نویسنده: محمد رحمتی
رخداد بزرگ و بیمانند کربلا که اوج سعادت ها و شقاوت هاست، دربردارنده آموزههای بسیاری است. آیات روشن آن، همانند آیات قرآنی دارای بطون بسیار است. هر مطالعه آن، به انسان درس زندگی میآموزد و با هر قرائت جدید از این آیات روشن، انسان گامی بلند در مسیر خودسازی بر میدارد. بی گمان مصداق «اقرء فارق؛ بخوان و برآی» در این آیات کربلایی موج میزند؛ چرا که رخداد کربلا و واقعه عاشوراء تاویل آیات قرآن صامتی است که مفسرانی راسخی چون اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش با خون الهی خود در بیابان تفتیده طف رقم زدند.
یکی از وجوه تاویلی آیات تنزیلی کربلای خونین، ستم ستیزی آن است. همه آنانی که در کربلا، نقش الهی را بر صفحه کائنات رقم میزدند، با ستم ستیزی به میدان آمدند و در این راه سخنان گفته و کارهای سترگ کرده اند که سرمشق همه آزادگان جهان و ستم ستیزان دنیاست.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای تنزیلی و تاویلی قرآن و عاشوراء بر آن است تا گوشه ای از این ستم ستیزی را تبیین کند و دیدگاه قرآن را پیرامون ستم پذیری و ستم ستیزی تشریح نماید اینک با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
مظلومان ستم ستیز و ستم سوز
بیگمان بسیاری از امور جهان دارای دو وجه است. شاید برای همین است که خداوند، رستگاری را در نفی و اثبات «لااله الاالله» نهاده است؛ چرا که بی نفی خدایگان، هرگز نمی توان به خدای یگانه ای رسید که هستی را آفریدگاری و پروردگاری میکند. ازاین رو جهان زمانی رنگ و روی عدالت و دادگری را خواهد دید که ستمگری رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستیزان روی آورند، چرا که بی نفی ستم نمی توان امید به دادخواهی و عدالت گرایی داشت؛ زیرا نفی ستم در هر شکل و اندازه آن، زمینه تحقق و اقامه عدالت میباشد.
خداوند، عدالت را تنها در سایه سار نفی هر گونه ظلم و ستم گری در آدمی میداند و لذا هر گونه گرایش ولو اندک به ظلم را قبیح میشمارد و از آن نهی میکند. این بدان معناست که شخص نه تنها خود نباید اهل ظلم و ستم باشد، بلکه حتی نباید گرایش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از این رو میفرماید: «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما میرسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.» (هود، آیه 113)
بنابراین، اگر گرایش به ظالم هر چند اندک حرام است و خداوند وعده آتش دوزخ را میدهد، پس هر گونه همکاری با ظالم، وضعیت بدتری دارد و خشم و انتقام الهی را نسبت به چنین همکاری تشدید میکند.
از آن جایی که ریشه بسیاری از ستمگری ها، خودخواهی است، شخص در پی آن است که به طریقی خود را حفظ کند. تمایلات خانوادگی نیز در همین قاعده میگنجد. تمایلات خانوادگی موجب میشود تا ناخواسته انسان گرایش به ظلم پیدا کند و حقی را تباه سازد. از این رو خداوند میفرماید: دادگری کنید، هر چند درباره خویشاوند شما باشد. (انعام، آیه 152)
این سخت گیری تا آن جایی است که مراعات عدالت را حتی نسبت به دشمنان لازم برمی شمارد و میفرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به دادگری برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.» (مائده، آیه 8)
بنابراین عدالت خواهی میبایست در رگ و ریشه شخص نفوذ کند تا خواسته و ناخواسته به اجرای آن قیام نماید. بخشی از عدالت خواهی در نفی ستمگری و گرایش به ستم و ستمگران نهفته است. بنابراین شخص عدالت خواه لازم است عدالت را در نفی ستم نیز بجوید. این نفی ستم هم در حوزه گفتار و هم در مقام عمل است. به این معنا که آن چه از عدالت خواهی و ستم ستیزی در خود به عنوان بینش دارد، در مقام گفتار نیز آورد و در مقام عمل انجام دهد. پس هرگاه ستم و ستمگری رادید، آن را با زبان انکار کند و به مقابله با آن برخیزد و در مقام اجرا و عمل نیز عدالت را انجام دهد.
براساس آموزههای الهی، انسان ها همان گونه که باید عدالت خواه و ستم ستیز باشند، باید در شرایطی که به ایشان ستم روا میشود دست بر روی دست نگذارند بلکه به مقابله با ستم و ستمگران برخیزند. به این معنا که ستم ستیزی به عنوان امری واجب بر شخص ستم شده و افراد جامعه است. هیچ کس نمی تواند به سبب این که در معرض ستم است و یا به وی ستم میشود، نسبت به ستم و ستمگران واکنش نشان ندهد و ستم پذیر باشد؛ چرا که ستم پذیری، خود گناهی نابخشودنی است.
مظلوم کسی است که به وی ظلم شده است ولی منظلم کسی است که ظلم و ستم را پذیرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واکنش منفی نشان نمی دهد و به مبارزه با آن نمی پردازد. از نظر اسلام پذیرش ظلم و ستم روا نیست و شخص به سبب همین پذیرش ظلم نشان میدهد که گرایش به ظلم و ظالم دارد و میبایست به سبب همین پذیرش و رکون، مجازات شود.
مظلوم باید در برابر ظلم و ستم بایستد و تن به ظلم و پذیرش آن ندهد. از این رو براساس آموزههای قرآنی و اسلامی مظلوم میبایست انسان ستم ستیز بلکه ستم سوز باشد تا با مبارزه خود ریشه ستم و ستمگری را بسوزاند و از میان بردارد؛ چنان که امام حسین(ع) و یاران مظلوم وی در کربلاچنین کردند و علیه ظلم و ستم قیام کرده و ریشههای ظلم و ستم اموی را سوزاندند و ستم ستیزی و ستم سوزی را در جامعه اسلامی بلکه جامعه انسانی نهادینه کردند، به گونه ای که رهبران هندوی هند از آن حضرت(ع) برای مبارزات خویش الگو گرفتند و وی را سرمشق مبارزات خود قرار دادند.
نگرش قرآن به مظلومان
خداوند در آیاتی از قرآن به مساله مظلومان توجه داده است. در این آیات مسائل چندی بیان شده که از جمله آن ها میتوان به لزوم یاری طلبیدن مظلومان هنگام واقع شدن در ظلم اشاره کرد. خداوند در آیاتی از جمله 75 سوره نساء و 227 سوره شعراء و نیز 38 و 39 سوره شوری از مظلومان میخواهد که هنگام وقوع ظلم، دیگران را به یاری خویش بخوانند.
براساس همین آیات بر دیگران است که در صورت درخواست مظلوم به یاری وی بشتابند، چرا که کمک خواهی زمانی میتواند به عنوان یک حکم لازم، مطرح شود که از سوی دیگران پاسخ درخور و مناسبی دریافت شود؛ به این معنا که در صورتی دستور یاری خواهی معنا پیدا میکند که دستوری نیز به دیگران در یاری رسانی به مظلوم داده شود.
گاه شده است که شخص به یاری مظلوم نمی رود در حالی که نسبت به ظالم نیز گرایشی ندارد، ولی ترس این که خود نیز مظلوم واقع شود موجب میشود تا به دستگیری مظلوم نرود. چنین تفکری در اسلام مردود است و شخص لازم است به ندای کمک و یاری مظلوم پاسخ دهد وگرنه مسلمان نیست.
به سخن دیگر، نام مسلمانی بردن به این است که نه تنها گرایش به ظلم و ظالم نداشته باشد بلکه به کمک مظلومی بشتابد که درخواست یاری میکند.
خداوند در آیات 38 و 39 سوره شوری بیان میکند که از ویژگیهای مومنان آن است که در کنار هم هستند و با عزم دینی و اراده ایمانی به همیاری یکدیگر میشتابند و استمداد مومنان را پاسخ میدهند و با مظلوم همراه میشوند تا علیه ظلم قیام کنند.
خداوند در آیه 75 سوره نساء نیز به صراحت حمایت از مظلومان را تکلیفی الهی بر عهده مومنان بر میشمارد و در آیاتی از جمله همین آیه و نیز آیات 13 تا 15 سوره ابراهیم و 39 و 60 سوره حج از دفاع و حمایت خود از جبهه مظلومان در برابر متجاوزان و سرکشان سخن به میان میآورد تا نشان دهد که یاری مظلومان در حقیقت قرارگرفتن در صف خداجویانی است که در جبهه مظلوم علیه ظالم میجنگند.
در برخی از موارد به سبب حساسیت قضیه و موضوع لازم است که توجه ویژه ای از سوی مومنان صورت گیرد، چنان که خداوند این گونه عمل میکند. از جمله این موارد میتوان به مظلومانی اشاره کرد که از سرزمین و خانه و کاشانه خود رانده شده اند (حج، آیات 39 و 40) و یا این که بی گناهی به قتل رسیده است (اسراء آیه 33) در چنین مواردی خداوند به حمایت مظلومان میشتابد و از مومنان میخواهد تا در این موارد توجه خاصی به مظلومان شود تا آنان بتوانند به حق خویش برسند و از ظلم و ستم رهایی یابند. همان طور که از حقوق قطعی مظلومان مبارزه با ظالمان است، همچنین تکلیف مومنان است تا به یاری ایشان بشتابند و از همکاری و همیاری در این زمینه کوتاهی نکنند. (نساء، آیه 75 و حج، آیه 39)
خداوند در آیه 42 سوره شوری، انتقام گرفتن از ظالمان را حق مشروع و مسلم ستمدیدگان بر میشمارد و یادآور میشود که اگر مظلوم از این حق خویش استفاده کرد و در مقام انتقام گرفتن و مقابله به مثل، حرکتی انجام داد نمی بایست سرزنش شود، چرا که حق مقابله به مثل برای او ثابت است و هیچ کس نمی تواند آن را به عنوان ستم تاسیسی بر شمارد بلکه این حرکت، پاسخی در جواب ستم و ستمگری بوده است. (همان)
خداوند در آیاتی از جمله 41 سوره نحل، شکست مظلومان را در مبارزه با ظالمان، عین پیروزی بر میشمارد و برای آنان پاداش مضاعف در آخرت قرار میدهد، هر چند که در آیاتی از جمله 103 و 129 و 137 سوره اعراف بر پیروزی نهایی مظلومان در نبرد جهانی علیه ظلم و ظالمان تاکید میورزد ولی اگر در همین میان پیش از دست یابی به پیروزی در این نبرد نهایی علیه ظالم، مظلومانی کشته شوند در حقیقت پیروز نهایی هستند و پاداش خاصی را نزد خداوند دارند.
کربلای ستم ستیز و ستم سوز
بی گمان تجلی و تحقق آیات قرآنی را میبایست در صحنه بزرگ عاشورایی دید که فجر موفقیتهای ستم ستیزان مظلوم علیه ستمگران بود؛ چرا که آنان توانستند نه تنها پیروزی را برای امت اسلام رقم زنند بلکه جلوه هایی از پیروزی در نبرد نهایی علیه ظالمان را به نمایش گذارند و طومار حکومت ستمگران اموی را در هم پیچند.
در فرهنگ کربلایی، واژگان روشنی از تاویلات قرآن به دست راسخون در علم الهی یافت میشود که هم چنان بر عرصه هستی میدرخشد و راهنمای مردمان ستم ستیز ستمدیده میباشد.
همه کسانی که در رخداد کربلادر جبهه عدالت علیه ستم میجنگیدند کسانی بودند که در مسیر الهی، همه سختیها و بلایا و مصیبت ها را به جان خریده بودند. از این رو اجازه نمیدادند تا دشمن تفسیر واژگونه از رخداد کربلا ارائه دهد. در اخبار کربلا آمده است که یزید ملعون در هنگامی که اسیران کربلاو سران شهداء را به دربار آوردند، این آیه را به عنوان تعریض خواند: ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر. یعنی گرفتاری هایی که به مردم میرسد به سبب کارهای خودشان است و این در حالی است که خدا از بسیاری از خطاها و گناهان مردم گذشت میکند وگرنه مصیبتهای آنها بسیار بیش از این میبود.
امام سجاد(ع)، پاسدار ارزشهای قرآنی و کربلایی، در رد این دیدگاه یزید که در جهت تغییر مفاهیم و ارزشهای اسلامی صورت میگرفت، فرمودند: نه چنین است که تو گمان کرده ای. این آیه درباره ما فرود نیامده بلکه آنچه درباره ما نازل شده این آیه است که خداوند میفرماید: ما اصابکم من مصیبه فی الارض و لافی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها؛ یعنی نرسد مصیبتی به کسی در زمین و نه در جانهای شما آدمیان مگر آنکه در نوشته آسمانی است پیش از آنکه خلق کنیم آن را تا افسوس نخورید بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشوید برای آنچه شما را آمده است. پس مائیم آن کسانی که چنین هستند.
یعنی این مصیبت کربلایی و مبارزه در برابر ستم و ستمگران به حکم قضای کلی الهی برای ما و شهیدان کربلایی نوشته شده بود و درحکم قدر الهی نیز این شهادت و اسارت برای ما بوده است. بنابراین ما به حکم الهی گردن نهادیم و در برابر ظلم و ستم ایستادیم و تن به ظلم و ستم نسپردیم و خوار و ذلیل نشدیم بلکه با عزت با خداوند پیمان خون بستیم و این چنین ظالمان را رسوا کردیم.