كلمات كليدي : فرهنگ سازماني، مديريت تكنولوژي، داده، ستاده، فرايند، سخت افزار، نرم افزار، مغز افزار
نویسنده : ابراهيم محمدي قراسوئي
تکنولوژی(فنآوری)، ترکیبی از دو واژهی یونانی تکنو به معنای مهارت و لوگوس به معنای ساختن، گفتگو و کلمه است.[1] تکنولوژی در لغت به معنای شگرد، ترفند و فن آمده است
فنآوری همواره به عنوان ابزار، بخشی از زندگی بشر را تشکیل داده است؛ اما مطرح شدن تکنولوژی به عنوان یکی از ابزارهای تولید، به انقلاب صنعتی در قرن هجدهم میلادی و جایگزینی نیروی ماشین، بجای انسان باز میگردد[2].
تکنولوژی، معمولا صنعت و ماشین را به ذهن متبادر میکند؛ اما عموم صاحبنظران معتقدند؛ که تکنولوژی در هر نوع سازمانی، اعم از صنعتی و خدماتی کاربرد دارد؛ زیرا تمام سازمانها، دادهها را به ستادهها تبدیل میکنند. بین عموم صاحبنظران توافق وجود دارد، که تکنولوژی(فنآوری) به اطلاعات، تجهیزات، فنون و فرآیندهای لازم برای تبدیل نهادهها به ستادهها اطلاق میشود؛ اما بر سر تعریف یک تکنولوژی خاص و اندازهگیری تکنولوژی یک سازمان، اختلافاتی وجود دارد.[3]
تعاریف ارائه شده
در ادبیات مدیریت، تعاریف مختلفی برای فنآوری ارائه شده است؛ که به برخی از آنها در زیر اشاره میشود:
· ترکیبی از دانش، تجهیزات و روشهای مورد استفاده برای تبدیل منابع و ورودیها به خروجیها؛
· روشها و طرقی که با استفاده از ابزارها و تجهیزات، فنون و دانش و مهارتهای ویژه نیروی انسانی برای انجام کار اتخاذ میشود؛
· فراگرد تبدیل اطلاعات و مواد خام به کالای ساخته شده؛[4]
· مکانیزم، دانش یا فرآیندی که برای تبدیل ورودیها به خروجیها، به منظور ارتقای قابلیتهای افراد، گروههای کاری و سازمان بکار میرود؛
· الگو و نحوه استقرار فرآیندها؛
· نوع آرایش و الگوی عملیات؛
· تعریف دیگر، فنآوری را متشکل از 4 عنصر زیر میداند:
الف) سختافزار؛ مجموعهای از وسایل و تجهیزات فیزیکی، ابزارها، وسایل و ماشینآلات؛
ب) نرمافزار؛ مجموعهای از تکنیکها، فعالیتهای فنی، روشها و دستورالعملها؛
ج) نیروی انسانی[مغزافزار]؛ عاملی که به وسیله آن سخت افزار و نرمافزار بکارگرفته میشوند.
د) سازماندهی و مدیریت؛ ساز و کارها و ترتیبات اقتصادی و اجتماعی که در چارچوب آنها سایر اجزا بکار میافتند.[5]
نظریههای مطرح
برای تبیین مفهوم تکنولوژی و تأثیر آن بر ساختار سازمانی مطالعاتی، انجام شده است که از جمله آنها میتوان به مطالعات وودوارد، پرو و تامسون اشاره کرد. وودوارد با معرفی سه نوع تکنولوژی واحدی، انبوه و فرآیندی روابط بین انواع تکنولوژیها و ساختار سازمانی را بررسی کرد و نشان داد که اثربخشی شرکتهای تولیدی به تناسب بین تکنولوژی و ساختار ارتباط دارد. چارلز پرو با مشخص کردن دو بعد اساسی از تکنولوژی یعنی تغییرپذیری وظیفه(تعداد استثنائاتی که فرد در کارش با آن مواجه است) و تحلیلپذیری مسأله(نوع رویههای[عادی و یا غیر عادی] جستجو برای یافتن پاسخ استثنائات در شغل) و تبیین چهار تکنولوژی هنری و صنعتگرانه، مهندسی، تکراری و غیرتکرای، نتیجهگیری کرد که هر چه تکنولوژی تکراریتر باشد، سازمان باید در سطح بالاتری[رسمیت بالا] ساختاربندی گردد. تامسون با تبیین 3 نوع تکنولوژی پیوسته مستمر، واسطهای و متمرکز و وابستگی بین فعالیتهای سازمانی، اثبات کرد که وابستگی ایجادشده بوسیله تکنولوژی در تعیین ساختار یک سازمان اهمیت زیادی دارد.[6]
نتیجه اینکه مدیران در طراحی ساختار سازمان خود هم باید به فنآوری(اصلی) توجه داشته باشند و هم به تغییرات فنآوری و ظهور فنآوریهای جدید در محیط خود که میتوانند بر مشتریان، تامینکنندگان و رقبا تأثیر داشته باشند، توجه کنند؛ مثلا در صنایعی که به لحاظ فنآوری سریع و مداوم تغییر میکند، ساختار منعطفتری را برگزینند.
کاربرد فنآوری
در دنیای امروز، تکنولوژی با جانشین ساختن محصولات، خدمات و مواد جدید با محصولات، خدمات و مواد قدیمی، صرفهجویی در میزان مصرف مواد، خودگردانی ماشینآلات و به حداقل رساندن احتیاج آنها به نیروی انسانی، کوتاه کردن عمر محصولات و کهنگی سریع آنها و نوآوری مداوم، نقش مهمی در بازار و رقابت ایفا میکند.[7]
فنآوری به عنوان عامل مؤثر در تبدیل دادهها به ستادهها، میتواند نقش محوری و اساسی در بهرهوری و بازدهی سازمان داشته باشد؛ به این ترتیب که فنآوری، میتواند به استفاده اقتصادی و کارآمد از منابع و مواد اولیه کمک کرده و میزان و کیفیت تولید را با وجود مقدار ثابت از منابع دیگر افزایش دهد.[8] بالتّبع فنآوری باعث ارتقاء بهرهوری و توان تولید کشورها شده و در نتیجه، موجب توسعه اقتصادی و ارتقاء استانداردهای زندگی میشود.
فنآوری پیشرفته، تهدیدها و فرصتهای جدیدی را برای سازمان فراهم میآورد. همچنین فنآوری از عوامل اصلی نیل به مزیتهای رقابتی و موجب ارتقاء توان سازمانها و کشورها، در عرصه رقابت داخلی و بینالمللی میگردد. پورتر فنآوری را عامل اصلی در ارتقاء موقعیت رقابتی بنگاهها میداند و معتقد است که توسعه و تغییر فنآورانه به خودی خود، دارای ارزش نیست؛ بلکه ارزش تغییرات آن از آنجا ناشی میشود که این تغییرات بر مزیتهای رقابتی شرکتها مؤثر است.[9]
با توجه به اهمیت تکنولوژی در ایجاد و بقای سازمانها، بسیاری از سازمانها در ساختار سازمانی خود مدیریتی به نام مدیریت تکنولوژی دارند.[10]
در مطالعات سازمان و مدیریت، فنآوری به همراه راهبرد، محیط، اندازه و چرخه حیات سازمان، قدرت و توان کنترل و منابع انسانی مجموعه عوامل تأثیرگذار بر ساختار سازمانی را تشکیل میدهند؛ که مدیران، هنگام طراحی ساختار، باید به این عوامل توجه کنند.[11] بعلاوه؛ فنآوری، به عنوان یکی از مؤلفههای محیطی(عواملی که بر عملکرد شرکت تأثیر داشته و خارج از کنترل آن قرار دارند)، میتواند بر ساختار سازمان تأثیر داشته باشد.[12]