دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مغازه اى که وجود خارجى نداشت

No image
مغازه اى که وجود خارجى نداشت

مغازه اى که وجود خارجى نداشت

حاج آقا جمال فرمود:

«شبى، عده زیادى از بستگان، که براى زیارت به نجف آمده بودند، به منزل ما آمدند. آن ها شام نخورده بودند. ما هم در منزل چیزى نداشتیم.

از منزل خارج شدم براى تهیه غذا، اما مغازه ها بسته بود. عبا را بر سر کشیدم و رفتم به سمت حرم حضرت امیر(علیه السلام). آن جا هم مغازه ها بسته بود. متحیّر بودم که خدایا چه کنم. گفتم:

خدایا! این ها زوار حضرت امیر(علیه السلام) هستند و از بستگان من. در این حال که این حرف ها را با خود زمزمه مى کردم، دیدم مغازه اى در آن طرف باز است، حال آن که من چنین مغازه اى را قبلاً ندیده بودم. چند گام به طرف مغازه رفتم. یک وقت متوجه شدم که مغازه دار سلام کرد، گفت: چه مى خواهى؟ آنچه احتیاج داشتم، به او گفتم. تمامى آنچه را که مى خواستم، به من داد. قرار شد پولش را بعد پرداخت کنم. چند قدمى که آمدم، برگشتم و به عقب نگاه کردم، نه مغازه اى بود و نه کسى!»([18])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS