با در نظر گرفتن ایمان و تعریف آن میتوان گفت که اهل ایمان کسانی هستند که ایمان صحیحیی به عقائد اسلامی داشته و در عمل نیز از فرامین الهی کوتاهی نمیکنند. به همین دلیل تمام فرق میتوانند خود را اهلایمان بدانند و دیگران را مستحق این تعریف نداند. اکنون به شرحی از روایات میپردازیم تا معلوم شود که اهلایمان و مومن برای حامیان کدام مذهب بیان شدهاست.
شعار اسلام
در بسیاری از روایات به این مسأله تصریح شده که اسلام بر اموری از اعتقادات پایهگذاری شده و هر کس به آن امور پایبند باشد مسلمان است و از جرگه کافران و مشرکین خارج میشود. بطور کلی این مطلب شعار اسلام نیز شدهاست و آن چیزی جز شهادت به الوهیت خداوند و همچنین شهادت به رسالت حضرت محمد(ص) نیست[1] و شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق نظر دارند. البته اگر انکار اعتقادی منجر به انکار این دو اصل شود نیز موجب کفر است. اما همانطور که گفتیم بین اسلام و ایمان فرقهائی وجود دارد و ایمان مرتبهای برتر از اسلام است. چنانکه خداوند میفرماید:
اعراب گفتند ما ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاوردید؛ بلکه بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهای ایشان نفوذ نکرده ...[2]
فرق اسلام و ایمان
در روایات بسیاری از ولایت و اسلام سخن به میان آمدهاست و برتری ایمان از اسلام در آن کاملا واضح است. معصومین(ع) با توضیح و تعیین مصداق این واژه به تبیین مسائل ایمان پرداختهاند. در اندیشه دینی ایمان منحصر در اعتقادات و یا شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر(ص) نیست؛ بلکه مسلمین اگر به عقاید و شریعت پایبند باشند و التزام عملی خود را نشان دهند در زمره مومنین واقع خواهند شد. اما مطلب مهم این است که بدانیم زمان در شناخت کمیت و کیفیت دائره ایمان تأثیرگذار است. چنانکه روزی (اوائل بعثت) فقط شهادتین مصداق ایمان بود ولی در زمان اکمال دین اعتقاد به ولایت علی(ع) نیز اضافه شد و به همین صورت اعمال در دورهای جزء ایمان نبود ولی بعد از ابلاغ شریعت میتواند موثر در ایمان باشد. همچنین اسلام نیز بعد از تبلیغ شریعت از مرتبه شهادتین فراتر رفت؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمودهاند: اسلام به ظاهر اقوال و اعمالی که مردم طبق آن عمل میکنند تعریف شده مانند شهادتین و اقامه نماز و پرداخت زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان.[3]
اکنون باید به دنبال عوامل موثر در اسلام و ایمان بود تا به مفهوم حقیقی این دو مفهوم دینی دست یابیم.
ارکان اصلی اسلام
ما در اسناد دینی بعد از اینکه راه ورود به اسلام را شناختیم به مبانی مهم و یا ارکان و اصول تأثیرگذار در اسلام آشنا میشویم. در این مرحله وظائف اعتقادی و عملی یک مسلمان واقعی بیان شدهاست. واضح است که اسلام بعد از تبلیغ احکام و شرح مسائل اعتقادی، بر مبانی و اصولی استوار میشود که باید آنها را شناخت. عناصر و پایههای اصلی اسلام عبارتند از:[4]
1. نماز
2. زکات
3. حج
4. روزه
5. ولایت (اهلبیت(ع))
ولایت در بین این امور از اهمیت بیشتری برخوردار است و به عنوان راهنما و کلید امور دیگر بیان شدهاست. همچنانکه در این امور غیر از ولایت رخصت ترک عمل در شرائط خاصی داده شده؛ ولی اجازه برای عدم پذیرش ولایت وجود ندارد[5] و این مطلب از اهمیت ولایت حکایت میکند. در برخی روایات این امور را به همراه شهادتین به عنوان دین خدا و نیز حدود ایمان معرفی نمودهاند.[6] پس مسلمانی که به ارکان اصلی اسلام پایبند باشد، مومن و دین دار واقعی است. همانطور که دانستیم ولایت اهلبیت(ع) از ارکان اسلام معرفی شده ولی به عنوان عامل حاصل کننده اسلام و یا ظاهر دینی معرفی نشده؛ بنابراین فرق بین اسلام و ایمان در پذیرش ولایت اهلبیت(ع) میباشد.
ولایت ملاک ایمان
همانطور که از روایات بدست میآید، پذیرش ولایت از مهمترین ارکان اسلام است که با وجود آن اسلام ظاهری شخص به اسلام و دین کامل تبدیل میشود و خداوند نیز بعد از اعلام ولایت امیرالمومنین علی(ع) توسط پیامبر(ص) در غدیر خم آیه اکمال دین را نازل فرمود و در این هنگام بود که رضایت خود را از اسلام به عنوان دین برای بشریت اعلام فرمود.[7] به همین دلیل در روایات تفسیری نیز به ملاک ولایت برای ایمان تصریح شده است. به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
1. در تفسیر آیه الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ[8] چنین آمده است که: این افراد کسانی هستند که به ولایتی که رسولالله(ص) آن را آورد، ایمان دارند (ولایت امیرالمومنین علی(ع)) و آن را به ولایت فلان و فلان( ابوبکر و عمر) مخلوط نکردند؛ پس او (کسی که ولایت ابوبکر و عمر را پذیرفتهاست) ظلم را پوشیده است.[9]
2. آیه فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها[10] به ولایت امیرالمومنین علی(ع) تفسیر شدهاست. [11]
3. در تفسیر آیه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَق[12] فرمودند: او کسی است که فرستادهاش را امر نمود به ولایت برای وصیش، و ولایت همان دین حق است.[13]
4. امامباقر(ع) در تفسیر آیه وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ[14] (و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانکاران است) فرمودهاند: کسی است که تسلیم ولایت ما نشدهاست.[15]
5. آیه رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنا[16] توسط امامصادق(ع) به ولایت تفسیر شدهاست. کسی که ولایت را بپذیرد به خانه انبیاء وارد شدهاست.[17]
6. امامباقر(ع) درمورد آیه إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام[18]فرمودند: یعنی تسلیم شدن به ولایت امیرالمومنین علی(ع).[19]
اطلاق اهل ایمان و مومن برشیعه
در دیگر روایات نیز پذیرش ولایت اهلبیت(ع) ملاک ایمان معرفی شده و اهلایمان و مومن را برای شیعه اطلاق نمودهاند که بعضی از آنها عبارتند از:
1.امامباقر(ع) فرمودند: اگر کسی شب را به نماز بگذراند و روزهایش را روزه باشد و تمام اموالش را صدقه دهد و تمام عمرش را به حج برود ولی ولایت ولی خدا را نشناسد تا جمیع اعمالش به راهنمائی ولی خدا باشد، ثوابی در اعمالش نیست و از اهلایمان نمیباشد.[20]
2. امامصادق(ع) فرمودند: شیعیان ما اهل تقوی و هدایت و خیر و اهلایمان و اهل پیروزی هستند[21]
3. امامصادق(ع) فرمودند: به خدا قسم که خداوند فقط اعمال شما (شیعیان) را قبول میکند.[22]
4. از امامصادق(ع) در مورد این روایت رسولالله(ص) سوال شد: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مردهاست. آیا به مرگ نادانان یا مرگ کفر آمیز؟ فرمودند: نه جاهلیت نادانان؛ بلکه جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی.[23]
5. حضرت رسولاکرم(ص) فرمودند: ای علی اگر عابدی به مدت زمان نوح در میان قومش عبادت خداوند عزوجل را انجام دهد و مانند کوه احد طلا داشته باشد و در راه خداوند انفاق کند و بماند تا حدی که هزار حج را با پای پیاده برود، سپس بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، اما ولایت تو را نپذیرفته باشد، بوی بهشت به مشامش نمیرسد و داخل آن نشود.[24]
مطلب قابل توجه این است که ایمان دارای درجات و مراتب است و هرکس که بیشتر به عقاید و اعمال و وظائف خود بپردازد، بیشترین درجات ایمان را کسب خواهد کرد و ایمانش کامل تر خواهد بود.
ایمان مستقر و مستودع
ایمان در قلوب مومنین به دو صورت نهاده میشود؛ زیرا هر کسی که اقرار به ایمان کند در ایمان ثابت قدم نیست. قرآن نیز به این مطلب هشدار داده که به صرف اقرار به ایمان ثبات قدم در این راه ثابت نمیشود؛ بلکه قبولی در امتحان نیز از لوازم ایمان است و هر کس که از این مرحله بگذرد و قبول شود راست گفته است، ولی کسی که در این مرحله لغزش کند، ایمان او از بین میرود و در اقرار به ایمان راستگو نبوده است و علت امتحان از مومنین نیز این است که مومن راستگو از بیایمان دروغگو شناخته شود که مورد اشاره آیه شریفه نیز میباشد.[25] به همین دلیل در آیه شریفه: و هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ....[26] و روایات، ایمان در برخی مومنین مستقر معرفی شده ولی در برخی دیگر ثبات نداردو عاریهای است که روزی در یک فتنه و یا امتحان و لغزشگاه از قلب صاحبش خارج میشود. خداوند در قرآن میفرماید که: ما قوم موسی را امتحان نمودیم و سامری توانست ایمان ایشان را از بین ببرد و گوساله پرست شوند.[27] در روایات نیز به شخصی چون زبیر تصریح شده که زمانی از ولایت امیرالمومنین علی(ع) دفاع مینمود اما بعد از سالیان طولانی به فتنه جمل دچار شد و نتوانست ایمان خود را نگه دارد.[28] در روایات علامت کسی که ایمانش ودیعهای است به این صورت بیان شده که عمل وی مطابق گفتارش نیست. یعنی در عمل مخالف علم و گفتار صحیح خود رفتار میکند[29] و برای در امان ماندن از ودیعه بودن ایمان به ادعیه خاص و تکار شهادتین و اقرار به عقاید حقه سفارش شدهایم.[30] در واقع سرشت برخی مومنین با ایمان آمیخته است اما برای برخی مومنین اینگونه نیست و ممکن است در حوادث و امتحانات ایمان خود را از دست بدهند؛[31] چنانکه روزگاری که عصر شبهه باشد، ایمان بسیار متزلزل است و ممکن است کسی در روز با ایمان باشد ولی شب ایمان خود را از دست داده باشد و بالعکس[32] به همین دلیل این دسته از مومنین باید با دعاء و درخواست از خدا برای اینکه ایمان ایشان را نگه دارد، برای حفظ ایمان خود کوشا باشند.[33] بطورکلی سران منافقین چون طلحه و زبیر و عناصر اصلی در انحراف مذهبی مانند سران واقفه و غلات همگی از کسانی هستند که روزی ایمان در قلوب ایشان بوده اما ایشان نتوانستند ایمان خود را حفظ کنند[34] و از جمله امتحانهائی که برای مومن در این زمینه صورت میگیرد، لحظه مرگ است که انسان مومن باید با دعا و عمل به دستورات خدا از این مرحله نیز بگذرد تا شیطان نتواند او را درآن لحظه بی ایمان کند. در اسناد دینی به این مرحله (عدیله عند الموت) یعنی برگشتن از حق در هنگام مرگ، گفته میشود و از آن باید به خدا پناه برد؛ چنانکه امامصادق(ع) در سجده از این امتحان به خدا پناه میبردند.[35]