كلمات كليدي : آزادي، آزادي بيان، آزادي اطلاعات، آزادي اطلاع رساني، آزادي مطبوعات
نویسنده : قاسم كرباسيان
آزادی اظهار اندیشه، اعم از نظریهها، شناختها، ارزشها و عقاید از راههای گوناگون؛ مانند گفتار، نوشتار، تصویر، مطبوعات و ... را آزادی بیان تلقّی میکنند.[1]
فوستل هوکولانژ نویسنده کتاب "مدینه باستانی"، پیرامون خاستگاه آزادی بیان در قدیم مینویسد: در تمدنهای قدیم و بهویژه در دولتشهرهای یونان، انسانها فکر کردند، که غیر از حقوقی که آزادی بهمعنای مشارکت در امور عمومی، برای آنها تأمین نموده است، نسبت به دولتشهرها نیز ممکن است حقوقی داشته باشند. مفهوم آزادی بهمعنای خودمختاری که اساس آزادی بیان بهشمار میرود، مدتها قبل از استقرار نظام حقوقی فردگرا و آزادیگرا در عصر جدید، بهدنبال رواج مسیحیت که قبل از گرفتار شدن در نظام پیچیدهی سلسله مراتبی مذهبی و روابط فئودالی، از اندیشه حقوق ذاتی انسان در برابر قدرت حاکمه طرفداری میکرد، در کشورهای غربی پدید آمد؛ اما هیچ نظام حقوقی خاصی در این مراحل اولیهی آزادیجویی، انتشارات را مورد حمایت قرار نداد و تمام شبکههای بزرگ و کوچک ارتباطی و خبری منحصراً در اختیار قدرتهای حاکم بودند.[2]
از اواسط قرن پانزدهم میلادی، با پیدایش و پیشرفت صنعت چاپ بهتدریج نشریهها و کتابهای چاپی گوناگونی بهطور نامنظم در کشورهای اروپایی انتشار یافت و در اوایل قرن هفدهم با بهبود و توسعه حمل و نقل، مطبوعات دورهای نیز در بسیاری از ممالک اروپا و بهویژه هلند، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا پا به عرصهی وجود گذاشتند. به این ترتیب مطبوعات دورهای در محیطی که آزادی بیان در آن جایی نداشت و نظریّه سلطنت استبدادی حاکم بود، ظاهر شدند. سرانجام اصل آزادی مطبوعات بهعنوان یکی از پایههای اساسی آزادی بیان بیش از دو قرن بعد از اختراع چاپ و حدود یک قرن بعد از انتشار نخستین روزنامههای چاپی جهان در غرب، بهدنبال مبارزات طولانی بورژوازی آزادیجویی اروپا و آمریکا، با لغو قانون مربوط به اجازه چاپ و سانسور مطبوعات، در 1695 در انگلستان بهرسمیت شناخته شد. در فرانسه نیز از اواسط قرن هیجدهم بر اثر تضعیف قدرت سلطنت استبدادی و پیشرفت اندیشههای روشنگرانهی فلاسفه سیاسی و گسترش فعالیّت علیه نظام حاکم، عملاً نوعی اغماض در مورد مطبوعات پدید آمد و آزادی مطبوعات بهطور وسیعتر و کاملتری بروز یافت.
تضمین در روند شکلگیری مفاهیم آزادی بیان و مطبوعات و حق آزادی بیان و ارتباطات، "اعلامیه حقوق بشر و شهروندی" انقلاب فرانسه(1789) که آزادی افکار و عقاید را یکی از گرانبهاترین حقوق انسانی دانسته و آزادی گفتار و نگارش را برای هر شهروند بهرسمیت میشناسد، اهمیت خاصی دارد.
برای اولین بار در این اعلامیه، تعریفهای حقوقی جامعی از آزادی و آزادی مطبوعات ارائه شد و محدودیتهای آنها نیز مشخص شد. آمریکاییها که اصل آزادی مطبوعات را از زمان سلطهی استعماری انگلستان پذیرفته بودند، بعد از پیروزی انقلاب فرانسه و انتشار اعلامیه حقوق بشر و شهروندی، به فکر از میان برداشتن خلأ موجود در قانون اساسی این کشور در زمینه آزادی بیان و مطبوعات افتادند و مجموعهای از حقوق و آزادیهای فردی را در قالب اصلاحیههای قانون اساسی تصویب و در اولین اصلاحیهی خود در سال 1931، تضمین مطبوعات آزاد را به همهی ایالات آمریکا، تکلیف نمودند.
پس از آن کنفرانس آمریکایی جنگ و صلح(1945) در ضمن قانون چاپل تپک، بهطور رسمی آزادی جریانهای اطلاعاتی بینالمللی را اعلام نمود و در همین سال نیز اساسنامهی یونسکو با هدف اصلی ارتقاء جریان آزاد اطلاعات میان ملل و دول نوشته و تنظیم شد. یکسال پس از آن، مجمع عمومی سازمان ملل در اولین نشست خود در دسامبر 1946 در قطعنامه 59 بر اهمیّت آزادی اطلاعات تأکید کرد و در سال 1948، آزادی اطلاعات در اعلامیه جهانی حقوق بشر بهطور تفصیلی بیان شد. در همین سال با تلاش پیشگامان حرکت آزادی اطلاعات (آمریکا، انگلیس و فرانسه) کنفرانس سازمان ملل درباره آزادی اطلاعات برپا شد. در این کنفرانس، سعی شده تا در میان قطعنامه 59(1946)، 110(1947) و 127(1947) وفاق ایجاد شود. در این کنفرانس، 43 قطعنامه درباره مسائل گوناگون مربوط به جمع آوری و پخش اطلاعات صادر و اخذ تصمیم لازم برای اقدام مؤثر در این مورد به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل ارجاع شد. مجمع عمومی سازمان ملل از سال 1949 تا 1954 تعدادی قطعنامه در زمینه ابعاد گوناگون آزادی اطلاعات صادر کرد. در این میان از سه پیشنویس کنوانسیونهای پیشنهادی در کنفرانس 1948، تنها کنوانسیون حق بینالمللی تصحیح، توسط مجمع عمومی سازمان ملل در مارس 1953 تصویب و بهاجرا درآمد.
مجمع عمومی سازمان ملل در 16 دسامبر، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی را بهتصویب رساند که ماده 19 آن بهرسمیت شناختن آزادی بیان را مطرح کرده و آزادی برای جستجو، دریافت، انتشار اطلاعات و عقاید را زیر مجموعه آزادی بیان معرفی کرده است.[3]
قوانین اساسی کشورها نیز بهتبع قوانین بینالمللی بهتدریج این اصل را بهرسمیت شناختند؛ که اولین آنها، قانون اساسی دولت فدرال سوئیس(1874) بود که آزادی مطبوعات را بهعنوان شاخص آزادی بیان تضمین کرده بود.
در ایران نیز بر اثر انقلاب مشروطیت که اولین جنبش مردمسالاری و آزادیگرایی کشورهای شرق قبل از چین و ترکیه بهشمار میرود، آزادی بیان و مطبوعات، مورد توجه واقع شد و در اولین قانون اساسی کشور و متمّّم آن، اصول ویژهای برای آن اختصاص یافت. بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیز این اصل مورد توجه قانونگذاران قرار گرفت.
البته این اصل انسانی مهم، قرنها پیش از آنکه توسط اندیشمندان مغرب زمین بهطور جدی مطرح و پیگیری شود، در دین اسلام مورد توجه قرار گرفته و توسط پیامبر این دین بزرگ و سایر پیشوایان دینی بهرسمیت شناخته شده بود.[4]
گستره آزادی بیان
آزادی بیان که فراگیرترین شکل آزادی بهشمار میرود، با تمامی اشکال آزادی فردی ارتباط مییابد و یکی از مصادیق آزادیهای حقوقی بهشمار میرود؛ که در اعلامیه حقوق بشر و میثاق بینالمللی مدنی و سیاسی مورد تأیید قرار گرفته و تحت نظر قوانین بینالمللی ضمانت شده است.
این نوع از آزادی که بهعنوان آزادی عقیده نیز اطلاق شده، مشتمل بر اصل بیان آزاد و بدون سانسور میباشد؛ بهصورتی که افراد، ناگزیر نباشند بهخاطر ترس از مجازات عقیده، شهامت اخلاقی خود را نادیده گرفته و مخالف اعتقادات خود سخن گویند.
بنابه گفتهی "پولن" در کتاب حقیقتها و آزادی، این آزادی؛ آزادی بیان معنوی، فکری و عملی را در برمیگیرد و هم تمام اشکال بیان مادی و بیان علمی را که بهدنبال میآورد شامل میشود، از آزادی رفتار و کردار گرفته تا آزادی جابجا شدن یا استقرار در جایی معین.
"پولن" ضمن قرار دادن آزادی بیان بهعنوان مرحله بعد از آزادی اندیشه در تفسیر آن میگوید: «مفهوم آزادی بیان از راه ترکیب صریح با آزادی اندیشه بهشیوهی عام هنگامی روشن میشود که اندیشه، آشکارا بهبیان آید و در رابطه متقابل آزادی فرد در برابر دیگران، برای دیگری قابل فهم شود.»
آزادی بیان که از جملهی آزادیهای فردی بهشمار رفته و همواره بهعنوان ابزار ضروری مبارزه بر ضد قدرت استبدادی تلقّی شده، در مادهی 19 اعلامیه جهانی حقوق بشراینگونه مطرح شده است: «هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آنست که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.»
لازم به ذکر است این نوع آزادی هیچگاه بهطور مطلق و بدون محدودیت مورد نظر بشر نبوده و همواره برای آن محدودیتهای قانونی وضع شده است. مثلا مادهی 29 اعلامیه جهانی حقوق بشر، بهطور کلی برای هر فرد در مورد اعمال و برخورداری از آزادیهای وی محدودیتهایی پیشبینی کرده است. بهموجب این مادّه، محدودیتها بهوسیلهی قانون مشخص میشوند و هدف اساسی آنها، تأمین احترام به حقوق و آزادیهای دیگران و توجّه به ضرورتهای اخلاقی و نظم عمومی و رفاه عامّه در یک جامعه دموکراتیک است.[5]
عناصر آزادی بیان
1. آزادی در تشکیل عقاید و افکار؛ این نوع از آزادی که مقدمهی آزادی بیان بهشمار میرود، عبارتست از آزادی انسان در فکر و اندیشه. آزادی فکر و اندیشه از نظر همهی اسناد و کنوانسیونهای بینالمللی، قوانین اساسی کشورها و در منابع دینی اسلامی بهرسمیت شناخته شده است.
2. آزادی در ابراز عقاید و افکار؛ اشخاص در رابطه با داشتن ابن نوع از آزادی متفاوتند و میتوان گفت که اشخاص در رابطه با داشتن این نوع از آزادی متفاوتند و میتوان گفت که اشخاص خصوصی اعم از اینکه حقیقی باشند یا حقوقی از نظر ابراز عقاید و بیان اطلاعات یا عدم بیان در آزادی کامل میباشند. البته سازمانهای غیردولتی (NGOs) و مؤسسات خصوصی که خدمات عمومی ارائه میکنند از این اصل استثناء شدهاند. اما اشخاص عمومی؛ حقوقی یا حقیقی از حق سکوت یا امتناع از ابزار اطلاعات برخوردار نیستند؛ مگر آنکه قانون به آنها اجازه داده باشد. البته در قوانین فعلی بشری و در قوانین دینی محدودیتهایی برای این نوع آزادی وضع شده است.
3. آزادی در اشاعه و انتقال عقاید و افکار؛ مراد از این آزادی، آنست که اشخاص بتوانند بدون مانعی به انتقال افکار و عقایدی که خود در شکلگیری آن نقشی نداشتهاند، بپردازند.
4. آزادی در تعیین مفاد و بیان؛ انواع بیانها را بهلحاظ مفاد و مضمون میتوان به بیانهای سیاسی، ادبی، هنری، تجاری و مذهبی تقسیم کرد. یعنی اشخاص بتوانند به هر کدامیک از این بیانها که مایلند افکار خود را منتقل کنند.
5. آزادی در تعیین مخاطب؛ بدین معنا که اشخاص آزاد باشند خودشان در مورد مخاطب عقیدهشان تصمیمگیری کنند.
6. آزادی در انتخاب وسیله بیان؛
7. آزادی در دریافت بیان؛ یعنی افراد جامعه بتوانند به اطلاعات موجود در حوزهی عمومی و خصوصی، آزادانه دسترسی داشته باشند.
8. آزادی در جستجوی اطلاعات: آزادی بیان مستلزم آزادی در جستجوی فعّال اطلاعات از منابع آنست.[6]
رابطه آزادی بیان و آزادی اطلاعرسانی
آزادی اطلاعرسانی که گردانندگان وسایل ارتباط جمعی از آن برای اطلاع رساندن به خوانندگان، شنوندگان، بینندگان و کاربران بهرهبردای میکنند، یکی از شکلهای نوین مفهوم وسیع و قدیمی "آزادی بیان" است. آزادی اطلاعرسانی یا همان آزادی انتشار فرآوردههای فکری در میان مخاطبان وسیع ارتباط جمعی، از اصول سهگانهای که در واقع عناصر متشکله این آزادی هستند حمایت میکند:
1- اصل آزادی فعالیت مؤسسات ارتباطی؛ مؤسسات ارتباطی از کسب هرگونه اجازهی قبلی و از سپردن هرنوع تضمین مالی معاف بوده و از اجرای نظام احتیاطی و پیشگیری که برای تأسیس و فعالیت آنها شرایط خاصی قائل میشود، خودداری میشود و نظام تعقیبی و تنبیهی بعد از تأسیس آنها در مورد فعالیتهای غیرقانونی آنها اعمال میشود.
2- محدودیتهای مبتنی بر قانون؛ محدودیتهای اعمال این آزادی تنها به موجب قانون مشخص میشوند.
3- لزوم کمک دولت؛ دولتها باید بدون آنکه اصل آزادی فعالیت مؤسسات ارتباطی را نفی کنند، به حمایت از این مؤسسات بپردازند. این حمایت از طرف دولتها در قالب کمک مستقیم اقتصادی، معافیتها و تخفیفهای مالیاتی و گمرکی دنبال میشود.
لازم به ذکر است "آزادی اطلاعات" بهمعنای جستجو و جمعآوری، انتقال، انتشار و دریافت آزادانهی اخبار و عقاید از شرایط اساسی آزادی اطلاعرسانی بهشمار میرود؛ زیرا آزادی اطلاعرسانی به مخاطبان وسایل ارتباط جمعی، در صورت محدودیت مؤسسات ادارهکنندهی این وسایل، برای تهیه و تأمین مواد اولیهی فعالیتهای آنها، مفهوم خود را از دست میدهد.
آزادی اطلاعات بر چهار اصل اساسی استوار است:
1) دسترسی آزادانه به رویدادها؛
2) جریان آزاد اطلاعات؛ یعنی خبرنگاران بتوانند گزارشهای خبری خود را از طریق وسایل مخابراتی، آزادانه به مؤسسات ارتباطی برسانند.
3) انتشار آزادانهی اطلاعات؛ بدین معنا که روزنامهها و مؤسسات ارتباطی بتوانند رویدادها و عقاید و اندیشهها را انتقال دهند. این اصل پایه و اساس آزادی اطلاع رسانی بهشمار میرود.
4) آزادی دریافت اطلاعات؛ بدین معنا که مخاطبان وسایل ارتباط جمعی، از آزادی انتخاب محروم نبوده و بتوانند به اطلاعات ارائهشده توسط وسایل ارتباط جمعی دسترسی داشته باشند.[7]
کارکردهای آزادی بیان
"جان استوارت میل" در کتاب "رسالهای درباره آزادی" دربارهی ضرورت آزادی بیان و عقیده بهعلل گوناگون اشاره کرده است. "استوارت میل" بر آنست که حکومتها حق ندارند عقیدهای را بهزور خاموش کنند. چنینکاری موجب ضربهی به پیشرفت بشریت خواهد شد. «اگر عقیدهای که بهزور خاموشش کردهاند صحیح باشد، در این صورت همان کسانی که با آن مخالفند، از این فرصت گرانبها که بطلان را با حقیقت مبادله کنند، محروم شدهاند. اما اگر عقیدهای اشتباه باشد، خفهکنندگان آن باز به هر تقدیر، زیان بردهاند؛ چون اگر اصطکاک عقاید را آزاد میگذاشتند از برخورد حق و باطل بههم، سیمای حقیقت زندهتر و روشنتر دیده میشد.»
«در غیاب مباحثات آزاد نه تنها زمینههای عقیده از یاد میرود؛ بلکه معنای عقیده هم غالباً فراموش میشود. کلماتی که مفهوم آنرا به مردم میرسانند، دیگر معرّف فکری که از بنیان عقیده خبر دهد، نیستند؛ یا اینکه فقط قسمت ناچیزی از آن عقیده را به اذهان مردم وصل میکنند.»[8]
آزادی بیان در دین اسلام
اسلام، آزادی بیان را جزء حقوق اساسی انسانی برشمرده و در همین راستا بیان و قلم که جلوههای این نوع آزادی هستند در منابع دینی اسلام مورد تقدیس و تکریم قرار گرفتهاند. دین اسلام عنصر آزادی بیان را هم برای مسلمانان و هم غیر مسلمانان محترم میشمارد و سیرهی پیشوایان این دین نیز بر اساس متون تاریخی اسلام بر همین مبنا قرار گرفته است.
«جریان مباحثات علمی امام جعفر صادق(علیهالسلام) از ائمه شیعیان را با ملحدین عصر خود، نظیر ابن ابیالعوجاء داشتند را میتوان از این دست برشمرد. ایشان چنان برخورد خوبی در مقابل بیانات ملحدین نشان میدادند، که ملاحده عصر ایشان عمل امام را به رخ اصحاب آن حضرت میکشیدند و خود اعتراف میکردند، که ایشان حرفشان را گوش داده و آنگاه پاسخ منطقی میدهد؛ بدون اینکه کوچکترین پرخاشی داشته باشند. دین اسلام از آنجا که طرفدار تبادل افکار و رشد فکری جامعه و همکاری و تعاون عمومی است، تشکیل احزاب و جمعیتها و آزادی آنها را که در واقع مکمّل آزادی بیان است بهرسمیت میشناسد؛ چراکه بیان عقیده و نشر فکر، در صورتی در جامعه بهصورت صحیح انجام میشود، که تشکیل احزاب آزاد باشد. سیره پیامبر اسلام نیز نشان میدهد که به گروههایی که در امور سیاسی و اجتماعی همکاری داشتهاند، علاقمند بوده است. نظیر آن را میتوان در اظهار علاقه ایشان به پیمان حلفالفضول، مشاهده نمود.»[9]
قرآن کریم بهعنوان مهمترین منبع اسلامی، خود در مقام ابطلال آراء و اندیشههای مخالفان، آشکارا بهبیان سخنان آنان میپردازد و با این اقدام بر عقیدهی خاموش کردن سخن مخالفان، خط بطلان کشیده و آزادی بیان را حتّی برای مخالفان خود بهرسمیّت میشناسد.
این منبع معتبر اسلامی، با خردمند دانستن کسانی که بعد از شنیدن سخنان و آراء مختلف، برترین آنها را برمیگزینند، بهسمت تأیید آزادی بیان گام برمیدارد. براین اساس، برای بیان شبهات علمی در جامعه اسلامی حتّی نسبت به اصل دین و ضروریات و احکام دینی، با متانت و سعهی صدر به آنها گوش فرا داده و سپس با استدلال قوی پاسخ گویند.
