كلمات كليدي : مبادي قياس ها، بديهي، نظري، معارف پايه، معارف غير پايه، تسلسل، دليل، صناعات خمس
نویسنده : مهدي افضلي
به طور کلی معارف متعارف بشری به دو قسم "حصولی" و "حضوری" تقسیم میشود. در علوم حضوری به دلیل اینکه میان نفس و اشیا، تصویری در بین نیست که از طریق آن به اشیا علم پیدا کند، لذا خطابردار و نیازمند استدلال نیست. ولی اجمالا در علوم حصولی برای اثبات آن نیازمند اقامه دلیل هستیم. لیکن روشن است که اگر تمام علوم حصولی نیازمند اثبات باشند در این صورت هیچ معرفتی حاصل نخواهد شد؛ زیرا هر دلیلی به نوبه خود نیازمند اقامه حجت است و این سیر توقف بر نمیدارد، در نتیجه هیچ معرفتی حاصل نخواهد شد. عدم حصول معرفت حصولی نسبت به هیچ چیز از جمله اموری است که به علم حضوری بطلان آن آشکار است، زیرا هرکس بالوجدان و با علم حضوری مییابد که نسبت به بسیاری از امور علم حصولی دارد.
از اینجهت منطقدانان معارف و باورهای متعارف بشری را به دو قسم پایه و غیر پایه تقسیم کردهاند. در معارف و باورهای پایه که از آن به "مبادی قیاسها" یاد میشود نیازی به اقامه حجت نیست، ولی در معارف و باورهای غیر پایه ناگزیر باید دلیل اقامه شود. این نکته منطقدانان را به سمت مشخص کردن معارف و باورهای پایه که نیازی به استدلال ندارند سوق داده است و چند چیز را به عنوان مبادی قیاسها نام بردهاند. البته در این مبادی نیز حکم یگانه وجود ندارد، برخی از آنها به گونهای است که برای انسان معرفت قطعی ایجاد میکنند، برخی دیگر به نسبت درجاتی که از یقین دورتر میشوند نامهای دیگر به خود میگیرند.
به طور کلی از هشت چیز به عنوان مبادی اقیسه نام بردهاند: یقینیات، مظنونات، مشهورات، وهمیات، مسلمات، مقبولات، مشبهات و مخیلات.
برای کسی که در پی شناخت حقیقت است جز یقینیات، سایر اقسام مفید نیستند، اما منطقدانان از همه این اقسام به تناسب بحث میکنند و حدود و ثغور هر یک را مشخص میسازند.
برای یقینیات نیز اقسامی بر میشمارند که همگان در معرفتبخشی در یک رتبه نیستند. بیشتر منطقدانان از شش چیز ذیل یقینیات بحث کردهاند، ولی برخی دیگر تعداد آنرا کاهش دادهاند. معروف نزد منطقدانان این شش مورد است: اولیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات، حدسیات و فطریات. ولی برخی از فیلسوفان معاصر[1] همه مبادی فوق را بدیهی نمیدانند، به نظر ایشان تنها دو دسته از آنها به معنای واقعی کلمه بدیهیاند: بدیهیات اولیه و وجدانیات. بدیهیات اولیه گزارههایی هستند که تصدیق به آنها نیازمند چیزی جز تصور دقیق موضوع و محمول نیست، و بدیهیات ثانویه افزون بر تصور دقیق موضوع و محمول، به کارگیری اندامهای حسی ظاهر یا باطن را طالباند، البته نیازمندی به اندام حسی آنرا از بداهت خارج نمیسازد.
مواد قیاسها و تشکیل صناعات خمس
در منطق قیاس را به دو اعتبار تقسیم به اقسام مختلفی میکنند. به لحاظ صورت به "اقترانی" و "استثنایی" و به اعتبار ماده به "برهان"، "خطابه"، "جدل"، "شعر"، "خطابه" و "مغالطه" تقسیم میکنند. راز پیدایش این پنج صنعت به کارگیری مواد و مبادی مختلف است. اگر از مبادی یقینی بهره جسته شود قیاس برهانی شکل میگیرد و اگر از مخیلات استفاده شود شعر و همینطور با استفاده از هر یک از این مبادی صنعت خاصی شکل میگیرد که در جای خود مورد بحث واقع خواهد شد.