سخنران استاد فرحزاد

«قَالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله ... وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» (شیخ صدوق/ أمالي الصدوق/33) .

  • بشنو این نکته که خودرازغم آزاده کنیخون خوری گرطلب روزی ننهاده کنی
  • آخر الامر گل کوزه گـران خـواهی شدحـالیا فـکـر صـبو کـن که از بـاده کـنی
  • گرازآن آدمیانی که بـهشتت هوس استعـیـش بـا آدم پـی چـنـد پـری زاده کـنی
  • خاطـرت کی رقم فـیض پذیرد هـیهـاتمـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کنی
  • تکیه برجای بزرگان نتوان زدبه گزاف مـگـر اسـبـاب بـزرگـی هــم آمــاده کنی
  • اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان گـر نـگـاهی سـوی فرهاد دل افتاده کنی
  • کار خود گر به خدا باز گذاری حافظ ای بـسـا عـشق که با بـخت خداداده کنی

* برکات ذکر صلوات

پیامبر صلی الله ... فرمودند: هر کس فرزندی از فرزندان من را ببیند و ذکرصلوات بگوید خدا نور چشمش را زیاد می کند، ناراحتی چشم پیدا نمی کند. آیة الله سیبویه از آیة الله مستنبط ;نقل می کرد که ایشان می فرمود: من حدود هشتاد سن دارم خط ریز را بدون عینک می خوانم به خاطر این که این روایت را رعایت کردم، هر سیدی را که دیدم صلوات فرستادم.

فضیلت سقایی، صلوات فرستادن و محبت علی علیه السلام

پیامبرخدا صلی الله ... گاهی خودشان خواب می دیدند گاهی هم ازاطرافیانش می پرسیدند که کسی خواب خوب ندیده؟ گاهی درخواب خوب هم بشارت هایی است. مومن هر چه که برایش پیش می آید خیر و صلاحش است. گاهی گناه هایی مرتکب می شود خدا می خواهد او را پاک کند، گاهی خواب های بد می بیند می ترسد پریشان می شود. اسغفرالله می گوید گناهانش بخشیده می شود. فرمودند: مومن به چاله می رود پایش درد می گیرد خدا گناهانش را می آمرزد. هر چه که برای مومن پیش می آید صلاحش است چون زمامش دست خداست قضا و قدرش دست خداست، آنی که برایش اصلح است پیاده می کند. اصلا چیز بد برای مومن نداریم. حتی دشمن و شیطان را خدا خلق کرده خیر است که اگر خلق نمی کرد کار پیش نمی رفت. اصلا خدا می گوید ما برای هر پیامبری یک شیطان دشمن قرار دادیم. اصلا رشد ما با دشمن است. اگر کسی مقابل ما نباشد ما رشد نمی کنیم. باید یکی مقابلش باشد که هلش بدهد. یکی از نعمت های خدا، جهنم است خدا جهنم را خلق کرده که بترسیم به طرف خدا وبهشت برویم و هم این که حمام خداست خیلی ها را پاک می کند. «هَاذِهِ جَهَنَّمُ الَّتىِ يُكَذِّبُ بهِا المْجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنهَا وَ بَينْ َ حَمِيمٍ ءَانٍ» (سورة الرحمن :43،44). بعدش می گوید: «فَبِأَىّ ِ ءَالَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ » (سورة الرحمن : 45). خدا هر چه آیه جهنم می گوید می فرماید: به کدام نعمت های خدا تکذیب می کنید. جهنمم راخدا درست کرده است برای مصلحت و حکمت و میلیون میلیون ذوب می شوند پاک می شوند بیرون می آیند از بهشت کسی بیرون نمی آید. آن بهشتی که حضرت آدم و حوا از آن بیرون آمدند بهشت واقعی نبود بهشت دنیایی بود. چون دربهشت واقعی معصیت نمی شود. شیطان نمی آید که وسوسه بکند.

پیامبر گاهی می فرمودند: خبر خوشی برای من ندارید؟ یک بار پیامبرخدا خودشان خوابی دیده بودند نشستند و برای اصحابشان تعرف کردند. فرمودند: دیشب دیدم عمویم حضرت حمزه و پسرعمویم حضرت جعفرطیار( هر دو هم شهید شدند. حضرت حمزه در جنگ احد شهیدشد وجعفر طیار هم برادر امیرالمومنین علیه السلام در جنگ موته شهید شدند. حضرت به ایشان نماز جعفر طیار یاد دادند) دارند غذاهای بهشتی می خورند در لذت وخوشی هستند. به آن ها گفتم: که افضل اعمال را در آن عالم چه دیدید؟ در آن عالم شهود دیگر اثر کارهای خوب و بد را می بینند. عرض کردند پدرو مادر ما فدایت یا رسول الله، افضل اعمال را درسه چیز یافتیم که بالاترین اعمالند و چیزی از این ها بالاتر نیست. اولی آب دادن به تشنه ها که از غذا دادن و طعام دادن بالاتراست «سَقَى الْمَاءَ» (شیخ کلینی الكافي/ /4/57). به خاطر چند چیز جبرائیل آرزو می کند ای کاش جزو بنی آدم بود و روی زمین راه می رفت وآن کارها را انجام می داد. یکی آب دادن است که بالاتراز نماز جماعت و اصلاح بین دو نفراست. آب دادن خیلی فضیلتش بالاست. روایت داریم کسی که بعد از آب خوردن به امام حسین علیه السلام سلام می دهد خدا به خاطر امام حسین علیه السلام صد هزار حسنه به او می دهد، صد هزار گناه ازاو پاک می کند، صد هزار درجه به او می دهد. عرض کردند یا رسول الله عمل دوم صلوات فرستادن بر محمدو آل محمد است. بلکه یکی از این ها دست ما را بگیرد پیامبر بفرماید: که شما این قدردر دنیا از من یاد کردید صلوات فرستادید برای من واجب است ازتو شفاعت کنم. عرض کردند یا رسول الله سومین افضل اعمال محبت امیر المومنین علیه السلام است. شاید چیزی به این مهمی درعالم نباشد.

ولایت، قلعه محکم و پناه گاه امن الهی

با یکی از رفقاء خدمت آیة الله اراکی رفتیم. ایشان بعد از نماز ظهر و عصر گاها یکی دوساعت زیارت می خواند و دعا می کرد و سر قبور می رفت. یعنی درزهد و تقوا کم نظیر بود من گفتم: که آقا نصیحتی بفرمایید. فرمودند: من در آخر عمر فکر کردم که چه چیزشب اول قبر قیامت به درد من می خورد. فرمود این کلام خدای متعال دلم را آرام کرد، دلم به این خوش است که خدا فرموده: «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي» (شیخ صدوق/ أمالي الصدوق /235). ولایت علی بن ابی طالب قلعه محکم من و پناهگاه است هر کس در این پناهگاه بیاید من عذابش نمی کنم. پیامبرخدا صلی الله... فرمودند: ولایت امیرالمومنین ولایت خداست و محبت او عبادت خداست و متابعت او فریضه الهی است. خدای متعال می فرماید: «أقسمت بعزتي أن أدخل الجنة من أطاعه و إن عصاني» (شیخ جوادبن عباس کربلائی / الأنوارالساطعة /3/216 ). حتما وارد بهشت می کنم کسی که عاشق علی باشد ولو معصیت وگناهی داشته باشد. می فرماید: هر امتی متصل به امام حق باشد او را دوست داشته باشد. البته محبت کامل با معصیت سازگاری ندارد. اگر محبت همه دل من را فرا گرفت من پیروی می کنم. اما محبت ناقص با معصیت سازگاری دارد. خیلی ازبچه ها پدرو مادرشان را واقعا دوست دارند اما همیشه حرفشان را گوش نمی دهند. محبت کامل اطاعت را می کند محبت غیر کامل با معصیت سازگاری دارد. در این روایت می گوید دوست ما ممکن است زمین بخورد معصیت بکند «إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا شَيْ ءٌ مِنَ السَّيِّئَاتِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/8/352). محبت وولایت علی یک حسنه ای است که گناه برایش ضرر نمی زند. خدا نکند کسی از مولی علی دور بشود. امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی از پل صراط عبور نمی کند مگر از حضرت علی علیه السلام جواز داشته باشد همه کاره آن جا این آقا ست. از دم مردن دیگر خیلی واضح می شود. همه کاره آن اقاست. اصلا فرماندهی کل عالم دست آقاست. امام صادق علیه السلام فرمود: انبیاء هم بدون جواز از حضرت نمی توانند از پل صراط عبور کنند. عنوان صحیفه مومن حب علی علیه السلام است. پرونده اعمال راروز قیامت دست افراد می دهند بالایش نوشتند این دوست یا دشمن است. عنوان مومنین و دوستداران حضرت علی علیه السلام این است که این محب علی است. خدای متعال فرمودند: «و أقسمت بعزتي أن أدخل النار من عصاه و إن أطاعني» (شیخ جوادبن عباس کربلائی/الأنوارالساطعة /3/ ص:216). قسم به عزتم من وارد جهنم می کنم کسی که دشمن علی باشد ولو این که حرف من را هم گوش داده است. نماز بخواند، روزه بگیرد، حج برود، ذکر بگوید، مثل ابن ملجم که چه قدر عبادت می کرد. این مثل شیطان می ماند شش هزار سال عبادت کرد اما خدا را دوست نداشت حرف اصلی را گوش نکرد باید برای ولی خدا کرنش کند نماینده خدا را اگر تعظیم کنی کارت درست است. می دانی چرا خدا به شیطان فرمود به حضرت آدم سجده کن؟ چون نور حضرت علی در سلبش بود. چون نور اهل بیت در سلب حضرت آدم بود. یعنی مسجود اصلی چهارده معصوم بودند. «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالينَ» (ص: آیه75). خدا فرمود: تو استکبار کردی و جزو عالی ها بودی. عالی ها اهل بیتند آن ها نباید به کسی سجده کنند بقیه باید به آن ها سجده کنند.

عالم سنی و اثبات حقانیت مذهب شیعه

یکی از علمای بر جسته به من نقل می کرد می گفت: در زمان یکی ازسلاطین اختلاف شیعه و سنی خیلی اوج گرفته بود سلطان دید مملکتش دارد از هم می پاشد علمای شیعه و سنی را جمع کرد وگفت: جلوی من بحث بکنید ببینم حق با شیعه هاست یا با سنی هاست من طاقت دو دستگی را ندارم حق با هر کدام باشد همه باید آن را قبول بکنید. یکی از علمای سنی دست بلند کرد گفت: من یکی شیعه ام، شیعه هم بودم نمی توانستم اظهار بکنم. سلطان گفت: چطور؟ گفت: یک مثال ساده برایت بزنم. من هفتاد سال است درس می خوانم این همه درس خواندم هنوز خطبه های حضرت علی را متوجه نمی شوم. (واقعا کسی عربی آشنا باشد بلاغت و فصاحت عرب سرش بشود می بیند حضرت علی علیه السلام چه کار کرده اند. کی می تواند بی مقدمه بلند بشود خطبه بی الف بگوید. بنده یک ماه به شما مهلت می دهم بروید یک انشای بی الف بنویسید، بی نقطه بنویسید اگر توانستید. حضرت فرمودند: مهمترین حرفی که در کلمات استفاده می شود چیست؟ گفتند: الف، بلند شدند یک خطبه و سخنرانی بدون الف خواندند. روز بعد دوباره فرمودند: مهمترین چیزی که در کلمات استفاده می شود چیست؟ گفتند: نکته، بلند شد یک سخنرانی و خطبه بی نکته ایراد فرمود.) عالم گفت: امیرالمومنین خطبه هایی دارد من هفتاد سال درس خواندم گیج شدم عمر باید میلیون سال درس بخواند تا حرف های من را بفهمد. کلمات حضرت علی من را گیج کرده است با قرآن پهلو می زند تالی تلو قرآن است. عمر سواد نداشته است باید هفتاد سال درس بخواند که حرف من را بفهمد.

روایت سنی ها را دارم می گویم نمی خواهم خدای نکرده با فحاشی پیش بروم خود سنی ها دارند که عمر هفتاد جا گفت: که اگر حضرت علی به داد من نمی رسید من هلاک می شدم «لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ» (شیخ کلینی/الكافي/7/ص: 421). درمورد زن حامله حکم کرد که ببرید سنگسارش کنید فحشاء و منکر انجام داده بود. حضرت رسیدند فرمودند: این زن فحشاء انجام داده، بچه چه گناهی دارد؟ عمرگفت: راست می گویی، من یک آدم بی گناه را هم می خواستم سنگسارش کنم. حضرت فرمودند: باید وضع حمل کند بچه را بزرگ کند اگر بچه سرپرستی داشت آن وقت باید حدش بزنی. نمونه های فراوان هست که در همه مسائل به حضرت امیر مراجعه کردند. به یک عالم سنی بنام خلیل بن احمد نبی که شیعه شد گفتند: چرا شیعه شدی؟ گفت: برای این که بعد از پیامبر همه مسلمانان و اصحاب به حضرت علی مراجعه کردند وحضرت امیر در یک مشکل هم به آن ها مراجعه نکرد. همه به او محتاج بودند حتی خلفاء، و ایشان هم به هیچ کس محتاج نبودند.

تاجر شیعی و هدایت کردن دوست سنیش

آقایی می گفت: من مکه می روم می نشینم برای این سنی ها گریه می کنم. می دانی چقدر زحمت می کشند. البته مستضعفینش اهل نجاتند اما آن هایی که عناد دارند مثل وهابی ها، اسم حضرت علی را می آوری ناراحت می شوند. که چرا این را برتر و بالاتر می دانی حساسیت دارند. یکی از رفقاء می گفت: من در مدینه باچند تا از جوان ها صحبت کردم خوششان آمد رفتیم منزلشان به من گفتند: چرا شما به ابوبکر و عمر و عثمان بد و بیراه می گویید؟ گفتم: چون این ها رفتند درخانه تنها یادگار پیامبر را آتش زدند شهیدش کردند. گفتند: خدا شاهده کسی به ما نگفته است اگر ما بدانیم ما هم لعنتشان می کنیم. این سنی اهل نجات است یعنی اگر حقیقت را بفهمد طرف حقیقت می آید اما یک سنی دیگر هم هست می گوید اگر خود پیامبر هم سر از قبر در بیاورد بگوید حق با علی است ما قبول نمی کنیم این ها اهل آتشند. ولی بعضی از سنی هاهستند شاخ در می آورند می گویند مگر می شود جانشین پیامبر بیاید دختر پیامبر را بکشد. برایشان ثابت نشده، یعنی نرسیده است.

حاج آقای دولابی می فرمودند: یک تاجر شیعه ایرانی بود مکه می رفت وضع مالیش خوب بود هر سال می رفت با یک سنی رفیق شده بود. آدم بتواند درست تبلیغ بکند خیلی خوب است با رفتارمان و گفتارمان جذبشان بکنیم. این تاجر می رفت آن جا با یک سنی رفیق شده بود. سنی مهمانش می کرد خانه می بردش. این ایرانی آدم زرنگی بود گفت: ما با این سنی رفیق شدیم با خود گفتم این که عمری سنی بوده ما بیاییم شیعه اش کنیم اما اگر بگوییم که عمر این طوری بوده، این کار را کرده، با ما قهر می کند رفاقتمان هم به هم می خورد از یک راهی من وارد بشوم که بتوانم مسئله را جا بیندازم.این تاجر فکر کرد با چه راه حلی وارد بشود. گفت: اگر من راجب خلفاء حرف بزنم موضع گیری می کند شروع کرد در غالب داستان از فضایل حضرت امیر بیان کرد. گفت: ما در ایران یک مشت علی داریم (منظور از مشت علی آقا بود که سنی ها حساسیت نشان ندهند اگر می گفت حضرت علی بن ابی طالب حساس می شد.) این قدر به فقراء می رسد، می رود کار می کند بیل می زند پولش را به فقراء می دهد، این قدر چاه می کند و باغ آباد می کند و زراعت می کند پولش را به فقراء می دهد، شب ها خرما و نان روی کولش می گذارد می برد به فقراء می دهد. سنی گفت: قربان این مشت علی بروم. آدم خوب هم در ایران پیدا می شود. این قدر نماز می خواند، ذکر می گوید، این قدر آدم شجاعی است. فضایل آقا را در قالب مشت علی برای این سنی می گفت، این هم خیلی علاقه به مشت علی پیدا کرده بود این تاجرهر بار که می رفت سنی از مشت علی می پرسید. تاجر هم می گفت: حالش خوب است سلام رساند. خلاصه داستان های امیرالمومنین را می گفت. می گفت: در علم و قضاوت این طوری است، بهترین قضاوت کننده است. به حدی ازآقا تعریف کرد که سنی تصمیم گرفت بیاید درایران مشتعلی را ببینید. سنی تصمیم گرفت که درسفر دیگر این تاجر، برنامه ریزی کند با این ایران بیاید. این تاجر بنده خدا هم تصمیم گرفت که این دفعه که مکه می رود پرده را بردارد بگوید مشت علی همان آقای ماست، امام اول ماست، او همه کاره است. خلاصه کار یک طرفه بشود او ایران نیاید مچش باز بشود. گفت: رفت مدینه دید خلاصه پارچه سیاه زدند و بچه هایش سیاه پوشیدند. گفت: چه خبره؟ گفتند: پدرمان به رحمت خدا رفت. این خیلی ناراحت شد گفت: ما این همه زحمت کشیدم او را لب مرز آوردم که پرده را بردارم ولی نتوانستم. بچه هایش خیلی ازتاجر پذیرایی کردند منزل بردنش و گفتند: کار واجبی هم باشما داریم. گفتند: پدر ما روزهای آخر عمر خیلی شما را یاد می کردند. دم مردن به ما گفتند: بچه ها سلام من را به آن تاجر ایرانی برسانید. به او بگویید من آن مشت علی را شناختم و از دنیا رفت. (این سنی چه آدم خوبی بود. آدم بتواند درست مسئله را جا بیندازد خیلی خوب می شود.)

ایمان به ولایت، شرط نجات بشریت

از معصومین سئوال کردند چرا سنی ها که همه اش نماز می خوانند مغازه ها را می بندند افطار می دهند، این ها جهنم می روند و ما بهشت می رویم؟ امام فرمود: به خاطر این که آن سنی که از ولایت جدا شده و در خط دشمن اهل بیت است اصل صراط مستقیم و شاه راه را گم کرده است دیگر شیطان به سراغ او نمی رود. شیطان می گوید هزار سال هم نماز بخوانی با عمر محشور می شوی شیطان به آن هایی که از اهل بیت جدا شده اند اصل کار گم کرده اند دیگر با آن ها کاری ندارد. شیطان می گوید: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ» (الأعراف: 16). روایت داریم پرسیدند چرا شیعه ها این همه شلوغ کاری می کنند؟ جواب دادند چون شیطان کمر همت رو شیعه بسته و می گوید چون این علی دارد بهشت می رود من باید جلو این را بگیرم. تمام زور و فشارش روی دوستان اهل بیت است. این است که هی به طرف بدی ها هلش می دهد. فرمود: اگر دشمن امیرالمومنین علیه السلام همه عمرش کنار کعبه طواف کند، جهاد برود، نماز بخواند، زکات بدهد «تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ» (شیخ کلینی/ الكافي/2/ص: 18). تمام مالش را هم صدقه بدهد ولی خدا با دشمنی مولی علی علیه السلام را ملاقات کند خدا او را با صورت به آتش جهنم می اندازد. اگر کسی خدا راقبول می کند باید امام علی علیه السلام راهم قبول کند او نماینده خداست.

  • دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بینبه علی شناختم من به خدا قسم خدارا

درب به سوی خدا علی هست قدر ولایت را بدانید.

  • اجـل نـعــمـت خـدا ولایــت عـلـی بودعلی است آن که ازرخش بهشت منجلی بود

ما امیدمان به محبت حضرت است. اگر این نباشد همه ما افتادیم. آیة الله اراکی بعد از یک قرن عبادت و زهد و تقوی فرمود: امید من به این حدیثاست که خدا فرمود: «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي» (شیخ صدوق/أمالي الصدوق/ ص:235). سابق ها سر در خانه ها این روایت را می نوشتند. ولایت امیرالمومنین علیه السلام و کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قلعه محکم خداست هر کس داخل این دو قلعه بشود از عذاب خدا در امان است. چون حضرت علی علیه السلام ذوب در خداست «علی ممسوس فى ذات اللّه تعالى» (سيد مرتضى فيروز آبادى /فضائل الخمسة من الصحاح الستة/ج 3/ص: 23). این حدیث از پیامبراست سنی ها هم نقل کردند یعنی علی در خدا ذوب شده است. چرا می گوییم دست او دست خداست، چشم او چشم خداست، گوش او گوش خداست یعنی از خود فانی شده به خدا باقی شده، از خودش هیچی ندارد. این که پیامبر صلی الله ... می فرماید: هر کس به مرده راه رونده می خواهد نگاه کند به حضرت علی نگاه کند، یعنی این مرده خداست یعنی همه هستیش خدا را نشان می دهد چون همه چیزش مظهر خداست و در خانه کعبه هم متولد شده است.

  • کعبه یک سنگ سیاهی است که ره گم نشود حاج احرام دگر بند ببین یارکجاست

این کعبه بهانه است که ما با حضرت علی آشنا بشویم بدنمان دور کعبه بگردد اما خودمان، دلمان دور صاحب خانه بگردد. امام علی علیه السلام نماینده خداست. آقای اراکی ;فرمود: امیدم فقط به ولایت علی است شروع کردن به خواندن این اشعار

  • امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یـا علی فردا به روح پاک امامان گواه باش
  • آن راکه دوستی علی نیست کافراستگو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش

اگر کسی این جا خدشه دارد وای به حالش، ما را به محبت علی بخشیدند.

ذکر مصیبت

حضرت امیرالمومنین علیه السلام

برویم در خانه امیرالمومنین علیه السلام ، یا علی جان ما همه امیدمان به توست، عالم قبر وقیامت دستگیرمان باش. به دادمان برس. حضرت زهرا علیهاالسلام سفارش کرد علی جان بعد از دفن من، من به تو احتیاج دارم. بعد از دفن من، من را تنها نگذاری. علی جان بالا سر قبر من رو به قبله قرآن بخوان. فاطمه زهراء علیها السلام شفیع روز جزاست امید همه ماست ولی خود حضرت زهراء علیها السلام می گوید یا علی کمکم کن. امام فرمودند: آن لحظه هایی که آدم را در قبر می گذارند احتیاج آدم به زنده ها بیشتراست. نوشتند در وصیت هایی که حضرت زهراء علیها السلام می کردند شروع کردند به گریه کردن، حضرت علی فرمودند: خانم من، سیده من چرا گریه می کنید؟ چون حضرت زهراء علیها السلام معمولا مصائبشان را پنهان می کردند. عرض کرد: آقا جان من برای خودم، برای پلو و سینه ام، برای مظلومیتی که برای من پیش آمده گریه نمی کنم بلکه برای مظلومیت شما گریه می کنم نمی دانم بعد از من با شما چه خواهند کرد. حضرت زهراء علیها السلام برای مظلومیت حضرت علی7گریه می کند.

  • آه ای شوهر مظلوم من ای علی بنشین در برم ای خانه نشین
  • صورت فاطمه را خـوب بـبـیـن بـخـدا زود جـوانـمـرگ شدم

هم چون شاخه بیرگ شدم

اما یک وصیت دیگر هم کردند. عرض کردند یا علی با لباس غسلم بده. حتی می خواهد بعد ازشهادتشان هم اذیت و آزاری به حضرت علی نرسد بچه ها ناراحت نشوند. بخاطر این که مبادا چشم علی و بچه های آقا به بدن زخمی فاطمه بیفتد متاثر بشوند. اما با تمام این وصیت ها یک وقت آقا شروع کردند به گریه کردن، گفتند:آقا جان چرا گریه می کنیید؟ فرمودند: دستم به بازوی ورم کرده فاطمه رسید. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ».