دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بازماندگان خاندان طاهری در بغداد؛ عبیدالله بن عبدالله بن طاهر

No image
بازماندگان خاندان طاهری در بغداد؛ عبیدالله بن عبدالله بن طاهر

كلمات كليدي : تاريخ، طاهريان، بغداد، عبيدالله بن عبدالله بن طاهر، معتز، سليمان بن عبدالله، معتضد، ادب و هنر

نویسنده : سيد احمد موسوي

عبیدالله فرزند عبدالله بن طاهر در سال 220(ه.ق) متولد شد و از تربیتی نیکو در خاندان طاهری بهره‌مند شد.[1] عبیدالله در زمان امارت برادرش محمد بن عبدالله در بغداد، از مشاوران و نزدیکان او بود و همواره او را در تمامی امور و اتفاقات همراهی می‌نمود. این ارتباط به اندازه‌ای بود که محمد بن عبدالله با وجود لیاقت و شایستگی فرزندش طاهر، عبیدالله را برای جانشینی خویش مطرح و معین نمود.[2] و معتز خلیفه عباسی نیز که در آن ایام تحت فشار قرار داشت به ناچار با آن موافقت نمود.[3] اما در واقع چندان تمایلی برای ادامه حکومت عبیدالله بر بغداد از خود نشان نمی‌داد یکی از نشانه‌های این عدم رضایت را می‌توان در دعوت معتز از سلیمان بن عبدالله بن طاهر برای در دست گرفتن حکومت بغداد مشاهده نمود. البته گزارشی که یعقوبی ارائه می‌دهد نشان از قصد معتز در بهره‌برداری از سلیمان برای خلاصی از دست بغا و وصیف دو سردار نیرومند ترک دارد که ظاهرا با تدبیر آن دو با شکست مواجه می‌شود. یعقوبی می‌نویسد: «سلیمان با جماعتى بسیار از سپاه خراسان به بغداد رفت و سپس به سامره داخل شد و مردم شک نداشتند که بزودى غلبه خواهد یافت، پس (معتز) [ویرا] خلعت پوشانید و وصیف و بغا تدبیرى کردند که وى را (از سامره) دور سازند پس مامور شد که بسوى بغداد باز گردد و روز سه‌شنبه چهارده شب مانده از ماه ربیع الآخر سال 254 وارد بغداد شد.»[4]

مواجهه عبیدالله با برادرش سلیمان

بنابراین سلیمان با دریافت فرمان حکومت بغداد وارد این شهر شد. از سوئی دیگر عبیدالله بن عبدالله که این منصب را حق خود می‌دانست با برداشتن اموال بیت‌المال و تمام اموال متعلق به خانواده طاهری از شهر خارج شده و در بیرون شهر اردو زد. همین امر کار را بر سلیمان و نمایندگانش بسیار سخت نمود و آن‌ها را با بحران مالی مواجه نمود. سلیمان که سابقه خشونت زیاد را در طبرستان از خود بر جای نهاده بود این بار نیز مرتکب این اشتباه و این بار در شهر کلیدی آل طاهر گردید.[5] به طوری که در اندک زمانی مردم بنای نارضایتی از وی را گذاشتند و بعد از چندی نمایندگان سلیمان را از بغداد بیرون راندند.[6] ابن خلدون گزارش این واقعه را چنین آورده است:

«سلیمان، و سردارش محمد بن اوس البلخى، با سپاه خراسان بیامد و بر بغداد مستولى شد و رفتارى ناپسند پیش گرفت. چنان که مردم در رنج افتادند و سینه‌ها از کینه او انباشته گردید. آن‌گاه از آن چه در بیت‌المال باقى مانده بود ارزاق خراسانیان را بداد و آنان را بر سپاه بغداد و شاکریان ترجیح نهاد. این امور سبب شد که سپاه بغداد دست به شورش زند، زندان‌ها را بگشودند و زندانیان را آزاد کردند، و با سپاهى که همراه ابن اوس آمده بود نبرد کردند. ابن اوس به جزیره گریخت. سپاه و مردم تا جزیره رفتند، و او را از باب شماسیه بیرون راندند. در تاراج خانه او، دو هزار هزار درهم ربودند و از دیگر متاع‌ها آن چه در حساب نگنجد. همچنین خانه‌هاى سپاهیان او را نیز غارت کردند.»[7]

یعقوبی آمدن سلیمان بن عبدالله را به بغداد و جایگزین شدن وی به جای برادرش عبیدالله بن عبدالله بن طاهر را بنا بر دستور محمد بن طاهر بن عبدالله و به خاطر ضعف وی در اداره امور دانسته است،[8] اما این نقل با روایت تاریخ نگاران که نشان از اعتماد طاهر بن محمد بن عبدالله به عبیدالله دارد در تضاد است چنان که حتی در زمان حضور خود محمد بن طاهر، هم چنان عبیدالله در مناصب خود باقی ماند.

بازگشت عبیدالله بن عبدالله به امارت بغداد

پس از آن و در زمان خلافت معتمد مجددا امارت بغداد به عبیدالله بن عبدالله بن طاهر عودت داده شد.[9] حتی پس از آن که محمد بن طاهر بن عبدالله حاکم خراسان و بزرگ خاندان طاهری در پی رهایی از اسارت یعقوب لیث وارد بغداد شد نیز هم‌چنان عبیدالله بر منصب خود باقی ماند. عبیدالله در زمان ورود او به بغداد مقام شرطگی بغداد و نیز سامرا را داشت و خلیفه وی را به آزادی برادر زاده‌اش تهنیت گفت،[10] و فراتر از آن حتی در زمانی که عمرو لیث که پس از مرگ برادرش یعقوب لیث جانشین وی شده بود، بنا به فرمان خلیفه و بعد از تزلزل خاندان طاهری و فروپاشی حکومت طاهریان خراسان تمامی مناصب آنان را دریافت نمود، به نمایندگی از خود عبیدالله را حکومت بغداد داد.[11]

روابط عبیدالله بن عبدالله به تدریج با خلیفه رو به بهبودی نهاد و حتی به اندازه‌ای به خلیفه نزدیک شده بود که هنگام مریضی عبیدالله، خلیفه معتضد مرتب جویای احوالش می‌شد و برایش هدایای می‌فرستاد. و حتی معتضد وصیت کرده بود که او را در خانه محمد بن عبدالله بن طاهر در سمت غربى بغداد در خانه معروف به دار الرخام خاک کنند.[12]

مقام ادبی و فرهنگی عبیدالله بن عبدالله بن طاهر

خاندان طاهری که بیشتر آن‌ها اهل ادب و شعر و هنر بوده‌اند؛ اما به نسبت به همه آن‌ها موقعیت ادبی عبیدالله بسیار برتر می‌باشد. برخی از منابع او را چنین توصیف نموده‌اند: «در ادب و فنون آن روز و در روایت و سرودن اشعار، مقامی ممتاز داشت. در لغت و ایام عرب و در علوم پیشینیان فلاسفه از موسیقی و هندسه و غیر آن ماهر بود، پایگاهش در این دانش‌ها از حد و وصف برتر می نمود».[13] او را دارای دیوان شعر معرفی کرده‌اند و حتی برخی از مورخین دیوان وی را دارای صد ورق دانسته‌اند.[14]

وی علاوه بر داشتن ذوق هنر برخی شاعران را که شعرشان زیاد مورد توجه قرار نمی‌گرفت مدح می‌کرد برای نمونه حسین بن قاسم در فنّ خود برازنده نبود، و روشى مردم پسند نداشت. از این‌رو مدّتى طول نکشید که درمانده شده و اختلال و پریشانى بر کارهایش روى آورد. عبیدالله بن عبدالله بن طاهر وى را ستایش کرده گوید:

أن اکن مهدیا لک الشّعر انّى لابن بیت تهدى له الاشعار

غیر انّى اراک من اهل بیت ما على المرء ان یسودوه عار

«من که براى تو شعر به ارمغان مى‌فرستم خود از خاندانى هستم که در مدح ایشان شعر مى‌گفتند. لیکن مى‌بینم تو از خاندانى هستى که شخص ننگ ندارد آنان بر وى مهترى کنند».[15]

وی هم چنین در صناعت غنا نیز مسلط بود و بر آن فن احاطه داشته است به گونه ای که بهترین آهنگ‌ها را می‌ساخت؛ اما برای احتراز از معروف شدن به رامشگری، این آهنگ‌ها را به جاریه خود به نام «شاجی» منسوب می‌کرد. مهارت وی در غنا این چنین توصیف شده است: «صنعت او در غنا مرغوب و استوار و شگفت انگیز بود. در آهنگ‌هایی که می‌ساخت، همه نغمه‌ها را در یک آواز جمع می‌کرد، کاری که مغنیان پیشین، از عهده آن برنیامده بودند».[16]

شعری از عبیدالله بن عبدالله بن طاهر در مدح طاهریان

یوسف بن ابى الساج که به سوى «صیمره» براى یارى فتح قلانسى که غلام موفق بود فرستاده شد (با عده) او و یارانش از میدان جهاد گریختند و به برادرش محمد (ابن ابى الساج) که در مراغه بود ملحق گردید. در بین راه امالی را دید که براى معتضد (خلیفه) حمل می شد آن‌ را ربود. عبیدالله بن عبدالله بن طاهر در این باره گفت:

امام الهدى إقصاؤکم آل طاهر بلا سبب یجنون و الدهر یذهب‌

و قد خلطوا شکرا بصبر و رابطوا و غیرهم یعطى و یجبى و یهرب‌

یعنى: اى پیشواى هدایت (رهنمائى) دور کردن آل طاهر از طرف شما آن هم بدون سبب که مرتکب گناهى شده باشند و حال این که روزگار در گذر است.

آن‌ها (آل طاهر) سپاس را با بردبارى آمیخته (صبر کرده و شکر گفته) و پایدارى (در وفا) کرده و حال این که دیگران نواخته مى‌شوند و به آن‌ها عطا داده مى‌شود و خود مالیات را مى‌گیرند و مى‌گریزند.

عجایب سه گانه از نگاه عبیدالله بن عبدالله بن طاهر

عبیدالله بن عبدالله بن طاهر گفت: عجایب دنیا سه واقعه است (اول) سپاه عباس بن عمرو تماما اسیر می‌شود. خود عباس تنها اسیر مى‌شود و تنها نجات مى‌یابد و تمام افراد سپاه او کشته و نابود مى‌شوند. دوم سپاه عمرو بن لیث صفار که خود عمر تنها اسیر مى‌شود و تمام سپاه او سالم مى‌ماند. سوم من. خانه‌نشین می‌شوم و کار بدست فرزندم ابوالعباس سپرده مى‌شود و ریاست دو پل بغداد هم به او واگذار مى‌گردد![17]

وفات عبیدالله بن عبدالله بن طاهر

وی که نویسنده‌ای زبر دست و شاعری لطیف گوی بود و همچنین از برخی از بزرگان روایت نقل کرده است.[18] در سال 300(ه.ق) در بغداد درگذشت.[19]

مقاله

نویسنده سيد احمد موسوي
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام - دولتهای تابع حکومت اسلامی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS