دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حارث بن سریج

No image
حارث بن سریج

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، حارث بن سريج، مرجئه، ابو مسلم خراساني، نصر بن سيّار، جديع كرماني

نویسنده : زينب ابراهيمي

در دوران خلافت امویان تحریفات و دگرگونی‌های بسیاری در قوانین اسلامی به وجود آمد. از جمله گرفتن جزیه که مالیات مأخوذ از غیر مسلمانانی بود که در سایه حکومت اسلامی می‌زیستند. امویان این قانون را دگرگون کرده آن را بر نومسلمانان که موالی می‌خواندند، از دوره حجاج واجب شمردند.[1]

زیرا اسلامآوردن مردمان مناطق مفتوحه، دستعمال اموی را برای گرفتن جزیه می‌‌بست وآنان برای برآوردن هزینه‌های گزاف زندگانی‌های اشرافی خویش، با مشکل مواجه می‌شدند. پس خلفای اموی اعلامکردند که صرف ایمان آوردن و شهادتین برای مؤمن شدن یک فرد، کافی نیست. بلکه مسلمان کسی است که بتواند آیات ‌قرآن را بخواند، ختنه کرده و ... . از این رو تازه مسلمانان نیز مشمول پرداخت جزیه شدند.[2] در مقابله با این بی‌عدالتی مرجئه ایمان با شهادتین را کافی ‌دانسته و شرایطی را کهحجاجدر تعریف ایمان اعلام کرده بود، فاقد اعتبار شمردند. در روزگار هشام بن عبدالملک نیز انقلابیون با بهره‌گیری از اندیشه‌های مرجئه به مقابله با بدعت‌های ظالمانه امویان پرداختند و اندیشه‌های عدالت خواهانه و ضد اموی را در این مناطق برانگیختند.[3] از آن جمله قیام حارث بن سریج و پیروان وی بود که بر ضد حاکمیت امویان با غیر مسلمانان هم پیمان شدند. بدان امید که دولتی بر پایه‌ی احکام قرآن و سنت و عدالت پدید آورند.[4]

حارث و ماهیّت قیام او

شورش حارث بن سریج، سرور قوم ازد و رهبر مرجئه‌ی خراسان[5] یکی از طولانی‌ترین جنبش‌های ضد اموی در خراسانبود که ازسال 116 تا سال 127 هجریبا انگیزه حمایتاز «دین» وبرپایی «عدالت» ادامه یافت و زمینه‌ساز شورش عباسیان و پیروزی آنان شد.

هشام در سال 109 هجری، اشرس بن عبدالله سلمى را به حکومت خراسان برگزید.[6] اشرس در سال 110 ابو الصیداء صالح بن طریف،[7] از موالى بنى‌ضبه، و ربیع بن عمران التمیمى را به سمرقند و دیگر بلاد ماوراءالنهر فرستاد تا مردم را به اسلام فراخوانند. بدان شرط که چون اسلام آورند، جزیه از آنان بردارند. امّا، اشرس در نامه‌ای به حسن بن العمرطة الکندى، عامل خراج و فرمانده‌ سپاه سمرقند، از کاهش خراج شکایت کرد و همان سیاست حجاج را درباره تازه مسمانان (جزیه ستاندن از تازه مسمانان) اجرا و ابن العمرطه را از سمت خراج معزول نمود و ابن هانى را به جاى او گماشت. ابو الصیداء او را از گرفتن جزیه از تازه مسلمانان منع کرد. ولى اشرس به همه‌ی عمال خود فرمان داد که جزیه را از همه کسانى که از قبل جزیه مى‌داده‌اند، بستانند هر چند مسلمان شده باشد. هفت هزار تن از تازه مسلمانان در چند فرسنگى سمرقند به اعتراض برخاستند و ابو الصیداء، ربیع بن عمران، هیثم الشیبانى، ابو فاطمة الازدى، عامر بن قشیر یا بشیر الخجندى، بیان العنبرى و اسماعیل بن عقبه به یاریشان پیوستند.[8] این قبیل رفتارهای ظالمانه منشأ قیام‌های بسیاری در شرق خلافت اسلامی شد.

در این زمانخراسان به سبب دوریاز مرکز خلافت، وجود نفاق‌های قبیله‌‌ای میان مهاجران عرب در این منطقه، استقلال نسبی آن از حیث سیاسی و اقتصادی، و ظلم و بیداد امویان در این ناحیه، به مرکزی برای شکل‌گیری انقلاب‌ها تبدیل شده بود.

طبری بیش از دیگر منابع تاریخی به اخبارمربوط به حارث پرداخته است. از تولد و شرح حال او در سده‌ی نخست هجری اطلاعی در دست نیست. اولین بار از وی در نبرد اشرس بن عبدالله سلمی، والی خراسان، با ترکان سغد و بخارا به سال 110هجری یاد شده ‌است.[9] پس از این تاریخ اخبار مربوط به حارث پراکنده است. به روایت طبری به سبب اعتراض حارث به بی عدالتی جنید بن عبدالرحمن، والی خراسان، تجیبى بن ضبیعه، والی بلخ، او را چهل تازیانه زد.[10]

آغاز قیام حارث

حارث در سال 116 هجری با سه هزار تن از قبایل ازد و تمیم بر ‌خلیفه هشام بن عبدالملک شورید[11] و به شیوه داعیان جامه سیاه پوشید و مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) فرا خواند و خلیفه را خلع نمود.[12]

حارث به لحاظ عقیدتی متأثر از مرجئه جبریه و نیز جهمبن صفوان رهبر فرقه جهمیه (فرقه‌ای از خوارج) بود و در سیره سیاسی وی را ادامه دهنده‌ی فعالیت‌های ابوالصیدا دانسته‌اند. ابوالصیداء مدافع حقوق موالی بوده و حتی برخی از نزدیکان وی در رکاب حارث جنگیده‌اند.[13]

درباره‌ی عقیده‌ی ارجاء، دو نکته متعارض وجود دارد. در یک نگاه عقاید مرجئه همسو با خواست خلفای جور بوده است. زیرا مرجئه ایمان را امری قلبی و آن را جدای ازعمل صالح می‌‌دانند. بر این اساس کسانی که مرتکب گناه می‌شوند، به ایمان آنان خللی وارد نمی‌شود. این اصل اعتقادی ماهیّت خلفا و دنیا پرستانی را که در فسق و جور غوطه ور شده‌اند، تقویت می‌کند.

نکته‌ی متناقض دیگر آن که مرجئه در قیام‌های متعددی بر ضد بنی‌امیه حضور داشتند. از آن جمله شرکت ابو رؤبه نامی، از رؤسای مرجئه در قیام یزید بن مهلب بر ضد امویان در آغاز سده دوم هجری،[14] حضور گروهی از مرجئه بویژه ابوحنیفه که خود از سران ارجاءبود، در قیامزید بن علی[15] و نیز قیام حارث بن سریج که نمایانگر مخالفت این گروهبا دولت اموی است. اکنون چگونه باید این دو نکته متعارض را با یکدیگر جمع کرد؟ حقیقت آن است که مرجئه در جریان پیدایش عقاید خوارج که «مرتکب کبیره»را کافر می‌‌دانستند و نیز معتزله که مرتکب کبیره را فاسق غیر مؤمن می‌خواندند، شکل گرفت و اعلام کردند که مرتکب کبیره با داشتن اعتقاد به توحید و نبوت، هنوز مؤمن است و گناه او را از دایره ایمان خارج نمی‌‌کند و موضع سیاسی آن‌ها درباره کسانی که به نظر خوارج کافر بودند، این بود که باید کار آن‌ها را به خدا واگذار کرد و برای آن‌ها امید رحمت داشت.[16] هر چند برخی افراد و نیز خلفای جور از این عقیده بهره‌برداری کردند.

عاصم بن عبدالله، (والی خراسان)، نمایندگانى از جمله مقاتل بن حیان نبطى (وی و پدرش از سرداران نامى اسلام و ایرانى و دیلمى بودند) و خطاب بن محرز سلمى را نزد حارث فرستاد. نمایندگان از عاصم خواستند تا برای آنان از حارث امان بخواهد. امّا عاصم نپذیرفت. پس حارث همه آن‌ها را گرفت و زندانی کرد. نمایندگان از زندان گریختند و نزد عاصم بازگشتند و در ملأ عام به حارث دشنام دادند.[17]

حارث پس از علنی کردن شورش خویش، از نُخَدة، ناحیه‌ای در خراسان به سوی فاریاب[18] و پس از گشودن آن، با 4 هزار سپاهی به بلخ رفت و والی آن جا را بیرون کرد.[19] نصر بن سیار در بلخ، با دو هزار مرد جنگى به مقابله با او برخاست. حارث با چهار هزار تن از همراهانش، آنان را در هم شکست و بلخ را در تصرف آورد و سلیمان بن عبدالله بن خازم[20] را بر آن گماشت و خود به جوزجان رفت.[21] پس از چیرگی بر جوزجان و طالقان و مرو رود،[22] به مرو رفت. خبر مکاتبه و همراهی مردم مرو با حارث بن سریج را به عاصم دادند. عاصم در نزدیکى مرو، لشکرگاه زد و پل‌ها را ویران نمود. حارث با شصت هزار تن به مرو نزدیک شد. مردان ازد و تمیم و دهاقین جوزجان و فاریاب و طالقان به حارث پیوسته و پل‌ها را بستند. هر چند محمد بن مثنى با دو هزار تن از ازد و حماد بن عامر الحمانى[23] با دو هزار تن از بنى تمیم از او جدا شده، به عاصم پیوستند. در این نبرد سخت حارث شکست خورد[24] و بسیارى از اصحاب او در نهر مرو غرق شدند. امّا به سرعت قوای خود را بازیافت.[25]

ناتوانی عاصم از سرکوب حارث، موجب شد تا هشام در سال 117 هجری، اداره‌ی خراسان را به والی عراق بسپارد. خالد بن عبدالله قسری، والی عراق، برادرش اسد بن عبدالله را به خراسان فرستاد.[26]

تلاش هشام بن عبدالملک در مقابله با حارث

زمانی که عاصم از برکناری خویش آگاه شد با حارث مصالحه کرد. او گفت به هشام بنویسند تا به کتاب خدا و سنت رسول‌الله(ص) عمل کند و اگر نپذیرفت بر ضدش به پاخیزند. اما این نامه به سبب مخالفت یکی از سران لشکر عاصم به نام (یحیی بن حضین) ارسال نشد و در نهایت، عاصم با حارث درگیر شد که نتیجه آن شکست و عقب‌نشینی حارث بود.[27]

هشام که متوجه خطر شده بود از خالد بن عبدالله قسری، حاکم عراق خواست تا برادرش اسد بن عبدالله را که قبلا از والیان خراسان بود برای سرکوبی حارث به امارت خراسان بگمارد.[28] حارث در نبرد با اسد بن عبدالله که سپاهی از شام و عراق او را یاری می‌داد و نیز جنگ با اهالی ترمذ، شکست خورد و سرانجام در سال 118 هجری، به خاقان[29] ترک که با اسد در نبرد بود، پناه برد.[30]

خاقان با همراهی حارث بن سریج در نبرد با سپاه اسد به سال 119 هجری، در جوزجان شکست خورد.[31]

سپس در رجب سال 120هجری نصر بن سیّار والی سراسر خراسان شد. وی در سال 121 هجری برای نبرد با حارث و ترکان به چاچ لشکر کشید.[32]

حارث طی چند سال نتوانستاقدام جدی در مبارزه با نصر بن سیار انجام دهد، و تا سال 126 در ترکستان اقامت گزید. در سال 127 نصر از خلیفه، ولید بن یزید، برای حارث امان خواست و حارث به خراسان بازگشت.[33]

در این زمان نصر حکومت خراسان را به حارث پیشنهاد کرد، امّا او نپذیرفت و بر مبارزه با ستم و عمل به کتاب خدا و سنت تأکید ورزید.[34]

چون مروان بن محمد به حکومت رسید، یزید بن عمر بن هبیره را به امارت عراق برگزید. نصر با مروان بیعت کرد و یزید بن عمر، او را در حکومت خراسان ابقاء نمود. حارث بن سریج که امانی از مروان نداشت به وحشت افتاد و بار دیگر به مخالفت برخاست و از نصر خواست کار امارت خراسان را به شورى واگذارد، نصر سرباز زد.[35]

سرانجام دو طرف نمایندگانی برگزیدند. در این هنگام حارث از جهم بن صفوان (از سران جهمیه) خواست تا مردم را به سوی خود فراخواند.

جماعت زیادی به او گرویدند و نماینده‌ای نزد نصر فرستادند و از او خواستند که سلم بن احوز، رئیس شرطه، را تغییر دهد. پس از گفتگو قرار شد چهار تن، یعنى مقاتل بن سلیمان و مقاتل بن حیان از جانب نصر و مغیرة بن شعبة الجهضمى و معاذ بن جبله از جانب حارث، امارت سمرقند و طخارستان را به شخص برگزیده‌ی خویش واگذار کنند.[36]

چندی بعد نصر حکومت ماوراء‌النهر را همراه با سیصد هزار درهم به حارث پیشنهاد کرد، حارث نپذیرفت و اختلافات دیگر بار بالا گرفت و به داوری مقاتل بن حیان و جهم بن صفوان برای تعیین والی رضایت دادند. نمایندگان به حکومت شورایی و کناره‌گیری نصر رای دادند. نصر نپذیرفت و نبردی سخت میان نیروهای حکومتی و حارث درگرفت و حارث در جمادی الاخر 128 هجری شکست خورد.[37]

مناسبات میان حارث و جدیع کرمانی

نصر، برای اتحاد با کرمانی؛ که میان ازد و ربیعه یاران بسیار داشت و از موافقان حارث بود، نماینده‌ای فرستاد.[38]

کرمانى پس از گرفتن امان نزد نصر آمد. نصر با او به درشتى سخن گفت. کرمانى به شک افتاد و بازگشت. در این روز جهم بن صفوان که با کرمانى بود، اسیر و کشته شد. حارث پسر خود حاتم را نزد کرمانى فرستاد و از او یارى خواست. یاران کرمانى گفتند: بگذار تا آن دو دشمن، یک دیگر را از پاى درآورند. اما دو روز بعد کرمانى بر سپاه نصر تاخت و آنان را تار و مار کرد و بر شهر مرو چیره شد.[39] در این هنگام زمزمه‌های مخالفت یاران حارث از همکاری وی با کرمانی آغاز و متهم به فرو غلتیدن در تعصبات قبیله‌ای و نادیده گرفتن اصل مبارزه برای تحقق عدالت شد.

حارث نیز کرمانی را به سبب ویران کردن خانه‌های مضریان و غارت اموال آنان سخت سرزنش کرد و او را به شورا دعوت کرد. کرمانی مخالفت کرد و اتحادشان از هم گسیخت و حارث در نبردی با جدیع شکست خورد و در 24 رجب سال 128 به قتل رسید[40] و آن عده از یاران حارث که از مهلکه جان به در بردند به هواداران عباسیان پیوستند که اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی آنان را با خود نزدیک دیدند.

مهم‌‌ترین تأثیر قیام حارث در خراسان، بر افروختن مخالفت‌‌ها بر علیه امویان بود. ابومسلم داعی عباسیان بازیرکی ‌خاصی تمام مخالفت‌ها را بر ضد امویان جهت داده، کار ناقص حارث را در براندازی قدرت امویان در خراسان تکمیل کرد.

مقاله

نویسنده زينب ابراهيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS