دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فعالیت های سیاسی آیت الله سید حسن اشکوری

No image
فعالیت های سیاسی آیت الله سید حسن اشکوری

خدمات و مبارزات

عصر زندگی آیت الله حاج سید حسن اشکوری باید از دوره های پر آشوب و ناسامان تاریخی گیلان و اساساً کشور دانست: از این رو، زندگی او همواره با نشیب و فرازهای اجتماعی و سیاسی توأم بود. در سال 1324 قمری نهضت مشروطیت به رهبری روحانیت و مرجعیت در ایران آغاز شد. سال های بعد، تب و تاب مشروطه خواهی همه جا بویژه در برخی از نواحی ایران مانند تهران و آذربایجان و گیلان و...پر کرد. جنگ جهانی بین الملل، عوارض و آثار تخریبی و جنگی خود را در همه ی شئون به جای نهاد و از طرفی جوش و خروش نهضت جنگل و انقلاب گیلان به رهبری میرزا کوچک جنگلی روحانی مبارز گیلانی پوشش فراگیر قرار داد. در چنین شرایط و موقعیتی آیت الله اشکوری وارد گیلان شد و در شهر رشت رحل اقامت افکند و خدمات علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ارزشمندی را از خویش به یادگار گذاشت و نام خود را در تاریخ مبارزات ایران به رهبری روحانیت جاودانه ساخت، برخی از خدمات علمی و سیاسی وی عبارت اند از:

تشکیل کمیته ی اتحاد اسلام

زمانی که شمال کشور توسط قوای روس اشغال شد و جوانمردان گیلانی به رهبری میرزای جنگلی قیام مسلّحانه خود را در جنگل آغاز کرد، طرح تشکیل کمیته ای متشکل از روحانیان بزرگ توسط میرزا و برخی از روحانیان مطرح شد. بعدها این کمیته، به نام «کمیته ی اتحاد اسلام» مشهور گردید. ریاست آن را آیت الله سید محمود مجتهد روحانی برعهده داشت. آیت الله روحانی از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصاری و از علمای طراز اول و اعلم علمای گیلان و دارای مرجعیت و ریاست شرعی و محبوبیت تام در آن سامان و چهره ی متقی و مبارز بود که همراه برخی از چهره های مبارز مثل آیت الله ملا محمد خمامی از لحاظ دینی و شرعی، از نهضت جنگل حمایت و پشتیبانی و رهبری می کردند. هیئت اتحاد اسلام به سال 1333 هجری قمری همزمان با شکل گیری نهضت جنگل در شمال ایران، پا به عرصه ی اجتماع گذاشت. این هیئت بسان مغز هدایت گر و برنامه ریز، از کمیته های کارآمد برخوردار بود. هر کدام نقشی درخور و سازنده و سنجیده و از پیش روشن برای ساماندهی تلاش های اسلامی و مردمی داشتند. نام کمیته ها این بود: جنگ؛ امور مالی؛ امور داخلی؛ سازمان قضایی؛ بهداشت؛ معارف؛ مدارس؛ سازمان ویژه ی گسیل مبلغ و گماردن نمایندگانی در جای جای ایران اسلامی، همانند شیخ احمد سیگاری نماینده ی اتحاد اسلام در تهران.

انقلاب جنگل، یک حرکت کور و بی برنامه و بیرون از رهبری رهبران خردمند و هوشیار نبود که چند جوان پرشور و هیجان، در دل جنگل های شمال به ماجراجویی بپردازند. بلکه به گفته ی فخرایی، مورخ شهیر گیلانی ـ که خود در این حماسه سهمی و نقشی داشته است ـ مرکز ثقل و مغز متفکر را، هیئت اتحاد اسلام تشکیل می دهد که افرادش به استثنای چند نفر، همه از علما و روحانیون بودند و....[7]

یکی از عناصر کارآمد و موثر در این کمیته ـ که سمت قضایی را بر عهده داشت ـ حضرت آیت الله اشکوری بودند که ریاست عالی استیناف گیلان را عهده دار شد و پس از کم رنگ شدن کمیته با اشغال گیلان از جانب روس ها به سال 1338 هجری قمری از کار کناره گرفت.[8]

تشکیل مجمع علمای گیلان

در زمانی که امیر لشکر گیلان، سرتیپ محمد حسین خان آیروم در رشت مستقر شد و به ارعاب و سرکوب مخالفان و قتل و غارت مبادرت ورزید، آیت الله اشکوری با همکاری بزرگان رشت، «مجمع علما و روحانیون گیلان» را تأسیس و رهبری کرد تا با اعمال قدرت علمی و دینی، مانع از ستم و اجحاف مراکز قدرت و مأموران حکومت و شیطنت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنان در عرصه ی اجتماع باشد. این مجمع متحد و منسجم که برجسته ترین علمای گیلان در رأس آن بودند، روابط اجتماعی مستحکم و نفوذ فوق العاده ای در جامعه ی گیلان داشت و در جهت مصالح و رفاه و منافع و رستگاری مردم، بویژه تشریح اقتدار شریعت و احکام دین در آن موقعیت خاص، گام های بلند و سودمندی برداشت. تشکیل این مجمع و اقدامات قاطعانه ی آن در امور، برای آیت الله اشکوری پیامدهای ناگوار و رنج های فراوانی به بار آورد و منجر به تبعید وی از شهر رشت به رودسر گردید.

فرزندش سید ابوالقاسم اشکوری در این رابطه و نیز اقدامات پدر بزگوارش این گونه می نویسد:

«رضا خان سر سلسله ی دودمان پهلوی از سردار سپهی و رئیس الوزرایی، زمام امور مملکت را در دست گرفت و برای این که تسلط کامل به کشور داشته باشد تا به اهدافش برسد، چهار امیر لشکر از نظام و قشون خود در چهار جهت مملکت شمال و جنوب و شرق و غرب مستقر کرد و به آنان فرماندهی را داد. برای نمونه یکی از آنان سرتیپ محمد حسین خان آیروم امیر لشکر شمال و مستقر در گیلان و شهر رشت بود که با خلق و خوی امیری و نظامی، با ماموریت های ویژه، وظایف خود را انجام می دادند.

سرتیپ آیروم با سمت فرماندهی قشون گیلان سرپرستی نظمیه را هم به عهده داشت. این افسر از آغاز استقرار شروع به ارعاب و سرکوبی متفکران کرد. علمای دین با سطوت و شوکت و احتشام علمایی و نفوذی که در اجتماع و بین مردم داشتند، نمی توانستند ساکت باشند. خواه ناخواه با امرای جابر در افتادند و با حمایت مردم غیور گیلان که بار مصائب توان فرسای نهضت و انقلاب جنگل و مشروطیت را سال ها تحمل کرده بودند و فاتح تهران در مشروطیت، آن هم فاتحی که سردارش بعد از تصرف پایتخت، دولت تشکیل داده بود و به حکومت رسیده بود، بار فرمانروایی و قلدری امیر لشکری چون سرتیپ محمد حسین آیروم را تحمل نمی کند. این اوضاع و احوال برای علمای شاخص و متعین دینی منطقه، ایجاد تکلیف کرده بود. آیت الله سید حسن اشکوری در چنین موقع خاص اجتماعی و سیاسی گیلان، با احساس تکلیف به جلب نظر حضرات علمای اعلام پرداخت و مجمع علما و روحانیون گیلان را تشکیل داد و با صلاح دید سایر علما و کملین روحانیت، شروع به کار کرد. این مجمع، مراودات و مرابطات مردمی و اعتلایی چشم گیر داشت و در اجتماع نفوذ فوق العاده ای به دست آورد. سرتیپ آیروم از این امر خشنود نبود و شروع به شیطنت و اقدامات موذیانه می کرد. بدیهی است آقایان علما هم تسلیم نبودند.

عوامل نفوذی آنان در تمام دستگاه های دولتی اطلاعات لازم را می آوردند. روزی قاصدی از شهر لنگرود به رشت آمد و گزارش داد که واعظ شهر را که شیخی محترم و معتبری بود در حین وعظ و سخنرانی در مسجد، به دستور حاکم از منبر پایین آوردند و بازداشت کردند. گویی بیاناتی درباره ی اوضاع و احوال مملکت و ولایت کرده بود که مطبوع طبع حاکم نبود. بعد خبر آورده بودند که کار این روحانی واعظ بیخ پیدا کرده و در زندان انفرادی، زجر می بیند و اتهامات دیگری به او نسبت داده اند. به دستور سرتیپ آیروم امیر لشکر گیلان می خواهند واعظ مزبور را به رشت بیاورند و برای عبرت سایرین و ایجاد رعب در علما مجازات کنند. مرحوم والد فرمود: به محض اطلاع از قضیه، هیئت مجمع را دعوت و موضوع را مطرح و اعلام کردم حکومت بهترین بهانه را به دست ما داده که ما اعمال قدرت کنیم و نگذاریم به ساحت روحانیت اسائه ی ادب شود. باید اقدام بالفعل کنیم و روزی که این واعظ را وارد رشت می کنند از او استقبال شایان به عمل آوریم و ضمن استقبال، او را از دست محافظان خلاص کنیم و پناه بدهیم.

ترتیب کار داده شد. روز موعود که با اطلاع قبلی تعیین شده بود، در مدخل شهر رشت محلی به نام «آج بیشه» همه علما و روحانیان جمع شدند و به محض رسیدن کاروان حامل روحانی واعظ در بند، آن را متوقف کردند. سوارهای مسلح حکومتی به احترام آقایان علما پیاده شدند. استقبال پرشوری از واعظ شد. واعظ را از بند و عذاب نجات دادند و در جمع مستقبلین گم کردند. محافظان، دست از پا درازتر به شهر رفتند و ماوقع را گزارش دادند.

سرتیپ قلدر و عصبانی دست به اقداماتی بی نتیجه زد و شیخ واعظ از مجازات انتقام جویانه نجات یافت. سرتیپ از اعمال قدرت مجمع علما و روحانیون گیلان عصبانی و ناراحت بود و برای تضعیف آن و ارعاب روحانیان توطئه می کرد، ولی نتیجه نداشت.»[9]

1ـ مقابله با سرتیپ آیروم

آیت الله اشکوری علاوه علم و تقوا و سیاست، صراحت لهجه و شجاعت داشت. او به عنوان رییس مجمع علما و روحانیان گیلان با سرتیپ آیروم گاهی برخوردهایی تند و حادی داشت که منجر به زندانی شدن وی گردید.

سید ابوالقاسم اشکوری در این باره می نویسد:

«مرحوم والد می فرمودند: روزی آیت الله حاج سید محمود روحانی که مجتهدی معروف بود، کالسکه ی خود را به منزل فرستاد و پیام داد خیلی فوری ملاقاتی با ایشان داشته باشم. پیش ایشان رفتم. و با اظهار تعجب گفت: سرتیپ آیروم درخواست ملاقات از من و شما، بالاتفاق، در جایی بی حضور غیر دارد. من هم ساعت پنج بعد از ظهر فردا را تعیین کردم. شما باشید و به کسی وقت ندهید و جایی نروید و معتقدم همین جا با هم باشیم.

به ایشان عرض کردم: قضیه آن قدر مهم است که من باید 24 ساعت در محضر شما مهمان باشم؟

فرمودند: باید مهم باشد.

به هر صورت موعد مقرر فرا رسید. سرتیپ آیروم رییس قشون گیلان با آجودانش آمد همراهان او بیرون ماندند. به اتفاق در کتابخانه ی آیت الله روحانی جلسه ی سه نفره تشکیل شد. آیروم پس از تعارفات معمول اظهار داشت: مملکت دچار آشفتگی و بی نظمی است. اطراف و اکناف کشور در حال قیام و شورش و هرج ومرج است. رضاخان قادر نیست به وضع مملکت سر و سامان دهد. من قصد دارم با قشون تحت امر و همه ی امکاناتی که در اختیار دارم، قیام کنم و تهران را تصرف و سروسامانی به وضع کشور دهم. آقایان علما و شما که زعمای آنان هستید، باید مرا یاری و تأیید کنید. جز خیر و صلاح دین و ملت و کشور نیتی ندارم. خیزش عمومی و آماده سازی مردم و ایجاد افکار عمومی، با شما، و بقیه ی کارها با من. با هم سوگندنامه امضا می کنیم و هم پیمان می شویم. در این صورت پیروز خواهیم شد. اگر نظر آقایان منفی باشد، این جلسه را برای همیشه محرمانه و مکتوم می ماند و...

آیت الله روحانی سر به زیر افکند و در فکر فرو رفت و سکوت اختیار کرد. من سکوت مجلس را شکستم. با کسب اجازه از آیت الله روحانی به سرتیپ پاسخ دادم: شما فردی نظامی هستید و تابع شرایط خاص، شورش می خواهید بکنید. به شما چه اطمینانی می شود داشت؟ ما کاری بدین مهمی را عنوان کنیم و مردم را برانگیزیم. آمدیم شما تغییر نظر دادید، آن وقت سرنوشت ما و مردمی که حرف ما را گوش کرده اند، چه می شود و شما چه تضمینی دارید بدهید؟

سرتیپ پاسخ می دهد: معلوم می شود نظر آقایان مساعد و موافق نیست. موضوع فیما بین سرّی بماند.

خداحافظی کرد و رفت. بعدها شروع به سیاست بازی و شیطنت و اقداماتی علیه روحانیت و مجمع کرد. دوستان خبرهایی از تصمیمات محافل نظامی و دولتی در مورد مجمع و دستگیری رهبران آن می آوردند.

چندی پس از این ملاقات محرمانه، روزی از نظمیه تلفنی به آیت الله اشکوری اطلاع می دهند کار مهمی در پیش است. کالسکه ی شهربانی را می فرستیم. برای صرف چای تشریف بیاورید.

آیت الله پاسخ موافق می دهد و احساس خطر می کند. پس از اصلاح سر و صورت و تعویض لباس، کالسکه هم می رسد. وکیل باشی نظمیه همراه کالسکه جلو آمده و سلام نظامی می دهد. آقا سوار کالسکه می شود. ضمن حرکت وکیل باشی اظهار می دارد: چون آقا سوار کالسکه نظمیه هستند، از گذر و بازار عبور داده نشود، بلکه بهتر است از کوچه و پس کوچه عبور شود.

به باغ نظمیه و در نظمیه می رسد. به محض پیاده شدن، افسر نظمیه، به آقا ابلاغ می کند به امر سرتیپ، توقیف هستید و در اتاقی که از قبل برای ایشان آماده شده بود، هدایت می شوند.

آقا جواب دادند: من استنباط این کار را کرده بودم.

آیت الله اشکوری بالغ بر چهل روز بدون ملاقات و بازجویی در زندان بودند. دوستان غیبت وی را حمل بر مسافرت می کردند. کم کم خبر توقیف آقا را شنیدند. سران و بازاریان و ارادت مندان به ایشان دسته دسته به ملاقات می آمدند. ساعت ملاقات به غروب منتهی می شد. صف نماز جماعت مغرب و عشا در حیاط زندان برقرار می شود و آقا اقامه ی نماز می کتند.

سرتیپ از این وضع عصبانی بود و از طرفی کاری نمی توانست بکند. روزی به او خبر دادند که مردم شهر از طبقات مختلف در میدان مقابل نظمیه اجتماع کرده اند و فریاد ملاقات با آقا را سر داده اند.

و ماموران چند تیر هوایی شلیک می کنند. اوضاع بدتر می شود. آیروم دستور بازجویی وی را صادر کردند. بازجو وقتی از مرحوم آقا سؤال کرد: شما چه مدتی است که محبوسید و علت حبس چیست؟

آقا مدت حبس را اعلام می کند، ولی از علت حبس اظهار بی اطلاعی می کند و در ضمن اظهار می دارد شاید به خاطر ملاقاتی باشد که با بزرگی از بزرگان با ایشان داشته ام.

وقتی آیروم صورت جلسه ی بازجویی وی را مطالعه می کنند، می بیند ایشان با اشاره، به اصل آن ملاقات محرمانه خبر داده اند. احساس خطر می کند و ادامه بازداشت وی را به صلاح نمی داند و از طرفی مردم هم هر روزه تجمع می کردند. به ناچار دستور تبعید آیت الله اشکوری را به رودسر صادر می کند.

وی در آن محل، دور از عائله، رنج های زیادی را مانند حبس وزندان انفرادی تحمل می کند. در غیاب ایشان، تحولاتی پیش می آید. وی در زندان رودسر مناجات نامه ی مفصّل به صورت مخمس، خطاب به حضرت موسی بن جعفر، علیهما السلام، سروده است که قسمتی از آن را ذیلا می آوریم:

مهیمنا دلم از زندگانیم سیر است

سیاه در نظرم روز چون شب تیر است

مگر که قسمت آل رسول تحقیر است

ز غربتم به وطن نامه های شبگیر است

غریب اگر همه در جنت است، دلگیر است

ز حالتم همه زندانیان برند عبرت

دگر نمانده مرا تاب و طاقت و محنت

به زیر کنده و زنجیر با چنین عسرت

به شب نشینی زندانیان برم حسرت

که نقل مجلسشان دانه های زنجیر است

مرا کشد که به یک عمر بی گناه و خطا

که نقل مجلس شان دانه های زنجیر است

به حبس و زجر گرفتار گشته ا م ز جفا

گذشت این همه مدت برای راه خدا

کسی نگفت به هارون که ای لعین دغا

که این غریب گرفتار از چه تقصیر است

ز درگه تو به هنگام خلوت و جلوت

همیشه آرزویم بود کوشه خلوت

ناگفته نماند بعد از مدتی، آیروم، به بهانه بیماری اجازه می یابد برای معالجه به اروپا عزیمت کند. او به آلمان می رود و از ترس رضاخان به ایران باز نمی گردد، آیت الله اشکوری نیز با عزت و شکوه به رشت برمی گردند.[10]

1ـ مقابله با اعمال رضاخان

ماموران سنگدل و دین ستیز رضاخانی ماموریت داشتند روحانیان را خلع لباس کنند و عمامه ها را از سر آنان بردارند مگر، آن که مجتهد و یا از طرف مجتهد اجازه ی اجتهاد داشته باشند. لذا بسیاری از اجازات اجتهادی که در آن موقع از سوی بزرگانی مانند آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی صادر گردیده است، فقط به خاطر حفظ لباس روحانیت بوده است. از آن جایی که آیت الله اشکوری مجتهدی مسلم و شناخته شده بود، در ماجرای اتحاد شکل و تغییر لباس ایستادگی کرد و صدور گواهی های بی شمار، توانست روحانیت گیلان از فشارهای حکومتی نجات دهد.

مجمع روحانیون گیلان، عموماً، و آیت الله اشکوری، خصوصاً، برای حفظ حرمت روحانیان با دادن اجازه نامه، اهل علم را از خلع لباس مصون می ساختند. با این کیفیت، همه ی روحانیان استان گیلان و حتی غرب مازندران در هر رده ی علمی که بودند در لباس روحانیت باقی ماندند. با سخت گیری هایی که حکومت در سایر نقاط کشور داشت، آزادی عمل روحانیان گیلان به برکت تشکیل مجمع روحانیون وانسجام و اتحاد عالمان بزرگ، موجب این می شود که حکومت محلی مورد بازخواست قرار گیرد.

فاطمی حاکم وقت گیلان، در کمیسیونی عدم رضایت دولت را در این قضیه، در یک دو بیتی چنین خطاب به آیت الله اشکوری اعلام می کند.

از بسکه جواز گشته شایع

از منبع مخزن الودایع

کز سیل جواز می توان گفت

گنجینه ی علم گشته ضایع

آیت الله اشکوری بلادرنگ در پاسخ یادداشت منظوم حاکم گیلان: چنین می سراید:

در مملکتی که نیست شایع

نه کسب، نه حرفه، نه صنایع

این گونه اجازه ها عجب نیست

از منبع مخزن الودایع

دردا که پی متاع ایران

حیران شده مشتری و بایع

گنجینه علم را چه نقصان

عالم نه که عالمی است ضایع[11]

جالب آن است که یکی از روحانیان محلی که در جریان اتحاد شکل، سخت توسط ماموران رضاخانی گرفتار آمده است، ضمن سرودن اشعاری از وی درخواست صدور مجوّز پوشیدن لباس روحانیت می کند که مورد اجابت آن بزرگوار قرار می گیرد. در مقدمه ی دیوان آذرکده وی آن اجازه مندرج است.

فعالیت های سیاسی

اشکوری مردی آزاده بود. وی از شاگردان برجسته ی آخوند خراسانی بود که در نهضت مشروطیت، آراء و نظرهای آن بزرگوار را اشاعه می داد.[12] ورود ایشان به گیلان، مقارن با نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی بود. از این رو وی به حمایت از نهضت جنگل برخاست و همراه با بزرگان علمای رشت، همانند آیات سید محمود روحانی و ملا محمد حمّامی و سید عبدالوهاب صالح ضیابری ده ها تن از روحانیان برجسته، جمعیت «اتحاد اسلام» را تشکیل داد تا اقدامات مؤثری در حمایت همه جانبه از جنگلیان به عمل آید.

چندی بعد اشکوری بر حسب پیشنهاد صدرالاشراف ریس دادگستری گیلان به امر قضا پرداخت. با اشغال گیلان از جانب روس ها به سال 1338 هـجری قمری از کار کناره گرفت و بر سر ملک موروثی خود به اشکور رفت و پس از آرامش اوضاع مجددا به رشت بازگشت.

آیت الله اشکوری از جمله عالمان و رهبران برجسته ی شیعی به شمار می رود که دین و سیاست را توأم و یکی می دانست. او در زندگی خویش، همواره معتقد بود که سلطنت باید مطیع شریعت باشد و نه شریعت مطیع سلطنت!

با شهامت کامل برای ترویج شعائر دینی به انجام دادن تکالیف مذهبی و شرعی جامعه اهتمام می ورزید. او، در حلّ و فصل امور اجتماعی، دینی، سیاسی صاحب نظر بود. مواضع او در مقابل اجانب اشغال گر و ایادی خود فروخته ی آنان، حاکمان محلی رضاخان، صنعت ملی شدن نفت و ده ها مسئله ی محلی، همگی حکایت از شجاعت و شهامت و ظلم ستیزی وی می کند.

مورخ شهیر گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ضمن تشریح شرح حال این فرزانه ی یگانه به یکی از موارد و مواضع سیاسی وی اشاره می کند و می نویسد:

«در سال 1320 شمسی که گیلان مجدداً مورد تجاوز قرار گرفت و رشت در اشغال قوای سرخ (روس) درآمد، کوشش هایی از طرف بعضی طبقات در جهت مقاومت منفی آغاز شد. آیت الله اشکوری به تقاضای عده ای،ریاست گروهی را که به نام «جمعیت خرده مالکان» متشکل شده بود، پذیرفت.

تشکیل و فعالیت این گروه با مخالفت قدرت حاکم رو به رو شد، ولی بعضی اعضای آن از جمله سید حسن اشکوری به تقاضای عده ای، وظایفی را که در چنین مصائب میهنی بر عهده شرافت مندان مترتب می شود، در نهان انجام می دادند.[13]

فارغ از مسائلی که در مورد تشکیل اتحاد خرده مالکان بدان اشاره نموده اند، بعد دیگر قضیه، حفظ حقوق صنفی در قبال تعرّضات اجانب بیگانه بود و مسئله ی تأمین آب زراعی و توزیع آن در میان شالی کاران و هم چنین بازار فروش و خلاصه اصل زراعی، کاشت و داشت و برداشت، مطرح بود، از جمله اقدامات مؤثر و مفید این جمعیت عزیمت گروهی به تهران و تحصن در برابر مجلس شورای اسلامی و توقف شش ماهه در مجلس تا تحصیل نتیجه ی نهایی و تأمین خواسته در مورد استرداد املاکی بود که رضاشاه در دوران سلطنت خود به اجبار غصب یا به ثمن اندک، از مالکین مناطق مختلف گیلان گرفته بود. آیت الله اشکوری بدواً به دخالت در املاک و تصرف آن رأی داد و مالکین و خرده مالکین به همین نحو عمل کردند و اراضی و مزارع و املاک از دست داده را تصرف کردند و از عوامل شاه خارج ساختند، و بعداًٌ به تحصن خود تا نتیجه ی نهایی ادامه دادند.

گزارش عوامل دولت و انعکاس آن در مجلس و مقاومت مالکین گیلانی بود و دولت به لحاظ وجود بیگانه در بلاد شمالی و کشور، به طور عموم، طلب آرامش می کرد. آیت الله در توجیه نظر و رأی خود اصل غصب و غبن شرعی را در عمل و معامله و فرس ماژور شاهی را در قبال مجلس عنوان کرد و در نتیجه با بررسی های دولت و مجلس، طرح قانون واگذاری قانون املاک با صواب دید متحصنین، تهیه و مورد تصویب قرار گرفت.

در سال 30 ـ 1329 شمسی که نهضت ملی ایران برای کوتاه کردن دست اجانب از کشور و منابع و ذخائر طبیعی آن مانند نفت، آغاز و موضوع ملی شدن نفت ایران مطرح شد، آیت الله اشکوری به تأیید و همگامی بانهضت پرداخت و با صدور اعلامیه و فتوای دیگر در تجهیز مردم گیلان و محافل فعال همّت گماشت. نظر قاطع و فتوای ایشان مبنی بر ملی کردن نفت و ذخائر دیگر و طرد اجانب، استوار بود و نقش مؤثری در پشتیبانی عمومی از ملی شدن این سرمایه مهم کشور داشت.[14]

متن فتوای اشکوری درباره ی صنعت ملی شدن نفت بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. راجع به ملّی کردن صنعت نفت ایران، فتوا و رأی این جانب را خواسته بودید. لزوماً اعلام می دارد، چون معدن نفت، لو خُلّی و طبعه، و همچنین سایر معادن مهمه از ذخایر ارضی و غیره، جز عواید مسلمین ایران واندوخته ی بیت المال است، اصلح به حال مسلمانان ایران آن است که ملی شود و منافع آن صرف حفظ نظم و امنیت حدود و ثغور مملکت وایجاد رفاه و آسایش جهت ملت و رفع فلاکت و ادبار مردم گردد، چه رسد به مسئله «نفت جنوب» بالخصوص که وسیله ی مداخلات نامشروع و سوء استفاده ها و پایگاه تبلیغات و تصمیمات و عملیات خانمان سوز اجانب در امور کشور و ملت ایران می باشد. تسلیط بیگانگان و کفار بر اموال و نوامیس، حرام و بر تمام مسلمین ایران لازم و واجب و وظیفه ملی و دینی آنان است که با اهتمام مخصوص برای استفاده ی حق مسلم و حتمی خود از اجانب، سعی و کوشش نمایند.

برای سعادت ایرانیان و رفع تجاوز و تعدی و قلع مظالم و احجافات ستمکاران، باید نفت در سراسر کشور ملی گردد تا استقلال سیاسی و اقتصادی میسر و از انحطاط و اضمحلال ایران جلوگیری به عمل آید. اشکوری».[15]

نمایندگی مردم

در سال های 1327 ـ 1328 شمسی، به موجب رأی مجلس مؤسسان قرار شد ایران دارای کنگره ی مشورتی باشد و علاوه بر مجلس شورای ملی، مجلس سنا هم مرکب از علما و بزرگان و دانشمندان و رجال بلاد تشکیل شود. قانون مجلس تصویب و به موقع اجرا شد. ایالات و ولایات کشور در تکاپوی تعیین سناتورهای شایسته برای اعزام به اولین دوره ی مجلس سنا شدند. دولت نیز فضای باز انتخاباتی را اعلام کرد و برای سنجش رشد مردم، فقط نظارت بر امور داشت. مردم شرق (لاهیجان و لنگرود و رودسر و توابع) از فرصت استفاده کردند و با اکثریت تام، آیت الله سیدحسن اشکوری را علی رغم میل باطنی مقامات دولتی انتخاب کردند و شایستگی و برجستگی و حسّ تدبیر خود را در انتخاب بروز دادند و کاری کردند که سایر ایالات کشور و حتی سایر حوزه های انتخابیه ی گیلان نکرد. به سال 1332 خورشیدی در دوره ی دوم نیز مردم این حوزه انتخاب خود را تکرار کردند، ولی ایشان شرکت در این مجلس را نپذیرفت.

خلاصه آن که آیت الله اشکوری عالم بصیر و فعال در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی حضوری چشم گیر داشت. او مردی آزاده بود و از راه کشاورزی امر معاش می کرد و نیز در تأسیس مدارس و مساجد و کمک به محرومان و رسیدگی به امور مردم سعی وافری داشت.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

سید حسن اشکوری

سید حسن اشکوری

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS