دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نکوهش غرور و خودبینی

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: مغرور مشوید به دنیا و مال دنیا، که مغرور به دنیا در دنیا فقیر و مسکین است و در آخرت مغبون، چرا که مغرور به دنیا و گول دنیا خورده، فروخته است متاع بهتر و فاضل‌تر را، که آخرت باشد، به چیز دنىّ پست، که دنیا باشد. و مسکنت و غبن، بالاتر از این نمى‌باشد.
نکوهش غرور و خودبینی
نکوهش غرور و خودبینی

شرح‌

قال الصّادق علیه السّلام: المغرور فی الدّنیا مسکین، و فی الآخرة مغبون، لانّه باع الافضل بالادنى.

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: مغرور مشوید به دنیا و مال دنیا، که مغرور به دنیا در دنیا فقیر و مسکین است و در آخرت مغبون، چرا که مغرور به دنیا و گول دنیا خورده، فروخته است متاع بهتر و فاضل‌تر را، که آخرت باشد، به چیز دنىّ پست، که دنیا باشد. و مسکنت[1] و غبن[2]، بالاتر از این نمى‌باشد.

و لا تعجب من نفسک، فربّما اغتررت بمالک و صحّة جسمک، لعلّک تبقى.

یعنى عجب مدار از زشتى نفس و بدى عمل خود، که بسا باشد که از مال بسیار و صحّت بدن، فریفته شوى و گمان کنى که همیشه در دنیا خواهى بود و فوت و موت نخواهى داشت.

و ربّما اغتررت بطول عمرک و اولادک و أصحابک، لعلّک تنجو بهم.

و بسا باشد، که فریفته شوى به درازى عمر و بسیارى اولاد و اصحاب، و گمان برى که شاید ایشان نجات تو توانند داد، از مردن و از أهوال[3] و احوال قبل از موت و بعد از موت، و به کمک تو توانند رسید.

و ربّما اغتررت بحالک و منیتک، و أصابتک مأمولک و هواک، و ظننت انّک صادق و مصیب.

و بسا باشد که فریفته شوى به حال و مال خود و به آرزوها که داشته و دارى و به بعضى از آن آرزوها، که به آنها رسیده‌اى و ادراک آنها کرده‌اى، گمان کنى که در آنها صادق بوده‌اى و به آن چه نظر دارى از لذّات جسمانى و بعض او را ادراک کرده‌اى، در آنها صادقى و خود را در آنها مصیب دانى، حاشا و کلاّ، نه این چنین‌است، بلکه همه اینها عین خطا و محض اغواى شیطان است و نتیجه اینها غیر دورى از رحمت الهى نیست.

و ربّما اغتررت بما ترى الخلق من النّدم على تقصیرک فی العبادة، و لعلّ الله تعالى یعلم من قلبک بخلاف ذلک.

و بسا باشد که فریفته شوى به آن چه دیگران از تو گمان مى‌برند، که تو خوف الهى دارى و اظهار ندامت و پشیمانى مى‌کنى در عبادت، و حال آن که خداوند عالم در دل تو، خلاف آن بینند و آن چه از تو بروز کند از صمیم قلب نباشد.

غرض: مناط اعتبار، موافقت ظاهر است با باطن، و اظهار ندامت و تقصیر، تنها نفع ندارد و از درجه اعتبار ساقط است.

و ربّما أقمت نفسک على العبادة متکلّفا، و الله یرید الاخلاص.

و بسا باشد که عبادت تو، به گمان تو خالص نباشد و متکلّف باشى در آن عبادت و به نزد حضرت بارى خالص باشد.

و ربّما افتخرت بعلمک و نسبک، و أنت غافل عن مضمرات ما فی غیب الله.

و بسا باشد که فخر کنى تو، به علم و نسب خود و غافل باشى از عیبهاى بسیار که در باطن تو مضمر و مستتر باشد و راه نبرد به او، غیر علاّم الغیوب.

و ربّما تدعو الله، و أنت تدعوا سواه.

و بسا باشد که به اعتقاد خود، متوجّه خدا باشى و او را مى‌خوانده باشى و در واقع خلاف این باشد.

حاصل: با دل آلوده و پر هوس و با میل به دنیا و رغبت به آن و بدون قلع[4] موادّ خبیثه نفسانى و قمع[5] خواهشهاى جسمانى، عبادت و طاعت و رجوع و انابت[6]، نفعى چندان ندارد.

روایت است که: یکى از نویسندگان خلفاى عبّاسى، به خدمت یکى از ائمّه آمد و عرض کرد که: من مدّتى است که مشغول خدمت ایشانم و معاش من مدّتى است که از خدمت ایشان مى‌گذرد، آیا مرا رجوعى از این کار باشد که به آن رجوع، از عذاب آخرت نجات یابم؟ حضرت فرمود که: ملازمت شماها است که ما را خانه نشین کرده است و حق از دست ما رفته، توبه و رجوع از این کار، بسیار دشوار است. اگر آن چه حقّ رجوع است، «کما ینبغی[7]» بجا توانى آورد، نجات آخرت میسّر است و من ضامن مى‌شوم از براى تو بهشت پاکیزه سرشت را، اگر به گفته من عمل کنى. آن شخص گفت: به هر چه بفرمایى چنان کنم. حضرت فرمود که: برو و هر چه در این مدّت از مردم گرفته‌اى به خودشان، یا به ورثه ایشان برسان، اگر نباشند از براى ایشان تصدّق کن، و هر چه در بر دارى و هر چه در خانه دارى از نقد و جنس، منقول و غیر منقول، به طریق مذکور از خود بیرون کن، و در گریه و استغاثه تا توانى تقصیر مکن. آن شخص قبول کرد و یکى از ملازمان[8] حضرت، به فرموده حضرت نیز با او برفت و موافق فرموده عمل نموده، جمیع مال و اسباب و نقد و جنس و مراکب و ملابس و بندگان، همه را از خود جدا کرد. بعضى را به صاحبان و بعضى را تصدّق نمود و ساتر[9] عورتى هم به خود نگذاشت. ملازم حضرت مى‌گوید: ماها چند نفر هر کدام، قدر قلیلى چیزی به او دادیم و بعد از سه ماه و کسرى، شنیدیم که او بیمار است. به عیادت او رفتیم بیهوش بود، به هوش آمد و به من گفت که: صاحب تو به وعده خود وفا کرد، این بگفت و فوت شد.

حاصل آن که: چنانکه کوفتهاى مزمن بى قلع مادّه، به اصلاح نمى‌آید، امراض روحانى هم بى رادع[10] قوى، از نفس سلب نمى‌شود. چنانکه این ضعیف، از مؤمنى شنیدم که مى‌گفت که: از من در اوایل سنّ، خلاف شرعی واقع شد و از آن عمل توبه کردم و بعد از چند شب به خواب دیدم که کسى نامه عمل مرا به من مى‌نماید و آن عمل در آن جا نوشته است، من به خود گفتم: «سبحان الله»، من از آن عمل توبه کردم، چرا در اینجا باشد؟ آن شخص گفت که: اگر تو این نوشته را مى‌توانى محو کرد به حیثیّتى که اثر از او نباشد، توبه تو قبول است وگر نه، نه. و این کنایه ازگریه و استغاثه است، چنانکه مذکور شد.

و ربّما حسبت انّک ناصح للخلق، و أنت تریدهم لنفسک ان یمیلوا إلیک.

و بسا باشد که تو نصیحت کنى مردم را و به اعتقاد خود کار خوب مى‌کرده باشى و در باطن، غرض تو جلب قلوب ایشان باشد، نه تخویف[11] الهى.

محقّقین گفته‌اند که: اگر واعظ از متابعت اقوال و افعال انبیا، محروم باشد و مقصود او از وعظ طلب شهرت و اظهار فضل خود باشد، سخن او در صورت و معنى، مؤثّر نیاید بلکه باطن مستمع را از کدورت غفلت او، آفت‌هاى عظیم رسد.

عزیزا، علماى حقیقى و مشایخ معنوى، چون قدم مبارک بر منبر وعظ نهند، جبّه[12] و دستار عرض ندهند و هر طاعت که اداى آن بر خلق مستحبّ است، بر خود سنّت دانند. چنانکه در شأن اهل کتاب آمد: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ؟! [13] و این امّت نیز در این معنى داخلند. بعضى به صورت علما، به زرق و ریا، آستین افشان و دامن کشان، بر سر چوب پاره‌اى بر آیند و براى جرّ منفعت از طریق تلبیس، خود را مضحکه ابلیس سازند، و بعضى در لباس فقر به جهل و تقلید، سجّاده بر دوش و از غایت غفلت، بى عقل و هوش. عزیز من، کاملى باید که ناقصان را وعظ گوید، بیدارى باید که خفتگان را بر انگیزد، ندانسته‌اى که نابینا، راهبرى را نشاید، از بیماران طبیبى نیاید.

بر سر چوب اگر بود سر خر دزد را از نهیب آن چه حذر

شکلش از دور، هیبت انگیز است لیک نامش بپرس، پالیز است‌

محتسب را چو رند بیند مست هرگز از کار خود ندارد دست‌

و ربّما ذممت، و أنت تمدحها على الحقیقة.

و بسا باشد که ذمّ نفس خود مى‌کرده باشى و غرض تو از این ذمّ، نباشد مگر مدح خود.

و اعلم انّک لن تخرج من ظلمات الغرور و التّمنّى، الاّ بصدق الانابة الى الله تعالى، و الإخبات له، و معرفة عیوب أحوالک من حیث لا یوافق العقل و العلم، و لا یحتمله الدّین و الشّریعة، و سنن القدوة و ائمّة الهدى، و ان کنت راضیا بما أنت فیه، فما احد أشقى بعلمه منک و أضیع عمرا، و أورث حسرة یوم القیامة.

مى‌فرماید که : تو بیرون نمى‌توانى آمد از کدورتهاى غرور و فریب شیطان لعین و آرزوهاى نفس، مگر به صدق انابه و رجوع و بازگشت به جناب احدیّت، و به تضرّع و زارى، و راه بردن به عیبهاى نفس و راههاى فریب او، که در غایت خفا و دقّت است. و نه عقل راه به او دارد و نه نقل، و وفا نمى‌کند به تفصیل طرق آن نه دین و نه شریعت، نه سنن و نه طریقت، و اگر تو با وجود این همه خطرات و عیوب نفس، در هیچ مرتبه‌اى از مراتب، راضى از خود توانى بود و سلب تقصیر از خود توانى کرد، زهى خفّت عقل و سبکى راى و اعتقاد تو، و زهى شقاوت و بدى نفس تو که در این مدّت مدید و عهدبعید،‌راه به نفس‌خودنبرده‌اى،و منجیات و مهلکات او را نشناخته‌اى.[14]

    منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى‌
    پی نوشت:
  • [1] .فقر و بی چیزی
  • [2] .زیان آوردن
  • [3] .ترس وکار بیمناک که راه آن دریافته نشود.
  • [4] .ازبیخ برکندن
  • [5] .خوار وذلیل گرداندن
  • [6] .به سوی خدا برگشتن
  • [7] .آنچنان که سزاوار است .
  • [8] .همراه همیشگی
  • [9] .پوشنده
  • [10] .باز دارنده
  • [11] .ترسانیدن
  • [12] .نوعی پیراهن
  • [13] . بقره- 44
  • [14]. ترجمه مصباح الشریعة، ص: 240 الی 244

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

آشنایی با شخصیت شیخ فضل الله نوری (رضوان الله علیه)

راساس اظهار نظر نويسندگان، چنانچه شيخ فضل الله مدتي كوتاه در عتبات درنگ مي كرد، احتمال مرجعيت عامه اش بعد از ميرزاي شيرازي زياد بود، اما آنچه باعث شد وي از سوي ميرزاي شيرازي براي كسب اطلاع دقيق از اوضاع ايران، ترك عتبات كند، اوضاع نگران كننده ايران در اين دوره بود.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)6

زمانی در ایام ماه صفر به اتفاق هیأت از قزوین به مشهد مقدس مشرف شده بودم، هنگامی که با هیأت جهت عزاداری به حرم مطهر حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شدیم به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم آقاجان مدت یک سال است که آقای مجتهدی را ندیده ام، اگر آقای مجتهدی خادم و غلام حقیقی شما هستند امروز که ما به منزل ایشان می رویم در منزل باشند و ما را بپذیرند،در ضمن دوستی داشتم که آقا را ندیده بود، او می گفت: شنیده ام آقای مجتهدی خیلی ادعا دارند، به او گفتم: ایشان اصلاً ادعایی ندارند و مخالف با این حرفها هستند. دوستم گفت: اگر این شخص واقعاً راست می گوید به منزلش که می رویم ما را بپذیرد و یک عبا با سی و پنج هزار تومان پول به من بدهد.
No image

آیت الله سید محمد نبوی(ره)

وی تحصیلات علوم دینی خود را در سال 1323 شمسی نزد برخی از علمای شهر از جمله شیخ لطف‌الله توکلی آغاز کرد. سپس در سال 1324 به شیراز مهاجرت کرده و از دروس آیت‌الله بهاء‌الدین محلاتی استفاده کرد. پس از آن در سال 1330 عازم نجف اشرف شده و از محضر علمای آن دیار بهره برد.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
Powered by TayaCMS