كلمات كليدي : تاريخ، امويان، عبدالرحمن بن الحكم، عبدالرحمن الاوسط، اندلس، اشبيليه، نورمان¬ها
ویسنده : فاطمه كرمعلي
ن
عبدالرحمن بن الحکم بن هشام بن عبدالرحمن الداخل
کنیهاش ابوالمطرف بود و در ماه شعبان[1] سال 176(ه.ق) در طلیطله به دنیا آمد. در آن زمان پدرش حکم از سوی پدر خود هشام والی طلیطله بود.[2]
عبدالرحمن تنومند و خوش قیافه بود،[3] سیه چهره و بلند بالا بود و چشمانی درشت و سیاه داشت و محاسنی بلند که با حنا آن را خضاب میکرد.[4]
نقش انگشترش این بود: «عبدالرحمن بقضاء الله راض».[5]
به عبدالرحمن اوسط شهرت داشت، اولین عبدالرحمن (از امرای اندلس)، جد او عبدالرحمن الداخل بود و سومین آنها عبدالرحمن الناصر[6] (عبدالرحمن بن عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن بن الحکم) از نوادگان عبدالرحمن اوسط بود.
عبدالرحمن دارای 45 پسر و 42 دختر بود.[7]
وی در شب پنج شنبه سوم ماه ربیع الاخر سال 238(ه.ق) درگذشت در حالی که 31 سال از حکومتش میگذشت.[8]
پس از وی پسرش محمد بن عبدالرحمن که اندکی بیش از سی سال داشت به امارت نشست.[9]
والدین
پدرش حکم بن هشام در سن 23 سالگی به عنوان سومین حاکم اموی بر تخت حکومت اندلس جلوس کرد، حکم بن هشام نخستین کسی بود که شکوه پادشاهی را در اندلس آشکار کرد و روش نیاکان خود را زنده ساخت و بردگان بسیار گرد آورد و برای خود خواص و رازداران ترتیب داد، به لهو و لعب و شکار حریص بود و مجالس ندیمان و شاعران را بر مجالس علما و فقها ترجیح میداد.[10] مادرش کنیز ام ولد بود به نام حلاوة.[11]
جانشینی پدر
حکم در اواخر عمر خود پس از بیماری که به درازا کشید، پسر بزرگش عبدالرحمن را به تدبیر کارها برگزید و او را ولی عهد خود گردانید و برایش بیعت گرفت و برادر خود مغیره را نیز ولیعهد عبدالرحمن قرار داد؛ ولی مغیره چندی بعد از حق خود چشم پوشید.
حکم نخستین امیر از امرای اندلس است که در زمان حیات خودش برای پسرش بیعت گرفت و این به آن جهت بود که میپنداشت پس از مرگش بر سر جانشینی او اختلاف میافتد.[12]
یک روز پس از مرگ پدرش؛ یعنی روز پنج شنبه بیست و هفتم ذی الحجه سال 206(ه.ق) با او بیعت شد.[13]
اخلاق و رفتار
عبدالرحمن بردبار و بخشنده بود و از ادب و فقه و حفظ قرآن و بیان حدیث بهرهمند بود.[14] عبدالرحمن شاعر[15] و ادیب و دارای همتی بلند بود، و از علوم دین و فلسفه آگاهی داشت.[16]
عبدالرحمن به روشی نیکو عمل میکرد و خود را ملزم به بزرگداشت دانشمندان و اهل ادب و شعر نموده بود و در برآوردن نیازهایشان میکوشید.[17]
با دشمنان به شدت برخورد میکرد و با مسلمانان با چهرهای گشاده روبرو میشد و در مدت حکومتش عبوس دیده نشد.[18]
آبادانی و کشور داری
ایام حکومت عبدالرحمن، ایام آسایش بود، اموال بسیاری در اختیارش بود، قصرها و باغهای زیبا بنا نهاد و آب را از کوهها به آن جا جاری ساخت و حوضهایی برای دسترسی مردم به آب ایجاد کرد.[19]
مساجد زیادی، از جمله مسجد جامع اشبیلیه بنا نهاد،[20] و پلهایی را برپا نمود.[21]
به مسجد جامع قرطبه دو رواق افزود که قبل از تمام کردن آن در گذشت و پس از او پسرش محمد آن را به اتمام رساند.[22]
حمله ناگهانی نورمانها، عبدالرحمن را وا داشت به امر ناوهای جنگی و استحکامات دریایی بپردازد، وی در اطراف اشبیلیه دیوار مستحکمی کشید،[23] و کارخانهای بزرگ برای ساختن کشتی ایجاد کرد و به ساختن کشتیهای بزرگ پرداخت و از سواحل اندلس جنگجویانی در آن جا گرد آورد.[24]
از دیگر اقدامات عبدالرحمن این بود که برای سکه زدن نظام مستقل و جدیدی قرار داد و اوزان تازهای متداول کرد.[25]
در عهد عبدالرحمن مراسم و آداب سلطنت به عرصهی ظهور رسید، مشاغل عامه نیز مورد توجه قرار گرفت، رسوم خلافت از حیث تجمل و زینت و خدمه زنده شد،[26] عبدالرحمن مردان لایق و با کفایت را به وزارت میگماشت و وزراء از روی برنامه منظمی برای بحث و مذاکره در امور مملکت به دربار داخل میشدند،[27] و در جایی خاص موسوم به «بیت الوزارة» مینشستند.[28]
حمله نورمانها
در زمان عبدالرحمن بن الحکم نخستین بار حادثهای تازه رخ داد و آن خطر جنگلهای دریایی نورمانها بود، میهن اصلی نورمانها اسکاندیناوی و گاه دانمارک و سواحل شمالی آلمان بود.[29]
اینان در دریانوردی با سابقه بودند و از سالهای دور در دریاها جولان میدادند، اندلس سرزمین ثروتمند و پرنعمتی بود، این امر طمع این جنگاوران ماجراجو را برانگیخت، در روایات اسلامی گاهی این جنگجویان ناشناخته را محبوس میخوانند از آن جهت که هنگامی که عربهای اندلس آنها را شناختند هنوز بت پرست بودند و به آیین مسیح در نیامده بودند، ظهور نورمانها در آبهای اسپانیا نخستین بار در سال 230(ه.ق) اتفاق افتاد، در این سال ناوگانشان سواحل جلیقیه را مورد تاخت و تاز قرار داد، پادشاه جلیقیه لشگری به دفعشان فرستاد و کشتی هایشان را آتش زد، نورمانها به آبهای جنوبی و غربی اسپانیا سرازیر شدند و در طلب مال و اسیر آن دریاها را طی کردند و در جنگهای اولیه خود سواحل کشور اسلامی اندلس را گشودند، سپس یک گروه ناوهای جنگی نورمان که تعدادشان به هشتاد میرسید در آبهای اشبونه پهلو گرفتند، عامل اشبونه به عبدالرحمن بن الحکم نوشت و او را از خبر آگاه کرد عبدالرحمن به مرزداران فرمان داد که برای رویارویی با خطر جدید مهیا باشند نورمانها سیزده روز در سواحل اشبونه ماندند و میان آنها و مسلمانان چند جنگ در گرفت آنگاه ناوهای خود را به سمت جنوب به حرکت در آوردند و به قادس و سپس شذونه حمله کردند آن گاه از نهر کبیر گذشته تا اشبیلیه رفتند این حمله چنان ناگهانی بود که مردم شهر نتوانستند هیچ وسیلهای برای دفاع از خود آماده نمایند، نورمانها به شهر آمدند و خون بسیاری از مردم را ریختند و در هر جا تاراج کردند و اسیر گرفتند، سپس در خارج شهر در روستای طلیاطه اردوگاه برپا کردند، در این میان عبدالرحمن با شتاب فراوان سواران جنگجوی خود را به اشبیلیه فرستاد در 25 صفر سال 230 میان مسلمانان و نورمانها نبرد سختی در گرفت بالاخره نورمانها پس از قتالی فجیع شکست خوردند و حدود هزار تن کشته و چهارصد تن اسیر شدند، نبرد نورمانها از آن زمان که به اشبیلیه وارد شدند تا آن روز که به کلی گریختند و رفتند چهل و دو روز طول کشید، مسلمانان در آن روزها رنج فراوان دیدند و سراسر اندلس به لرزه در آمد.[30]