دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

شالوده‌شكنی، منطقی نوين در فهم فلسفی

ژاك دريدا، فيلسوف فرانسوی الجزايری‌تبار و پيشرو آموزه بن‌فكنی را بايد فرزند خلف پست‌ مدرنيسم فرانسه دانست.
شالوده‌شكنی، منطقی نوين در فهم فلسفی
شالوده‌شكنی، منطقی نوين در فهم فلسفی

جستاری در باب منظومه فكری ژاك دريدا

حسين روحانی

ژاك دريدا، فيلسوف فرانسوی الجزايری‌تبار و پيشرو آموزه بن‌فكنی را بايد فرزند خلف پست‌ مدرنيسم فرانسه دانست. دريدا از ميراث فلسفی ساختارگرايان و پساساختارگرايان در بحث از ذهنيت متافيزيكی و كاركرد زبان بهره گرفته است. در زمانه‌ای كه دريدا آغاز به نوشتن می‌كند، فرانسويان ملهم از انديشمندان بارز آلمانی اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم به شرح و بسط آرای آنان و نيز ارائه نظريه‌های جديد مشغولند. آثار دريدا نيز با پژوهش در حوزه پديدار‌شناسی و ساختارگرايی پديد آمده‌اند. وی در عين حال كه وامدار سنت «ساختارگرايی» است، منتقد جدی آن نيز به شمار می‌رود.

شالوده‌شكنی، واكنشی به نظام معنايی غرب مدرن

تفكر ژاك دريدا را می‌توان تلاشی برای عبور از ساختارگرايی و پی‌ريزی طرح «شالوده‌شكنی» با تأثر و الهام از انديشه فيلسوفانی چون نيچه و هايدگر دانست. به تعبيری می‌توان گفت با الهام از نيچه و هايدگر، رهيافت بن‌فكنی خود را از خلال ساختارگرايی عبور می‌دهد. شالوده‌شكنی يا بن‌فكنی، نام جنبشی است كه از دهه 1960 ميلادی در واكنش به سنت ديرين فلسفه غرب از يك طرف و تجربيات روزمره مردم از طرف ديگر آغاز شد و درصدد تخريب نظم مفروض سلسله مراتبی و اولويت‌ها و همچنين نظام دوگانه‌های مفهومی است كه در آن نظم را برقرار ساخته‌اند. شالوده‌شكنی به روشی از خوانش متن اطلاق می‌شود كه توسط دريدا ابداع شد و اين روش به نوبه خود به مجموعه‌ای از ادعاهای فلسفی درباره زبان و معنا پيوند خورد. همچنين شالوده‌شكنی كاربرد گسترده‌تر و عمومی‌تری پيدا كرده كه در آن فعل «ديكانستراكشن» بيشتر معادلی برای نقد كردن و نشان دادن عدم انسجام يك وضعيت است. شالوده‌شكنی به حوزه‌های فلسفه و نقد ادبی مربوط می‌شود اما علاوه بر آن وارد عرصه‌های ديگر مثل هنر، اخلاق، الهيات، سياست، جامعه‌شناسی و مواردی همچون انسان‌شناسی و ‌نژادگرايی نيز شده است. برای اينكه درك روشن‌تری از شالوده‌شكنی داشته باشيم، بهتر است به دريدا مراجعه شود: «چيزی ساخته شده است، مثلاً يك نظام فلسفی يا يك سنت يا يك فرهنگ و اگر كسی می‌خواهد آن را آجر به آجر خراب كند تا بنياد‌های آن را بايد تحليل و مستحيل نمايد. فردی به نظامی می‌نگرد و چگونگی ساخت آن را وارسی می‌كند تا معلوم دارد كه زاويه‌ها يا سنگ‌های پايه كدام است و چنانچه آنها را جابه جا كند، از قيد اقتدار نظام رها خواهد شد.»

با دقت در جملات فوق می‌توان موارد زير را تشخيص داد؛ دريدا شالوده‌شكنی را محدود به فلسفه نكرده است بلكه با افزودن دو واژه سنت و فرهنگ، امكان برقراری آن را در همه زمينه‌ها خاطر‌نشان می‌كند. همچنين با استفاده از استعاره ساختمان و خراب كردن آجرها، نشان می‌دهد كه در شالوده‌شكنی گونه‌ای ويرانی روی خواهد داد اما نه در پايه‌های آن ساختمان بلكه پايه‌ها مورد تحليل و بررسی قرار می‌گيرند و نهايتاً جابه‌جا می‌شوند تا بتوان روی آنها نظم ديگری غير از نظم ابتدايی بنا نهاد.

شالوده‌شكنی، راهكاری جديد برای نقد و تفسير متون

نفوذ شالوده‌شكنی در امريكا از طريق دپارتمان نقد ادبی امكانپذير شد كه به دنبال يافتن راهكارهای جديد برای تفسير متون فلسفی و ادبی بود، بنابراين شالوده‌شكنی با گرايشات ديگری كه در اين زمينه وجود داشت همچون نظريه واكنش خواننده، پيوند خورد. نظرياتی كه بر اين باور بودند كه معنای متن هنگام خواندن و توسط خواننده توليد می‌شود. اما شالوده‌شكنی در اروپا به عنوان واكنشی در برابر ساختارگرايی شناخته می‌شود. بنابراين اغلب به آن به عنوان يك راهكار پسا ساختارگرا اشاره می‌كنند. ساختارگرايی بر اين باور است كه انديشه‌های فردی بر اساس ساختار زبان شكل می‌گيرند. بر اين اساس در ساختارگرايی حاكميت سوژه در تعيين و تشخيص مفاهيم انكار می‌شود. شالوده‌شكنی به اين فرضيه ساختارگراها كه ساختارهای معنا پايدار، جهانی و غيرتاريخی هستند، حمله می‌كند. شالوده‌شكنی، واسازی، پی‌افكنی، ساخت‌شكنی و مفاهيمی از اين دست ترجمه واژه «ديكانستراكشن» در انديشه ژاك دريدا است. قبل از آنكه به چيستی اين مفهوم كليدی در انديشه دريدا پرداخته شود، بايد دانست كه فلسفه شالوده‌شكنانه در نگاه نخست در حيطه فلسفه‌های قاره‌ای تعريف می‌شود. فلسفه‌ای كه به طور مشخص در مقابل جريان فلسفه تحليلی قرار می‌گيرد. از طرفی هر چند شالوده‌شكنی با برجسته‌ترين فلسفه‌های قاره‌ای نظير اگزيستانسياليسم و پديدارشناسی مرتبط است و هر چند دريدا از هايدگر و هوسرل تأثير پذيرفته است، شالوده‌شكنی دريدا از چارچوب‌های اين فلسفه‌ها و فيلسوفان عبور می‌كند.

شالوده‌شكنی بنيان‌های سنت فلسفی را واسازی می‌كند. از آنجايی كه دريدا ابهام و گنگی را ويژگی ذاتی معنا می‌داند، كوشش برای تعريف دقيق شالوده‌شكنی با روح فلسفه او مغايرت دارد؛ چرا كه اگر هدف تعريف مرزبندی و تعيين كردن حدود و ثغور مفاهيم است، هدف شالوده‌شكنی درست به عكس شكستن مرزها و محدوديت‌ها و كشف قلمرو‌های كشف نشده و به حاشيه رانده شده است. بنابراين ما مقصودمان بيان چيستی شالوده‌شكنی و نه محدود و محصور كردن آن در چارچوب تعريف و معانی مشخص است. دريدا در پاسخ به پرسش پروفسور ايزوتسو كه از او خواسته بود تا در ترجمه واژه ديكانستراكشن به زبان ژاپنی به او كمك كند طی پاسخی كه به «نامه‌ای به يك دوست ژاپنی» معروف است، چنين نوشت: «من نمی‌توانم پاسخ ساده و فرمول‌بندی شده به اين سؤال بدهم. تمام مقالات من تلاش كرده‌اند تا از اين پرسش دشوار پرهيز كنند.» او با اشاره به اينكه در استفاده از اين واژه،destruction هايدگر را مد نظر داشته است، معانی متعدد اين واژه را در فرهنگ لغت فرانسوی ذكر می‌كند و پس از آن پيشنهاد می‌كند كه به گونه‌ای سلبی به معنای اين واژه نزديك شويم. يعنی به جای اينكه بگوييم ديكانستراكشن چيست؟ بگوييم ديكانستراكشن چه چيزی نيست. دريدا می‌گويد از جمله معانی مختلف ذكر شده می‌توان به موارد زير اشاره كرد: كنش تخريب به چينش ساختار واژگان در يك جمله، گشودن و واسازی اجزای يك كل، باز كردن و پياده كردن يك ماشين، ترتيب ابيات را به هم ريختن، خود ويرانی، ساختار از دست دادن، فروپاشی از درون و باز شدن و تجزيه شدن و لايروبی ساختارها.

شالوده‌شكنی پوچ‌گرايی نيست!

برای دانستن چيستی شالوده‌شكنی به تأسی از دريدا، ابتدا به آنچه شالوده‌شكنی نيست می‌پردازيم. شالوده‌شكنی يك روش نيست، بدين معنا كه آن را به عنوان يك تكنيك در چند قاعده و قانون خلاصه كرد و بتوان به شيوه‌ای عملگرايانه و در همه جا به كار بست. شالوده‌شكنی يك روش و متد خاص تحويل‌پذير نيست، چرا كه هر شالوده‌شكنی حادثه‌ای منحصر به فرد و حتی يك عمل و عمليات نيز نيست. بدين ترتيب شالوده‌شكنی حتی آنچه بتوان انجام داد نيز نيست يا اينكه شالوده‌شكنی كار يك مفسر عالی كه به سراغ متن بيايد و آن را به شيوه‌ای خاص بررسی كند نيز نيست. از طرف ديگر شالوده‌شكنی يك شيوه نقادی صرف و منفی‌نگرانه نيست، حتی نام يك علم بی‌عيب و نقص نيست. شالوده‌شكنی نامی است كه همانند ساير نام‌ها در يك زنجيره معنا می‌يابد. دريدا می‌نويسد: وقتی من اين كلمه را برگزيدم يا درست بگويم وقتی اين كلمه خود را بر من تحميل كرد، هرگز گمان نمی‌كردم اينچنين اوج و شيوعی بيابد. شالوده‌شكنی يك مكتب پوچ‌گرايی نيست، شالوده‌شكنی نه ختم شدن به هيچی، بلكه گشوده شدن به سوی ديگری است. دريدا حتی اتهام نسبی‌گرايی را رد می‌كند و دست آخر شالوده‌شكنی ضدفلسفه هم نيست، با وجود اينكه دريدا فلسفه و مسائل آن را به چالش می‌كشد، اما كار وی را به معنای واقعی كلمه نمی‌توان ضد فلسفه ناميد. دريدا بيان می‌كند كه «من معتقدم كه يك فيلسوف هستم و می‌خواهم يك فيلسوف بمانم و اين مسئوليت فلسفی چيزی است كه به من فرمان می‌دهد.»

بعد از شرح آنچه شالوده‌شكنی نيست، به بررسی آنچه شالوده‌شكنی هست پرداخته می‌شود. شالوده‌شكنی راهی است كه از ميان فلسفه و ادبيات می‌گذرد و چناچه جاناتان كالر می‌گويد: نگاه ادبی به فلسفه و بررسی فلسفی ادبيات است. شالوده‌شكنی گونه‌ای بسيار ايجابی از نقد است كه روی متون، نهادها و ساختارهايی به صورت سيستمی «ديگری» را به حاشيه رانده‌اند، عمل می‌كند. عملی كه معطوف به بازسازی و بازپروری عادلانه‌تر ساختن اين متون، نهادها و ساختارهاست. شالوده‌شكنی نقدی ايجابی است، بدين معنا كه به چيز ديگر، ندايی ديگر و ديگری جواب می‌دهد. دريدا می‌گويد:«منظور من اين است كه شالوده‌شكنی در خود پاسخی مثبت به يك ديگری است و بدين ترتيب پاسخ به يك نداست». شالوده‌شكنی شيوه‌ای جديد از تجزيه و تحليل است كه طی آن دريدا خودبنيانی فلسفه متافيزيك غربی را به چالش می‌گيرد و نشان می‌دهد كه چگونه اين خودبنيانی و خوداتكايی موجوديت خودش را به قيمت پنهان‌سازی وامداری خويش به غيريت‌ها تدوين می‌سازد. از اين نقطه نظر شالوده‌شكنی يك متد و اسلوب تحليلی است كه در نگاه اول مؤيد يكجانبه‌گرايی تمام‌عيار قوانين و قواعد خودبنيانی است ولی در نگاه دوم بيانگر اين حقيقت است كه آنچه خود بنيان فرض شده است در تعارض با غيريتی است كه برای تدوين و تعريف خويش بدان وابسته است. شالوده‌شكنی تسلط و تحكم عمودی و خشونت‌بار متن بر حاشيه را به برخورد و تقابل افقی متن و حاشيه مبدل می‌كند. اگر هدف دريدا از شالوده‌شكنی را واسازی متافيزيك حضور و منطق تقابلی فلسفه غرب كه از افلاطون به بعد تداوم داشته است بدانيم، به اين معنی كه هر وجودی از تضاد آن با وجود مقابل آن تعريف می‌شود و در واقع رابطه بين دو سوی قطب عامل حركت و تكامل محسوب می‌شود، مركز محوری، برتری يك قطب بر قطب مقابل و نفی ديگری از ويژگی‌های اين منطق محسوب می‌شود كه دريدا با منطق چند قطبی يا به تعبير خود «هم اين هم آن» را جايگزين اين منطق تقابلی می‌كند. دريدا همواره در نوشته‌های خود از عبارات از سويی و از سوی ديگر استفاده كرده به طوری كه دومی اولی را نفی كرده اما تناقض به اين شكل باز مانده كه دوسوی هر تناقض به طور همزمان در حال كنش است.

بازنگری منطق «يا اين يا آن»

منطق مكمل «هم اين هم آن»، نظم تقابل‌های دو قطبی متافيزيكی را از هم می‌گسلد. به جای گزاره (الف مخالف ب است) ما با گزاره (ب هم مكمل الف است) و جايگزين آن روبه‌رو هستيم. ديگر الف و ب نه مخالف يكديگرند و نه مساوی. آنها تفاوت‌های خود از ديگر چيزهايند. دريدا منطق «يا اين يا آن» را واسازی می‌كند. دريدا می‌گويد برای هر چيز تصديق شده‌ای يك ديگر هست كه با آن در تضاد است و اين ديگر اگرچه به ظاهر غايب است، اما در واقع به صورت معنايی به تعويق افتاده در بطن آن است. شالوده‌شكنی آن روش انتقادی است كه به كمك آن اين ديگر مفروض عيان می‌شود و نشان داده می‌شود كه عنصری اگرچه نامرئی اما دارای عملكرد در طرح معنايی جاری است. دريدا مصرانه می‌گويد كه نه تنها متون بلكه اعمال، ورزش‌ها، روابط و محصولات فرهنگی را هم می‌توان شالوده‌شكنی كرد تا پيچيدگی‌ها و تنش‌های درونی آنها به طور كامل عيان شود.

به عنوان مثال اين تعارض‌ها را در نظر بگيريد: سفيدپوست در برابر سياهپوست، عاقل در برابر ديوانه و متمدن در برابر بربر، در اين مثال‌ها هميشه اصطلاح يا واژه اول، واژه يا اصطلاح برتر و دارای امتياز است. اما هميشه هم به صورت هر كدام از اين واژه و اصطلاحات به معنای حضور آن واژه و اصطلاح متقابل هستند. در اين موارد شالوده‌شكنی می‌كوشد نشان دهد چگونه مرزهای مفهومی روشن كه طرحی معنايی را می‌سازند به آن روشنی‌ها هم نيستند. شالوده‌شكنی خصوصاً می‌خواهد نشان دهد چگونه چنين تقابل‌هايی ندانسته به يكديگر تبديل می‌شوند يا به هم سرريز می‌كنند. طرح‌های معنايی، به رغم انسجام ظاهری‌شان، غالباً منطق مفهومی حاكم بر خودشان را پريشان می‌كنند. معتقدان به شالوده‌شكنی می‌گويند كه معنا هميشه مغشوش، خلط شده، مرتباً در نوسان، فروپاشنده و سر ريز‌كننده به مقولات انديشه و عمل است.

آنچه از شالوده‌شكنی مراد می‌شود اين است كه از بعد خوانش متن و تحليل آن به شالوده‌شكنی پرداخته می‌شود. يعنی شالوده‌شكنی به درون متن رخنه كرده و در خصوص متن بايد گفت آنچه در پس نگاه تقابلی و مركز محور به گونه‌ای عادی و حتمی خود را بر ما تحميل می‌كند را در هم شكسته و آنچه به حاشيه رفته، فراموش شده و در واقع ديگری را بر ما نمايان می‌سازد. اين واژه در زبان لاتين textus از مصدر texere به معنای بافت مشتق گرديده است. در واقع متن يا بافت عبارت است از اينكه تاروپود يا رشته‌های مو، نخ يا پشم را به هم بتابيم تا از آن فرش يا پارچه و نظاير آن به دست آيد. از اين رو بافت يا نسج را می‌توان كوتاه يا بلند بافت. در نسج يا بافت از سلسله مراتب و پايگاه اثری نيست و همه چيز در پيوندی آهنگين در هم تنيده شده است. در متن برخلاف گفتار خبری از تقابل‌های دوتايی و ناهمواری‌های ارزش‌شناختی نيست. گفته می‌شود از ديرباز نوشتار يا متن همچون جامعه‌ای فرض شده كه گفتار را در خود می‌پوشاند. شالوده‌شكنی كوششی در ارتباط نزديك با متن است. متن‌بندی نشان می‌دهد كه هر متن در بردارنده دو برداشت است. در حالی كه برداشت اول، برداشتی وفادارانه به متن و بيانگر تعيين‌كنندگی يك سويه و جزئی آن است. دومين برداشت كه شالوده‌شكنانه است نشان می‌دهد چه عناصر يا مفاهيمی در سر حدات و حاشيه‌های متن حذف، طرد و سركوب شده‌اند. هنگامی كه مراتب دوگانگی حاضر در متن روشن شود می‌توان عمق وابستگی يكجانبه‌گرايانه را به آنچه حذف و طرد كرده و به وادی غيريت انداخته است، درك كرد. از نظر دريدا هيچ چيز خارج از متن وجود ندارد. او معنای متن را به كل هستی بسط می‌دهد و تمام هستی از جمله تاريخ و فرهنگ را متن‌واره ساخته است. شالوده‌شكنی آن چيزی نيست كه ما تصور كنيم، اين موضوع با زبان سروكار ندارد بلكه با متن در ارتباط است. متن از اين نظر عبارت است از مجموعه‌ای از نشانه‌ها، آثار يا جای پا كه بر جای مانده و قابل خواندن است. حال بايد پرسيد چه مناسبتی ميان متن و حضور وجود دارد؟ در پاسخ بايد گفت كه حضور و متن در پيوندی متباين قرار می‌گيرند. يعنی هرجا متن هست حضور نمی‌تواند تحقق پذيرد زيرا متن به اعتبار غياب پديدآورنده است كه استقرار می‌يابد، بنابراين می‌توان گفت لحظه كنونی اساساً بر اساس حفظ و بقای آغار و نشانه‌های لحظه‌های پيشين قوام می‌پذيرد.

يكی از راه‌هايی كه دريدا برای گريز از حيطه متافيزيكی پيش می‌نهد، واژگون ساختن اولويت ميان تقابل‌های دوتايی است. يعنی اگر متافيزيك گفتار را بر نوشتار برتری می‌دهد بايد نوشتار را در كانون توجه قرار دهد يا در جايی كه حضور بر غياب تقدم دارد، غياب را جانشين نمايد. دريدا با استفاده از آموزه عدم‌قطعيت، قطعيت ارزش يك طيف در تقابل با طيف يا قطب ديگر را مورد پرسش قرار می‌دهد. به عنوان مثال اگر تاكنون حقيقت در فلسفه مورد توجه بوده است، مجاز را وارسی كنيم، اگر تا اين زمان لوگوس از اعتبار و قطعيت برخوردار بوده است ما ميتوسرا واجد اهميت تلقی كنيم يا اگر متافيزيك اصل و مبدأ را تكيه‌گاه خويش قرار داده و استدلال فلسفی را بر پايه آن بنا كرده، ما حاشيه را مبنا قرار می‌دهيم و به طور كلی ارزش‌گذاری عملی خود را بر اساس همين عدم‌قطعيت و تعيين پايه‌گذاری كنيم. يعنی بايد دوگانگی را كه بر اساس تضاد و تقابل قرار گرفته است، زير و رو كنيم. عدم‌قطعيت بيانگر تزلزل و بی‌ثباتی متن و تسلط عمودی آن بر حاشيه است. با كمك شالوده‌شكنی می‌توان از شيوه هويت‌يابی متن و چگونگی به حاشيه راندن غيريت‌ها و به تاريكی سپردن آن را رمزگشايی كرد. در واقع بحث تعيين‌كنندگی از موضوع‌های مهم در شالوده‌شكنی است. در قرائت يكجانبه، عمودی و خشونت‌بار متن بر حاشيه، متن خود را تعيين‌كننده می‌داند بدون اينكه تعيين‌شوندگی خود را از راه حاشيه آشكار سازد. تلقی تعيين‌كنندگی متن ضد آزادی است و نيروهای موجود در فضا را دعوت به پذيرش رابطه عمودی متن بر حاشيه می‌كند. در چنين نگاهی نيروهای ساكن در سرحدات حاشيه بايد تسلط و رابطه آمرانه متن عليه خود را بپذيرند و به جايگاه خنثی و منفعل خود اقرار كنند. شالوده‌شكنی، مطالعه نامتعين ميان دو حوزه يكجانبه‌گرايانه متن و مكمل آن را تبيين می‌كند. متن‌ها از جمله هر متن تاريخی، شالوده مشخصی دارد. چنين شالوده‌ای در متن خويش هم استوار است و هم نااستوار. استواری هر متنی در تقابل با غيريت خود كه همان حاشيه است، تعريف می‌شود. از سوی ديگر حاشيه هم به متن استواری می‌بخشد و هم در پاره‌ای موارد سبب نااستواری و گسيختگی آن می‌شود. با فروپاشی متن و گسيختگی آن، وضعيتی جديد ايجاد می‌شود كه از دل آن، متن/حاشيه دوباره در قالب شالوده‌ای نو چهره می‌نمايد. درگيری ميان متن و حاشيه دائمی است. همچنين درگيری و كشمكش ميان دو قطب آنچنان پيچيده می‌شود كه حاشيه خود را متن و متن خود را با اصالت انگاشته و هر گونه قدرت تعيين‌كنندگی و توانايی را از آنچه حاشيه می‌نمايد و می‌نامد دريغ می‌دارد. آنچه ميان دو رقيب اتفاق می‌افتد بازی است. يك بازی دائمی كه نوع كنش‌ها، واكنش‌ها و تعاملات موجود از يك لحظه به لحظه ديگر متفاوت، سيال و متغير است. حال اين سؤال به ذهن متبادر می‌شود كه آيا روند تقابل‌های دوتايی همواره عمودی و سلسله مراتبی است يا راهی برای عبور از سلسله مراتب دوگانه وجود دارد. در پاسخ بايد گفت در صورتی روايت شالوده‌شكنانه روندی افقی ميان دو قطب حاشيه و متن ايجاد می‌كند كه ظرفيت‌های آزاد‌سازی را نشان می‌دهد اين موضوع بدان معناست كه هر متنی در تماس با حاشيه خود شكل می‌گيرد و تداوم می‌يابد، می‌توان به وضوح منتظر وضعيتی بوده كه متن به هم بريزد و با پيدايش آزادسازی‌های درونی متن جديدی ايجاد شود. البته با پيدايش نيروهای رهايی‌بخش جديد نمی‌توان با قاطعيت روند تاريخ ميان دوقطب متضاد را پيش‌بينی كرد. به بيان ديگر، با پيدايش عنصر آزادی‌بخش و ظهور تزلزل در متون نمی‌توان گفت كه كدام قطب بر ديگری پيشی خواهد گرفت و خود را در فضای جديد حاكم خواهد ساخت. كارگزاران فعال در هر كدام از قطب‌های درگير در منازعه سياسی از آنچه انجام می‌دهند، آگاهی دارند ليكن نسبت به اينكه چه خواهد شد و قطب مقابل چگونه واكنش نشان خواهد داد، بی‌اطلاعند.

گسست معرفتی، مسئله دريدا در شالوده‌شكنی

مسئله مهمی كه مد نظر دريدا است، موضوع گسست است. موضوع گسست‌های معرفتی مورد توجه فوكو، باشلار، آلتوسر، تامس كوهن و پل فيرابند قرار داشت و در مقابل نگاه سنتی به تاريخ كه بر پيوستگی و تداوم ميان رويدادها و وقايع تاريخی تأكيد داشت و روند تغيير و تحولات را خطی و مشخص می‌دانست. در واقع فوكو با مطرح كردن تبارشناسی می‌كوشد گسست‌ها و ناپيوستگی‌هايی را كه در روند‌های تاريخی – اجتماعی مورد غفلت قرار گرفته است، كشف كند. می‌توان گفت هر دورانی متن يا گفتمان، انگاره و سامان دانايی خاص خود را دارد و از عقلانيت و معرفت خاصی پيروی می‌كند، بنابراين هر انگاره و سامان دانايی در عصری خاص را بايد بر حسب معيارهای منطقی خاص همان عصر تبيين كرد. در تغيير و تحول گفتمانی يعنی هنگامی كه گفتمان جديد تكوين می‌يابد هر چند كه دارای قواعد و عناصر منحصر به فرد است اما ممكن است برخی از عناصر گفتمان قبلی را نيز به ‌دنبال داشته باشد اما اين لزوماً به معنای پيوستگی و همسانی با گفتمان قبلی نيست. شالوده‌شكنی به ‌دنبال پرده‌برداشتن از پيوستگی‌ها و تداوم‌هايی است كه بر مبنای آن ادعا شد روند شكل‌گيری و تكوين گفتمان‌ها روندی تاريخی، يكدست و كلی و پيوسته دارد كه زمينه را برای مركز باوری، ذاتی‌گری فراهم می‌كرد و مانع توجه به حاشيه و ديگری می‌شد. شالوده‌شكنی امكان‌های متعدد برای سير شكل‌گيری و تحول تكوين گفتمانی و نظام معنايی در نظر می‌گيرد كه هر يك می‌تواند ويژگی و شرايط منحصر به فرد داشته باشد. به عنوان مثال اگر گفته می‌شود گفتمان روشنفكری ايرانی تحت تأثير گفتمان مدرنيته غربی تلاش می‌كند از عناصر گفتمان مدرنيته (قانون، آزادی، دموكراسی و...) الگو‌برداری كند اما نمی‌تواند به لحاظ معرفتی و نظام معنایی اين دو را در تداوم و پيوستگی دانست.

* دانشجوی دكترای فلسفه

منبع: روزنامه جوان

روزنامه جوان

تاریخ انتشار: شنبه 23 دی ماه 1396

مقاله

نویسنده حسين روحانی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

انسان‌های بی‌چشم و رو

انسان‌های بی‌چشم و رو

گربه تا زمانی که گرسنه است، دور و بر صاحبش می‌گردد‌، به چشم و دست او می‌نگرد و میومیوکنان خواهان لقمه‌ای است؛
نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نقش منافقان در جامعه اسلامی، نقشی بسیار مخرب و زیانبار است. حساسیت قرآن به این دسته از شهروندان به خوبی نشان می‌دهد که نمی‌توان به صرف شهروندی با همه افراد جامعه یکسان برخورد کرد و حقوق یکسانی را برای همگان به طور مطلق قائل شد؛ بلکه می‌بایست ملاحظاتی در نحوه تعامل با دسته‌هایی از افراد جامعه اعمال کرد.
شرایط انتخاب دوست ʇ) (پرسش و پاسخ)

شرایط انتخاب دوست (7) (پرسش و پاسخ)

بر اساس آموزه‌های وحیانی چه شرایطی برای انتخاب دوست تعیین شده است؟
ماهیت، پیامدها و درمان حسد در قرآن و روایات

ماهیت، پیامدها و درمان حسد در قرآن و روایات

حسد گناه کبیره‌ایست که از موانع بندگی و از رذائل اخلاقی به‌شمار می‌رود.
Powered by TayaCMS