دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

معاهده صلح ورسای

No image
معاهده صلح ورسای

معاهده صلح ورساي، جنگ جهاني اول، آلمان، ويلسون، جنگ جهاني دوم، فرانسه، انگلستان، ايتاليا، امريكا، جامعه ملل، هيتلر، كاخ ورساي پاريس، بحران

نویسنده : محمد علی زندی

معاهده صلح ورسای پس از جنگ جهانی اول در تاریخ 28 ژوئن 1919، میان دولت‌های پیروز در جنگ جهانی اول و آلمان (دولت شکست خورده در آن جنگ) در تالار آئینه کاخ ورسای، در پاریس بسته شد.[1] این توافق بخشی از کنفرانس صلح پاریس(1920 – 1919) بود که رسما به جنگ جهانی اول پایان داد.

کشورهای شرکت‌کننده و اهدافشان

مذاکرات صلح ورسای که با شرکت 27 کشور از 12 ژانویه تا 28 ژوئن 1919 جریان یافت از یک طرف شاهد کشمکش بین فاتحان و مغلوبین و از طرف دیگر شاهد نزاع ما بین خود فاتحان بود که بیشتر اختلاف آنها ناشی از ایدئالیسم و یلسنی و اشتهای فرانسه برای به چنگ آوردن غنائم بیشتر وهمچنین ناشی از خواسته فرانسه مبنی بر تضعیف آلمان از یک طرف و ترس انگلستان از تفوق فرانسه از طرف دیگر بود.[2]

چون شرکت تمام کشورها در تصمیم‌گیری میسر نبود در 12 ژانویه کنفرانسی مرکب از ده عضو تشکیل گردید و چون کارهای محوله زیاد بود کمیسیون‌های متعددی(52 کمیسیون) که هر یک بررسی یک موضوع را به عهده داشتند بوجود آمد. ولی بالاخره از ماه مارس به بعد تصمیمات نهائی خارج از شورای ده نفره به وسیله چهارنفر رؤسای نمایندگی‌های رسمی قدرت‌های بزرگ یعنی کلمانسو نخست‌وزیر فرانسه، لوید جرج نخست‌وزیر انگلستان، ویلسن رئیس جمهور امریکا و اورلاتدو نخست‌وزیر ایتالیا اتخاذ می‌گردید و نمایندگی ژاپن فقط در مورد مسائل خاوردور مورد مشورت قرار می‌گرفت.[3]

هر یک از کشورهای شرکت کننده با ادعاها و برنامه‌های متفاوتی وارد کنفرانس شدند و تنها آمریکا که زمینه آینده منافع خود را می‌چید ادعای تصرف هیچ سرزمینی را نداشت و با ادعاهای توسعه طلبانه فاتحین نیز مخالفت می‌کرد. ویلسن خواهان اجرای اعلامیه خود و ایجاد نظمی براساس قدرت جامعه ملل بود. انگلستان که خواهان فروپاشی نیروی دریایی آلمان بود و به مقصود خود رسیده و راضی به نظر می‌رسید و اینک به دنبال اهداف اقتصادی قصد تسلط بر بازارهای آلمان را داشت و می‌کوشید تا از فشارهای فرانسه بر آلمان که زوال همگانی این کشور را به دنبال داشت بکاهد. و از طرف دیگر چون از خطر بلشویسم و تفوق فرانسه بر قاره اروپا نگران بود تا حدی یا سیاست آمریکا همگام شده و جلو فرانسه می‌ایستاد. فرانسه که پیش از همه از جنگ لطمه دیده بود قبل از همه چیز به فکر تحکیم امنیت خود و گرفتن تضمینی در مقابل خطر احتمالی آلمان بود و از طرف دیگر بر احیاء اوضاع اقتصادی خود و همچنین تضعیف اقتصادی آلمان(مشابه سیاست بیسمارک در 1871) برگرفتن غرامت هر چه بیشتر از آلمان اصرار داشت. ایتالیا بر عکس به علت نقش اندکی که در پیروزی داشت زیاد به بازی گرفته نمی‌شد. با این وجود از نظر ادعاهای ارضی تا حدی به مقصود خود رسید ولی پیوسته خواهان اجرای مفاد عهدنامه لندن(1915) بود.[4]

پس از کشمکش‌های فراوان بین متفقین بر سر تقسیم غنائم و چگونگی آینده روابط با آلمان در 28 ژوئن 1919 پیمان صلحی ملهم از اعلامیه ویلسن و با 440 ماده در تالار آئینه کاخ ورسای(همانجا که شاهزادگان آلمان در ژانویه 1871 تاج خود را تقدیم امپراتور پروس کردند و امپراتوری آلمان شکل گرفت) به امضاء رسید.

مصوبات صلح ورسای

مفاد این عهدنامه در 440 ماده و 15 بخش تنظیم شد. قسمت اعظم معاهده مربوط به جدا کردن بخش‌هایی از سرزمین‌ آلمان بود.آلزاس و لرن به فرانسه باز گردانده شد. ناحیه اوپن – مالمدی به بلژیک و پزناتی به لهستان داده شده که از طریق دالان دانتزیک به دریا راه می‌یافت. شهر دانتزیک زیر نظر جامعه ملل قرار گرفت و اجرای سیاست خارجی و گمرکی آن به عهده لهستان واگذار شد.[5]

تعیین سرنوشت شلزویگ و سلیسیای علیا موکول به برگزاری همه‌پرسی شد و عاقبت نیز طبق همه‌پرسی که در سال 1921 به عمل آمد شلزویگ به دانمارک منضم گردید و سلیسیا که 60 درصد مردم به الحاق به آلمان و 40 درصد به الحاق به لهستان رأی دادند طبق تصمیم جامعه ملل یک سوم آن به لهستان و بقیه به آلمان منضم گردید.[6]

بندر ممل و کرانه‌های آن به لیتوانی، هولشتین به چکسلواکی واگذار شد. اتحاد آلمان با اطریش منع گردید. سار تحت کنترل جامعه ملل درآمد و راین‌لند غیرنظامی‌ گردید.[7] علاوه بر این آلمان تمامی مستعمرات خود را از دست داد. کامرون و قسمتی از توگو به فرانسه و آفریقای شمال و جنوب غربی آفریقا به انگلستان و جزایر پاسفیک(اقیانوس آرام) به ژاپن واگذار گردید تا زیر قیومیت آنها اداره شوند. براساس ماده 22 منشور جامعه ملل قرار شد که اداره این مستعمرات از طرق جامعه ملل به بعضی از قدرت‌های صاحب تجربه سپرده شود تا ضمن اداره، مقدمات استقلال آنها را نیز فراهم نمایند. مستعمرات سابق به سه گروه تقسیم شدند:

گروه اول که از درجه پیشرفت برخوردار بودند (مانند کشورهائی که از امپراتوری عثمانی جدا شده و قادر به اداره خود بودند) ولی احتیاج به راهنمایی داشتند.

گروه دوم که برای اداره خود احتیاج به کشورهای پیشرفته داشتند.

گروه سوم که می‌توانستند به عنوان جزئی از قلمرو کشور قیم به حساب آیند.[8]

برای تضمین امنیت فرانسه قرار شد نظام وظیفه در آلمان لغو شود و ارتش آن کشور به صد هزار نفر و نیروی دریایی آن به شش ناو جنگی محدود شد و از داشتن زیردریایی و هواپیماهای جنگی و توپخانه‌های سنگین و تولید گازهای سمی ممنوع شد. و رودخانه‌های آلمان بین‌المللی شد.[9]

بحث برانگیزترین ماده از 440 ماده معاهده، ماده 231(شرط مسولیت جنگ) بود که آلمان و متحدانش را مسئول تمامی تلفات و خسارات ناشی از جنگ اعلام کرد. غرامت جنگی بالغ بر 6هزار میلیون پوند بود اما این مبلغ متعاقبا در طرح‌های داوس و یانگ در واکنش به افزایش آگاهی در بریتانیا و ایالات متحده که این شرایط غیر واقع‌بینانه و سنگین است، کاهش یافت. میثاق جامعه ملل به تأکید وودرو وسیلون نیز بخشی از این معاهده‌ گردید.[10]

پیامد‌های معاهده صلح ورسای بر اقتصاد آلمان

برآورد شده است که در نتیجه این معاهده آلمان 5/3 درصد از سرزمین، 13 درصد از توانمندی تولید اقتصادی و 10 درصد جمعیت خود را از دست داد. زیان‌هایی که معاهده ورسای به اقتصاد آلمان وارد آورد عبارت است از از بین رفتن:

1- یک هشتم مساحت و در حدود یک دهم نفوس آن کشور.

2- دو ثلث معادن آهن، نصف معادن زغال‌سنگ، سه چهارم معادن روی، نصف معادن سرب و تقریباً تمامی معادن پطاس آن کشور.

3- تقریبا تمام سرمایه‌گذاری‌های خارجی آلمان که بالغ بر یک دهم کل ثروت آن کشور می‌شود.

4-یک ششم محصول کشاورزی و یک دهم کارخانه‌های صنعتی آن.[11]

واکنش آلمان به معاهده صلح ورسای و جنگ جهانی دوم

پیمان ورسای یکی از انگیزه‌های سرکشی دوباره شور قدرت طلبی آلمان‌ها و پیروزی نازسیم در آلمان و به راه افتادن جنگ جهانی دوم بود. این توافق یکی از بهترین نمونه‌های یک معاهده صلح است که پیش شرط‌های لازم جنگ آینده را معین کرد و بر این اساس بسیاری از واقع‌گرایان، رویداد‌های 1945 – 1939 را به عنوان بخش دوم جنگ جهانی اول تلقی می‌کنند.

در عمل مصوبات ورسای، کشورهای درگیر در جنگ را به دو دسته کاملاً متضاد تقسیم کرد:

1- کشورهای فاتح 2- کشورهای مغلوب.

در نگاه اول شاید این تقسیم‌بندی به دلیل بدیهی بودن آن بی‌فایده به نظر برسد ولی با وقایعی که پس از گذشت یک دهه از نشست‌های ورسای پیش‌‌آمد اهمیت قضیه روشنتر می‌گردد، زیرا کشورهای فاتح در یک طرف مرز قرار می‌گیرند و کشورهای مغلوب که به تدریج یکدیگر را درمی‌یابند در طرف دیگر صف‌آرایی می‌کنند. خصوصاً اینکه بحران‌های اقتصادی 1933 – 1929 نیز این تقسیم‌بندی را به صورت مضاعف یعنی کشورهای فاتح غنی در مقابل کشورهای مغلوب ورشکسته تشدید می‌کنند. در آلمان که شمار بیکاران ناشی از بحران‌های اقتصادی بعد از آمریکا از همه جا بیشتر و حس ملی مردم نیز جریحه‌دار بود زمینه مساعدی برای رشد ناسیونال سوسیالیم فراهم شد. و جمهوری وایمار که به بی‌کفایتی و دست نشاندگی و خیانت(امضای قرارداد صلح ورسای) متهم شده بود کم‌کم از حرکت ایستاد و قدرت را به حزب نازی و هیلتر تقدیم کرد.

آلمان که جزو کشورهائی بود که از معاهده صلح ورسای و تحمیل غرامت بوسیله فاتحین سخت خشمگین بودند اینک می‌رفت تا با بسیج نیروهای داخلی زنجیره‌های نظام موجود بین الملل را از هر گسیخته و پاسخی به هم بی‌انصافی‌های فاتحین بدهد. به قول ماکس وبر "یک ملت می‌تواند خسارت مادی را بپذیرد ولی نمی‌تواند تحقیر را تحمل کند". غرامات سنگین، اشغال ناحیه روهر، دالان دانتزیک، ماده 231 معاهده صلح ورسای، تحدید تسیلحات ... مسائلی بودند که هر آلمانی را به صورت بمبی آماده انفجار درآورده بود.[12]

در نهایت صلح تحمیلی، روح انتقام جویی و عدم رعایت عدالت در امور اقتصادی و مستعمراتی و تحریک اصول ناسیونالیستی و منافع کشوری، فقدان عمل متقابل در امر خلع سلاح که فقط به آلمان تحمیل شده بود، زمینه‌ساز جنگ جهانی دوم گشت و همچنین به رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان کمک زیادی نمود. بنابراین هیچ یک از بندهای معاهده ورسای نتوانست مانع از قدرت‌گیری مجدد آلمان و شروع جنگ دیگری گردد.

مقاله

نویسنده محمد علی زندی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS