اندیشههای افراطی در طول تاریخ اسلام را میتوان در فرق منحرف غالیان گزافهگو و در خوارج، بیش از دیگر فرق منحرف مشاهده کرد.خوارج شخصی ترین برداشتهای خود را به نام دین بر جامعه تحمیل میکردند بدون اینکه توجهی به گستره شریعت و پیچیدگی مسائل فقهی داشتهباشند.علت اصلی انحرافات این فرق عدم توجه اجتهادی و کافی به مسائل مربوط میباشد. ساده انگاری و عرفی سازی مسائل شرعی که امروزه نیز تهدیدی برای جامعه می باشد، در این فرق بودهاست. اکنون با یکی از این فرق منحرف به نام عجارده آشنا میشویم.
خواستگاه عجارده
عجارده فرقهای از خوارج به نام عطویه انشعاب پیدا نمودهاست.[1] عطویه به گروهی از خوارج گفته میشود که به پیروی عطیه بن اسود الحنفى پرداخته بودند.عجارده به پیروان عبدالکریم بن عجرد گفته میشود.[2] شهرستانی وی را از پیروان ابیبیهس از فرقه بیهسیه دانسته که بعد از مدتی با او ساز مخالفت را سر دادهاست.[3]بطور کلی خوارج به کمترین اختلافی از یکدیگر جدا میشوند و پایه گذار فرقهای به نام رئیس خود میشوند و انشعاب درون فرقهای ایشان میتواند نسبتهای گوناگونی داشته باشد.به عنوان نمونه عجارده به عنوان فرقه منشعب شده از ارازقه و نیز عطویه و بیهسیه و صفریه خوانده شدهاست.[4]عجارده یکی از بزرگترین فرق خوارج معرفی شدهاست؛ زیرا این فرقه پیروان مختلفی را به عنوان زیر مجموعه خویش در برداشت.به دلیل تفرقه زیاد در بین خوارج و شخصی انگاری مسائل دینی انشعاب در فرق خوارج بسیار ظهور و بروز داشت، بطوریکه تنها عجارده به بیش از پانزده فرقه تبدیل شدهاست و این نشان دهنده گسست فکری شدید در جامعه خوارج است.
فرق عجارده
اشعری در مقالاتالاسلامیین و بغدادی در الفرق بین الفرق، فرق عجارده را بر پانزده شعبه بیان نموده، به نامهای این فرق به همراه برخی عقائد اشاره میکنیم:[5]
1. میمونیه
این عده از عجارده پیروان فردی به نام میمون از اهل بلخ هستند.ایشان همانند معتزله معتقدند که خداوند افعال را به انسان تفویض نموده یعنی قائل به قدر شدهاند و مشیئت خداوند را از افعال انسان نفی میکنند و معتقدند که افعال مردم مخلوق خدا نیست.بغدادی از عالمان اهلسنت گفتهاست:که میمونیه از فرق اسلام نیست؛ زیرا این فرقه ازدواج با دختران پسری و دختری و دختران دختران برادر و دختران پسران برادر را جایز میدانند.[6]
2. خلفیه
این عدهاز عجارده با میمونه مخالفت نمودهاند و قول به قدر (آزادی اراده در افعال اختیاری) را باطل میدانند و معتقد به جبر هستند. چنانکه شعیبیه نیز اینگونه بودند.[7]
3. حمزیه
این عده همانند میمونیه معتقد به قدر هستند و جنگ با پادشاه و طرفداران او را جایز میدانند.دشمنان حاکم را واجب القتل نمیدانند مگر اینکه برعلیه آنها(خوارج) باشد. این گروه قتل و سرقت مخفیانه اموال مسلمین را در غیر از جنگ جایز نمیدانند.
4. شعیبیه
این عدهاز عجارده پیروان شخصی به نام شعیب هستند.وی افعال بندگان را مخلوق خدا میداند واز این جهت با میمونیه مخالفت نمودند. اما علت این که این دو از هم جدا شدند این بود که مقداری از اموال میمون نزد شعیب بود.روزی میمون این مال را از شعیب مطالبه کرد. شعیب گفت:آن را به تو اعطاء میکنم اگرخداوند بخواهد. میمون گفت:همین الآن خداوند خواسته آن را به من بدهی. شعیب گفت: اگر خداوند بخواهد که من نمیتوانیم آن را به تو ندهم.
میمون گفت:خداوند آنچه را که امر نموده میخواهد و آنچه را که امر ننموده نمیخواهد.اینجا نزاع بالا گرفت و به رئیس خود عبدالکریم بن عجرد نامه دادند تا مشکل را حل کند. او نوشت: ما میگوییم آنچه را که خدا بخواهد میشود و آنچه را که نخواهد نمیشود. ما بدی را به خدا ملحق نمیکنیم.این جواب مجمل نیز نتوانست مشکل شعیب و میمون را حل کند وبه همین دلیل این دو فرقه ازیکدیگر بیزاری جستند.
5. خازمیه
این افراد معتقدند که دوستی و دشمنی دو صفت ذاتی خداوند است و نیز قائل به قدر هستند.
6. معلومیه
این افراد معتقدند که هرکسی که تمام اسامی خداوند را نداند، به خداوند جاهل است. این عده افعال را مخلوق خداوند نمیدانند
7. مجهولیه
این عده برخلاف معلومیه معتقدند که کسی که برخی از اسامی خداوند را بداند به خداوند آشناست.
8. صلتیه
این عده طرفدار عثمان بن ابی صلت هستند،معتقدند که اگر کسی به ایشان پیوست او را حمایت میکنند ولی از طفل او بیزاری میجویند زیرا اطفال معرفتی به اسلام ندارند تا حکم به اسلام بر انها جاری شود.
9. ثعالبه
این گروه معتقد است که نسبت به اطفال کفار و مومنین ولایت و بیزاری معنی ندارد تا اینکه بالغ شوند وبه اسلام فراخوانده شود.
10. أخنسیه
نسبت به کسی که در سرزمینی با تقیه زندگی میکند حکم به اسلام و کفر نمیکنند تا وقتی که او را به ایمان یا کفر بشناسند. ترور و کشتن سری را حرام میدانند. این گروه پیرو فردی به نام اخنس بودهاند.
11. معبدیه
این عده در صورت بی نیازی عبید خود، از ایشان زکات میگیرند و در صورت نیازمندی آنها زکات آنها را به خودشان میدهند. این عده بعد از مدتی به بطلان این نظر اعتقاد پیدا کردند.
12. شیبانیه
شیبان بن سلمه از یاران ابومسلمخراسانی است. وی در کشتار مسلمین و جمع آوری غنائم از اموال مسلمین به ابومسلم کمک میکرد؛ اما این کار به ضرر او تمام شد و خوارج به دلیل همیاری وی با ابومسلم، از او بیزاری جستند و بعد از قتل او ، عدهای گفتند که او توبه کرده و نمیتوان از او بیزاری جست.اما فرقه ثعلبیه با این عده مخالفت کرد و همچنان از شیبان بیزار بودند زیرا معتقد بودند که کارهای فاسد او قابل جبران و بخشش و عفو نیست و علاوه بر این نه آشکارا توبه نموده و نه از روی تقیه.عدهای که توبه او را پذیرفتند به شیبانیه معروف شدند و به تشبیه در مورد خداوند معتقد شدند.
13. رشیدیه
عدهای از عجارده زکات اموال کشاورزی خود را که با آب چشمه و جویبار سیراب میکردند را به مقدار نصف از کشاورزی دیمی میپرداختند ولی بعد از مدتی این حکم را غلط دانستند و از فردی به نام زیاد بن عبدالرحمن در حکم این مسأله سوأل نمودند و او به یک، دهم یعنی به مقدار کشاورزی دیمی فتوی داد و گفت از عجاردهای که در این حکم با شما مخالفت نمودند، بیزاری نجوئید.در این هنگام فردی به نام رشید گفت:اگر ما میتوانیم از مخالفین در این حکم بیزاری نجوئیم پس مثل آنها زکات به مقدار کشاورزی دیمی میدهیم. از این پس عدهای تابع او شده و به رشیدیه شناخته شدند.
14. مکرمیه
ایشان پیروان ابیالمکرم هستند. ایشان معتقدند که ترک کننده نماز از جهت جهل به خداوند کافر است همانطور که در تمام گناهان کبیره اینگونه است.
عقائد کلی عجارده
به دلیل ماهیت عجارده به عنوان یکی از اصلیترین فرق خوارج، عقائد کلی خوارج در دیدگاه ایشان نیز پایدار است، مانند:[8]
1. تکفیر عثمان
2. تکفیر امیرالمومنین علی(ع)
3. تکفیر اصحاب جمل
4. تکفیر حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص)
5. تکفیر کسانی که به حکم حکمین رضایت دارند
6. تکفیر مرتکبین گناه به سبب گناه
7. وجوب قیام و خروج بر پیشوای جائر
8. این گروه سوره یوسف را از قرآن نمیدانستند و بلکه آن را یک داستان عشق و عاشقی میپنداشتند.[9]
با توجه به این مقدار از عقائد مشترک بین طوائف خوارج ، از جمله عجارده میتوان سلف تکفیری را در جامعه خوارج دانست. عدم قدرت بر استدلال منطقی برای بیان عقائد، این فرق انحرافی افراطی را به سوی تکفیر کشاندهاست و این دیدگاه بزرگترین آسیب اجتماعی و فرهنگی بر پیکره جامعه اسلامی را به دنبال داشت که امروزه بدست وهابیت ادامه دارد.