كلمات كليدي : قرآن، وهن، سستي ، كسالت، استقامت
نویسنده : محمد مؤذني
وهن در لغت به سستی در ویژگیهای جسمانی و اخلاقی، اطلاق میگردد.[1]و در اصطلاح قرآنی به پدیدار شدن ضعف در اثر بروز علتی در بدن یا عمل یا فکر و یا مقام، گفته میشود.[2]
دو واژه "فشل" و "کسل" به نوعی با کلمۀ وهن مترادف میباشند. فشل در لغت به سستی که همراه با ترس باشد، گفته میشود.[3]و به سستی کردن در چیزی که نباید در آن سستی شود، نیز کسل گفته میشود.[4]
سستی از منظر قرآن:
یکی از صفات ناپسندی که در وجود انسانها ریشه میدواند، سستی کردن است که میتواند در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی انسانها مانند امور عبادی، دینی، نظامی، تعاملات اجتماعی و... رسوخ کرده، فرد و جامعه را با بحران مواجه گرداند، قرآن نیز در این باب با روشنگری و آگاهی بخشی سعی در ریشه کنی آن و به حرکت در آوردن افراد نموده که به مهمترین آنها اشاره میشود:
عوامل سستی:
1. نا آگاهی و غفلت:
یکی از علل سستی، عدم شناخت صحیح و غفلت میباشد، زیرا معمولاً افرادی که در عالم بی خبری و بی خیالی سیر میکنند، به آسانی در دام ها گرفتار شده و در اعتقادات و انجام فرائض، سست میگردند، لذا دین مبین اسلام برای جلوگیری از سست شدن بنیانهای فردی و اجتماعی، تأکید بسیار زیادی بر تفکر در آیات الهی نموده و تدبّر نکردن در آیات را نکوهیده است تا خود و جایگاه خود را بشناسند و خود را از بند غفلت و جهل رهانیده، به سمت اهداف والا به حرکت در آیند:[5]
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب »[6]
«این کتابى است پر برکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!»
خداوند در این آیه هدف از نزول قرآن را تدبّر در آن معرفی نموده تا سرچشمۀ اندیشه و مایۀ بیدارى وجدانها گردد و به نوبه خود حرکتى در مسیر عمل بیافریند.[7]
2. نبود انگیزه:
یکی از مهمترین عوامل جهش فکری و فرهنگی یک جامعه، داشتن انگیزه است، هر چه انگیزه قویتر باشد، افراد جامعه با قدرت و ارادۀ بیشتری قدم برداشته و در راه رسیدن به هدف، تلاش افزونتری به خرج میدهند ولی جامعه ای که از انگیزه بیبهرهاند و یا انگیزۀ کافی برای آن ندارند، در آغاز و یا در اواسط راه، سست شده و حتی از رسیدن به هدف نیز پشیمان میگردند و نسبت به آن بی تفاوت میشوند، قرآن به خاطر ایجاد انگیزه برای تلاش و پرهیز از سستی، به انسانها وعدۀ زندگی جاوید در بهشت و استفاده از نعمتهای بهشتی را داده و یا آنها را از عذابهای جاودان بیم داده[8] قرآن درمورد افرادی که از روی بیانگیزگی با مسائل برخورد میکنند میفرماید:
«وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُون »[9]
«و کسانى که به آخرت ایمان ندارند از راه راست منحرفند »
افرادی که به معاد و زندگی جاوید ایمان ندارند، برای بدست آوردن بهشت و یا فرار از عذاب، انگیزهای نداشته و لذا برای آن تلاش نکرده و دنبال امیال نفسانی خود میروند و از مسیر انسانیّت دور میگردند.
3.هوس مداری:
یکی از بزرگترین عوامل سستی، هوس مداری است، چرا که هوسبازی، انسان را از تمام قیود آزاد کرده، لذا در واجبات دینی و وظایف انسانی سستی مینماید تا هوس خود را ارضاء کند که نتیجۀ آن چیزی جز سستی و به تبع آن، فروپاشی نظام خانواده، جامعۀ انسانی و دور شدن از مسیر سعادت نیست،[10] لذا قرآن در آیات متعدّدی به معرفی این پدیده پرداخته و صفات هویپرستان را
بیان نموده و مؤمنان را به دوری از آن توصیه نموده است:
«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُون »[11]
« آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهاى افکنده است؟! با این حال چه کسى مىتواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمىشوید؟!»
خداوند در این آیه اشاره میکند که هوسبازی، قدرت "درک صحیح حقایق" را از انسان مىگیرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مىافکند و لذا در انجام وظایف اصلی خود سستی میکند و از مسیر هدایت دور میگردد.[12]
سست ترین پناهگاه:
از منظر قرآن کسانی که غیر خدا را برمیگزینند به تار عنکبوت تکیه کرده و سستترین پناهگاهها را برای خود برگزیدهاند و خداوند دربارۀ این پناهگاهسست می فرماید:
«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوت »[13]
«مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده در حالى که سستترین خانههاى خانه عنکبوت است اگر مىدانستند!»
معبودهاى دروغین، نه سودى دارند و نه زیانى و نه در روز بیچارگى پناهگاه کسى هستند، لذا خداوند برای بیان شدّت سستی پناهگاه کفار و بی فایده بودن آن، آنها را به عنکبوت تشبیه نموده که برای حفاظت از خود خانهای سست بنا کردهاند. خداوند با این مثل آنها را به وحشت میاندازد و به فکر فرو میبرد.[14]
رابطۀ سستی در عبادت با ایمان:
سستی در انجام فرائض الهی یکی از نشانههای بی ایمانی میباشد، چرا که نماز برترین عبادتى است که خداى تعالى در آن ذکر و یاد آورى مىشود و اگر دل علقه و محبتى به پروردگارداشته و به او ایمان آورده بود، در توجه به سوى خدا دچار سستى نمىشد چون قلب به هر چه تعلق داشته باشد، دائمابه یاد او خواهد بود[15]و لذا خداوند در توصیف منافقین میفرماید:
«إِنَّ الْمُنافِقِین...إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى »[16]
«منافقان...هنگامى که به نماز بر مىخیزند، با کسالت بر مىخیزند »
رابطۀ سستی و تقوا:
تقوى یک فضیلت نفسانیست که داراى مراتب بیشماری است که مرتبه کامل آن استقامت در تقوى است و معنای این سخن این است که فرد متّقی هیچ گاه مرتکب گناه نشود و عهد شکنی نکند و در برابر ناگواریها صبر و بردبارى را از دست ندهد و سستی در اجرای وظائف، نشانۀ نقص در مراتب تقواست[17] وخداوند در این آیه استقامت در عهد را از تقوى شمرده است:[18]
«فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِین »[19]
«تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!»
مفهوم مخالف آیه این است که خداوند پرهیز کاران حقیقی را دوست دارد چرا که آنان اهل استقامت در راه دین بوده و در امر دینداری هیچ سستی به خود راه نمیدهند.
راه درمان سستی:
1.ریاضت و تهذیب نفس:
یکی از راههای درمان سستی این است که با ریاضت و تهذیب نفس به تقویت اراده بپردازیم.[20] در این باره میتوان از دعا، صبر و توکل بهره برد:
الف. دعا:
یکی از راههای نجات از سستی، توجه به درگاه خداوند و درخواست ثبات قدماز آن یگانۀ هستی میباشد:[21]
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا »[22]
«پروردگارا...قدمهاى ما را استوار بدار!..»
ب. صبر:
یکی دیگر از راههای مبارزه با سستی، تقویت صبر است، چرا که صبر عبارت است از اینکه انسان در قلب خود استقامتى داشته باشد که بتواند کنترل نظام نفس خود را در دست گرفته، دل خود را از تفرقه و فساد رأى جلوگیرى کند. [23]و لذا صابران آنهایى هستند که در مصائب استقامت به خرج داده و از پا درنمىآیند و هجوم رنجها و سختیها پایشان را نمىلغزاند[24] و لذا خداوند مؤمنین را به صبر سفارش مینماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة »[25]
«... از صبر و نماز یارى جویید..»
ج. توکل:
توکل به خداوند، یکی از راههای غلبه بر سستی است که نشانۀ ایمان و سرّ موفقیت مؤمنان میباشد، چرا که یگانه مؤثر حقیقى او است و لذا خداوند در این آیه مسلمانان را بتوکل ترغیب نموده و به آنان میآموزد که در همه امور به آفریدگار باید اعتماد داشت و باید استقامت و موفقیّت را تنها از پروردگار خواست:[26]
«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه »[27]
«هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مىکند »
2. توجه به آثار استقامت:
یکی از راههای رهایی از سستی، توجه نمودن به آثار استقامت میباشد:
« وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا »[28]
«اینکه اگر آنها [جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مىکنیم!»
طبق این آیه استقامت بر ایمان و تقواست که مایه وفور نعمت مىشود، لذا اگر کسی به برکات استقامت توجه نماید مطمئناً دست از سستی برداشته و به تلاش و مقاومت رو میآورد.