ سوم، در تناسخ روح فرد درگذشته و در جسمی جدید زندگی را از سر میگیرد و از همین روی با محال عقلی و بازگشت قوه به فعل روبرو میگردد. بنابراین، تناسخ بازگشت قوه به فعل است و آنگونه که گفته شد، محال است.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- اسفار صدر المتالهین
- برگ، فیلیپ (1989) بازگشت روح، مرکز تحقیقات کابالا واشنگتون.
- خرازی، سیدمحسن (1380) بدایه الحکمه، مرتضی متقینژاد، ج2، قم: انتشارات عصر غیبت.
- شریفیدوست، حمزه (1391) کاوشی در معنویتهای نوظهور، قم: انتشار صهبای یقین.
- طاهری، محمدعلی (1387) انسان از منظری دیگر، تهران: موتیف.
- طاهری، محمدعلی (2011) موجودات غیر اورگانیک، ارمنستان: انتشارات گریگورتاتواسی.
- طاهری، محمدعلی (ب 2011) انسان معرفت، ارمنستان: انتشارات گریگورتاتواسی.
- طاهری، محمدعلی (بی تا) جزوه تشعشع دفاعی.
- طباطبایی، محمدحسین (1374) تفسیر المیزان، سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم: انتشار جامعه مدرسین.
- طبرسی (1381) احتجاج، قم: انتشار دارالکتب الاسلامیه.
- فعالی، محمدتقی (1389) آفتاب و سایهها، قم: انتشار صهبای یقین.
- قمی، شیخ عباس (1384) مفاتیح الجنان، انتشارات آیین دانش.