كلمات كليدي : شايستناشايست، روايت پهلوي، كتابهاي فقهي، نيرگستان، زند ونديداد
نویسنده : محمد رضا نظري
شایستناشایست(آنچه شایسته و آنچه ناشایسته است)، نام کتابی فقهی در دین زرتشتی به زبان پهلوی است و حاوی 137000 واژه میباشد.[1] این کتاب عنوان نداشته و ظاهراً زرتشتیان متقدم، به آن "روایت" میگفتهاند.
از آنجا که کتاب پیرامون شایستها و ناشایستها سخن میگوید زرتشتیان قرن گذشته آن را شایستناشایست نام نهادهاند.[2] همچنین برخی محققین اروپائی نام "روایت پهلوی" را برای آن انتخاب نمودهاند. نویسنده یا نویسندگانی را برای این کتاب ذکر نکردهاند. چنانکه گفته شده است موضوع این کتاب از زند سرچشمه گرفته است و برگرفته از نسکهای حقوقی اوستا میباشد.[3] برخی این کتاب را مبین آرای حوزه فقهی مدیوماهی (یکی از مکتبهای فقهی زرتشتی) دانستهاند.
تاریخ نگارش
تاریخ نگارش کتاب به درستی معلوم نیست و از آنجا که در این کتاب (فصل6 بند7) از پیروان دیگر ادیان نظیر مانویان، یهودیان و ترسایان نام برده با این حال از دین اسلام و فاتحان عرب ذکری به میان نیامده است. در این نوشته بر خلاف کتابهای نوشته شده در قرن سوم و چهارم هجری همانند کتاب روایات امیداشوهیشتان، لحن کتاب در برخی موارد - مانند فصل هشتم -بیانگر آن است که نگارش کتاب در دوره اعتلای دین زرتشتی و حضور دین زرتشتی به عنوان دین دولتی بوده است. از سوی دیگر شیوائی و درستی زبان، خود دلیل دیگری بر قدمت بخشهای اصلی کتاب است. به همین خاطر محققان معتقدند که بیشتر بخشهای اصلی کتاب مربوط به دوران پیش از اسلام است و یا لااقل در اواخر دوره ساسانی تألیف گردیده است.[4]
عدهای هم گفتهاند که کتاب قبل از پادشاهی خسرو انوشیروان نگارش شده است. برخی گمان دارند که روحانیونی که در تدوین نهائی زندوندیداد و نیرگستان شرکت داشتهاند این کتاب را نگاشتهاند.[5]
محتوای این کتاب
مطالب این کتاب، نظیر کتابهای دیگری چون هیربدستان و نیرگستان، روایات پهلوی و "صدر در نثر" است اما باید گفت که نویسنده شایستناشایست از اطلاعات بیشتری نسبت به مسائل فقهی دین زرتشت برخوردار بوده است.[6]
گفته شد که شایست و ناشایست کتابی فقهی است و به لحاظ نکتههای فنی و وجود کلمات نادر مورد توجه برخی محققان قرار گرفته است. همچنین مطالب آن با کتابهای کهنتری چون نیرگستان و زندوندیداد مطابقت دارد.
فصول این کتاب و محتوای آنها
این کتاب ده فصل دارد و پیرامون مسائل گوناگون همچون آئینها و مراسم دینی است.
در فصل اول از مراتب هشتگانه گناهان و همچنین تاوان آنها سخن گفته شده است.
فصل دوم بزرگترین فصل از فصلهای کتاب است این فصل پیرامون مراسم آداب مردگان و چگونگی وظایف به دینان در برابر شخص متوفی است.
فصل سوم پیرامون زن دشتان (زنی که در عادت ماهانه است) میباشد.
فصل چهارم درباره کستیبستن و شرایط آن، چگونگی انجام مراسم با "کستی[7]" و غیر آن سخن به میان آمده است.
فصل پنجم درباره گناه حرفزدن در هنگام غذا خوردن و اعمال دیگر است.
فصل ششم بر ثواب اعمال و عقاب گناهان متمرکز است.
فصل هفتم درباره یشت (ستایش) خورشید روزی سهبار و ستایش آتش و مجازات کسی که آتش را خاموش کند آمده است.
فصل هشتم پیرامون گناهان و همچنین مرگ ارزان و تاوان گناهان است.
فصل نهم در واقع به مسائل مختلفی همچون مرگ روحانی در غربت، جدال با هیربدان، نیایش در آتشکدهها و جاهای دیگر، وظیفه مردمان نسبت به کسی که در کشتی میمیرد، غذا خوردن در تاریکی، خواندن اوستا و نیایش ایزدان و فروهرها است.
فصل دهم مطالب بسیاری را در بر دارد. که شامل گناه عزوبت (ازدواج نکردن) خواندن دعاها و کارهای عامیانه و مسائل دیگر است. نویسنده در فصلهای نهم و دهم از برخی نسکهای گمشده اوستا، همچون پاچم نسک، نهاتوم نسک، دواسروجید نسک استفاده نموده است. در این دو فصل میتوان برخی اساطیر کهن را نیز یافت.
متمم: به دنبال شایستناشایست متنی آمده است که آن را متمم شایست و ناشایست نامیدهاند و فصلهای یازده تا بیست و سه را شامل میشود. برخی این متمم را به دو بخش یازده تا چهارده و پانزده تا بیست و سه تقسیم نمودهاند.[8] این فصول بعداً به فصلهای اصلی کتاب افزوده شدهاند.
فصل یازدهم به مراتب گناهان و جریمه مالی آنها و این که کدام قسمت از گوشت قربانی به چه ایزدی تعلق دارد میپردازد. این کار ظاهراً به مراسم باستانی یشت گوسفندی تعلق داشته که برخی حیوانات را نظیر گاو و گوسفند را در هنگام یسنا خوانی قربانی می نموده اند این مراسم بعدها جای خود را به یشت "بازوهر" و یا یشت "باگوشت" داده است که طی این مراسم حیوان قبل از یسنا خوانی قربانی میشده است.[9]
فصل دوازدهم درباره نیایش و آئینهای دینی، آتش، تلاش برای افزایش فرزند و اسطورههای دیگری است که نویسنده به زرتشتیان نسبت داده است.
فصل سیزدهم چَم گاهان - دلیل و چرائی سرودهای گاهانی زرتشت- نام دارد و به اهمیت گاهان سرائی و چگونگی خواندن آن میپردازد.
فصل چهاردهم به برخی از آداب دینی اشاره دارد.
در فصل پانزدهم به گونهای آهنگین و زیبا نوشته شده است نویسنده به گفت و گوی میان زرتشت و اهورامزدا میپردازد. و درباره امشاسپندان و علامتهای آنها در جهان مادی است در این فصل زرتشت از اهورامزدا میپرسد که چگونه باید شما و امشاسپندان را پرستید با آن که شما مرئی نیستید؟
فصل شانزدهم درباره برخی گناهان کوچک است این فصل همانند فصل یازدهم است و به جرائم گناهان نیز نظر دارد جز این که در پایان این فصل به برخی ثوابها که بر انجام آئینها مرتبط است نیز اشاره دارد.
فصل هفدهم در ابتدا به برخی سؤالهای زرتشت از اهورامزدا میپردازد و سپس از قوانینی که پس از مرگ باید مراعات شود سخن به میان آمده است همچنین رستاخیز نیز قسمتی از این بخش را در بر دارد علاوه بر این از مسائل اخلاقی و غیره نیز در آن سخن گفته شده است.
در فصل هجدهم از ثواب و اجر بعضی اعمال چون بر پا داشتن گاهنبار، مَیَزد و خویدوده (ازدواج با محارم) سخن گفته شده است.
فصل نوزدهم به ثواب خواندن دعای اهونَوَر و تعداد انجام آن در هر کار و مناسبت است.
فصل بیستم اندرزهائی درباره مسائلی چون رفتن به آتشکده، انجام برخی کارها و ... را بیان میکند.
فصل بیست و یکم درباره اوقات و چگونگی اندازهگیری آنها است. این فصل با بخش پایانی فصل شانزدهم شباهت دارد.
فصل بیست و دوم درباره دعای ویژه هر کدام از ایزدان سی گانه است. از آنجا که این بخش زیبا همچنین در سرآغاز داستان بیژن و منیژه شاهنامه آمده است چنین به نظر می رسد که این درود و آفرین باستانی و مشهور، زبانزد همگان بوده است[10]
در فصل بیست و سوم، صفات هر یک از ایزدان سی گانه در آن آمده است.
نسخههای اصلی این کتاب
دو نسخه اصلی از این کتاب وجود دارد. یکی از این نسخهها 29k نام دارد؛نسخه کپنهاگ که در دانشگاه کپنهاک نگهداری میشود و در سال 1820 راسک آن را از هند به اروپا برد.
دیگری 51M است که به "نسخه مونیخ" معروف است و در کتابخانه دولتی مونیخ نگهداری میگردد و در سال 1866 به وسیله هوگ از هند به اروپا برده شد به نظر میرسد که نسخههای دیگر از روی این دو نسخه نوشته شده باشد.[11]
به لحاظ دقت و سلامت، دستنویس مونیخ بر نسخه کپنهاگ برتری دارد.
ترجمهها
برخی محققان نیز این کتاب را ترجمه نمودهاند مترجم نام آشنای کتابهای ایران باستان، ادوارد وست درسال 1901 این کتاب را در مجموعه کتابهای مقدس چاپ نموده است. مانکجی داور متن پهلوی آن را در سال 1912 در بمبئی چاپ نمود. جهانگیر تاوادیا در سال 1930 ده فصل نخستین این کتاب را با آوانویسی، ترجمه، یادداشت و واژهنامه به انگلیسی در هامبورگ منتشر کرد.
در سال 1969 فیروز کوتوال کار وی را ادامه داد و فصلهای یازده تا بیست و سه را چاپ کرد. خانم کتایون مزداپور تمام کتاب را به همراه با آوانویسی و ترجمه در سال 1369 منتشر نموده است. همچنین آقای محمود طاوسی، واژهنامهائی از شایستناشایست را به طبع رسانیده است.