دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جهانی شدن Globalization

No image
جهانی شدن Globalization

كلمات كليدي : جهاني شدن، رولاند رابرتسون، دهكدۀ جهاني، نظم جهاني

مفهوم جهانی‌شدن سابقۀ چندانی در علوم اجتماعی ندارد و برای توصیف وضعیت کنونی حاکم بر نظام بین‌الملل از سوی پژوهشگران مسائل سیاسی و امور بین‌الملل به کار می‌رود. جهانی شدن به معنای فرآیندی اجتماعی است که از مدّت‌ها قبل آغاز شده و رو به گسترش است و در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است از بین می‌رود و مردم به طور فزاینده‌ای از زوال این قید و بندها آگاه می‌شوند.

واژۀ جهانی شدن اشاره به حرکتی به سوی یک جامعۀ جهانی واحد دارد، به طوری که برقراری ارتباط میان افرادی که به فاصلۀ خیلی دور از هم زندگی می‌کنند به همان راحتی میان همسایه‌ها خواهد بود. جهانی‌شدن اگر چه بیشتر با رویکرد اقتصادی مطالعه می‌شود ولی دگرگونی‌های اقتصادی مسلّماً حوزه‌های فرهنگی و سیاسی جهان را نیز از بروز تحولات بی‌نصیب نمی‌گذارد.

در ادبیات غربی این مفهوم معمولاً به صورت ضمنی توجیه کنندۀ گسترش جبری فرهنگ غربی و جامعۀ سرمایه‌داری است و لذا از این منظر جهانی شدن پیامد مستقیم گسترش فرهنگ اروپایی از طریق مهاجرت، استعمار، ارتباط و تقلید فرهنگی در سراسر کرۀ زمین است.

جهانی شدن به مفهوم نوینش با مدرنیسم همراه بوده است. در قرن 19 "سن ‌سیمون" جامعه‌شناس اروپایی دریافته بود که صنعتی شدن عامل تشدید رفتارهای مشابه در کشورهای اروپایی بوده است و همین‌طور "ماکس وبر" جامعه‌شناس آلمانی گسترش عقلانیت ابزاری را روندی عام و جهانی تلّقی می‌کرد و "کارل مارکس" نیز رسیدن به جامعۀ‌ جهانی سوسیالیسم را مدّ نظر قرار داده بودند کمااین‌که مکتب تشیع حکومت مهدوی را جهانی و جاودانه می‌شمارد.

در قرن 20 تحولات عظیمی رخ داد که این مسأله را بیش از پیش مطرح کرد. پیشرفت صنایع الکترونیک، فواصل موجود در سیاره زمین را کاهش داد و امکان جابجایی سریع افراد و عقاید و منابع را در سراسر کرۀ خاکی فراهم کرد. همین‌طور مسائلی مثل تخریب لایۀ اوزون و گرم شدن زمین مطرح شد که حلّ آن‌ها از حوزۀ اقتدار هر یک از دولت‌ها به تنهایی خارج بود و از طرفی با رشد وابستگی متقابل بین‌الملل دولت‌ها بخش اعظمی از توانایی خود را در حلّ مسائل کشورهای خود براساس موازین داخلی و چارچوب‌های ملّی از دست می‌دادند. این‌ها همه منجر شد که "رولاند رابرتسون" در دهۀ‌ هشتاد مفهوم جهانی شدن را مطرح کند گرچه متفکران قبل او نیز در قالب‌های مختلفی اشاراتی به این مسئله داشته‌اند. او ابتدا به بررسی فرآیند شکل‌گیری نظام جهانی پرداخت که به چهار مؤلّفه رسید:

1-تقسیم قدرت در سطح بین‌المللی یا قارّه‌ای برای ایجاد امنیـت دسته‌ جمعی؛

2-ایجاد ارزش‌ها و هنجارهای جهانی؛

3-تعدیل نتایج بین‌المللی طبقه‌بندی کشور از طریق تخصیص مجدّد منابع اقتصادی؛

4-هماهنگ کردن مبادلات بین کشورها در زمینه تجارت، مهاجرت، کارکردهای فرهنگی و نظایر آن.

به نظر رابرتسون امروزه تمام مسائل روزمرّه به صورت جهانی تعریف می‌شوند؛ مثلاً مسائل سیاسی در قالب نظم جهانی، مسائل اقتصادی در قالب رکود بین‌المللی و مسائل مربوط به شهروند در قالب حقوق بشر تعریف می‌شوند و در واقع فرد و شهروند به عنوان عضوی از بشریت تلقّی می‌شود.

ابعاد جهانی‌شدن

جهانی‌شدن فرآیند عامّی است که ابعاد مختلف حیات انسانی را در برمی‌گیرد و با نمودهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، حقوقی، تکنولوژیکی، محیطی و اجتماعی همراه است:

1- از حیث اقتصادی: جهانی شدن اقتصاد با تحول در حمل و نقل و شبکۀ ارتباطات که به رشد سریع تجارت و نقل و انتقال گستردۀ سرمایه انجامید، آغاز شد. رشد بازارهای مالی جهانی و شرکت‌های چند ملیتی و مراکز مالی جهانی مثل بانک جهانی و مهاجرت کارگران همگی حکایت از جهانی‌شدن اقتصاد و مسائل اقتصادی دارد به گونه‌ای که امروزه دولت‌ها بدون توجّه به اقتصاد جهانی نمی‌توانند برای مسائل داخلی و اقتصاد خود تدبیر و برنامه‌ریزی کنند.

2- از بُعد اجتماعی: گسترش سریع مهاجرت‌ها، صنعت توریسم، جهانی شدن الگوهای زندگی و مسائل مشترک جهانی، همگی از نمادهای اجتماعی جهانی شدن محسوب می‌شوند.

3- به لحاظ سیاسی: تضعیف دولت‌های ملّی و ناکارآمدی در حل مسائل داخلی به دلیل ارتباط همبستگی فزاینده مسائل داخلی و خارجی و درهم تنیدن این مسائل و رشد پیمان‌ها و اتحادهای منطقه‌ای و جهانی و ظهور سازمان‌های بین‌المللی همگی نشان از شکل‌گیری نظام نوین سیاسی در جهان است و لذا منافع ملّی با منافع جهانی ادغام شده‌اند.

4- در حوزۀ فرهنگ: رواج و گسترش فرهنگ و ارزش‌های غربی به عنوان ارزش‌های جهانی و گسترش توریسم و ارتباطات و ماهواره و اینترنت، امکان جهانی شدن فرهنگ را فراهم کرده است و در این میان خرده فرهنگ‌های غیرغربی و بومی در مقایسه با فرهنگ‌های غربی امکانات بسیار اندکی دارند.

جهانی شدن را می‌توان با مفهوم دهکدۀ جهانی که "مک‌لوهان" در دهۀ 60 میلادی مطرح کرد مترادف دانست با این تفاوت که دهکدۀ جهانی بر نقش رسانه و وسایل ارتباطی در گسترش فرهنگی جهانی تأکید می‌کرد که گفتگو در مقیاس جهانی را ممکن و فواصل فرهنگی موجود را رفع می‌کند. از زمانی که شعار انقلاب اطلاعاتی در آمریکا رایج شد و از مرگ ایدئولوژی سخن گفته شد، اندیشۀ دهکدۀ جهانی نیز در بازار افکار رواج پیدا کرد و ارتباطات به عنوان مشخصّه‌ای که جهانی‌شدن بر آن استوار است مطرح شد.

نتیجه این‌که جهانی‌شدن شامل ارتباط و وابستگی قاعده‌مند در تمامی روابط اجتماعی موجود در کرۀ زمین با یکدیگر است. در چنین بافتِ جهانی، هیچ رابطۀ ‌خاصّ یا مجموعه‌ای از روابط خاصّ (مثل یک فرهنگ خاصّ) نمی‌تواند به صورت مستقل وجود داشته باشد و به حیات خود به راحتی ادامه دهد.

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS