دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قشربندی اجتماعی (Social stratification)

No image
قشربندی اجتماعی (Social stratification)

كلمات كليدي : قشربندي، نابرابري، پايگاه اجتماعي، گروه¬هاي اجتماعي

قشر بندی از stratum که در اصل به معنای جای دادن اشیاء یا گروه‌ها به عنوان موقعیت مافوق یا مادون در یک خط ممتد است، گرفته شده‌ است.

قشر بندی اجتماعی عبارت است از هر گونه عدم تساوی مشخص که میان گروه‌هایی از انسان‌ها برقرار باشد و ناشی از نتایج غیر ارادی فرایند‌ها و روابط اجتماعی می‌باشد.

قشربندی معرف نابرابری میان انسان‌هاست که در نتیجه توزیع نابرابر پاداش‌ها،‌ منابع و امتیاز‌ها در جامعه به وجود می‌آید. "دیویس" قشربندی را این‌گونه تعریف می‌کند:

نظامی از سیستم‌ها که درجات متفاوتی از حیثیت را با خود یدک می‌کشند. استعداد،‌ خویشاوندی،‌ سمت‌ها و ... از جمله عواملی هستند که منجر به قشربندی می‌شوند. پایگاه اجتماعی عضو‌های جامعه سبب می‌شود که عضو‌های جامعه در قشر‌هایی گرد هم آیند و قشربندی اجتماعی صورت گیرد.

تقسیم جامعه به سطوح مختلف بر اساس پایگاه اجتماعی است. منظور از پایگاه اجتماعی،‌ ارزشی است که جامعه برای یک نقش اجتماعی قائل است؛ مثل آبرو و وجاهت اجتماعی برای نقش استادی. مردم یک جامعه بر اساس توانایی‌های جسمی،‌ معنوی،‌ قدرت اقتصادی و سیاسی و غیره از یک دیگر جدا شده و تبدیل به اقشاری می‌شوند که در یک یا چند صفت مشترک هستند. افراد بر اساس قشربندی‌های اجتماعی از پایگاه‌های اجتماعی متفاوتی برخوردار هستند.

اولین نظریه قشربندی، نظریه اجتماعی مارکس است. در این نظریه مطالعه قشربندی جامعه در راستای قدرت و حیثیت بوده ‌است. مطالعه قشربندی از راه مشخص کردن گروه‌های اجتماعی نیز میسر بوده‌ است، گروه‌هایی که اعضا‌ی آنها از فرصت‌های مشترک زندگی،‌ شیوه‌های مشترک زیست، ‌نگرش‌ها و ایدئولوژی‌های مشترک درباره جامعه و خود و آگاهی به موقعیت طبقاتی و احساس از خصوصیت بنیانی نسبت به سایر گروه‌ها،‌ برخوردارند.

متفکران کارکرد‌گرای جامعه شناسی نیز نظام قشربندی را به این صورت تبیین می‌کنند:

1- قشربندی اجتماعی برای تمام نظام‌های اجتماعی شناخته شده‌است.

2- قشربندی اجتماعی تنها بر اساس تعارض و کشمکش، آن‌گونه که مارکس می‌گوید، نیست؛ بلکه بر اساس وفاق اجتماعی نیز مطرح می‌شود.

3- در هیچ جامعه‌ای رده‌بندی بر پایه یک معیار صورت پذیر نیست. خویشاوندی،‌ ثروت و قدرت،‌ معیار‌هایی هستند که بر اساس آنها قشربندی صورت می‌گیرد.

"دیویس (K.davis)" و "مور (we.moore)" نیز معتقدند که نابرابری ضرورتی اجتناب‌ نا‌‌پذیر در جوامع است. آنانی که توان کار بیشتر و استعداد بالاتری دارند، باید از امتیازات بیشتری برخوردار باشند.

"مرتون" نیز قشربندی را این‌گونه تعریف می‌کند: قشر بندی اجتماعی عبارت است از تقسیم مردم یک جامعه به دو یا چند لایه که هر لایه تا حدودی دارای مرتبه همانندی هستند و هر قشر با سطح معین از قدرت،‌ ثروت و منزلت اجتماعی از دیگران متمایز می‌شود. قشربندی اجتماعی در حقیقت شیوه‌ای برای رتبه‌بندی انسان‌ها و الگوی پذیرفته شده‌ای است که هر یک از اعضای جامعه پایگاهی را در ساختار جامعه پدید می‌آورند. بنابراین نابرابری‌های سازمان یافته بین گروه‌ها در جامعه به لحاظ دسترسی به پاداش‌های مادی یا نمادین پدید می‌آید.

خاستگاه تئوری قشربندی اجتماعی

ایده قشربندی اجتماعی ریشه در کتاب مقدس (انجیل و تورات)، تفکر اجتماعی یونانیان و متون اصیل اجتماعی و مذهبی هندی‌ها و چینی‌ها دارد. این ایده در شکل نسبتاً ساده و ابتدایی ادامه یافت تا به نظریه مارکس رسید.

نظریه مارکس بر اهمیت اساسی موقعیت فردی و گروهی در ساختار اقتصادی به عنوان یک ضابط قشربندی تاکید می‌کند. مارکس قشرها را بر اساس مالکیت ابزار تولید به دو قشر اصلی مالکان وسایل تولید و کارگران تقسیم کرده بود. محققین جدید جامعه‌شناسی قشربندی اجتماعی، نشان داده‌اند که نه تنها چهره جامعه به طور ساختاری تمایز پذیرتر از آن‌چه است که مارکس نشان داد؛ بلکه رفتار واقعی انسان‌ها نیز بدون درک توصیفات بیشتر تمایز آنها امکان‌پذیر نیست.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS