كلمات كليدي : انگيزش، انگيزه، كشش، سائقه
نویسنده : فاطمه امين پور
انگیزش از واژه لاتینی "Motivus" به معنای جنبنده (Mobile) گرفته شده است.[1] در حوزه رفتار انسان عواملی وجود دارند که نهتنها ما را به فعالیت وادار میکنند، بلکه ما را به سوی هدف خاصی سوق میدهند. روانشناسان این عوامل را انگیزه مینامند.[2] انگیزه شامل حالت فشار درونی و هدفی است که رفتار متوجه آن است که به عقیده تئودور نیوکامب بهتر است انگیزه را از روی هدف آن و نه از روی حالت فشار درونی مشخص ساخت.[3]
انگیزش اغلب به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه چیزی موجب رفتار میشود؟ چرا رفتار به سمت هدفی خاص و نه اهداف دیگر هدایت میشود؟ به عبارت دیگر مسئله مهم در تحلیل انگیزشی رفتار فهمیدن محرک رفتار، دوام رفتار و پایان رفتار است.[4]
اغلب از انگیزه به سائقه نیز تعبیر میشود. برخلاف برخی انگیزهها که صورتی آگاهانه دارند، برخی از آنها نیز به غریزه نزدیکاند که به آنان سائقه (Drive) یا سائقه طبیعی (Impulse) میگویند.[5] به عبارت دیگر سائقه یکی از انواع و صورتهای انگیزشی است. از آنجا که انگیزه انسان را به سمت رفتار خاصی سوق داده و میکشاند از آن به میل یا کشش نیز تعبیر میشود.
مفهوم انگیزش به لحاظ تاریخی ریشه در فلسفه و نظریات سقراط، ارسطو و افلاطون دارد. عامل انگیزش اصلی در خاستگاه فلسفی آن، اراده بود. هرچند که اولین ساختار انگیزشی روانشناسی که وسیعاً پذیرفته شد، غریزه بود؛ به گونهای که توسط ویلیام جیمز (William James: 1890) و مک دوگال (William McDougall: 1908) مطرح شد. قابلیت علمی مفهوم غریزه علیرغم محبوبیت اولیه آن ناکافی بود و روانشناسی خود را در جستجوی مفهوم انگیزشی کارآمدتری یافت. نظریه سایق بهعنوان یک چاره پیدا شد که مهمترین اندیشه در این زمینه نظریه روانکاوی فروید بود.[6] موضوع اصلی نظریه فروید نقش احساس در فرایندهای زیستی، روانی و اجتماعی است. فروید (Sigmund Freud: 1939-1956) معتقد است که گرایش موجود زنده برای ارضای انگیزهها در عالم خارج است. مکانیزمهای دفاعی، جنبههای مختلف منش و ساختمان شخصیت بازتابی از تجربیات فرد است که درصدد ارضای انگیزههای خویش است.[7] با اینکه نظریه سائقه فرویدی و طرفداران هال (Clark Hull: 1943) از نظر علمی دارای ساختار شایستهتری بود، اما منتقدان آن را نیز مورد سؤال قرار دادند و زوال نظریه سائقه باعث شد تا استفاده از هر نوع نظریه انگیزش بزرگ زوال یابد. بهجای نظریههای بزرگ، نظریههای کوچک در سراسر ربع آخر قرن اخیر کاربرد یافت و زیربناهای انگیزشی رشتههایی مثل روانشناسی اجتماعی شناسایی شد.[8]
خطوط اصلی در مطالعه انگیزش
خطوط و موضوعات اصلی که در مطالعات انگیزشی و تحلیل جنبههای انگیزشی رفتار باید مدنظر قرار داد عبارتاند از:[9]
1. انگیزش، هم گرایشهای دوری و هم نزدیکی را شامل میشود؛ یعنی انگیزش تنها شامل برانگیخته شدن نیست و برانگیخته نشدن را نیز دربر میگیرد؛
2. انگیزش یک فرایند پویاست نه ثابت که شامل مراحل چرخهای است؛
3. انگیزش میتواند خودگردان باشد (توسط نیروهای دورنی مثل کنجکاوی برانگیخته شود) یا به صورت محیطی (توسط نیروهای بیرونی مثل پول) کنترل شود؛
4. نیرومندی انگیزهها در طول زمان تغییر یافته و بر جریان رفتار اثر میگذارد. انسانها در هر لحظه معین چندین انگیزه را تجربه میکنند که برخی از آنها نیرومندتر از بقیه هستند؛
5. انگیزهها حالت سلسلهمراتبی دارند بهطوری که برخی از آنها در خدمت مقاصد بنیادی بقاء هستند، حال آنکه انگیزههای دیگر در خدمت اهداف بالاتری قرار دارند؛
6. انگیزههای انسانی میتوانند آشکار و یا غیرآشکار، توجیهشده یا توجیهنشده و هشیار یا ناهشیار باشند.
طبقهبندی انگیزش
هر عمل انسان تابع انگیزهای است. اساساً هیچ عملی فارغ از انگیزه صورتپذیر نیست. برخی انگیزهها دورنی و برخی بیرونیاند. وقتی شخصی را وادار به انجام عملی میسازیم انگیزه عمل بیرونی است مثل قانون. اما وقتی در درون فرد انگیزه عمل را فراهم میآوریم و او خود بدان رو میکند بدون آنکه مسئول یا مأموری هر لحظه وی را بدان وادارد، انگیزه درونی است مثل اخلاق و دین.[10]
انگیزهها را در یک دستهبندی کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد که در دل این دستهبندی نیز انواعی متفاوت از انگیزه قابل تشخیص است:
1. انگیزش اولیه یا فیزیولوژیک؛ این انگیزهها شامل آن دسته از انگیزهها هستند که نیازهای زیستی موجود زنده را برطرف میکنند و جنبه ذاتی دارند. در ضمن این انگیزهها مشترک بین انسان و حیوان بوده و هدف آنها این است که موجودیت ارگانیسم به خطر نیافتد.[11] انگیزههای فیزیولوژیک خود شامل دو دسته هستند: [12]
الف) انگیزههایی که مطلقاً ثابت هستند، اساس فیزیولوژیکی مسلمی داشته و عمومیت دارند. عوامل اجتماعی در ظهور این انگیزهها مؤثرند، اما موجب به وجود آمدن آنها نیستند. این انگیزهها شامل گرسنگی، تشنگی، استراحت، خواب، احتیاجات بدنی و ... هستند.
ب) انگیزههای فیزیولوژیکی که اساس بدنی معینی دارند و در تمام جوامع پدید میآیند، اما از لحاظ افراد عام نیستند. عوامل اجتماعی نهتنها موجب ابراز آنها نیست بلکه در برخی اوضاع و احوال مانع ظهور آنها میشود مثل انگیزه جنسی، انگیزه مادر شدن و صیانت ذات.
2. انگیزههای ثانویه یا اجتماعی؛ این انگیزهها با فیزیولوژی بدن رابطه ندارند، بلکه به مرور آموخته میشوند.[13] انگیزههای اجتماعی خود به دو دسته قابل تقسیماند: [14]
الف) انگیزههایی که اساس فیزیولوژیکی غیرمستقیم دارند و به وفور تمام ظاهر میشوند؛ اما نه در گروهها عاماند و نه در افراد؛ مثل انگیزه ستیزهگری و تشخصطلبی.
ب) انگیزههایی که اساس فیزیولوژیکی بارزی ندارند، اما تا حدی به وفور ظاهر میشوند و ظهور آنها یا بر اثر عوامل اجتماعی مشترک میان جوامع انسانی یا به صورت وسیله ارضای علایق عملی صورت میگیرند. این انگیزهها اصولاً وسایل نیل به هدفی هستند، اما ممکن است خود به صورت هدف نیز درآید مثل انگیزه میل به تجمع، انگیزه تملک، فرمانبرداری و ... .
نظریه انگیزش[15]
هرچند که بخش عمدهای از نظریات انگیزشی در حوزه روانشناسی قرار دارد، اما رویکرد اصلی در این مقاله جامعهشناختی بوده و از این جهت است که در این مقاله صرفاً به نظریات انگیزش در روانشناسی اجتماعی توجه میشود. یک رویکرد کلی در روانشناسی اجتماعی رویکرد انگیزشی است که بر عوامل انگیزشی که رفتار انسان را هدایت میکنند تمرکز دارد. دیدگاه فرویدی یا روانکاوانه درباره ماهیت انسان این است که رفتار از درون و بهوسیله سائقهها، تکانشها یا نیازهای نیرومند درونی برانگیخته میشود. از اینرو نظریهپردازان روانکاو تلاش دارند تا نیروهای درونی را که انرژیدهنده به رفتار و هدایتکننده آن هستند بشناسند. در روانشناسی اجتماعی سه نظریه انگیزشی مشخص میشود:
1. ارضای نیاز؛ رویکرد انگیزشی بر ارضای نیازهای مهم انسان تأکید میورزد. این نظریه فرد را دارای نیازها و انگیزههای خاص میداند که رفتارهای او در جهت ارضای آن نیازهاست.
2. تصمیمگیری عقلایی؛ این دیدگاه برخلاف دیدگاه پیشین بر این فرض مبتنی است که مردم تصمیمگیرندههای منطقی و عقلایی هستند که با محاسبه سود و زیان احتمالی هر عمل، بهترین برخورد را با استفاده از عقل و منطق خود برمیگزینند؛ یعنی شقوقی را انتخاب میکنند که متضمن بیشترین سود و کمترین زیان باشد.
3. تبادل اجتماعی؛ وقتی دو نفر باهم در تعاملند مبادله پاداش یا تنبیه بین آنها انجام میگیرد که گاه عمدی و گاه نیز غیرعمدی است. نظریه تبادل اجتماعی تعامل میان فردی را بر مبنای سود و زیان آن برای هر شیوه احتمالی تعامل تحلیل میکند. این نظریه برای موفقیتهای داد و ستدی که در آنها دو طرف علیرغم علایق متفاوت خود باید به یک توافق مشترک برسند مفید میداند. این نظریه از سوی برخی محققان برای تحلیل روابط نزدیک بین دوستان و زوجها بسط داده شده است.
رویکردهای انگیزشی تأکید میکنند که مردم بر مبنای آنچه با انجام یک رفتار بهدست میآورند یا از دست میدهند دست به عمل میزنند. بعضی اوقات تحلیلی از سود و زیان حاصله در هر موقعیت انجام میگیرد تا بر تعارضی که فرد برای انتخاب از میان دو رفتار با آن روبرو میشود غلبه کند.
نظریه انگیزشی با مزایا و معایب نسبی پاسخهای احتمالی به موقعیت کنونی سر و کار دارد نه با عادتهای آموخته شده از گذشته. و بنابراین فرض بر این است که علت رفتارها در موقعیت بلاواسطه فرد قرار دارند. در ضمن این نظریه به حالتهای درونی متکی است تا حالتهای بیرونی. درک ما از موقعیت، احساسات مثبت و منفی ما درباره آن، انتظارات ما درباره پیامدهای اعمال مختلف، امیدها و ترسهای ما همگی در دیدگاه انگیزشی مورد تأکید قرار دارند.