24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : ادب، ادبيات، ادبية
ادبیات کلمهای عربی و صفت نسبی است. برخی ادبیات را جمع «ادبیه» دانستهاند که در اصل، فنون ادبیه بوده؛ اما، صفت را به جای موصوف جمع بستهاند. «ادب» در لغت به معانی مختلف به کار رفته است: دانش، هنر، چم و خم، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، آیین، تنبیه و راه و رسم. گذشتگان ادب را از حیث ماهیت و قلمرو به دو بخش تقسیم کردهاند:
1-ادب نفس یا اخلاقیات که از آن در علم خصال (علم اخلاق) بحث کردهاند؛ به معنای مجموعه سجایای فطری و اکتسابی، اخلاق نیکو و رفتارهای پسندیده؛ و دارنده این خصلتها را مؤدب گفتهاند.
2-ادب درس یا ادبیات که مشتمل بر فنون ادب است. تعداد این فنون از هشت تا هجده مورد متغیّر است؛ از جمله لغت، صرف و نحو، انساب، عروض، اخبار و امثال آن؛ و صاحب همه یا یکی از این دانشها را ادیب گفتهاند.
در آغاز، «ادب» در نزد اکثر اقوام تنها به شعر اطلاق میشده است. در یونان قدیم و در میان اعراب تا زمان بنی امیه، «ادب» عبارت بود از شعر و آنچه که به شناخت و معنی آن کمک میکرد و ادیب کسی بود که کارش روایت و نقل و حفظ شعر بوده است؛ اما، امروزه به دلیل توسعه و ترقی نثر و پدید آمدن انواع مختلف آن، ادبیات مفهوم وسیع و جامعتری یافته است؛ به طوری که نمیتوان تعریف جامع و منطقی برای آن کرد.
امروزه ادبیات به هر اثر شکوهمند و ممتازی اطلاق میشود که بر عاطفه و خیال و اسلوب و معنا مبتنی است چه شعر و چه نثر. ادبیات، سخنانی است که از حد سخن عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را شایسته ضبط و نقل دانستهاند و از خواندن و شنیدن آن احساس غم و شادی و ... کردهاند. با این تعریف دامنه ادبیات بسیار گسترده و شامل منظومههای حماسی، غنایی،نمایشی، تعلیمی، قصه، داستان، رمان و آثار وابسته به آنها و در کل شامل ادبیات نمایشی و ادبیات روایتی نیز میشود.
در تعریف دیگری از ادبیات آمده است: هر نوع از انواع انشاء، به نثر یا نظم که هدفش بیان داستان باشد نه صرف ابلاغ حقایق(خواه ابداعی باشد، خواه از طریق ابداع، جانی تازه به آن داده شده باشد) یا لذت خاطر بخشیدن به وسیله نوعی استفاده از تخیل آفریننده در کاربرد کلمات.
ذکر این نکته لازم است که همه آثار ادبی در یک درجه نیستند و طبیعتاً میزان تأثیر گذاری و التذاذ هنری از آنها و ماندگاری شان متفاوت است. ماندگارترین آثار ادبی آثاری هستند که فراتر از زمان و مکان و فراتر از همه نژادها، ادیان و همه مرزها، از آرزوها و دردهای انسانی سخن میگویند.
هر قدر در بیان مفهوم واقعی ادب بین اهل نظر اختلاف باشد در این نکته خلاف نیست که بین ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی و بهشت گمشده میلتون و کمدی الهی دانته و غزل حافظ و آثار شکسپیر و اشعار هوگو و تاگور و داستانهای داستایوفسکی شباهت و قرابتی تمام در کار است؛ امری که بین آنها چنان عام و مشترک است که تفاوت زبان و فکر و اختلاف زمان و مکان نتوانسته است این امر مشترک را از بین ببرد، و این همان حقیقت و جوهری است که از آن به ادب و ادبیات تعبیر میشود.
برای سهولت مطالعه، ادبیات را از نظرگاههای مختلف تقسیم بندی کردهاند. یکی از معروفترین این تقسیم بندیها، دسته بندی بر اساس محتواست که طبق آن ادبیات به چهار بخش حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی تقسیم میگردد. نکته مهم دیگر اینکه امروزه کلمه ادبیات به معنی گسترده دیگری نیز به کار میرود که با مفهوم اصطلاحی آن متفاوت است. در این معنای گسترده، ادبیات به عنوان مجموعه آثاری است که در مورد موضوعی واحد نوشته شده باشد: مثلاً میگویند ادبیات سیاست، ادبیات اقتصاد و ... .
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان