دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تجربه گرایی برسازنده Constructive Empiricism

No image
تجربه گرایی برسازنده Constructive Empiricism

كلمات كليدي : ضد واقع¬گرايي علمي، صدق، كفايت تجربي، مشاهده پذيري، تعين ناقص نظريه هاي علمي

نویسنده : سيد مهدي بيابانكي

واقع‌گرایی علمی متضمّن سه نوع التزام فلسفی است: التزامی متافیزیکی به وجود جهانی مستقل از ذهن که در بردارنده اشیاء مشاهده‌پذیر و مشاهده ناپذیر است؛ التزامی معناشناختی به تعبیر تحت اللفظی نظریه‌های علمی (اینکه گزاره‌های علمی، واقعاً گزاره‌های قابل صدق و کذبند)؛ و سرانجام التزامی معرفت‌شناختی به این ادعا که ما می‌توانیم بدانیم که بهترین نظریه های فعلی ما تقریباً صادقند و نیز اینکه آنها با موفقیت به اکثر هویات مشاهده ناپذیری که مفروض می‌گیرند، ارجاع می‌دهند و این هویات واقعاً وجود دارند. ون فراسن مولّفه‌های معناشناختی و متافیزیکی واقع‌گرایی علمی را می‌پذیرد، اما مولّفه معرفتی آنرا انکار می‌کند[1]. از این رو، او از مدافعان ضد واقع‌گرایی علمی به حساب می‌آید. دیدگاه او، تجربه‌گرایی برسازنده نام دارد که عمدتاً در کتاب او با عنوان «تصویر علمی» در سال 1980 مطرح شده است.

ون فراسن، واقع‌گرایی علمی را این گونه تعریف می‌کند: «هدف علم این است که به کمک نظریه هایش، گزارشِ[2] لفظاً صادقی از چگونگی عالم ارائه دهد و پذیرش یک نظریه متضمّن این باور است که آن نظریه صادق است»[3]. بر این مبنا، رویکردهای ضد واقع‌گرایی چنین دیدگاهی دارند: «هدف علم بدون ارائه چنین گزارش لفظاً صادقی می‌تواند محقق شود؛ و پذیرش یک نظریه ممکن است متضمّن چیزی کمتر از این باور باشد که آن نظریه صادق است». ون فراسن دیدگاه ضد واقع‌گرایی را که از آن دفاع می‌کند، تجربه‌گرایی برسازنده می‌نامد و آنرا این گونه تعریف می‌کند: «هدف علم ارائه نظریاتی است که کفایت تجربی دارند؛ و پذیرش یک نظریه تنها متضمّن این باور است که آن نظریه کفایت تجربی دارد»[4].

گفتن اینکه یک نظریه کفایت تجربی دارد، بدین معناست که آنچه درباره اشیاء یا حوادث مشاهده‌پذیر می‌گوید، صادق است. به عبارت دیگر، باوری که در پذیرفتن یک نظریه علمی دخیل است، صرفاً این است که آن نظریه، «پدیده‌ها را حفظ می‌کند»[5]، یعنی آنچه مشاهده‌پذیر است را به درستی توصیف می‌کند[6]. بنابراین، تجربه‌گرای برسازنده معتقد است که هدف علم عبارت است از صدق، صرفاً درباره جنبه‌های قابل مشاهده جهان؛ اما در مورد جنبه‌های غیر قابل مشاهده، هدف علم صدق نیست. به عبارت دیگر، تجربه‌گرای برسازنده معتقد است تا آنجایی که باور مدّنظر است، پذیرش یک نظریه علمی تنها شامل این باور است که نظریه کفایت تجربی دارد. بر اساس این دیدگاه، فرد باید درباره بخش مشاهده‌ناپذیر عالم که در نظریه آمده است، لا ادری باشد. بنابراین، ون فراسن در خصوص هویات و پدیده‌های مشاهده‌پذیر یک نظریه قائل به صدق است، در حالی که در خصوص هویات و پدیده‌های مشاهده ناپذیر لا ادری است. در مقابل، واقع‌گرای علمی در خصوص هویات و پدیده‌های مشاهده‌ناپذیر هم قائل به صدق است. در تکمیل دیدگاه ون فراسن، ذکر چند نکته لازم است:

1. باید بین دو نوع ضد واقع‌گرایی تفاوت گذاشت. در نوع اول، گفته‌های راجع به امور مشاهده‌ناپذیر را به هیچ وجه نباید به معنای حقیقی و تحت اللفظی آن گفته‌ها گرفت. لذا وقتی دانشمندی نظریه‌ای درباره الکترون عرضه می‌کند نباید تصور کنیم که نظر واقعی او این است که الکترون وجود حقیقی دارد، بلکه بیان او را درباره الکترون باید بیانی استعاری بدانیم. ضد واقع‌گرایی نوع دوم می‌پذیرد که سخنان مربوط به امور مشاهده‌ناپذیر را باید بر ظاهرشان حمل کرد. بر این اساس، اگر مفاد نظریه‌ای فرضاً این باشد که الکترون بار منفی دارد، آنگاه این نظریه به شرطی صادق است که اوّلاً الکترون واقعاً وجود داشته باشد و ثانیاً بار منفی داشته باشد. در غیر این صورت نظریه مذکور کاذب است. ولی به عقیده ضد واقع‌گرایان، نکته این است که در این موارد نمی‌توانیم بدانیم که بالاخره نظریه مطرح شده صادق است یا کاذب. لذا موضع صحیح در قبال آنچه دانشمندان راجع به امور مشاهده‌ناپذیر می‌گویند، لا ادری‌گری تمام عیار است. گفته‌های دانشمندان در این باب یا صادقند یا کاذب، ولی ما قادر نیستیم دریابیم کدامشان صادق است و کدامشان کاذب[7]. ضد واقع گرایی که ون فراسن از آن دفاع می‌کند، از نوع دوم است.

2. از دیدگاه ون فراسن، یک نظریه بوسیله یک مجموعه از ساختارها که مدل های نظریه هستند، ارائه می‌شود. به عبارت دیگر، ارائه یک نظریه عبارت است از نشان دادن ساختارها یا مدل‌های آن و مشخص کردن بخش‌های مختلف این مدل (که زیر ساخت‌های تجربی می‌نامد)، به نحوی که مشخص شود چه بخش‌هایی از مدل، نشان‌دهنده پدیده‌های قابل مشاهده است. بر این مبنا، یک نظریه کفایت تجربی دارد، اگر آنچه بر ما ظاهر می‌شود- یعنی ساختارهایی که می‌توانند در گزارشهای آزمایشی و اندازه‌گیری توصیف شوند- با زیر ساخت‌های تجربی مدلِ نظریه مذکور، تشابه ساختاری داشته باشند. به بیان ساده‌تر، یک نظریه کفایت تجربی دارد اگر مدلی داشته باشد که در آن همه پدیده‌های قابل مشاهده بگنجد.

3. پذیرش یک نظریه بدان معنی است که آن نظریه، همه پدیده‌های بالفعل را حفظ می کند- چه پدیده‌های گذشته، چه حال و چه آینده- و نه تنها آنهایی را که تا کنون مشاهده شده‌اند. لذا پذیرفتن یک نظریه به عنوان نظریه‌ای که دارای کفایت تجربی است، باور به چیزی بیش از آن است که منطقاً از داده های موجود نتیجه می‌شود. علاوه بر این، از نظر ون فراسن، یک پدیده یک رویداد قابل مشاهده است و نه رویدادی الزاماً مشاهده شده. بنابراین، افتادن درختی در یک جنگل، یک پدیده است خواه کسی واقعاً شاهد آن باشد یا نباشد[8].

4. واقع گرایی علمی و تجربه‌گرایی برسازنده در مورد هدف علم اختلاف نظر دارند. واقع گرای علمی بر آن است که کار علمی حقایقِ مربوط به هویات و فرآیندهای مشاهده‌ناپذیری را هدف گرفته است که پدیده‌های مشاهده پذیر را توضیح می‌دهند، در حالی که تجربه‌گرای سازنده فکر می کند که هدف کار علمی، صرفاً گفتن حقیقت درباره امور مشاهده پذیر است، اما ضرورت توضیح همه نظم‌های موجود در آنچه مشاهده می کنیم را رد می کند[9].

نقدها علیه تجربه‌گرایی برسازنده

بر دیدگاه ون فراسن نقدهایی وارد شده است که برخی از مهمترین آنها عبارت است از:

1. دانستیم که کل دیدگاه تجربه‌گرایی برسازنده در خصوص کفایت تجربی نظریه ها، بر تمایز میان هویات قابل مشاهده و هویات غیر قابل مشاهده استوار است. به ون فراسن اعتراض شده است که مرز میان امور مشاهده‌پذیر و امور مشاهده‌ناپذیر مبهم است و این دو حوزه به هم پیوسته‌اند. به عبارت دیگر، نمی‌توان مرز معناداری میان امور مشاهده‌پذیر و امور مشاهده‌ناپذیر ترسیم کرد؛ لذا تمایزی که ون فراسن بین این دو حوزه می‌نهد یک تمایز دلبخواهی است.

ون فراسن در پاسخ می‌گوید: طبیعی است فکر کنیم که «مشاهده‌پذیر بودن» یک محمول مبهم است و لذا انتظار نداریم که بتوان معیار مشخصی برای تمایز آنچه مشاهده‌پذیر است و آنچه مشاهده ناپذیر است ارائه دهیم؛ ولی مصادیق روشنی داریم که این تمایز را به ما نشان می‌دهد. مشاهده اقمار مشتری از طریق تلسکوپ مصداق روشنی از مشاهده است، زیرا فضانورد با نزدیک شدن به آنها و بدون کمک تلسکوپ می‌تواند آنها را مشاهده کند؛ در حالی که مشاهده الکترون در اتاقک ابر، مصداقی از مشاهده وجود ذره نیست.

علاوه بر این، به ون فراسن اعتراض شده است که مرز میان امور مشاهده‌پذیر و امور مشاهده‌ناپذیر در خلال زمان تغییر می‌کند و حاصل فیزیولوژی و تکنولوژی انسانهاست. او در پاسخ می‌گوید: آنچه به عنوان مشاهده‌پذیر لحاظ می‌شود، وابسته به جامعه معرفتی است که مشاهده‌گر بخشی از آن است. به عبارت دیگر، نظریه علمی است که به ما می‌گوید چه چیزی مشاهده‌پذیر است و چه چیزی مشاهده‌پذیر نیست؛ نه اینکه از قبل، چیزی به نحو پیشینی مشاهده پذیر یا مشاهده‌ناپذیر در نظر گرفته شود.

2. گفتیم که موضع تجربه‌گرایی برسازنده این است که کفایت تجربی، برای رفع حاجت علم کافی است، و دانشمندان می‌باید دعاوی صدق و کذب را به اظهارات مربوط به امور قابل مشاهده محدود سازند. الیوت سوبر[10] در انتقاد از این موضع یادآور شد که دانشمندی که بر حسب این توصیه عمل کند، می‌باید با گزاره‌های معادل به گونه‌ای متفاوت رفتار کند. دو جمله ذیل را به عنوان نمونه در نظر بگیرید:

(1) یک زنجیره غذایی وجود دارد که انسان در انتهای آن قرار دارد.

(2) انسانها سایر ارگانیزمها را می‌خورند، اما به وسیله آنها خورده نمی‌شوند.

بر طبق نظر تجربه‌گرایی برسازنده، می‌توان برای جمله (2) ارزش صدق در نظر گرفت، اما برای جمله (1) نمی‌توان چنین کرد، زیرا «زنجیره غذایی» یک هویت قابل مشاهده نیست. حال آنکه (1) و (2) دعاوی کم و بیش معادلی هستند[11].

3. تعین ناقص نظریه‌ها از طریق شواهد تجربی،‌ تنها استدلال ایجابی موجود به نفع پذیرش تجربه‌گرایی برسازنده به جای واقع-گرایی علمی است[12]. بر اساس استدلال تعین ناقص، هر نظریه تعداد بی شماری نظریه رقیب دارد که از لحاظ تجربی معادل آن هستند (یعنی نتایج مشاهدتی یکسانی دارند)، در حالی که به لحاظ منطقی در تناقض با آن هستند. از آنجا که تنها معیار پذیرش یک نظریه از بین نظریه های دیگر این است که محتوای تجربی یا شواهد تجربی بیشتری داشته باشد، لذا نمی‌توان معیار معقولی برای انتخاب یک نظریه و پذیرش صدق آن ارائه کرد. پس نظریات تنها بر اساس کفایت تجربیشان پذیرفته می‌شوند و هدف علم چیزی جز این نیست.

اما این استدلال، استدلال قابل قبولی در دفاع از دیدگاه ون فراسن نیست، چرا که برهان تعین ناقص را می‌توان علیه کفایت تجربی نظریه‌ها نیز صورت بندی کرد. بر این اساس، همه شواهد تجربی که در حال حاضر در دست داریم، همانگونه که صادق بودن یک نظریه را به طور ناقص متعین می‌کند، کفایت تجربی آنرا نیز به طور ناقص متعین می‌کند؛ یعنی همانگونه که نمی‌توان معیار معقولی برای انتخاب نظریه و پذیرش صدق آن ارائه کرد، نمی‌توان معیاری برای پذیرش کفایت تجربی آن نیز ارائه نمود. به عبارت دیگر، چرا باید باور کنیم که نظریه مفروض T دارای کفایت تجربی است، به جای آنکه معتقد باشیم که این نظریه صرفاً تا هفته آینده یا تنها هنگامی که دست به مشاهده می زنیم، کفایت تجربی دارد؟[13] بنابراین، نقدهای ون فراسن علیه «صدق»، می تواند علیه «کفایت تجربی» نیز صورتبندی شود[14]؛ لذا تجربه گرایی برسازنده به همان اندازه در مقابل شکاکیت آسیب پذیر است که واقع‌گرایی علمی.

ون فراسن در سال 1980 معتقد بود که واقع‌گرایی علمی یک نگرش غیر معقول است و تجربه گرایی برسازنده تنها نگرش معقول به علم است. اما این نقدها او را بر آن داشت تا در آثار بعدی خود بپذیرد که واقع‌گرایی علمی نیز معقول است، هر چند تجربه‌گرایی برسازنده معقولیت کمتری از آن ندارد[15].

# -LE- #

نویسنده سيد مهدي بيابانكي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS