كلمات كليدي : نسبيتگرايي
نسبیتگرایی در اخلاق به طور کلی عبارت از گرایشی است که معتقد است هیچ امر ثابت و مطلقی در اخلاق وجود ندارد و نسبیت بر تمام عرصههای آن حاکم است. از نظر یک نسبیتگرا هر کس میتواند ارزشهای اخلاقی شخصی خود را داشته و مطابق آنها عمل نماید و کسی حق ندارد چیزی را بر او تحمیل نماید در مقابل خود این شخص نیز نباید ارزشهای خود را عمومیت بخشیده و از دیگران انتظار داشته باشد که همانند او، ارزشهای یکسانی داشته باشند.
البته برای نسبیتگرایی اخلاقی سه نوع نسبیت شمرده شده است:
- توصیفی
- فرااخلاقی (معرفتشناختی)
- هنجاری
از میان این سه نوع، نسبیتگرایی فرااخلاقی از نسبیتگرایی در معرفت ناشی شده، ونسبیتگرایی هنجاری، در حقیقت از پیآمدها و تبعات نسبیتگرایی فرااخلاقی و توصیفی میباشد. نسبیتگرایی توصیفی را نیز باید یک امر جامعهشناختی قلمداد نمود،[1] هم چنان که به عنوان دلیل نسبیتگرایی فرااخلاقی و با واسطه، دلیل نسبیتگرایی هنجاری عنوان شده است.[2]
نسبیتگرایی توصیفی[3]مدعی است در جوامع مختلف، احکام اخلاقی متفاوتی وجود دارند و مفاهیم مختلفی از فضیلت در آنها یافت میشوند. همچنین در این جوامع به ایدهآلها و اهداف متفاوتی بها میدهند و نظرگاه آنها با یکدیگر فرق میکند.[4] در این دیدگاه گفته میشود ارزشهای اخلاقی علاوه بر اینکه نسبت به جوامع، گروهها وافراد مختلفند، در درون یک جامعه نیز نسبت به زمانهای مختلف، متفاوت و نسبی هستند.
ادعای نسبیتگرایی توصیفی این نیست که فقط احکام اخلاقی افراد وجوامع متفاوتند، بلکه سخن دقیق آن این است که باورهای اخلاقی اصلی افراد وجوامع، متفاوت و حتی در تعارض با هم میباشند. که در این صورت اختلاف در قواعد و باورهای فرعی نیز ناگزیر خواهد بود.[5] نه این که تفاوت فقط در باورهای اخلاقی فرعی است؛ زیرا در چنین حالتی ممکن است در اصول و قواعد اصلی اخلاقی، بین افراد و جوامع مختلف اشتراک وجود داشته باشد.
معمولا کسانی که نسبیتگرایی توصیفی را مطرح میسازند از آن به عنوان دلیل نسبیتگرایی فرااخلاقی و نسبیتگرایی هنجاری بهره میبرند. در این مرحله از نسبیت سخنی از توصیه وقضاوت دربارة اینکه کدام یک از نظریههای مختلف درست است به میان نمیآید.
نسبیتگرایی فرااخلاقی[6] که «نسبیتگرایی معرفتشناختی» نیز میگویند. براساس این نوع نسبیتگرایی نمیتوان هیچ مکتب اخلاقیای را معتبر ودیگری را غیرمعتبر تلقی کرد. این دیدگاه بر آن است که در مورد احکام اخلاقی اصلی، شیوه معقول و معتبری، برای توجیه عقلانی یکی در مقابل دیگری وجود ندارد؛ لذا ممکن است دو حکم اصلی و متعارض، مثل خوبی عدالت و بدی آن اعتبار یکسانی داشته باشند.[7]
چنانکه مشاهده میشود در این مرحله نسبیتگرا شروع به قضاوت درباره دیدگاههای مختلف مینماید. قائلین به نسبیتگرایی فرااخلاقی اعتبار احکام اخلاقی را به احساس یا سلیقه فرد یا توافق وقرارداد جمع وابسته دانسته احکام اخلاقی را تنها برای فرد یا جامعهای که آنها را پذیرفتهاند معتبر میشمارند که اعتبار عام و مطلق ندارند.[8]
رایجترین مکاتبی که به نسبیت اخلاقی معتقدند اعتبار احکام وارزشهای اخلاقی را وابسته به احساس یا سلیقه یا قرارداد میدانند، بدین ترتیب احکام اخلاقی در نگاه گروه اول و دوم تنها برای هر فرد اعتبار داشته و در نگاه گروه سوم برای جامعهای که آن قرارداد را بسته است. وابسته بودن ارزشهای اخلاقی به فرد را «نسبیت فردی»[9] یا «ذهنیتگرایی»[10] و وابسته بودن آنها به جامعه را «نسبیت اجتماعی»[11] یا «قراردادگرایی»[12] مینامند.[13]
نسبیتگرایی هنجاری
[14]
در این نوع نسبیتگرایی ادعا میشود نباید دربارة ارزش اخلاقی کارها، باورها، خصوصیات وارزشهای افراد داوری کرد؛ چرا که آنچه برای یک شخص یا جامعه، درست وخوب است ممکن است برای شخص یا جامعة دیگر درست یا خوب نباشد.
چنانکه گفته شد نسبیتگرایی هنجاری ثمرة نسبیتگرایی توصیفی و فرااخلاقی است و به عبارتی یکی از مراحل نسبیتگرایی اخلاقی میباشد که مراحل قبلی به صورت منطقی، آن را در پی آوردهاند. در این مرحله از نسبیتگرایی سه اصل عام اخلاقی نتیجه گرفته شده و به عنوان پیامدهای نسبیتگرایی توصیفی و فرااخلاقی ذکر میشوند:
1. قضاوت اخلاقی دربارة رفتار و منش دیگران بر اساس نظریة اخلاقی مورد قبول خود، اخلاقاً درست نیست.
2. هر فرد و جامعهای باید در انتخاب و عمل به نظریة اخلاقی مورد قبول خود آزاد باشد.
3. هر فرد وجامعهای باید دیگران را که نظریهای مخالف با نظریة اخلاقی او دارند، تحمل کرده و به انتخاب آنها احترام بگذارد.[15]