كلمات كليدي : ساخت گرايي، روان شناسي محتوايي، مكاتب روان شناسي، روان شناسي عمومي
نویسنده : مهدي مطهري
ساختگرایی یا روانشناسی محتوایی(content psychology) با تاسیس آزمایشگاه روانشناسی تجربی به وسیله ویلهم وونت((Wilhelm Wundt آلمانی، در سال 1879، به عنوان نخستین مکتب روانشناختی مطرح گردید.
روانشناسان آمریکایی، وونت را پیشگام و تیچنر((Titchener انگلیسی را که در آمریکا به فعالیت علمی اشتغال داشت و سخنگوی این نظام بود مؤسس مکتب ساختگرایی معرفی میکنند.[1] لکن عدهای میگویند که، این تیچنر بود که این مکتب را به دنیای علم معرفی و پیروانی را برای خود جلب کرد و نام مکتب را ساختگرایی قرار داد.
طرفداران ساختگرایی، اعتقاد دارند که پدیدههای روانی از اجزایی تشکیل شدهاند و نقش روانشناسی کشف این اجزاء میباشد و به وسیله آن میتوان به ماهیت پدیدههای روانی رسید. از اینرو عدهای این مکتب را مکتب "شیمی ذهنی" نیز نامیدهاند.
موضوع مکتب ساختگرایی
تیچنر، روانشناسی را علم مطالعه ذهن دانسته و منظورش از ذهن همان احساس، آگاهی و تجربه هشیار بود. وی میگفت: کلیه علوم موضوع واحدی (جنبهای از تجربه انسان) را مطالعه میکنند. اما هر کدام با جنبه خاصی از آن سروکار دارند. مثلا موضوع روانشناسی، تجربه یک انسان تجربه کننده است از آنچه مشاهده میکند و مینگرد.
همچنین تیچنر بر این باور بود: هدف اولیه یک روانشناس ساختاری، این است که ساختار ذهن را تجزیه و تحلیل کرده و اجزای تشکیل دهنده یک رویداد ذهنی و روانی را به دست آورد. وی در ادامه چنین میگفت: کار یک روانشناس آزمایشی، نوعی کالبدشکافی یک موجود زنده است، اما کالبدشکافیای که نتایجی ساختاری میدهد نه کنشی.
او ابتدا نظریه خود را در قالب سه سوال "چهچیز" "چگونه" و "چرا" مطرح کرد. منظور از سوال اول این بود که ذهن چیست و ساختار آن کدام دست؟
و سوال دوم به دنبال چگونگی ترکیب رویدادهای ذهنی با همدیگر میباشد و در سوال آخر به دنبال علت این پدیدهای روانی بوده که از نظر او همان سیستم مغزی و شرایط فیزیولوژیک بود.
مفاهیم ساختگرایی
از جمله مفاهیمی که ساختگرایان، بحث قابل ملاحظهای در مورد آن کردهاند میتوان به مفاهیمی همچون توجه، ادراک، تداعی، نظریه بافتمعنی، هیجان، نظریه اندریافت و مساله ذهن – بدن(توازی) اشاره کرد که هر یک از این مفاهیم در سایر مکاتب روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.[2]
روش مطالعه
تیچنر و وونت، دروننگری(Introspection) و آزمایشگری را روشهای مطالعه علم روانشناسی میدانستند. به گفته تیچنر، تنها راه تحقیق در هر علم، مشاهده پدیدههایی است که موضوع آن علم را تشکیل میدهند؛ روشی که از فیزیک و فیزیولوژی تاثیر پذیرفته بود لکن به جای نگاه به شیء خارجی آنگونه که در فیزیک انجام میشود، به فرد توجه میشود آن هم به وسیله گزارشهایی که شرکت کننده در آزمایش از حالات درونی خود میدهد. البته این نکته را هم باید دانست که آزمودنیها باید در زمینه دروننگری کاملا ورزیده و دارای مهارتی بالا باشند تا بتوانند مشاهدات درونی خود را بدون هرگونه خطا یا پیشداوری و با حالتی عادی گزارش بدهند. مثلا اگر شخصی گلی را بو میکند باید توضیح بدهد از بوییدن این گل در درون او چه احساسی به وجود آمده است، چنین کسی دروننگری انجام داده است. وونت معتقد بود که برای روشن شدن دقیق هر تجربه درونی باید لااقل ده هزار گزارش از آن تجربه به وسیله افراد آگاه به روانشناسی جمعآوری شود.[3]
خدمات ساختگرایی
آنچه از ساختگرایی به عنوان خدمات و تاثیرات علمی باقیمانده، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- خروج روانشناسی از فلسفه و استقلال آن به عنوان یک علم تجربی.
- تاکید بر اهمیت دقت آزمایشی و تجربی.
- الگوبخشی نظام تیچنر برای نظامهای دیگر.
- برانگیختن مخالفان و ابداع روشهای جدید تفکر درباره روانشناسی.
سرنوشت ساختگرایی
میتوان گفت ساختگرایی با مرگ تیچنر، که مدافع اصلی و یکی از موسسین این مکتب بود از بین رفت و بعد از وفات او در سال 1927 کسی نبود که تحقیقات ساختگرایی را ادامه دهد و بدین ترتیب این نظام از صحنه روانشناسی محو شد و مکتبهای دیگری جانشین آن شدند.