كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، صدر الاشرف، محمدعليشاه، شوروي، حزب توده
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
سیدمحسن محلاتی صدرالاشرف، در سال(1250ه.ش)، 1288ه.ق متولد شد. او فرزند سیدحسین فخرالذاکرین از روضه خوانهای محلات بود. وی ابتدا از طلاب مدرسه حاج ابوالحسن معمار اصفهانی، صنیعالملک بود، در ضمن درس خواندن به مدت کوتاهی هم برای امرار معاش روضهخوانی میکرد. بعد به وسیلهای خود را وارد دربار کرده، معلم یکی از فرزندان ناصرالدین شاه گردید.[1] آنگاه ناظر و پییشکار او شده و در سال 1325ه.ق. به عضویت دادگستری در آمد. در سال 1326ه.ق. که محمدعلیشاه مجلس را به توپ بست، صدرالاشرف بازپرس مشروطهخواهان زندانی در باغشاه بود. او برای خوش خدمتی به محمدعلیشاه و درباریان مرتجع وی، به زندانیان هنگام بازجویی خیلی سخت میگرفت و پس از مشروطیت خود را با اعیان و اشراف صاحب قدرت و متنفذ نزدیک کرد و بار دیگر وارد دستگاه دادگستری شده و با تمهیداتی، ترقی کرده تا اینکه رییس شعبه دیوان کشور، دادستان کل و پنج بار وزیر دادگستری و در سال 1315 مورد غضب رضاشاه واقع گردید و از کار برکنار شد و یک بار نخستوزیر، دوبار سناتور و دوبار رییس مجلس سنا و یک بار هم استاندار خراسان شد.[2]
صدر فردی محافظه کار و مذهبی بود. با این همه وی در تطبیق خود با فضا و آداب و رسوم تجدد خواهانه دوران رضا شاه تعلل نمیکرد. مصدق عدم مقاومت او را در برابر کشف حجاب و به سرگذاردن کلاه پهلوی، نشانهای از عدم پایبندی وی به اصول قلمداد کرد. صدر در دفاع از خویش مدعی شد؛ که او هنگامی به سرگذاشتن کلاه پهلوی تن در داد که پوشیدن آن با تصویب مجلس به صورت قانون به اجرا گذاشته شد. گذشته از این که صدر مدعی شد، که خودداری وی به عنوان وزیر دادگستری از اینکه به آسانی از رفتار خود سرانه رضاشاه و پایمال کردن عدالت و اصول قضایی چشم پوشی کند، سبب برکناری وی در سال 1315 گردید. [3]
کابینه صدر
صدر ظرف یک هفته وزرای خود را تعیین و به شرح زیر به شاه معرفی کرد، حسنعلی کمال، وزیر مشاور، مصطفی عدل وزیر مشاور، محمود بدر وزیر دارایی، امانالله اردلان وزیر دادگستری، عباسقلی گلشاییان وزیر بازرگانی و پیشه و هنر، دکتر سعید مالک وزیر بهداری، احمداعتبار وزیر پست و تلگراف، ابراهیم زند وزیر جنگ، انوشیروان سپهبدی وزیر امور خارجه، دکتر محمدنخعی وزیر کشاورزی، نادر آراسته وزیر راه ، غلامحسین رهنما وزیر فرهنگ، و مسئولیت وزرات کشور را خود به عهده گرفت.[4] با وجود این که، علاوه بر فراکسیون توده شانزده نفر از اعضای فراکسیون آزادی و دوازده نفر از طرفداران دکتر مصدق و هیجده نفر از فراکسیون ملی و منفردین به روش اکثریت اعتراض کرده و دست به(ابستروکسیون)[5] زدند؛ ولی کابینه صدر به استناد فرمان شاه بیآنکه از مجلس رای اعتماد بگیرد، به فعالیت غیرقانونی خود ادامه داد و فقط پس از 45 روز توانست، با حیله و نیرنگ و دادن قول استعفا به اقلیت برای حاضر کردن، آنها در مجلس از طرفداران خود رای اعتماد بگیرد.[6]
تشکیل دولت او همزمان با اعلام تسلیم آلمان و خودکشی هیتلر و دارزدن موسولینی و شکست چرچیل در انتخابات بود. او خبر پیروزی متفقین را که ایران هم جزو آن بود، با شادمانی در مجلس اعلام داشت[7] و بعد از تبریک گفتن از فرصت استفاده کرد و خاطرنشان ساخت که به موجب ماده پنج پیمان سه جانبه و قولی که در کنفرانس تهران داده شده بود، بهتر است هرچه زودتر متفقین خاک ایران را تخلیه کنند.[8] به دنبال این اعتراض مطبوعات حزب توده و جراید وابسته به اقلیت محسن صدر را مورد حملات شدید، قرار داده اتهامات زیادی از قبیل همکاری با محمدعلی شاه، شکنجه و آزار آزادیخواهان در باغشاه و همکاری با رضاشاه و امثال آن وارد ساختند. صدر در مقام دفاع از حیثیت خود برآمد و به پاسخگویی پرداخت؛ ولی روزنامههای وابسته به حزب توده همه روزه تمام صفحات خود را به فحاشی و هتاکی بر وی اختصاص دادند.[9]
خود صدرالاشرف درباره داستان باغشاه مینویسد: در آن تاریخ من رئیس محکمه جزا بودم و به سمت عضویت هیئتی که برای رسیدگی به حال محبوسین تشکیل گردید، دعوت شدم. جهت تشکیل مجلس تحقیق هم این بود که سفرای دول خارجه به محمدعلی شاه که چند نفر از جمله مرحومین ملکالمتکلمین و جهانگیرخان صوراسرافیل را بدون تحقیق و اثبات تقصیر کشته بود، اعتراض کردند.[10] صدر الاشرف همچنین منکر سمت و عنوان مستنطق در آن دادگاه یا مجلس تحقیق شده و مدعی است که نه فقط نسبت به بازداشت شدگان بدرفتاری نکرده؛ بلکه موجبات خلاص شدن آنها را از حبس فراهم کرده است.[11]
قیام افسران خراسان
از دیگر وقایع حکومت صدر قیام افسران خراسان بود. در تاریخ 24 مردادماه 1324 عدهای از افسران و درجهدارن لشگر خراسان که تعداد آنها به 20 نفر میرسید، پادگانهای خراسان را خلع سلاح کردند و به ترکمن صحرا وارد شدند، هدف شورشیان برافروختن طغیان میان ترکمنها بود، با این امید که عصیان به سرعت گسترش یافته، حمایت داخلی روسها را جلب کند و به در دست گرفتن قدرت بوسیله حزب توده بینجامد. به هر تقدیر دولت صدر و سرلشگر ارفع رییس ستاد ارتش در مقابله با ماجرا تامل به خرج نداد و چند روز پس از شورش، یاغیان، شکست خوردند و روسها و حزب توده اقدامی در حمایت آنان نکردند.[12] به دستور دولت نسبت به اجتماعات مخصوصا در تهران سختگیری به عمل آمد. ستاد ارتش عده زیادی از افسران و درجهداران ارتش را به لحاظ ارتباط با فرار افسران خراسان بازداشت کرد و حکومت نظامی اعلامیه داد، هیچ یک از احزاب و دستهجات سیاسی حق ندارند، در باشگاه یا محل حزب خود دست به تظاهرات بزنند.[13]
غوغای تخلیه ایران از قوای شوروی
شکست قیام افسران شورشگر خراسان به هیئت حاکمه ایران این بهانه و امکان را داد، تا با تفنگ و مسلسل کانونهای حزب توده را همچنان در تهران و شهرهای دیگر ایران بکوبد و دارو دسته و عوامل سیدضیاء بیپروا بر سر مراکز تودهایها هجوم و یورش سختی را آغاز کردند و این اقدام سرکوبگرانه به طوری شدت یافت که سفارت شوروی یاداشت، تندی به وزارت خارجه ایران فرستاد. صدر هم از سیاست قاطعیت علیه حزب توده پیروی کرده، این حزب را در تهران تا حد زیادی بیخطر ساخته بود. از سوی دیگر جراید انتقادی باعث شده بود که برخی از هواداران صدر از او روی برگردانند.[14] روز 23 شهریورماه از طرف حزب توده اجتماع عظیمی در محل باشگاه حزب در خیابان فردوسی برپا شد، حکومت نظامی به حاضران اخطار کرد که هر چه زودتر محل حزب را ترک کنند؛ ولی افراد حزب اخطار نظامیان را نادیده گرفتند و مامورین حکومت نظامی به باشگاه حمله کردند و آنجا را به تصرف خود درآوردند، زد و خورد بین طرفین صورت گرفت و شهر تهران حالت فوقالعاده نظامی به خود گرفت. در همین ایام سربازان شوروی تهران را تخلیه کردند، بر اثر این اقدام دولت حزب توده در مجلس سر و صدای زیادی کرد و از مجلس خواستار تقاضای رسیدگی کرد.[15]
حزب دمومکرات آذربایجان
بیشترین اضطراب و خطر در تهران از رشد نهضت خودمختاری در کردستان و تشکیل حزب دموکرات آذربایجان ناشی میشد. پیشهوری که پس از ملاقات با «باقراوف» برنامه تجزیه طلبانه آذربایجان و چگونگی عملیات و خطوط آن را بررسی کرده بود.[16]
در 12 شهریور 1324ش. با اعلام تشکیل فرقه دموکرات عملا ارتباط و پیوستگی خود را با تهران قطع کرد و دو هفته بعد طی تلگرافی به اجتماع وزیران خارجه دول پیروزمند در جنگ، خواستار آزادی برای ملت ایران و خودمختاری برای آذربایجان شد. فارسی سخن گفتن در تبریز جرم بود، پیشهوری و شبستری همکارش، با تبلیغات وسیع و همهگیری شعار پانترکیسم سر داده، زمزمهها از خودمختاری فراتر میرفت.[17] صدرالاشرف به قصد دادن تحرکی به اوضاع مهدی فرخ(معتصمالسلطنه) را نامزد استانداری آذربایجان کرد. فرخ تا آن هنگام نماینده مجلس بود و در مخالفت با دولتها و هم صدایی با مصدق آبرویی برای خود خریده بود. همه از یاد برده بودند که او در معاونت وزارت فرهنگ رضاشاه در همین مجلس نمایندگان را تحقیر کرده و فریاد کشید مملکت یعنی اعلیحضرت، او میدانست که رضاشاه همیشه مجلس را طویله میگفت.
علاوه بر مخالفت خصمانه اقلیت و دشمنی روسها با صدر و بیاعتنایی آنان به اقتدار دولت مرکزی در مناطق تحت اشغال خود، همچنان افزایش یافته بود، مساعی صدر برای انتصاب فرخ به استانداری آذربایجان توسط روسها خنثی گردید[18] و این امر موجب شد که صدر به روسها اعتراض کند و در مجلس به تلخی از این بابت زبان به شکوه گشاید.
دوران صدارت صدر
ایران شاید تنها کشوری بود که در آن ثروتمندان به ندرت کمکی به خزانهداری میکردند، تمایل دولت صدر متوجه راضی نگهداشتن توانگران و به خصوص حمایت از منافع بازرگانان بود. بر این اساس بود که دولت انحصار پنبه را ملغی کرد و کوشید با کارخانه برق، تهران را از حاکمیت شهرداری پایتخت، به بخش خصوصی منتقل سازد. صدر و یارانش موفق شدند، علیرغم تلاشهای مصدق و دیگران انتخابات دوره پانزدهم مجلس را تا پس از تخلیه خاک ایران از قوای متفقین به تعویق بیندارند. این اقدام آشکارا به زیان چپگرایان و عناصر تندرو بود که از حضور روسها نفع میبردند؛ لیکن به سود اعضای سرشناس هیئت حاکمه تمام شد.[19]
صدر در عین حال توفیق یافته بود که چند خدمت مهم برای انگلیسیها انجام دهد، آنان انعقاد موافقتنامه بین وزارت دارایی و بانک شاهنشاهی ایران را مدیون او بودند که برای منافع انگلیسیها از اهمیت زیادی برخوردار بود. صدر همچنین وجوه لازم را برای خرید دستگاهای مخابراتی نظامی، انگلیسیها و بخش اعظم تاسیسات نظامی آمریکاییها را که برای استفاده متفقین در ایران نصب شده بود، تامین کرد و تعهد کرده بود که برای تامین اعتبارات لازم بدین منظور لایحهای تقدیم مجلس کند.[20]
پایان کار صدر
سرانجام پس از 4 ماه نخست وزیری، تحت فشار اقلیت مجلس و تحریکات ارتش سرخ در صفحات شمال کشور و وخامت اوضاع در آذربایجان استعفا داد. پس از کناره گیری از نخست وزیری مدتی بیکار بود، در کابینه هژیر به سمت امیرالحجاج تعیین گردید، در کابینه سپهبد رزمآرا استاندار خراسان شد و در دوران نخستوزیری مصدق از استانداری برکنار شد.[21] بعد از 28 مرداد 1332به سناتوری انتخاب شد و در سال 1334ش. پس از استعفای تقیزاده به ریاست مجلس سنا برگزیده شد و تا سال 1340 که مجلسین منحل شد، در آن سمت باقی ماند. سرانجام در سال 1341ش. در سن 93 سالگی در گذشت.[22]