دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تحلیل بنیادی Fundamental Analysis

No image
تحلیل بنیادی Fundamental Analysis

كلمات كليدي : تحليل بنيادي، اقتصاد، صنعت، شركت، بازار، سهام، سرمايهگذاري، مديريت بازرگاني

نویسنده : حميدرضا عبداللهي نيسياني

واژه‌ی Fundamental در لغت به امور اساسی و بنیادی و Analysis هم به تجزیه و ‌تحلیل و موشکافی چیزی اطلاق می‌شود.[1] به این ترتیب معنای عبارت Fundamental Analysis، تحلیل بنیادی، یکی از اصطلاحات علم مدیریت است.[2]

تحلیل بنیادی در اصطلاح علم مدیریت به تحلیلی گفته می‌شود که با ارزیابی اطلاعات موجود در صورت‌های مالی،[3] گزارش‌های مربوط به صنعت و عوامل اقتصادی و با بررسی چشم‌انداز فعالیت‌های شرکت به تعیین ارزش واقعی (ذاتی) سهام[4] و بازده سهام می‌پردازد.[5]

البته چنین تحلیلی را می‌توان برای تخمین ارز یک کشور یا یک محصول مشخص مانند نفت تعمیم داد؛ اما کاربرد اصلی آن در بازار سهام است.

اگر چه بشر از قرن‌ها قبل با مقوله‌ی سرمایه‌گذاری سر و کار داشته، ولی تفکر در انتخاب سرمایه‌گذاری در سهام شرکت‌ها از میان شرکت‌های رقیب با استفاده از تحلیل بنیادی، از اواسط قرن نوزدهم قابل پیگیری است.[6]

تحلیل‌گران بنیادی به‌دنبال آن هستند که تغییرات قیمت آتی (آینده) سهام را با بررسی عامل‌هایی که بر روی قیمت سهام تأثیر دارند پیش‌بینی نمایند.[7]

کاربرد سهام در تحلیل‌بنیادی

ارزش سهم از دیدگاه‌های مختلفی قابل محاسبه و بررسی است، دو مورد مهم از این دیدگاه‌ها که در تحلیل بنیادی کاربرد دارد، ارزش بازار سهم و ارزش ذاتی سهم است:

ارزش بازار؛ ارزش بازاری سهم، ارزش معامله و خرید ‌و‌ فروش آن سهم در بازار است. یعنی همان ارزشی که معامله‌گران، روزانه با آن سر و کار دارند.

ارزش ذاتی؛ ارزش ذاتی، ارزش واقعی و اقتصادی هر سهم است. از این ارزش برای توجیه اقتصادی بودن و به‌صرفه بودن یک سرمایه‌گذاری استفاده می‌شود.[8] در تحلیل بنیادی هدف اصلی به‌دست آوردن همین ارزش ذاتی سهام است. [9]

با به‌دست آوردن ارزش ذاتی سهام به‌کمک تحلیل بنیادی و مقایسه‌ی آن با ارزش بازار می‌توان به نتایج زیر رسید:

الف- اگر ارزش بازار، کمتر از ارزش ذاتی سهام باشد، خرید سهم، اقتصادی و به‌صرفه است و یا در صورتی که سهم را از قبل در اختیار داشته‌ایم نگهداری آن به‌صرفه است.

ب- اگر ارزش بازار، بیشتر از ارزش ذاتی باشد، سهام باید فروخته شود.

ج- اگر ارزش بازار و ارزش ذاتی باهم برابر باشند، نشان‌دهنده‌ی تعادل است. در آن صورت سهام (و یا سایر دارایی‌ها) به‌طور صحیح قیمت‌گذاری شده است.[10]

عوامل موثر بر ارزش ذاتی سهام[11]

برای به‌دست آوردن ارزش ذاتی در تحلیل بنیادی، باید همه‌ی عواملی که بر روی سهام شرکت تأثیرگذار هستند، مورد بررسی قرار گیرند. در تحلیل بنیادی سه بخش به صورت پایه‌ای و اساسی مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند:

تحلیل اقتصاد و بازار؛ بازار سهام، قسمت و بخش مهمی از اقتصاد است و رابطه‌ی تنگاتنگی بین شرایط اقتصادی و بازار سهام وجود دارد. اگر شرایط اقتصادی (مانند چرخه‌های تجاری، سیاست‌های مالی، بحران‌ها و ...)، نا‌مناسب باشد، عملکرد بیشتر شرکت‌ها و در نتیجه بازار سهام، ضعیف خواهد بود و برعکس، اگر شرایط اقتصادی خوب باشد، عملکرد بازار سهام نیز خوب خواهد بود.

برای بررسی وضعیت اقتصادی، باید شاخص‌های اقتصادی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. بهترین منبع برای بررسی شاخص‌های اقتصادی، تحقیقات اقتصادی است که توسط مؤسسات و پژوهشکده‌های معتبر انجام می‌گیرد.

همان‌طور که گفته شد بازار سهام و اقتصاد، رابطه‌ی نزدیکی باهم دارند؛ ولی بررسی‌ها و تحقیقات نشان داده که قیمت‌های سهام، دائما قبل از اقتصاد تغییر می‌کنند. به‌عنوان مثال، قبل از به‌وجود آمدن یک رکود اقتصادی، با کاهش قیمت‌ها در بازار سهام مواجه می‌شویم.

بازار می‌تواند هم منعکس‌کننده‌ی علائم منفی (مثل رکود اقتصادی) و هم پیش‌بینی‌کننده‌ی رونق اقتصادی باشد؛ با این‌حال باید توجه داشت که توانایی بازار، برای پیش‌بینی رونق اقتصادی، بهتر از توانایی آن برای پیش‌بینی بحران‌های اقتصادی است.

پس با توجه به تحلیل بازار، می‌توان، زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری در سهام شرکت‌ها را انتخاب کرد و با کمک این تحلیل، زمان رونق‌ها و رکود‌های بازار را نیز مورد شناسایی قرار داد؛ تا در دام رکودهای اقتصادی نیفتیم و از فرصت‌ رونق‌های اقتصادی استفاده کنیم.

تحلیل صنعت؛ دومین مرحله در تحلیل بنیادی، تجزیه و تحلیل صنعت است. پس از بررسی و تحلیل بازار و اقتصاد و رسیدن به این نکته که آیا بازار برای سرمایه‌گذاری جذّاب است یا خیر، بایستی تحلیل و بررسی در مورد صنایعی انجام داد که فرصت‌های مناسب در آینده برای آنها وجود دارد. از طریق این تجزیه و تحلیل درمی‌یابیم که چه صنایعی ارزش سرمایه‌گذاری دارند. برای بررسی عملکرد صنعت (مثل نوع صنعت، ثبات صنعت، شرایط رقابتی موجود در صنعت و ...)، می‌توان آنها را در دوره‌های زمانی مختلف، باهم مقایسه کرد. برای تجزیه و تحلیل صنعت، صنایع را با توجه به ویژگی‌ها و تولیدات آنها به گروه‌های مختلف، تقسیم‌بندی می‌کنند؛ تا مقایسه و بررسی صنایع برای تحلیل، ساده شود. به‌عنوان مثال می‌توان گروه‌های صنایع را به تجهیزات تجاری و کامپیوتری، خدمات، تجهیزات نفتی، هوا و فضا، مواد شیمیایی، نساجی، کشاورزی و ... تقسیم کرد.

یکی از روش‌های مطلوب برای تحلیل صنعت، بررسی چرخه‌ی عمر صنعت است. در چرخه‌ی عمر صنعت، عمر صنایع را به چند دوره تقسیم می‌کنند و تحلیل‌گران با توجه به اینکه صنعت در چه دوره‌ای از چرخه‌ی عمر خود است، تصمیم‌گیری‌های لازم را انجام می‌هند تا به صنعت مورد نظر و مطلوب برسند.

تحلیل شرکت؛ پس از مشخص کردن زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری (با استفاده از تحلیل اقتصاد و بازار) و مشخص کردن صنایع با آینده‌ی روشن و خوب، تحلیل‌گر باید در صنعت مطلوب به‌دنبال یافتن شرکت مطلوب باشد. با کمک تحلیل شرکت است که امکان یافتن شرکت مطلوب فراهم می‌شود.

در تحلیل شرکت بیشتر به جنبه‌ی درآمدی و سودآوری شرکت و همچنین افزایش قیمت سهام شرکت توجه می‌شود. بنابراین تحلیل‌گران با توجه به صورت‌های مالی شرکت،‌ به‌دنبال جمع‌آوری اطلاعات در مورد شرایط شرکت (مانند درآمدها، سوددهی، قدرت مالی، محصولات، مدیریت، روابط نیروی کار و ...) هستند.

علاوه‌بر جمع‌آوری اطلاعات در مورد درآمد و سودآوری شرکت، باید به تجزیه و تحلیل‌های رقابتی شرکت هم توجه شود. هدف از این تحلیل، بررسی نقاط قوت و ضعف درونی شرکت و همچنین بررسی فرصت ها و تهدیدات محیطی (بیرونی) است؛ که شرکت از آنها تأثیر می‌گیرد. تحلیل‌گر با بررسی این عوامل درونی و بیرونی، به موقعیت رقابتی شرکت در مقایسه با شرکت‌های مشابه در آن صنعت دست پیدا می‌کند.[12]

فنون ارزیابی ارزش سهام در تحلیل شرکت

در تحلیل بنیادی، برای ارزیابی ارزش ذاتی سهام از دو روش استفاده می‌شود:

1. مدل‌های تنزیل جریان نقدی؛ در این روش، با محاسبه‌ی ارزش فعلی جریانات نقدی آتی (آینده) حاصل از سهام، ارزش سهام شرکت تعیین می‌شود. به‌عبارت دیگر در این روش، محاسبه می‌شود که یک سهم در آینده چقدر عایدی دارد؛ سپس ارزش این عایدات را به زمان حال بر‌می‌گردانند.

2. شیوه‌های ارزیابی نسبی؛ در این روش از نسبت‌های مالی مانند P/E استفاده می‌شود. E عایدی هر سهم برای سهام‌داران و Pقیمت هر سهم است. این نسبت‌ها منعکس‌کننده‌ی وضعیت صورت‌های مالی شرکت است. این نسبت‌ها در شرکت‌های مختلف باهم مقایسه شده و شرکتی که دارای نسبت‌های مطلوب‌تر است، برای سرمایه‌گذاری انتخاب می‌شود.[13]

با توجه به این فنون در تحلیل بنیادی، ارزش ذاتی سهم مشخص می‌شود و با مقایسه‌ی آن، با ارزش بازار می‌توان به‌طور صحیح تصمیم‌گیری کرد.

این نکته قابل ذکر است که تحلیل بنیادی به دو شکل انجام می‌شود: بالا به پایین و پایین به بالا. در تحلیل بالا به پایین، ابتدا اقتصاد و بازار، سپس صنعت و در نهایت شرکت، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرند. در تحلیل پایین به بالا، ابتدا شرکت، پس از آن صنعت و در نهایت، اقتصاد و بازار مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند.[14] تحلیل‌گر با توجه به اهداف تحلیل خود، هریک از این روش‌ها را انتخاب می‌کند.

مشکلات استفاده از تحلیل بنیادی

همان‌‌طور که در مطالب بالا اشاره شد با تحلیل بنیادی، یک بررسی کلی و همه‌جانبه در مورد شرکت صورت می‌گیرد تا به ارزش واقعی شرکت (سهام شرکت) برسند. البته این بررسی دقیق و همه‌جانبه اشکالاتی را برای این روش به‌وجود می‌آورد:

1. حجم اطلاعات بنیادی، اغلب به‌قدری زیاد است که تحلیل آن، نیاز به نیروی انسانی بالایی دارد.

2. برای انجام تحلیل بنیادی، به تخصص‌های متعدد نیاز است.

3. اگر حتی نیروی انسانی زیادی با تخصص‌های متنوع و متعدد وجود داشته باشد، باز‌هم در معاملات درون‌روزی[15] زمان کافی برای تحلیل بنیادی وجود نخواهد ‌داشت.

4. در کوتاه‌مدت عوامل بنیادی یا تغییری ندارند یا تغییر آن‌ها محسوس نیست (مثل به‌وجود آمدن یک بحران اقتصادی یا افزایش سود‌دهی شرکت)؛ بنابر‌این با کمک عوامل بنیادی، نمی‌توان به‌صورت روزانه خرید‌ و‌ فروش کرد.[16]

همان‌طور که گفته‌شد تحلیل بنیادی روشی بسیار تخصصی و وقت‌گیر است. امّا تصمیم‌گیری‌های حاصل از این روش، قابل اعتماد است؛ کاربرد‌های فراوانی در سرمایه‌گذاری و مدیریت مالی دارد. چون این روش، همه‌ی ابعاد اقتصادی و مالی را در نظر می‌گیرد، در تصمیم‌گیری‌های کلان شرکت‌ها نیز کاربردهای فراوانی دارد و تحلیل‌گران زیادی در سطح جهان به آن مشغول هستند.[17]

مقاله

نویسنده حميدرضا عبداللهي نيسياني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS