دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مقتداى همگان

No image
مقتداى همگان

مقتداى همگان

آیت الله کنى در قلب همه جاى داشت. علاقه و محبت درونى مردم به این پیشواى سترگ در تمام حالات هویدا بود. ساموئل گرین ویلر بنجامین - نخستین سفیر آمریکا در ایران - در خاطرات خود چنین مى نویسد: «... بزرگترین مجتهدهاى حالیه که به منزله رئیس عدالت خانه حالیه ممالک فرنگ است حاجى ملاعلى کنى است. حاجى ملا على شخص مسنّى است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگى زیاد دارد. اگرچه املاک او زیاد است مع هذا نمى خواهد جلال و ظاهر سازى به خرج دهد. وقتى در کوچه اى راه مى رود بر قاطر سفیدى سوار مى شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام مى کنند مثل اینکه وجودى ملکوتى است. اگر یک کلمه بگوید مى تواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایى که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول مى کشیدند به من گفتند که اگرچه ما براى حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ایم، اما اگر حاجى ملاعلى امر کند همه شما را مى کشیم!»([14])

رسیدگى به ضعیفان، دستگیرى از مستمندان و تلاش در پى رفع گرفتارى نیازمندان از صفات بارز ملاعلى کنى بود. او چون پدرى دلسوز، بسیارى از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و براى گذران زندگى آنان مقررى مناسبى در نظر گرفته بود و همچنین براى حل مشکل بیمارانى که بنیه مالى ضعیفى داشتند، مکانهایى را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.([15])

ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافله ها - چون کاروانسرایى در خاتون آباد - نیز از خدمات عمومى و عام المنفعه حاجى بود.([16])

مُهر آیت الله کنى سند اعتبار اسناد به شمار مى رفت. معامله کنندگان براى معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مبارکش اعتبار مى بخشیدند.([17])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

عالمان مرتبط

علی کنی (ملا علی کنی)

علی کنی (ملا علی کنی)

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS