دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فرزند خواندگی

No image
فرزند خواندگی

باسمه تعالی

فرزند خواندگی؛ دختر یا پسری ابه فرزندی گرفتن

در فرهنگ فارسی فرزند خوانده را چنین معنا کرده اند: " آنکه دیگری، او را به فرزندی پذیرد "[1] تفاوتی ندارد که این فرزند، دختربوده یا پسر باشد؛ در هر صورت به هر یک از ایندو، فرزند خوانده اطلاق می شود. معادل عربی این لغت ، تبنّّی و دعیّ است؛  تبنی از ریشه " بنو"  به معنای پسر خواندن یا کسی را به پسری گرفتن آمده است.[2] همچنین "دعی" و "ادعیا "نیز به همین معنا می باشد.[3] پسر خواندگی در میان اقوام وملل مختلف امری رایج و شایع بوده و اختصاص به قوم , قبیله و مذهب خاصی نداشته است؛[4] حکم تبنی وپسر خواندگی در زمان جاهلیت چنین بود,هنگامی که طفلی را به فرزند خواندگی می گرفتند او را به منزله فرزند حقیقی خود پنداشته و همه احکام فرزند واقعی را بر او جاری می کردند.[5] در اسلام حکم فرزندی یا از ناحیه صلب است (وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُم‌ )[6] یا از ناحیه رضاع می باشد (پیامبرص: یحرم من الرضاع ما یحرم من الولاده)[7] و غیر از این دو طریق، راه سومی وجود ندارد. دین مقدس اسلام که ناظر به حقائق و واقعیتهاست، نسبت به اصل این مسئله اجتماعی که نقش حمایتی و امدادی داشته و از جمله مصادیق برّ و احسان محسوب می شود، هیچ مخالفتی نشان نداده است؛ اما نسبت به برخی احکام و تبعات منفی آن همچون حکم ازدواج با همسرفرزندخوانده, ارث بردن از یکدیگرو محرمیت آنها به همدیگر، موضع گیری نموده و اعلام کرده است که " پسر خواندگی  چیزی فراتر از الفاظ و نامگذاریها نیست و باید هر فرزندی به پدر و مادر واقعی خودش خوانده شود" (و ما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذالکم قولکم بافواهکم)؛[8] البته با توجه به سابقه دیرینه این سنت جاهلی ،شارع مقدس با حکمت و تدبیر خاصی در ابتدا موضع گیری صریحی نداشت اما پس از مدتی و در زمان مناسب خودش برخی احکام و آثار بی پایه و اساس آنرا تایید و امضاء نکرد؛ چنین به نظر می رسد که مراد "سرخسی" از "تشریع و نسخ حکم پسرخواندگی" نیز اشاره به همین مطلب باشد.[9] نحوه اعلام و ابلاغ این حکم  درابتدای رسالت پیامبر گرامی اسلام آنچنان مهم بود که تغییر این سنت جاهلی می بایست توسط وجود گرامی آن حضرت و در درون زندگی ایشان انجام بگیرد و حضرت با همسر پسرخوانده خود یعنی زید بن حارثه ازدواج نمایند تا به همه نشان دهند که اسلام به شدت با قوانین و عرفیات فاقد ملاک و منطق مخالفت دارد و اجرای این حکم بدون هیچگونه امتیاز و تفاوتی در حق همه افراد و حتی پیامبر اکرم مساوی و یکسان است تا بدین وسیله حجت الهی  بر همگان تمام شود و میزان تاثیر گذاری و مقبولیت این حکم اسلامی در افکار عمومی جامعه جاهلی به بالاترین حد خود برسد؛[10] اگر چه تغییر و تصحیح این سنت غلط با واکنشها و تهمتهای زیادی از ناحیه یهود[11] و منافقین[12] مواجه  گردید اما چون پای حکم الهی  در میان بود پیامبراکرم(ص) در اجرای کامل آن، ملاحظات و    مصلحتها را کنار گذاشته وبرای زدودن این خرافه  از اسلام  با همسر زید یعنی "زینب بنت  جحش" – دختر عمه پیامبر- که  مطلقه بود, ازدواج نموده وبه پشتوانه فرمان الهی ، با سیره عملی خویش میان این دو مسئله ( برخی احکام پسرخواندگی با حکم فرزندحقیقی) و آثار مترتب بر آن،  تفکیک ایجاد نمودند. این ازدواج بدلیل اهمیت و حساسیت خاصی که داشت از ناحیه پروردگار صورت پذیرفت[13] وخداوند متعال در قران کریم دربیان فلسفه و حکمت این حکم می فرماید: (فَلَمَّا قَضىَ‌ زَيْدٌ مِّنهَْا وَطَرًا زَوَّجْنَكَهَا لِكَىْ لَا يَكُونَ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فىِ أَزْوَاجِ أَدْعِيَائهِمْ إِذَا قَضَوْاْ مِنهُْنَّ وَطَرًا  وَ كاَنَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا "[14] پس چون دوران كاميابى زيد از همسرش پايان يافت (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو در آورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخوانده‌هايشان هنگامى كه طلاق می گيرند مشكلى نباشد، و فرمان خداوند انجام شدنى است. [15] اما ماجرای پسر خواندگی زید به این صورت بود که  مادر زيد همراه فرزندش به ديدار قوم خود رفت كه گروهى از سواران قبيله بنى قين در دوره جاهلى بر آنان حمله کردند و زيد را كه پسر بچه چابكی بود به اسيرى و بردگى گرفته و او را در بازار عكاظ به معرض فروش گذاشتند و حكيم بن خويلد او را براى عمه خود خديجه به چهار صد درهم خريد و چون پيامبر (ص) با خديجه ازدواج نمود، خديجه ,زيد را به رسول خدا (ص) بخشيد.و پیامبررحمت او را آزاد نموده[16]  و پسرخوانده خود کردند[17] و بنابر نقلی دیگر، پدر زيد - حارثه بن شراحيل- سراغ پسرش را می گرفت. پس از آنکه حارثه از مکان او اطلاع یافت, به همراه برادرش به مکه آمده و فديه زيد را همراه آوردند و آزادی او را درخواست کردند. پيامبر (ص) فرمود: او را بیاورید و حق انتخاب به او بدهید؛ اگر خودش، بودن با شما را انتخاب کرد، زید، بدون دريافت فديه از شما باشد ولى اگر بودن با من را انتخاب كرد، من هرگز تقاضاى كسى را در مورد شخصى كه بخواهد با من باشد نمى‌پذيرم. آنها حکم پیامبر را منصفانه دانستند؛ سپس پیامبر(ص) به زید فرمود: آيا اين دونفر را مى‌شناسى ؟ گفت: يكى پدرم و ديگرى عمويم هستند، پيامبر فرمود: مرا هم كه مى‌شناسى و معاشرت با مرا ديده‌اى، اكنون مرا يا ايشان را  انتخاب کن. زيد گفت: من کسی را بر شما ترجیح نمی دهم چرا که شما براى من همچون پدر و مادرهستید، آن دو گفتند: واى بر تو آيا بردگى را بر آزادى و بر پدر و عمو و خاندان خود ترجيح مى‌دهى؟ گفت: آرى چرا كه من از اين مرد محبتى ديده‌ام كه هيچ كس را بجز اوانتخاب نمی کنم، رسول خدا (ص) نیز زيد را با خود به حجر اسماعيل برد و چون هنوز حکمی از ناحیه خداوند متعال صادر نشده بود، پیامبر براساس عرف و سنت آن زمان،حکم فرمودند: اى كسانى كه در اينجا حضور داريد گواه باشيد كه زيد همانند پسر من است و من از او و او از من ارث مى‌برد.[18] وقتی که پدر و عموى زيد این صحنه را ديدند خوشحال شده و باز گشتند ؛ و از آن زمان به بعد زيد را" زيد پسر محمد "خطاب می کردند تا اینکه پس از مدتی  آيه نازل شد که "فرزند خوانده ها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است[19] "[20] سپس پیامبر با راضی نمودن زینب[21] او را به ازدواج زید در آورد؛ اما بعد از مدتی زید نسبت به رفتار زینب با او به رسول خدا (ص) شکایت برد[22] و پیامبر به او فرمود: "همسرت را نگاه دار و تقوای الهی  داشته باش[23]" [24] ولی او سرانجام، زینب را طلاق داد و پیامبر (ص) با دختر عمه اش زینب ازدواج نمود؛ منافقان با دیدن این رفتار شروع به بهانه جویی و یاوه سرایی کرده و گفتند: محمد (ص) از ازدواج با همسر پسر (عروس) منع کرده است ولی هم اکنون او زن پسرش را به همسری گرفته است.[25] در اینجا خداوند برای ابطال یاوه گویی های آنان و تبیین جایگاه نبوت و رسالت آیه نازل فرمود: (محمّد صلى اللَّه عليه و آله، پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست، بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است و خداوند به همه چيز آگاه است[26].[27] همچنین برخی از تاریخ نگاران و مفسرین نسبتهای بسیار سخیف و زشتی را به ساحت مقدس پیامبر اکرم درباره علاقه اش به زینب- دختر عمه خود- ذکر کرده ا ند که هرگز با جایگاه عصمت و پاکی پبامبر خاتم نمی سازد.[28] و در این رابطه کلامی از امام علی بن حسین (علیه السلام) نقل شده که برخی علمای اهل سنت بدان اشاره کرده اند.[29] اما حکم فقهی پسرخواندگی ـ یعنی پسری که از ناحیه صلب  یا از ناحیه رضاع به والدین انتساب نداشته ، بلکه فقط پسر ادعایی باشد ـ  در میان همه فقهای عامه و خاصه مشترک است وهمه در این اتفاق دارند که احکام فرزند خوانده، با احکام فرزند حقیقی، در ارث بردن, محرمیت, ازدواج و..... متمایز می باشد ؛[30] این حکم به زمان خاصی اختصاص نداشته بلکه در همه زمانها و مکانها , ساری و جاری است ؛ هر چند قول شاذ و مخالفی هم در مسئله وجود دارد و قائل است که  پسر خوانده همانند فرزند حقیقی نیست " اما از نظر حرمت نگاه کردن و نامحرم بودن بعد از تمییز و بلوغ به حکم ضرورت و مشکل نداشتن فرزند و مشکل گفتن به کودک که تو پدر و مادر نداری و فرزند ما نیستی مرتفع می گردد و جایز می باشد " و در ادامه دلیل آنرا چنین بیان می کند که حرج و مشقت، رافع حرمت است و اسلام، دین سهولت و آسانی می باشد.[31] اما فقیهان شیعه تاکنون هر جا که درباره ایجاد محرمیت با فرزندخوانده اظهارنظر کرده اند تنها به محرمیت از راه رضاع(شیردادن) و ازدواج اشاره کرده اند از جمله خود ایشان نیز در فتاوای سابق شان تنها به همین دو راه اشاره کرده است؛ و دیده نشده فقیهی برای اثبات محرمیت، آن هم برای نزدیکان سببی و نسبی به قاعده نفی حرج استناد کرده باشد؛ به نظر می رسد قاعده لا حرج در چنین مواردی جاری نمی باشد. بنابراین به صرف تغییر و تحول در برخی روابط و مناسبات اجتماعی نمی توان احکام اولیه و ثابت اسلام را دستخوش  تغییرات ودگرگونی ها نمود.

منابع:

قران کریم؛   ابن منظور، لسان العرب، ، نشر ادب حوزه، اول، 1415ق؛ ابن اثیر،النهایه فی غریب الحدیث، تحقیق: طاهر احمد الزاوی،محمود محمد الطناحی، موسسه اسماعیلیان، قم ، رابعه، 1363ش ؛ طریحی ، مجمع البحرین،موسسه البعثه، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه، قم، الاولی، 1416ق  ؛ ابن حجر،فتح الباری شرح حدیث بخاری، دارالمعرفه، بیروت، ثانیه؛ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق، محمد تقی الکشفی، مکتبه الرضویه، تهران، 1387ش ؛ ابن راهویه، مسند ابن راهویه، تحقیق: دکتور عبد الغفور عبد الحق حسین برد البلوسی، مکتبه الایمان، مدینه المنوره، الاولی،‌1412ق ؛ طبرسی، مجمع البیان لعلوم القران، رابطه الثقافه و العلاقات الاسلامیه، موسسه الهدی، طهران، 1417ق؛ کاسانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، المکتبه الحبیبیه، پاکستان، الاولی، 1409ق؛ شافعی، کتاب الام، دارالفکر، بیروت، ثانیه، 1403ق؛ شعیب نسائی، السنن کبری، تحقیق: دکتورعبد الغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، دار الکتب العلمیه، بیروت، الاولی، 1411ق؛ سیوطی ، جلال الدین، الدرالمنثور، دارالمعرفه، بیروت، اولی، 1365ق ؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، مصحح: السید طیب الجزائری، موسسه دارالکتاب، قم، ثالثه،1404ق ؛ ‌ابن جریر طبری، ابی جعفر محمد، جامع البیان عن تاویل آی القران، تخریج: صدقی جمیل العطار، دارالفکر، بیروت، 1415ق ؛ حاکم نیسابوری،محمدبن حاکم، مستدرک الحاکم، تحقیق: دکتور یوسف المرعشلی، دارالمعرفه، بیروت، 1406ق  ؛ ‌زمخشری، ‌محمودبن عمر،الفائق فی غریب الحدیث،دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1417؛  ابن سعد،الطبقات الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، دوم، 1418ق؛  قرطبی، عبد الله محمد ،الجامع لاحکام القران، موسسه التاریخ العربی، بیروت، 1405ق؛  ابن حجر،الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق:الشیخ عادل احمد عبد الموجود، دارالکتب العلمیه، الاولی، 1415ق؛ ضحاک،ابن ابی عاصم، الاحاد و المثانی، تحقیق، باسم فیصل احمد الجوابره، دار الدرایه، اول، 1411ق؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب،دار احیاالترث العربی، بیروت،‌سوم ، 1420ق ؛ ابن فهد حلی , جمال الدین , مهذب البارع فی شرح مختصر النافع, دفتر انتشارات اسلامی, قم, 1407ق؛ البیهقی، احمدبن الحسین ، دارالفکر، بیروت، بی تا؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408ق؛ ابن کثیر، اسماعیل،  تفسیر القران العظیم، دار المعرفه، بیروت، 1412ق؛ بلاذری،احمد بن یحیی، انساب الشراف،دار الفکر، بیروت، اول، 1417ق ؛ طوسی، محمد بن حسن،‌ التبیان فی تفسیر القران،تحقیق: احمد حببیب قصیر العاملی، مکتب الاعلام الاسلامی، اول، 1409ق؛    ؛قطب راوندی، فقه القران، تحقیق: السید احمد الحسینی، مکتبه ایه الله النجفی المرعشی، قم، ثانیه، 1405ق؛ قاضی، عبدالجبار، تثبیت دلائل النبوه، دارالمصطفی، قاهره، بی تا؛ صانعی، یوسف، استفتائات قضائی(حقوق مدنی)، نشر میزان، تهران، چاپ دوم، 1384ش؛ طبرسی، جوامع الجامع، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، اول، 1377ش؛ ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القران، تحقیق: دکتر محمد جعفر یاحقی، دکترمحمد مهدی ناصح، بنیاد پزوهشهای استان قدس رضوی، مشهد،  1408ق؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القران، بنیاد بعثت، تهران، اول، 1416ق؛ میبدی، احمدبن ابی سعد، کشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق: علی اصغر حکمت، انتشارات امیر کبیر، تهران، پنجم، 1371ش؛ طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیرعلوم القران، تحقیق:احمدقصیر عاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت؛ علامه طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، دفترانتشارات اسلامی، قم، پنجم، 1417ق؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبد الحمید السلفی، مکتبه ابن تیمیه، القاهره، ثانیه، بی تا؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دارالفکر، بیروت، 1401ق؛ مسلم، الحجاج النیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، بی تا؛ دارقطنی، علی بن عمر، سنن الدارقطنی، تحقیق: مجدی بن منصور بن سید الشوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، الاولی، 1417ق؛ حاکم نیسابوری، ابی عبدالله محمدبن عبدالله، تحقیق: لجنه احیاء التراث العربی فی دار الافاق الجدیده، دار الافاق الجدیده، بیروت، الرابعه، 1400ق؛ دهخدا، علی اکبر،                                                   سرخسی، شمس الدین، المبسوط، تحقیق:جمع من الافاضل، دارالمعرفه، بیروت، 1406ق؛

تاریخ اصلاح و تحویل: 2/5/90-جواد مهدوی یگانه

تکمیل چند منبع:3/7/90



[1] . دهخدا، 35، 160 

[2] . ابن منظور، 14 ،‌91؛ ابن اثیر،1، 158

[3] . طریحی, 1, 597 

[4] . علامه طباطبائی، 4، 224 

[5] . ابوالفتوح رازی، 15، 346؛ میبدی، 8، 5.

[6] . نساء , 23

[7] . شیخ طوسی، التبیان، 3، 159؛طبرسی، مجمع البیان، 3، 48؛ شافعی,  5,  27؛ابن کثیر3 ،‌500

[8] . احزاب ، 5

[9] . سرخسی، 30، 292 

[10] . ابن حجر، 8، 403؛ ابن راهویه ،41،4

[11] . طبرسی،‌8،‌119

[12] . کاسانی ،‌2، 260؛ قطب راوندی،‌2، 86 

[13] . بیهقی ، 7،‌ 57؛ سیوطی، 5، 202

[14] . احزاب ,37

[15] . قمی، 2،‌194؛‌ابن جریر طبری،22، ‌19

[16] . حاکم نیسابوری،‌ معرفه علوم الحدیث، 197؛ ‌زمخشری،‌الفائق،1، ‌227

[17] . طوسی، المبسوط، 6، 51

[18] . ابن سعد،3 ،‌29؛‌ قرطبی، 14،‌118  

[19] . احزاب، 4

[20] . طبرسی، جوامع الجامع، 3، 299؛ الاصابه، 2 ،‌494؛ مسلم، 7، 131

[21] . دار قطنی،‌3،‌208؛‌حاکم نیسابوری، مستدرک، ‌4،‌23 

[22] . بخاری, 8, 175 

[23] . احزاب ،‌37 

[24] . هیثمی، مجمع الزوائد،7، ‌91؛ بحرانی، 4، 411؛ طبرانی، 24،‌42

[25] . طبرسی، جوامع الجامع، 3، 299.

[26] . احزاب,40

[27] . انساب الشراف،1،‌‌496؛شیخ طوسی،التبیان، 8، 315؛ بحرانی، 4، 473

[28] . قاضی, 2, 650

[29] . ابن حجرعسقلانی, 8, 403

[30] . ابن فهد حلی, 4, 37؛ احزاب، 4 

[31] . صانعی، 2، 589   

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

فتوحات خلفای پیش از امیرمومنان علی علیه السلام سرزمینی وسیع و پهناور برای حکومت ایشان به ارث گذاشت (که شامل تمام کشورهای کنونی شبه جزیره، ایران، عراق، شامات کنونی، مصر و...) زمامداری موفقیت آمیز ایشان برآن سرزمین با ابزار و سایل و سطح فرهنگی آن زمان می تواند بهترین الگوی زمامداری برای ما شیعیان ایشان باشد.
No image

برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

آياتي كه در قرآن از استهزا به ميان آورده بيشتر مربوط به حوزۀ عقيده و دين بوده كه در آن دشمنان، انبياي الهي، مومنان، وحي، آيات قرآن، احكام عبادي، معاد، پيامبران و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به عنوان حربه اي براي رويارويي با دين الهي بهره مي جستند
No image

تربيت توحيدی در سیره اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم)

سیرۀ پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در تربیت اعتقادی در زمینۀاصل توحید دارای مراحل سه گانۀ تبیین، توصیف و تثبیت بوده است.اولا:در مواجهه با اکثریت مردم اصل وجود خدا را مفروض گرفته اما در برابر عقاید انحرافی از دلایل روشن و قوی استفاده می کردند. ثانیا: در مقام معرفی خدا تاکید بر بیان صفات خدا می کردند با رعایت سطح فکری مخاطب. ثالثا: برای ارتقا و رشد ایمان فرد را به ارتباط با خدا و حفظ و تقویت ارتباط با خدا دعوت می کردند.
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهی هر چند اجمالی به آیات و روایاتی كه در مورد فرزند وارد شده، می توان به نگرش عمیق اسلام درباره فرزند و جایگاهش در اندیشه اسلامی پی برد. فرزندان نعمت های الهی نزد والدین اند، هم می توان آنها را بر انجام اعمال ناشایست و خلاف فطرت الهی شان به خاك ذلّت و پستی نشاند.

پر بازدیدترین ها

No image

رذائل اخلاقي كارگزاران از منظر اميرالمونین علی علیه السلام

على عليه السلام خطر كارگزاران غافل و ناتوان را مدام گوشزد مى كردند و از اينكه حكومت مردم به دست افراد سست عنصر و ويرانگر بيفتد، نگران بودند؛ لذا بطور مداوم به كارگزاران هشدار مى دادند و ايشان را از كم كارى برحذر مى داشتند؛ ، لذا در نامه به كميل فرماندار هيت او را به خاطر ترك مقابله با لشكريان مهاجم شام نكوهش مى كند
No image

فلسفه امتحان از دیدگاه قرآن و روایات معصومین

امتحان در فرهنگ قرآن، قرار دادن انسان ها در بستر حوادث گوناگون تلخ و شیرین با هدف رسیدن آنان به كمال لایق خویش است و در آیات پرشماری با واژه های یاد شده و غیر آنها مطرح گردیده است.
No image

برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

آياتي كه در قرآن از استهزا به ميان آورده بيشتر مربوط به حوزۀ عقيده و دين بوده كه در آن دشمنان، انبياي الهي، مومنان، وحي، آيات قرآن، احكام عبادي، معاد، پيامبران و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به عنوان حربه اي براي رويارويي با دين الهي بهره مي جستند
No image

سیره ی نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله در تغییر نام افراد

هرکس تاریخ زندگانی نبی مکرّم اسلام حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله را مطالعه نماید درمی یابد که ایشان در موارد متعدد، نام افراد شهرها را عوض می نموده اند. امام صادق علیه السلامنیز در این باره می فرمایند: پیامبر نام های زشت شهرها و اشخاص را تغییر می دادند
Powered by TayaCMS