اندیشمندان اسلامی نیز همواره بر اهمیت این پدیده در جامعه تأکید ورزیده و آزادی بیان را برای رشد جامعه بشری لازم دانستهاند. فیلسوف و اسلامشناس بزرگ شهید مطهری، در این زمینه میگوید: «این مسأله آزادی فکر به مسألهی آزادی بیان نیز میانجامد ...، اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آراء و نظریات پدید آید؛ که صاحبان افکار مختلف بتوانند، حرف خود را طرح کنند و ماهم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینهی سالمی است که اسلام رشد میکند.»[10]
"محمد هاشم کمالی" فقیه و استاد دانشگاه بینالمللی اسلامی مالزی از پیروان مذهب اهل سنّت و از معتقدان به حکومت شریعت، در مقالهی خود تحت عنوان "آزادی بیان در اسلام؛ تحلیلی از فتنه" مینویسد: «آزادی فرد برای پژوهش واقعیات و اندیشهها و اظهار و بیان عقیده، جزء لاینفک رویکرد اسلام به کرامت فرد و طلب برای معلوم کردن حقیقت است.»[11]
وی ضمن برشمردن آزادی بیان عقاید، بهعنوان مهمترین جنبهی آزادی سخن در مقالهی "حدود قدرت در دولت اسلامی"؛ بحث آزادی انتقاد در اسلام را بهعنوان یک حق دینی؛ که توسط اسلام در قالب امر به معروف و نهی از منکر، به افراد داده شده، مطرح میکند و درواقع بر وجود آزادی بیان در اسلام بهعنوان یک حق بشری، صحّه میگذارد.[12]
محدودیتهای آزادی بیان در اسلام
دین اسلام در ارتباط با جلوگیری از ایجاد هرج و مرج فرهنگی و با توجه به این واقعیت، که در وجود انسانی در کنار عقل، هواهای منفی نفسانی نیز وجود دارد؛ که میتواند جامعهی بشری را با چالش مواجه ساخته و آزادی واقعی بشر را نابود کند، محدودیتهایی را برای پدیدهی آزادی بیان وضع کرده است و با آزادی لیبرالی غربی به مقابله برخواسته است.
برخی از محدودیتهایی که دین اسلام برای آزادی بیان وضع کرده، عبارتند از:
1-توهین به مقدّسات؛ البته آنچه اسلام در مورد مقدسات بهعنوان محدودیّت ذکر میکند، توهین و برخورد غیرمنطقی با مقدّسات است، نه انتقادات منطقی علیه آنها.
2-هتک حرمت افراد؛
3-اقدام به توطئه؛
4-سرپیچی از مقررات و تعهّدات جامعه اسلامی؛
5-اغوا و اغفال دیگران.[13]
"ابوهاشم کمالی" در مورد محدودیت آزادی بیان در اسلام، میگوید: «آزادی بیان، ابتلای مؤمنان به آراء و تأثیرات فاسد را جائز نمیشمارد؛ که ناقض مبانی اسلامی است. ...فتنه آشوبگرانه(سیاسی) سوء استفاده از آزادی بیان است که مشروعیّت حکومت قانونی و نیز انهدام نظم عادی جامعه را تهدید میکند.» وی ضمن برشمردن آراء فتنهانگیز بهعنوان محدودیت آزادی بیان در اسلام، سخن فتنهانگیز و آشوبانگیز را سخنی معرفی میکند، که مشروعیّت حکومت اسلامی را بهباد حمله میگیرد و حق مؤمنان را از عمل به ایمانشان سلب میکند. ایشان به نقل از "یحیی اسماعیل" فتنه آشوبگرانه را سخنان و افعالی میداند، که در میان مردم مخالفت و مناشقه را چنان بالا برد، که دیگر، مؤمنان را از کافران نتوان شناخت و افکار و اذهان مردم را چنان سردرگم کند، که تشخیص حق و باطل غیرممکن است.
"کمالی" همچنین تبلیغ عقاید کفرآمیز کافران در میان مسلمانان فاقد فهم و درک لازم را که به انگیزهی جلب آنها به کفر صورت گیرد، به نقل از "تفسیر المنار" از مصادیق فتنه معرفی میکند.[14]