دانته آليگيري، كتاب درباره ي سلطنت، كمدي الهي، دولت جهاني، صلح جهاني، حكومت پادشاهي، كليسا، دولت، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
دانته آلیگیری، شاعر و متفکر بزرگ ایتالیا و مدافع نظریهی حکومت عرفی به شکل امپراطوری و نویسندهی ضد قدرت پاپ در سال 1265م در فلورانس بهدنیا آمد و در دورهی هرج و مرج ایتالیا زیست.[1] در پاریس و آکسفورد تحصیل کرد. برای مدت کوتاهی نیز یکی از رؤسای انتخابی شهر فلورانس شد و در کار سیاست تجربهی زیادی اندوخت. هنگامی که وی را برای انجام یک مأموریت سیاسی به نزد پاپ بونیفاکیوس هشتم فرستاده بودند، در وقت گفتگو دچار عصبانیت شد و به انتقاد از پاپ پرداخت. پاپ به جرم این اهانت به حکمران فلورانس دستور داد تا او را به شهر راه ندهند و تبعید کنند. از این زمان تا آخر عمر که حدود 19 سال میشود او بیخانمان و سرگردان بود در حین تبعید بسیاری از شهرها و دربارهای اروپا را دیده بود و با مسائل سیاسی زمان خود به خوبی آشنا شده بود.[2] او مانند معاصران بزرگ خود از آشوب و جنگ آزردهدل و آرزومند صلح اروپا بود. برای دست یافتن به این آرزو و آرمان به فعالیت سیاسی پرداخت و رسالههایی مانند دربارهی سلطنت[3] (پادشاهی) و کمدی الهی[4] را نوشت. بسیاری از پژوهشگران، شاهکار منظوم او کمدی الهی را رسالهای سیاسی و تبلیغگر صلح و وحدت سیاسی دانستهاند.[5] کتاب دربارهی سلطنت به احتمال قوی در زمان امپراطوری هانری در سالهای بین 1310م و 1313م نوشته شده است. در این کتاب دانته نظر ابنرشد را مبنی بر اینکه بشریت برای توسعه بخشیدن به امکانات معنوی یعنی ظرفیت پیشرفت خود نیازمند صلح است، مورد تأکید قرار میدهد. برای بهدست آوردن این صلح لازم است که یک نفر بر دنیا حکومت کند و این یک نفر به عقیدهی دانته امپراطور روم است که همه باید از او اطاعت کنند.[6] از دیگر آثار او میتوان به منظومهی دوزخ[7] ویتانوئووا (زندگی نو) اشاره کرد. دانته در سال 1321م در دربار کوئیدو داپولننا[8] دار فانی را وداع گفت و در شهر مزبور مدفون گردید.[9]
دولت جهانی
شکی نیست که دانته حق داشته است تا این حد در اهمیت و ضرورت صلح و ایجاد حکومت جهانی اصرار ورزد زیرا قرون وسطی که پر از آشوب و فتنه و فساد بوده جز جنگ و خونریزی حاصلی به بار نیاورده است و سراسر تاریخ این دوره پر میباشد از جنگها و جدالها، مانند منازعهی پاپ با امپراطور و جنگ امپراطوری با شهرهای خودمختار و جنگ امراء و اربابان با امپراطور و جنگ شهرها علیه همدیگر و جنگ گلفها و گیبلینها[10] و غیره. ایدهآل دانته یک امپراطوری عام جهانی بود و چنین میاندیشد که وجود یک حکومت عام و جهانی ضامن صلح، وحدت و امنیت است.[11]
دانته مسئولیت همهی آشفتگیها و درگیریها را برگردن پاپ انداخت. او در کتاب پادشاهی نوشت برای بازگرداندن وحدت امپراطوری باید حکومتی زیر نظارت مسیحیت، نه نظارت پاپ تشکیل شود. دانته استدلال کرده بود پاپ و کلیسا باید فعالیتهای خود را به دعا و عبادت و اندرزهای اخلاقی محدود کنند و مداخله در کارهای غیر دینی را متوقف نمایند. در واقع آنها حق ندارند بهطور دیگر عمل کنند، زیرا خداوند در مسائل دنیائی قدرت و اختیار حکمرانی را بهطور مستقیم، نه به واسطهی پاپ، به امپراطور داده است. البته دانته با سن توماس آکوئیناس موافق بود که کلیسا و دولت در راستای هدف عمومی همکاری کنند، اما معتقد بود که کلیسا، قدرتهای غیردینی را برای صلح و وحدت امپراطوری نصب کرده است. در حالیکه قدرتهای غیر دینی باید در اختیار امپراطور باشند تا او برای حل اختلاف میان شهریاران بتوانند از آنها استفاده کند.[12] بررسی طبیعت و هدفهای انسان، تعقل از پیش و بررسیهای عمل دیگر، دانته را واداشت که نتیجه بگیرد دولت جهانی برای بشر لازم است. او معتقد شد سیاست پاپ منبع اصلی و پایانناپذیر اختلاف عقیده در برخی از کشورهای اروپاست. بنابراین نتیجه گرفت وحدت ضروری است و گفت هر جا وحدت وجود داشته باشد بیشترین و بزرگترین خیر و نیکی در آنجاست. هرجا وحدتی نباشد خیری نیست و صلح و آرامشی نیست. صفت ممیزهی انسان از دیگر جانداران قوهی تعقل و تفهم اوست و برای فهم چیزها تفکر لازم است. اما تفکر در انزوا و تنهایی رشد نمییابد. انسان تنها وقتی از لحاظ خردمندی و احتیاط کامل میشود که آرامش فکری داشته باشد، همینطور کل نژاد بشر فقط میتواند آزادتر رشد کند و وظیفهی خود را بهتر انجام دهد که صلح وجود داشته باشد. صلح از همهچیز در جهان ارزشمندتر است. در عالم نظر این استدلال درست است اما تاریخ بشر از زمان سقوط امپراطوری روم تا روزگار خود او نشان میداد که هیچ دورهای در صلح و آرامش نبوده است، مگر در دوران حکومت آگوستوس در روم.[13]
دانته همچنین به سود حکومت جهانی دلیل علمی عرضه کرد. او گفت برای حل اختلاف بین دولتها از راههای مسالمتآمیز حکومت جهانی لازم است و نوشت هر جا اختلافی باشد باید قضاوتی هم باشد. قضاوت فقط وقتی وجود دارد که تصمیم برخی مقامات نهایی دانسته شود. دانته فکر میکرد که نخستین مرحلهی رشد و تحول نهادهای حکومت جهانی در عرصهی حل قضایی اختلافات خاص صورت خواهد گرفت نه در زمینهی وضع و اجرای قوانین. تصمیمات قضایی همهی موارد گذشته را بررسی میکند و به مسائل کلی آینده کاری ندارد. بنابراین قبول داوری جهانی و هماهنگی دولتها با آن کمتر از تسلیم به قانونگذاری جهانی تعهد میآورد.[14]
با اینحال شاه یا امپراطور موردنظر دانته یک حاکم مستبد جهانی محسوب نمیشود. امپراطور یا شاه جهانی او بیشتر یک ناظر بینالمللی به حساب میآید که وظیفهاش حل اختلاف بین زمامداران شهرهای خودمختار و شهریاران آن و حفظ صلح بین آنها است. در این دولت جهانی استقلال ملی و آزادی خودی در حد ممکن باید محافظت شود.[15]
دانته در بخش دوم کتاب خود (دربارهی سلطنت) سعی میکند تا علل محق بودن روم در میان سایر اقوام برای مقام امپراطوری را بررسی نماید. دانته در این باب میگوید که ارادهی خداوند در تاریخ نهاده شده و در تاریخ منعکس است یعنی تاریخ انعکاس ادارهی الهی است. و تاریخ روم دلایل و شواهدی نشان میدهد که در صعود و ترقی روم به مقام قدرت دولت اعظم، مشیت و هدایت الهی دخالت داشته است. از جمله دلایلی که دانته برای اثبات این نکته یعنی دخالت معجزهآمیز الهی در امور روم میآورد، بقای دولت روم میباشد. وی همچنین شرافت اخلاق رومیان را شاهد میآورد و میگوید، رومیان امپراطوری را به سبب حرص و آز به وجود نیاوردند، بلکه برای مصلحت عامه و خیر مشترک مردم کشورهای مغلوب، و هم مردم کشور غالب، آنرا بهوجود آوردند.[16]
دانته معتقد بود خداوند خواهان امپراطوری جهانی است و برای اینکه این امپراطوری پایهگذاری شود وی ترتیب کار را آنچنان داد که رومیان دنیا را فتح کنند. دلیل این ارادهی خداوندی آن است که عیسی مسیح در آستانهی تشکیل امپراطوری روم بهدنیا آمد.[17] معجزاتی که رومیان به ارباب انواع نسبت میدادند درواقع مربوط به خدای مسیحیان بود که ملت روم را برای آنکه مأموریت متحد کردن دنیا را برعهده داشت، کمک مینمود.[18]
در کل این نگرش دانته (امپراطوری جهانی) منبعث از این عقیدهی اوست که صلح نیاز حیاتی عصر اوست. منازعات کلیسا و حکومت و برخوردهای شاهزادگان و شهریاران کوچک ایتالیا اغتشاشات غیرقابل تحملی را در شهرهای ایتالیا ایجاد کرده بود و این در حالی بود که تجارت جهانی (به دلیل سلطهی عثمانیها در شمال) به سمت جنوب اروپا سوق پیدا کرده بود و تجارت نیز نیاز به امنیت و وحدت حکومت داشت.[19]
حکومت پادشاهی، راه حل صلح جهانی
پیام دانته صلح بود. صلح جهانی هدفی بود که همهی کوششهای او به آن توجه داشت. کوتاهترین راه صلح جهانی کدام بود؟ دانته گفت راه صلح، شکل حکومت پادشاهی میباشد. به دیگر سخن، دانته برای برقراری صلح در امپراطوری جهانی از وجود یک امپراطور جهانی هواداری کرد و برای شکل پادشاهی حکومت دلیل فلسفی ارائه داد. نخست، وقتی چند نفر برای دست یافتن به هدفی آماده باشند طبیعی است که یکی از آنها دیگران را منتظم کند و بر آنها حکم براند، و دیگران هم از او اطاعت کنند. او گفت برای پیشبرد سعادت انسان در خرد، عقل بر همهی دیگر قوا حکم میراند. همینطور اگر قرار باشد وحدت و صلح به سود همگان حفظ شود، در هر انجمن یک نفر باید فرمان دهد. هدف انسان رشد کامل است این کار فقط در صورتی ممکن است که یک راهنما و یک حکمران ـ پادشاه یا امپراطور ـ وجود داشته باشد.[20]
دوم، در حکومت پادشاهی عدالت و آزادی وجود دارد. عدالت چیست؟ دانته گفت عدالت آن است که هرکس وظیفهی خود را انجام دهد. از این فضیلت چه کسی برخوردار است؟ دانته نظری شگفت داد و گفت فقط یک نفر میتواند کاملا دور از نوسانهای احساسات باشد و جاهطلبی و حرص و آز آن را فاسد نکند، و او پادشاه ـ امپراطور است. او که همه چیز دارد دیگر خواستی ندارد و چون هیچ خواست شخصی ندارد از همهی انسانهای جهان مراقبت خواهد کرد. بزرگترین دشمن عدالت، آزمندی است، حرص و طمع و دور نبودن از علاقههای مادی است. پادشاه که این صفات را ندارد حتی فراتر از عدالت میرود و برای تقویت همبستگی، نیکوکاری و خیرخواهی را ترویج خواهد کرد. این فرضیهی دانته قابل تردید است. سراسر تاریخ خلاف آنرا نشان داده است. افزون بر آن، دانته باید به یاد داشته باشد که افلاطون گفته بود هرگز بهدرستی بر جهان حکمرانی نخواهد شد مگر اینکه فیلسوفان شاه، یا شاهان فیلسوف شوند. سوم، در حکومت پادشاهی آزادی به بهترین صورت تحقق مییابد. آزادی بزرگترین عطیهی خداوند بر انسانهاست. اما آزادی را نمیتوان در شکلهای انحرافی حکومت که در آنها اتباع خدمتگذار منافع فرمانروا هستند بهدست آورد. حکومت خوب آزادی عمل انسانها را بیشتر میکند. پادشاه حکومت جهانی، خادم همگان است. بنابراین فقط در حکومت پادشاهی آزادی هست.[21]
منشأ اقتدار پادشاه و روابط کلسیا و دولت
دانته در بخش سوم کتاب «دربارهی سلطنت» به مسئلهی دو قدرت، یعنی قدرت امپراطوری و قدرت روحانی که مهمترین مسئلهی اساسی قرون وسطی میباشد میپردازد و از استقلال یا تبعیت این دو قدرت از یکدیگر بحث میکند.[22]
بهنظر دانته، اقتدار سیاسی از مرجعیت دینی ناشی نمیشود، قدرت شهریار از فیض الهی ناشی میشود و در امور عرفی حکومت پادشاه یا شهریار باید حاکم باشد. این نظر در برابر دیدگاه کسانی قرار داشت که معتقد بودند پاپ خلیفهی عیسی مسیح و خداوند و شهریار بازوی سیاسی اوست. این دسته برای کلیسا هم ولایت شرعی و هم ولایت عرفی قائل بودند به این ترتیب دانته با دفاع از این نظر که اقتدار امپراطور و شهریار از خداوند ناشی میشود در مقابل ادعای طرفداران ولایت مطلقهی پاپ میایستد.[23]
با اینحال دانته از دانشمندانی است که هنوز برای کلیسا و پاپ جایگاه مهمی در هدایت امور معنوی قائل است. او معتقد بود انسان دو طبیعت دارد و دو جزء اصلی او عبارت است از جان و جسم. از آنجا که انسان دو طبیعت دارد، دو هدف هم دارد، خوشبختی زندگی زمینی و سعادت بهشت آسمانی. این دو هدف انسان متفاوتاند، وسائل دست یافتن به آنها هم باید متفاوت باشد. بنابراین انسان به دو راهنما نیاز دارد تا او را به دست یافتن به دو هدفش در زندگی قادر کند. نخستین راهنما پاپ است تا انسان را به زندگی ابدی رهنمون شود. دومین راهنما امپراطور است که انسان را به سعادت در این جهان مطابق با آموزشهای فلسفه هدایت کند.[24]
دانته با جدا کردن دقیق کلیسا و امپراطوری و قرار دادن آنها به عنوان دو اقتدار مستقل، اهمیت و اقتدار کلیسا را کاهش داد. او گفت که فلسفه و عقل ابزاری هستند که امپراطور به وسیلهی آنها سعادت اینجهانی بشر را تأمین میکند و الهیات و ایمان ابزار کلیسا برای تأمین سعادت آنجهانیاند. دانته معتقد بود فلسفه از الهیات جداست. سن توماس گفته بود که فلسفه خدمتگذار الهیات است. اما دانته گفت که فلسفه از الهیات جداست، زیرا هر دو برابرند، این جدا کردن فلسفه از الهیات و جدایی منطقی دولت از کلیسا، اعتبار کلیسا را پایین آورد. در واقع بهنظر میرسد دانته جایگاه عالیتری به دولت داد. او گفت که امپراطوری روم حتی پیش از موجودیت کلیسای روم وجود داشت. بنابراین امپراطوری بر کلیسا مقدم است. در عین حال گفت که کلیسا و دولت در حوزههای خاص خود برترند. دفاع دانته از امپراطوری در آن زمان شاید تنها شیوهای بود که برای مقابله با داعیهی کلیسا پیش روی مخالفان حاکمیت مطلقهی کلیسا قرار داشت. بدین ترتیب دانته نظر آنهایی را که کوشیده بودند پاپ را بر دولت برتر کنند رد کرد.[25]