دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

زهد و ساده زیستى

No image
زهد و ساده زیستى زهد و ساده زیستى

مرحوم آقا محمد بید آبادى بى هیچ تکلّفى در بین مردم رفت و آمد مى کرد. مانند آنان سوار بر الاغ مى شد، به صحرا مى رفت و بیل مى زد و مایحتاجش را به دست خود تهیه مى کرد. با این که مقدار زیادى طلا در اختیار داشت، هیچ رغبتى به آن ها نداشت و همه را در راه خدا انفاق مى کرد و خود به سختى زندگى مى گذراند.

مرحوم محمد هاشم آصف (رستم الحکماء) مى نویسد:

«به قدر هزار هزار مثقال زر و سیم مسکوک فى سبیل الله انفاق مى نمود و در حجره ى نشیمن خاصش که تلامذه ى بسیار از ارباب علم و حکمت در آن جا فراهم مى آمدند، فرش بوریا و به اطراف و حواشیش، پوست گوسفند گسترده بود و بر آن ها مى نشستند و اعزّه و اشراف و اعیان و اکابر زمان، خدمتش را مایه ى افتخار مى دانستند.

مرحوم آقا محمد بیدآبادى مذکور به نفس نفیس خود به درِ دکان خباز و بقال و قصاب و علاف و عصار و سبزى فروش مى آمد و آذوقه و مایحتاج خود و عیال خود را بر دوش خود گرفته و به دامان خود نهاده و به خانه ى خود مى برد و در این باب اعانت از کسى قبول نمى کرد و جامه هاى وى کرباس و پشمینه ى کم بها بود و به کسب تکمه چینى اشتغال داشت و خط شکسته را خوب مى نوشت و چند دستگاه شعر بافى هم داشت و قدرى هم زراعت مى نمود.»[24]

مرحوم خوانسارى:

«در مقام ذکر غایت زهد این مرد بزرگ همین بس که در هنگام قحطى در شهر اصفهان، به جهت همدردى با مردم آن شهر به مدت شش ماه خوراک خود و خانواده اش زردک خام یا پخته بود و بدون هیچ اکراهى با آن ارتزاق مى نمود.»[25]

وى در «رساله حسن دل» خطاب به یکى از شاگردانش مى نویسد:

«احتیاط نما که از تو، به کسى آزار نرسد و بر پشتى بارى ننهى و در پایى خارى نکنى و آشوبى در وجودى نیفکنى و خلیق و حلیم باشى و دعاى خیر و توجّه فقرا را به واسطه قضاى حاجت غنیمت شمار.»[26]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS