كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، حفصه، عمر بن خطاب، خنيس بن خدافه
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
حفصه چهارمین همسر رسولخدا(ص) و یکی از پنج همسر قریشی آن حضرت محسوب میشود. او که به همراه همسرش از اولین مسلمانان و مهاجران به حبشه بودند پس از مرگ شوهر در مدینه به افتخار همسری رسول خدا(ص) نائل شد. حفصه چه در دوران حیات پیامبر گرامی اسلام(ص) و چه پس از وفات آن حضرت،کارنامه درخشانی را از خود به جا نگذاشته است.
نسب ایشان
حفصه دختر عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی است[1] و مادرش زینب بنت مظعون، خواهر عثمان بن مظعون بود.[2]
هجرت به حبشه
حفصه پنج سال پیش از بعثت رسول خدا(ص) و به هنگامی که قریش خانه کعبه را بازسازی میکردند در مکه متولد شد.[3] او از جمله اولین مسلمانان به شمار میآید؛ حفصه به همراه شوهرش خُنَیس بن خدافه بن قیس بن عدی سهمی به حبشه هجرت کرد.[4] اما بعد از مدتی به مکه برگشتند و به مدینه هجرت کردند.[5] گویا خنیس پیش از جنگ بدر، بیمار شد و توفیق حضور در جنگ بدر را نیافت و در بدو بازگشت رسول خدا(ص) به مدینه در اثر این بیماری وفات کرد.[6]
ازدواج با پیامبر(ص)
بعد از پایان یافتن عدهاش، عمر بن خطاب برای ازدواج، او را به ابوبکر پیشنهاد کرد، ابوبکر سکوت کرد و پاسخی به او نداد. این کار ابوبکر، عمر را به شدت عصبانی کرد؛ پس از چند روز عمر، حفصه را به عثمان بن عفان پیشنهاد کرد، عثمان که به تازگی همسرش رقیه دختر پیامبر(ص) را از دست داده بود، گفت: «در این مورد فکر میکنم»؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد ازدواج ندارم به پیشنهاد عمر جواب رد داد[7] تا اینکه عمر او را به پیامبراکرم(ص) پیشنهاد کرد، رسولخدا(ص) پذیرفت[8] و بدین ترتیب حفصه بعنوان چهارمین همسر رسولخدا(ص) بعد از عایشه پا به خانه رسولخدا(ص) نهاد؛ حضرت او را در سال سوم هجرت به عقد خویش در آورد[9] و کابین او را چهارصد درهم قرار داد.[10]
اوصاف اخلاقی
روایات متعددی از سوی شیعه و سنی در مورد منش و رفتار حفصه با پیامبر(ص) روایت شده که در مجموع چهره مثبتی را از او ارائه نمیدهد و بیشتر نمایانگر بیتوجهی او به شأن والا و مقام ارجمند پیامبر(ص) وبیاحترامی و حرمتشکنی او نسبت به ساحت مقدس نبوی(ص) است. در جریان نفقه خواستن زنان پیامبر(ص) از سوی ایشان، سخنانی بیان شد که آزردگی خاطر رسولخدا(ص) را موجب شد حفصه به رسولخدا(ص) گفت: «اگر ما را طلاق میدادی در قوم خود همکفوی برای خود میجستیم.»[11] سخنان حفصه پیامبرخدا(ص) را بسیار ناراحت کرد، بطوری که ایشان مدتی از زنانش کناره گرفت و وحی قطع شد. پس از مدتی آیه 28 سوره احزاب نازل شد که:
« یا ایّها النبیّ قل لأزواجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا فتعالین امتعکنّ و اسرحکنّّ سراجاً جمیلاً » : ای پیامبر به همسرانت بگو اگر زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند سازم و شما را به طرز نیکویی رها سازم.
ناگفته پیداست که این آیه تهدیدی است به آن دسته از زنان پیامبر(ص) از جمله عایشه و حفصه که با سخنان و کارهای خود رسولخدا(ص) را میآزردند تا از مشاجره و آزار پیامبر(ص) دست بردارند وگرنه از افتخار همسری پیامبر(ص) برای همیشه محروم خواهند شد. پس از نزول این آیه رسولخدا(ص) همسران خود را فرا خواندند و آنان را بین ماندن یا جدا شدن مخیر ساختند آنان پیامبر(ص) را برگزیدند.[12] البته نقلهایی در مورد طلاق حفصه وجود دارد اهل سنت بر این باورند که رسولخدا(ص) حفصه را طلاق دادند جبرئیل نازل شد و او را امر به مراجعت کرد از اینرو حضرت رجوع کرده حفصه را باز گرداند.[13]
نقل است که وقتی مرد انصاری خبر طلاق حفصه را به عمر بن خطاب داد عمر گفت: «وای بر حفصه من همواره حفصه را از اینکه مانند عایشه پاسخ پیامبر(ص) را بدهد و بر ایشان اعتراض کند، منع میکردم...».[14] این نقل تاریخی که از منابع اهل سنت استخراج شده است خود گویای این مطلب است که حفصه از زبانی تند و بیپروایی در شکستن حریم نبوی(ص) برخوردار بوده است. در روایتی دیگر آمده است که بین رسولخدا(ص) و حفصه سخنی پیش آمد. رسولخدا(ص) فرمود: «آیا کسی را بین خود حکم قرار دهیم؟» حفصه گفت: «بله» پس پیامبر(ص) نزد پدرش عمر بن خطاب فرستاد، زمانی که عمر آمد، حضرت به حفصه فرمود: «سخن بگو» حفصه گفت: «ای رسولخدا(ص) تو سخن بگو و چیزی جز حق نگو» عمر سیلیای بر او زد پیامبر(ص) فرمود: «از او دست بدار» پس عمر رو به حفصه گفت: «ای دشمن خدا پیامبر جز حق نمیگوید؛ قسم به خدایی که او را مبعوث کرده اگر مجلس او نبود دست بر نمیداشتم تا بمیری.»[15]
جالب اینکه عدهای از علمای اهل سنت جهت حفظ وجهه او سعی کردند دیگر زنان پیامبر(ص) را نیز به نوعی به داشتن چنین صفتی توصیف کنند.[16] ابن سعد از طرق مختلف از عایشه نقل میکند که بعد از دیدار عمر با آن مرد انصاری عمر پیش حفصه رفت و گفت: «شاید تو هم همانند عایشه که پاسخ پیامبر را میدهد رفتار میکنی».... سپس عمر نزد امسلمه رفته و گفت: «آیا شما هم با پیامبر(ص) مجادله میکنید و پاسخ او را میدهید» امسلمه گفت: «جای بسی شگفتی است تو را چه به این کارها که در روابط پیامبر و همسرانش مداخله میکنی آری ما هم با آن حضرت بگو مگو میکنیم و...»[17]
نقل است که گاه با پیامبر(ص) قهر میکرد و گاه تا یک روز از حضرت کناره میگرفت این کارها اعتراض پدرش عمر را نیز در پیداشت بطوری که مکرر او را به ترک فزونخواهی و رد نکردن خواستهها و گفتههای رسولخدا(ص) توصیه میکرد.[18]
شاید همین امور باعث امتناع ابوبکر و عثمان از ازدواج با حفصه قبل از ازدواجش با پیامبر(ص) شده باشد. اینکه عثمان بیان داشته قصد ازدواج ندارم؛ اما همزمان با ازدواج رسولخدا(ص) با حفصه، با امکلثوم دختر پیامبر(ص) ازدواج میکند، میتواند بهترین دلیل بر این گفته باشد.[19]
حفصه فاش کننده سرّ پیامبر(ص)
افشای سر رسولخدا(ص) و وقایع پیرامون آن نیز از مهمترین و مشهورترین وقایع دوران زندگی اوست. موضوع از این قرار بود که روزی که نوبت مخصوص حفصه بود او به جهت امری از حضرت اجازه خروج از منزل گرفت، پس از رفتن او پیامبر(ص) ماریه قبطیه را به سوی خود خواند ماریه به خانه حفصه نزد رسولخدا(ص) رفت، حفصه برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در منتظر ماند، پس از مدتی که در باز شد، او ماریه را همراه رسولخدا(ص) دید، او از این امر به شدت برآشفت و سخنان درشتی را به زبان راند رسولخدا(ص) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از حفصه خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فورا به عایشه خبرداد.[20] در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد و ضمن باز داشتن حضرت از این تحریم عایشه و حفصه را مورد ملامت و سرزنش قرار داده[21] میفرماید:
«ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبرئیل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر » : اگر شما(همسران پیامبر) از کار خود توبه کنید (به نفع شماست زیرا) دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهید (کاری از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست هم چنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند.
این آیه به خوبی بیانگر این مطلب است که رسولخدا(ص) چقدر از این واقعه متأثر و آزرده خاطر شدند.
حفصه پس از وفات پیامبر(ص)
پس از وفات پیامبر(ص) او تمام اموالش را در خدمت حکومت خلفای ثلاث یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و حمایت از آنان قرار داد.[22] او رابطه خوبی با علی(ع) نداشت؛ به طوری که وقتی عایشه در جریان جنگ جمل از مدینه وارد بصره شد نامهای برای حفصه نوشت به این مضمون:
«فإنا نزلنا البصره و نزل علی(ع) بذی قار و الله دق عنقه کدق البیضة علی الصفا انه بذیقار بمنزلة الاشقر ان تقدم نحر وان تأخّر عقر. اما بعد به درستی که ما در بصره فرود آمدیم و علی(ع) به ذیقار آمده است خدا گردن او را همانند تخممرغ شکستهای است که از بالای کوه صفا افتاده باشد او در ذیقار به منزله شتر اشقری است[23] که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد شد.» پس چون این نامه به دست حفصه رسید تعدادی از کودکان و نوجوانان بنیتیم و بنیعدی را جمع کرد و به کنیزان خود دف داد و امر به نواختن کرد آنها میخواندند و میگفتند: «ما الخبر ما الخبر علی(ع) کالاشقر ان تقدّم نَحَر و ان تأخّر عَقَر.» خبر به امسلمه رسید لباس پوشید و او را مورد شماتت قرار داد و آیه 4 سوره تحریم را بار دیگر به او متذکّر شد.[24]
همچنین در منابع تاریخی آمده است که او در وقایع و حوادث پیرامون جنگ صفین که منجر به انتخاب حکمین از سوی دو طرف در منطقه «أذرح» شد برادرش عبدالله بن عمر را برای مطالبه خلافت تحریض میکرد.[25]
شخصیت روایی
او روایاتی را از رسولخدا(ص) نقل کرد و برادرش عبدالله بن عمر، حمزة بن عبدالله و همسرش صفیه بنت ابیعبید و عدهای از صحابه مانند حارثه بن وهب، مطلب بن ابیوداعه، عبدالرحمن بن حارث و دیگران از او روایت نقل کردهاند.[26] در کتب صحاح مسلم و بخاری سه حدیث متقن از او نقل شده است.
وفات
در زمان مرگ او اختلاف است، بعضی از مورخان زمان وفات او را در زمان خلافت عثمان دانستند[27] و عدهای دیگر مرگ او را همزمان با صلح امام حسن(ع) و معاویه در سال41 هجری بیان کردهاند.[28]
اما بیشتر علما و مورخین بر این عقیدهاند که ایشان در سال 45 هجری در زمان حکومت معاویه در سن 60 سالگی در مدینه از دنیا رفت.[29] مروان حکم والی مدینه در حالی که میان ابو هریره و ابو سعید خدری در جلوی جنازه حفصه حرکت میکرد در تشییع جنازه او شرکت کرد. جنازه حفصه را مروان از خانه آل حرم تا خانه مغیره حمل میکرد و از خانه مغیره تا قبرش ابو هریره آن را حمل کرد. سپس مروان بر او نماز خواند و او را در بقیع به خاک سپردند.[30]