نویسنده: علیاصغر نصیری
چکیده
این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» میپردازد. نویسنده مقاله مذکور با نسبت دادن ویژگیهایی همچون سنتگرایی، ستیز با خرد و اندیشه انتقادی، داشتن کیش مرگ و سرشت تمامیت خواه، نفی مدرنیسم، بسته شدن باب استدلال، جمعگرایی صرف و ترویج تبعیض جنسیتی و دینی، به دین مبین اسلام، نتیجه میگیرد که اسلام نیز همانند اورفاشیسم است. در پاسخ به این ادّعا بیان شده است که چنین نسبتی به دین اسلام نادرست است و ناشی از عدم شناخت کافی از مجموعه دین و برداشتهای گزینشی از متون دینی است.
مقدمه
در بخش گذشته تحت عنوان «قرآن، سنتگرایی، عقلانیت» به نقادی محورهایی از مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» پرداختیم. نویسنده مزبور در ادامه ادعاهای خود با نگاه گزینشی به نقد دین اسلام پرداخته و به همین علت نتایج غلط و غیر واقع بینانهای از آموزههای اسلامی ارائه کرده است. او اسلام را مخالف با مدرنیسم، کیش مرگ، تمامیتخواه و مرّوج تبعیض جنسیتی معرفی کرده است. در نوشتار پیش رو محورهای ذکر شده را بهطور مختصر و مفید مورد نقد و ارزیابی قرار خواهیم داد.
اسلام و مدرنیسم
نویسنده ادّعا میکند که در اسلام فردگرایی جلوهای ندارد و همواره بر اراده جمعی مسلمین تأکید میشود. وی همچنین اسلام را منافی مدرنیسم معرفی میکند و نتیجه میگیرد که اسلام چون نافی فردگرایی و مدرنیسم است بنابراین همانند اورفاشیسم است.
در پاسخ به این شبهه گفته میشود که برخی از ویژگیهای مدرنیسم همچون اعتماد به توانایی عقل انسان و علم برای معالجه بیماریهای اجتماعی، تأکید بر مفاهیمی از قبیل پیشرفت و تجربههای مستقیم، دفاع از حقوق طبیعی انسانها به وسیله حکومت قانون و سیستم جلوگیری از سوء استفاده از قدرت و استفاده از روشهای تجربی و حسّی[1] مورد تأیید دین مبین اسلام است؛ زیرا اسلام نیز دعوت به عقلانیّت، علم، پیشرفت و دفاع از حقوق انسانها میکند. اما برخی دیگر از ویژگیهای مدرنیسم همچون اومانیسم (انسانمحوری مستقل از خدا و وحی الهی)، سکولاریسم (جدایی دین از امور اجتماعی خصوصاً سیاست و حکومت)، تکیه عمده بر روششناسی تجربی و حسّی در مقابل روششناسی فلسفی و وحیانی، مخالفت آشکار با مذهب، مادیگرایی و تجلیل از پرستش خدای طبیعی[2] در تعارض با آموزههای اصیل اسلامی قرار دارد. از دیدگاه اسلام این دسته از ویژگیهای مدرنیسم، ویژگیهایی مخالف با فطرت انسانی و غیر واقعگرایانه است. در جهانبینی اسلامی، جهان، در این عالم طبیعت خلاصه نمیشود و انسان نیز منحصر در این جسم مادی نیست و دستیابی به معرفت نیز به روش تجربی و حسّی محدود نمیشود؛ بلکه عقل و وحی نیز منابع دیگر کسب معرفت هستند.[3]
از دیدگاه اسلام، خواستهها، تمایلات، حقوق و آزادیهای فرد حائز اهمیّت است و آیاتی از قبیل «لا اکراه فی الدین»[4] و «و لا تجسّسوا»[5] را میتوان در این راستا معنا نمود. امّا این نکته را باید توجه داشت که از دیدگاه قرآن این حقوق و آزادیهای فردی تا وقتی مجاز و محترم است که به حق انسانهای دیگر و حق خالق تعرّض و تعدّی نکند.[6] از اینرو خداوند متعال با توجه به اینکه خالق انسان است و از تمام زوایای وجودی او آگاه است، دین و پیامبران را فرستاد تا ضمن به ارمغان آوردن آزادی و سعادت برای بشریت[7] آنها را با خطوط قرمزی همچون رعایت حقوق دیگران، آشنا سازند. بنابراین اگر فردگرایی به همین معنای اخیر باشد، امری معقول و مورد تأیید و سفارش اسلام است؛ امّا فردگرایی به غیر از این معنا خصوصاً همراه با اعتقاد به اومانیسم، امری خلاف واقعیت وجودی انسان و از دیدگاه اسلام مردود است.[8]
از دیدگاه اسلام، مدرنیسم اگرچه باعث به وجود آمدن پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیکی شده است، ولی به خاطر نواقص جهانشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختیاش، انسان غربی را از جهت ارزشهای والای انسانی دچار بحرانهای روحی و اجتماعی کرده و او را در سراشیبی سقوط قرار داده است. و دین مبین اسلام نیز به همین خاطر با برخی از مظاهر و آموزههای مدرنیسم که زندگی جاوید انسانی و کمال نهایی او را به خطر میاندازد به شدت مخالفت میکند.
صلح، جهاد، شهادت
نویسنده در یکی دیگر از محورهای مقالهاش وجود آموزه جهاد را نشاندهنده سرشت تمامیّتخواه اسلام معرفی میکند و همچنین آموزه مقدس شهادت را قهرمانپروی و کیش مرگ میخواند و نتیجه میگیرد که اسلام نیز همانند اورفاشیسم تمامیّتخواه و مروج کیش مرگ است.
در پاسخ به این شبهه میگوییم که صلح و دوستی از دیدگاه اسلام یک اصل و در مقابلجنگ، یک استثناء است. بهطور کلی در نظام اسلامی اصل بر صلح و دوستی با همه اقشاری است که از در صلح و دوستی وارد شدهاند.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.»[9]
و نیز میفرماید:
«اگر تمایل به صلح نشان دهند تو نیز از در صلح درآی.»[10]
مردم دنیا قایلند اگر جنگیدن به منظور دفاع از خود باشد مقدس است و اگر در دفاع از ملّت باشد مقدستر خواهد بود. حال اگر از حدود ملّی به حدود انسانی برسد آیا از آن هم مقدستر نیست؟
کشته شدن در راه دفاع از ملّت و انسانیّت امری پسندیده و مقدس است. مردم دنیا به سربازانی که در راه دفاع از میهن و انسانیت جان خود را از دست دادهاند احترام میگذارند و آنان را قهرمانان ملّی معرفی میکنند و این در همه جای دنیا حتی در جهان غرب نیز رسمیت دارد.
جهاد در اسلام نیز امری مقدس است. جهاد در اسلام انواعی دارد. جهاد دفاعی زمانی است که دشمن به سرزمینهای اسلامی حمله کند و جامعه اسلامی را دچار مخاطره کند و در این موقعیت همه انسانها به فکر دفاع از میهن خود هستند. چنین جهادی، دفاع از میهن و انسانیت محسوب میشود و امری عقلائی و پسندیده است. جهاد ابتدائی نیز زمانی است که حاکمان ظالم و ستمگر مانع رسیدن ندای جانبخش اسلام به مردم مظلوم خود شوند. در این صورت حکومت اسلامی برای رهایی و آزادگی فکری مردم آن سرزمین به مبارزه با حکومت مستبدش میپردازد. این نوع از جهاد نیز که در حقیقت نوعی دفاع از حقوق انسانهای مظلوم است امری مقدّس و مورد تحسین و تأیید عقلای است.[11]
بنابراین وجود آموزه جهاد و شهادت در اسلام نه برای کشورگشایی و تسلط و استعمار، بلکه برای دفاع از میهن و انسانیت و رهایی مظلومان از چنگال ستمگران است.[12]
از نویسنده مقاله مورد نقد باید پرسید عملکرد کشورهای متبوع او در حمله به کشورهای ضعیف آفریقایی و آسیایی و استعمار و استثمار منابع انسانی و طبیعی آنها در طول چند سال اخیر چگونه قابل توجیه است؟! همچنین کشتار بیرحمانه مردم فلسطین و لبنان توسط رژیم اشغالگر اسرائیل که مورد حمایت همه جانبه آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی است چگونه قابل توجیه است؟! جنگهای جهانی اول و دوم که در آن دهها میلیون انسان کشته شدند چگونه قابل توجیه است؟!
به اعتقاد ما دین اسلام به خاطر داشتن آموزههای منطبق و هماهنگ با عقل و فطرت، بهترین و کاملترین دین است که هدف آن رساندن بشریت به سعادت دنیوی و اخروی است؛ امّا این دین با چنین ویژگیهای منحصر به فرد، در عین حال، نسبت به پیروان ادیان آسمانی دیگر همزیستی مسالمتآمیز دارد. بسیاری از یهودیان و مسیحیان و پیروان ادیان دیگر در جوامع اسلامی با صلح و دوستی در کنار هم زندگی میکنند و حکومت اسلامی نیز خود را موظف به رعایت و حفظ حقوق و آزادیهای مدنی آنها میداند.[13] "مارسل بوازار" در این باره مینویسد: «در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند؛ بهخصوص در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است.»[14]
سؤالی که اینجا از نویسنده این مقاله باید پرسیده شود این است که چرا و به چه جرمی در کشورهای غربی مسلمانان بیگناه مورد ظلم و ستم و تبعیض ناعادلانه واقع میشوند؟! به چه دلیل با حجاب اسلامی مخالفت میشود؟!
زن و مرد از دیدگاه اسلام
نویسنده در محور دیگری از مقالهاش با ادعای این مطلب که اسلام تبعیض جنسیتی را ترویج میکند و از این طریق موجب تحقیر زن و تضییع حقوق او میشود نتیجهگیری میکند که اسلام نیز همانند اورفاشیسم است زیرا اراده معطوف به قدرتش را وقف امور جنسی میکند.
در پاسخ به این شبهه به چند نکته اشاره میکنیم:
اولاً: قرآن هرگونه نابرابری نژادی، قومی و ذاتی انسانها که زمینه زیادهخواهی و تجاوزگری است را نفی نموده و تنها ملاک برتری را درستکاری و پاسداشت فضیلتهای اخلاقی و انسانی میداند.[15]
اسلام بر خلاف آنچه در تاریخ فرهنگ شرق و غرب ثبت است از همان ابتدا زن و مرد را در بسیاری از امور تکوینی و تشریعی، یکسان دانسته است. چند نمونه از این موارد عبارتند از: 1.تساوی در ماهیت انسانی و لوازم آن؛[16] 2.تساوی در راه تکامل انسانی و قرب به خدا و عبودیت؛[17] 3.تساوی در امکان انتخاب جناح حق و باطل و کفر و ایمان؛[18] 4.اشتراک در بیشتر تکالیف و مسئولیتها؛[19] 5.استقلال اجتماعی سیاسی و اعتقادی زنان و حق مشارکت؛[20] 6.استقلال اقتصادی زنان؛[21] 7.برخورداری مادران از حقوق خانوادگی نظیر پدران.[22]
زن و مرد با وجود اشتراک در موارد مذکور، اختلافاتی نیز با یکدیگر دارند. پروفسور "ریک" روانشناس مشهور آمریکایی معتقد است که دنیای مرد با دنیای زن به کلّی فرق میکند. آن دو علاوه بر اینکه جسمهای متفاوتی دارند، احساسشان هیچ وقت مثل هم نبوده و هیچگاه یکجور در مقابل حوادث و اتفاقات عکسالعمل نشان نمیدهند.[23]
خانم "کلیود السون" به عنوان یک روانشناس معتقد است خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. او میگوید که خانمها از لحاظ هوشی نه فقط با مردان برابری میکنند بلکه گاهی در این زمینه از آنها برترند. نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شدید آنهاست.[24]
دین مبین اسلام با توجه به این اختلافات تکوینی، حقوق و وظایف هر یک از زن و مرد را مشخص کرده است و پُر واضح است که وقتی میان دو موجود اختلافات و تفاوتهایی وجود داشته باشد برخی از احکام آنها نیز متفاوت خواهد بود. قوانین اسلام نیز با توجه به این تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد در حدّ توان هر یک برای رسیدن هر دو به سعادت وضع شده است. بنابراین ادعای نویسنده مبنی بر تبعیض جنسیتی در اسلام، ادعایی نادرست و غیر کارشناسانه است و حاکی از آگاهی سطحی و ناقص او از اسلام و قوانین آن است.[25]
نتیجهگیری
صلح یک اصل و جهاد یک استثناء در اسلام است و جهاد نیز مقدمهای برای برقراری صلح است. زنان از دیدگاه اسلامی از جایگاهی والا و ارزشمند برخوردار هستند که در بسیاری از حقوق و وظایف با مردان مساوی هستند؛ اما با توجه به وجود اختلافات تکوینی در ساختار وجودی زن و مرد، برخی از وظایف و حقوق آنان با توجه به همین اختلافات تکوینی، متفاوت شده است. بهطور کلی میتوان گفت که نویسندهی مقاله اگر نگاهی جامع به متون دینی خصوصاً قرآن، داشت هرگز به چنین نتایجی نمیرسید و شبهات وی ناشی از شناختی ناقص و گزینشی از متون دینی است.
فهرست منابع
- قرآن
- 1) بوازار، مارسل؛ انسان دوستی در اسلام، ترجمه: محمد حسین مهدوی، تهران، توس، 1362.
- 2) داوری اردکانی، رضا؛ پست مدرنیسم، ماهنامه آموزشی اطلاع رسانی معارف، شماره 79، قم، 1389.
- 3) مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، 1386.
- 4) مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ چهارم، 1385.
- 5)_____________؛ نظام حقوقی زن در اسلام، قم، صدرا، چاپ سی و پنجم،1382.
- 6) مکارم شیرازی، ناصر [و دیگران]؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سی و دوم، 1374.
- 7) www.pajoohe.com