دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ماهیت نداشتن واجب

No image
ماهیت نداشتن واجب

كلمات كليدي : ماهيت به معناي اعم، ماهيت به معناي اخص، حدّ عدمي موجود، وجود نامحدود

نویسنده : احسان ترکاشوند(عضو هیئت علمی دانشگاه ملایر)

ماهیت در لغت مصدر «جعلی» از ما هو؟ است که می‌شود ماهویّت[1] و ظاهراً برای رفع تثقیل در زبان به ماهیّت تبدیل شده است.

در اصطلاح «ماهیت» دو اطلاق دارد:

1- ماهیت به معنای اعمّ (ما به الشی هو هو): به معنای حقیقت شیء است و شامل وجود و عدم و همچنین ماهیت به معنای اخصّ نیز می‌شود.

بنابراین اگر مصداق شیء، «وجود» باشد، حقیقت آن شیء (ماهیت به معنای اعمّ آن شیء) وجود خواهد بود و اگر مصداق شیء «عدم» باشد، حقیقت آن شیء و ماهیت به معنای اعمش، عدم خواهد بود و اگر مصداق آن شیء، ماهیّت به معنای اخصّ باشد حقیقت و ماهیّت به معنای اعمّ آن شیء نیز همان ماهیّت خاص خواهد بود.

2- ماهیت به معنای اخصّ (ما یقال فی جواب ما هو؟):[2] همان حدّ تام شیء است. زمانی که دربارۀ یک چیز پرسیده می‌شود: آن شیء چیست؟ آنچه در جواب این سؤال گفته می‌شود (یعنی جنس و فصل آن شیء) ماهیت به معنای خاصّ آن شیء است.

مثلاً وقتی درباره انسان سؤال می‌شود: « آن چیست ؟» در جواب گفته می‌شود: حیوان ناطق است. حیوان، جنس انسان و ناطق، فصل انسان است که روی هم حدّ تام انسان و به عبارتی ماهیّت انسان را تشکیل می‌دهند.

اما این که گفته می‌شود واجب الوجود ماهیت ندارد مراد ماهیّت به معنای اخصّ است. زیرا ماهیت به معنای اعم (یعنی حقیقت) را خداوند نیز مانند سایرین داراست. بلکه چنان که گفته شد همۀ اشیاء و حتی معدومات هم ماهیت به معنای عام را دارا هستند.

اقوال در ماهیت خدا

لازم به ذکر است که فلاسفه، از «ماهیت به معنای خاص» تلقی و برداشت یکسانی ندارند بلکه دیدگاه‌های متفاوتی در مورد آن ارائه شده است. سه دیدگاه در این مورد را بیان کرده و سپس بررسی خواهیم کرد. طبق هر دیدگاه آیا واجب ماهیت دارد یا خیر؟

1- ماهیت حدّ عدمی موجودات است. یعنی از جایی که موجود تمام می‌شود ماهیت موجود، از آنجا انتزاع می‌شود و به عبارتی ماهیت به منزلۀ جسم تعلیمی و حجم موجود است (البته باید توجه نمود این فقط یک تشبیه است والّا مراد از حد عدمی هر موجودی، متناسب با خود آن موجود خواهد بود. مثلا موجودات مجرد مخلوق نیز دارای حد عدمی هستند ولی حد عدمی آنها قالبی که دارای طول و عرض وارتفاع بوده و وجود آنها را در برگفته و به آن حدود محدود کرده باشد نیست که جداگانه در نظر گرفته شده است).

طبق این دیدگاه، فقط موجوداتی ماهیت دارند که حدّ عدمی داشته باشند و چون خدا وجودی غیر متناهی است -به طوری که همۀ هستی را در برگرفته است- پس حد عدمی ندارد. لذا ماهیت هم ندارد. (این نظریه، دیدگاه علامه طباطبایی، شهید مطهری، استاد مصباح یزدی و...است)[3]

2- دیدگاه دوم آن است که ماهیت، حکایت و تصویر وجود است. یعنی مفهومی که ما به وسیله آن می‌توانیم واقعیت خارج را تصور کرده و مفهوم آن واقعیت را بفهمیم، ماهیت نامیده می‌شود. به عنوان مثال اگر درک عقلی درستی از واقعیاتی که در خارج موجودند داشته باشیم، ماهیت آن واقعیات را درک کرده‌ایم. در حقیقت، ماهیات شأن تصویر و حکایت‌گری نسبت به امور غیر ماهوی را دارند که متن خارج را پر کرده‌اند.[4]

- توجه به این نکته ضروری است که ما کنه و حقیقت واقعیت خارج را نمی‌یابیم بلکه تصویر آن را با عقل درک می‌کنیم و شاید به همین دلیل باشد که حاجی سبزواری می‌فرماید:

مفهومه من اعرف الاشیاء وکنهه فی غایة الخفاء[5]

- بر اساس این دیدگاه نیز خداوند ماهیت ندارد زیرا خدا موجودی نامتناهی است و هیچ گاه نمی‌توان برای آن تصویری قائل شد که بتواند به طور کامل آن را حکایت کند. به عبارت دیگر از آنجا که ماهیت و مفهومی که از آن در ذهن منعکس می‌شود قرار است تمام حقیقت صاحب ماهیت را نشان دهد، و از طرف دیگر حقیقت واجب الوجود همانند وجود حضرتش نامتناهی است هیچ صورتی توانایی حکایت آن را به طور کامل نخواهد داشت، بنابراین خداوند متعال به این معنا نیز ماهیت ندارد.

یکی از معروف ترین طرفداران این دیدگاه می‌نویسد: مفهوم ماهوی از آن جهت از ممکن حکایت می‌کند که محدود و متناهی است. به این معنا که فاقد برخی از کمالاتی است که در سایر واقعیات دیگر یافت می‌شوند. پس اگر چه ماهیات، از واقعیات خارجی و حقایق وجودی حکایت می‌کنند لکن با نظر به محدودیت آنها از حکایت می‌کند. لذا ممکن نیست که خداوند به حمل شایع مصداق مفهومی ماهوی باشد. یعنی خداوند مرکب از وجود و ماهیت نیست.[6]

3- دیدگاه سوم آن است که ماهیت به معنای اخص در متن موجودات تحقق دارد و آن همان ویژگی‌های وجودی است که باعث می‌شود یک موجود از موجودات دیگر متمایز گردد و مقتضای اینکه خداوند نیز امری متشخص است این است که واجد کمالاتی باشد که موجودات دیگر آنها را ندارند. این کمالات و ویژگی‌ها در حقیقت ماهیت حق تعالی را تشکیل می‌دهند. بنابراین خداوند به این معنا دارای ماهیت است.

اگر بخواهیم تلقی اخیر را در قالب مثال بیان کنیم مَثَل ماهیت و وجود، مانند "وجود" و "تشخّص وجود" است. یک وجود خاص را اگر در نظر بگیریم، اصل وجودش یک حقیقت است و ویژگی‌هایی که موجب شده است آن موجود از موجودات دیگر متمایز شود، چیز دیگری است. در واجب تعالی، وجود واجب، همان حقیقت اوست و ویژگی‌هایی که باعث می‌شود او از سایر موجودات جدا شود ماهیت اوست.

مثال دیگری که صاحب این نظریه ارائه می‌کند وجود واجب و صفات واجب است. ایشان می‌گویند: ادله‌ای که در خصوص ماهیت نداشتن واجب اقامه شده است هیچ یک تمام نیست بلکه می‌توان گفت واجب الوجود نیز دارای ماهیت است. زیرا به حکم عقل واجب الوجود دارای مابه الامتیازی است که به واسطه آن از جمیع ماسوی الله جداست. یعنی این وجود با وجودات دیگر فرق واقعی دارد. این ما به الامتیاز، همان ماهیت اوست و اساساً تحقق وجود یعنی طبیعت وجود که همان کلی طبیعی است در خارج بدون هرگونه خصوصیات فردی است.[7]

خدای متعال دارای غنای ذاتی و حیات نامحدود و علم و قدرت نامحدود و صفات دیگر است. این خصوصیات و صفات یا خودشان داخل در ذات و ماهیت الهی‌اند و یا از لوازم ماهیت الهی‌اند؛ یعنی ماهیت خدای متعال چیزی است که لازمه‌اش حیات نامحدود و علم نامحدود و مانند آن است. پیداست که این صفات، متعلق به اصل وجود نیست بلکه متعلق به وجود خاص او (یعنی ماهیتش) می‌باشد. از همین وجود خاص به نتیجه می‌رسیم که واجب الوجود با وجودهای دیگر فرق می‌کند و این فرق و مابه الامتیاز، همان ماهیت الهی است و این صفات، همه از آثار آن ماهیت است.[8]

توجه به این نکته ضروری است که ماهیت به این معنا با توجه به توضیحاتی که صاحبان نظریه ارائه می‌دهند مستلزم نقص در ساحت وجود واجب نیست.

طبق این دیدگاه خداوند هم مانند سایر موجودات، ماهیت به معنای اخص دارد. لکن نکته‌ای که در این نظریه قابل توجه است این است که اگر چه واجب، ماهیت به معنای خاص دارد ولی ما نمی‌دانیم آن ماهیت چیست؛ یعنی ما نمی‌توانیم ماهیت خدا را به صورت جنس و فصل بیان کنیم. زیرا علم ما محدود است. اوج فهم ما تا آنجاست که حواس ظاهر و باطن ما بتوانند درک کنند. یعنی فهم ما محدود به آن چیزی است که به وسیله حواس درک می‌کنیم اما از آنچه نمونه‌اش در ما نیست و تا این حد، تنها در مورد پاره‌ای از صفات الهی مانند علم و قدرت و حیات شناختی فی الجمله داریم اما از آنچه نمونه اش در ما نیست فهمی نیز نداریم و از آنجا که او وجودی نامحدود دارد به حقیقت ماهیت واجب نمی‌توانیم علم پیدا کنیم[9] و به آیۀ شریفۀ «ولا یحیطون به علماً» نیز استشهاد شده است. اما عدم توانایی ما بر تصور ماهیت حضرت حق و عدم علم ما به ماهیت واجب دلیل بر این نمی‌شود که واجب ماهیت نداشته باشد.[10]

اکثر فلاسفه به یکی از دو قول اول و دوم قائلند و بر همین مبنا این فلاسفه در اینکه واجب الوجود بالذات ماهیت ندارد اتفاق نظر دارند؛ هر چند نحوۀ استدلالشان چنان که گذشت متفاوت است.

علاوه بر پیروان حکمت متعالیه،[11] حتی شیخ اشراق[12] و ابن سینا[13] نیز معتقدند واجب الوجود ماهیت ندارد. زیرا امکان را لازمه ماهیت دانسته و به همین دلیل چیزی که ممکن الوجود نباشد ماهیت به معنای خاص نخواهد داشت.

نکته‌ای که تذکر آن لازم به نظر می‌رسد این است که باید توجه داشت که صاحب نظریه سوم تصریح می‌کند که طبق تفسیرهای دیگر، خدا ماهیت ندارد[14]و تنها اختلافشان در برداشتهای گوناگون و تلقی‌های متفاوت از ماهیت است.

ادله مفصل دیگری برای ماهیت نداشتن واجب اقامه شده است که خوانندۀ محترم در صورت تمایل، می‌تواند به منابع ذیل مراجعه کند.[15]

مقاله

نویسنده احسان ترکاشوند(عضو هیئت علمی دانشگاه ملایر)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

صفات خداوند

صفات خداوند

No image

مُثُل افلاطونی

Powered by TayaCMS