14 مرداد 1395, 0:10
آیه 122 سوره انعام در نگاه اول، مَثَلی است برای مؤمن و کافر؛ انسان بیایمان مانند مردهای است که نه میداند و نه میتواند بد و خوبش را تشخیص داده از شر بگریزد و به سوی خیر بشتابد؛ اما کسی که توفیق ایمان نصیبش گشت و مؤمن شد شبیه به کالبدی است که روح در آن دمیده شده و او میتواند بفهمد و تشخیص دهد، از شر فاصله بگیرد و به دنبال خیر خود باشد.
معنای دقیق تری که میتوان از آیه به دست آورد این است که آیه درصدد بیان واقعیتی است به نام حیات برتر یعنی نوعی زندگانی که نصیب بندگان خاص خدا میشود. آیا كسى كه [از نظر عقلى و روحى] مرده بود و ما او را [به وسیله هدایت و ایمان] زنده كردیم و براى او نورى قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم [به درستى و سلامت] حركت كند؛ مانند كسى است كه در تاریكىها [ىِ جهل و گمراهى] قرار دارد و از آن بیرون شدنى نیست؟! این گونه براى كافران [به خاطر لجاجت و عنادشان] آنچه انجام مىدادند، آراسته شد [تا گمان كنند اعمالى را كه انجام مىدهند نیكوست.]
آیه 122 سوره انعام در نگاه اول، مَثَلی است برای مؤمن و کافر؛ انسان بیایمان مانند مردهای است که نه میداند و نه میتواند بد و خوبش را تشخیص داده از شر بگریزد و به سوی خیر بشتابد؛ اما کسی که توفیق ایمان نصیبش گشت و مؤمن شد شبیه به کالبدی است که روح در آن دمیده شده و او میتواند بفهمد و تشخیص دهد از شر فاصله بگیرد و به دنبال خیر خود باشد. و نیز تشبیه مؤمن به کسی که در راه چراغ به دست دارد و در پرتو نور او میبیند، تشخیص میدهد و به درستی حرکت میکند؛ اما کافر بسان کسی است که غرق در تاریکی است؛ نه نوری دارد که با آن ببیند و نه راهی وجود دارد که بتواند از آن خارج شود. بنابراین خداوند متعال در این آیه شریفه، کفر را به مرگ، ایمان را به زندگى، هدایت را به نور و گمراهی را به تاریکی محض تشبیه كرده است. دلیل این تشبیه هم درک مادی اکثر انسانهاست.
مردمیکه با مادیات انس گرفته و به آن خو کردهاند، فرقى بین مؤمن و كافر نمىبینند. در نگاه مادی این اکثریت، فرقی بین مؤمن و کافر وجود ندارد؛ هر دو میخورند و میخوابند و ازدواج میکنند و مانند یکدیگر از دنیا بهره میبرند. براى چنین مردمى معرفى مؤمن به اینكه او زنده به زندگى ایمانى است و داراى نورى است كه با آن نور راه را از چاه تشخیص میدهد و نیز معرفى كافر به اینكه او مرده به مرگ ضلالت است و در ظلمتى به سر مىبرد كه راه خروجی از آن نیست، نیازمند به تشبیهاتى است كه حقیقت معناى مورد نظر را به افق فهم آنان نزدیك كند.
این معنا گرچه حق است و صحیح؛ اما از ویژگیهای قرآن این است که میتوان در آن عمیق شد و به معانی دقیقتری دست پیدا کرد و از آن بهره برد. معنای دقیق تری که میتوان از آیه به دست آورد این است که آیه درصدد بیان واقعیتی است به نام حیات برتر؛ نوعی زندگانی که نصیب بندگان خاص خدا میشود. علامه طباطبایی(ره) در شرح این معنا سخنی دارد که چکیده آن این است:خداوند متعال در قرآن کریم به انسانهاى الهى حیات جاودانى را نسبت مىدهد كه با مردن سپرى نشده و پس از مرگ دنیایی نیز همچنان ادامه دار است. در این نوع از زندگی رنج و فرسودگى، ذلت و شقاوت و سایر رذایل اخلاقی وجود ندارد و صاحبان آن، غرق در لطف پروردگار خود و خرسند به تقرب درگاه اویند. آنها جز خیر چیزى نمىبینند و جز با سعادت روبهرو نمىشوند؛ سراسر در امنیت، همراه با شادی و لذت به سرمىبرند. این عده، چیزهایى را مىبینند و مىشنوند كه دیگران از دیدن و شنیدن آن محرومند؛ هرچند ظاهر اعمال و رفتارشان شبیه به مردم دیگر است. خاستگاه این برتری و امتیاز نمیتواند عامل مشترک بین ایشان و دیگر انسانها باشد. ناگزیر در آنان منشأ دیگرى براى اینگونه اراده و شعور وجود دارد که دیگران از آن محرومند. این منشأ همان حیات ویژه ای است که به بندگان خاص الهی اعطا میشود. ایشان علاوه بر حیات گیاهی و حیات حیوانى که تمام موجودات زنده از آن برخوردارند حیات دیگرى دارند كه كافران فاقد آن هستند و آن حیات ایمانی است. همانگونه كه حیوانات در غذا خوردن و رشد کردن با گیاهان مشتركند ولی در حرکت کردن ارادی از آنها ممتازند؛ برای همین ما حکم میکنیم که حیوانات دارای حیات برترند چون آثار حیاتی برتر نسبت به گیاهان دارند. همینگونه است نسبت بین انسان و حیوان؛ زیرا شاهدیم که از انسان آثار حیاتی به مراتب بالاتری نسبت به حیوان صادر میشود که از حیوان ساخته نیست مانند اندیشیدن. با این دو مقایسه اکنون به راحتی میتوان پذیرفت که بین کافر و مؤمن نیز فرقی از همین نوع وجود دارد؛ چراکه انسانهای با ایمان چیزهایى را درك مىكنند كه درك آن از توان و طاقت دیگران بیرون است و آنها چیزهایى را اراده مىكنند كه دیگران از اراده كردن آن عاجزند.به همین علت، قرآن کریم برای بندگان خاص الهی؛ یعنی مؤمنان، حیات ویژهای قائل است که خداوند متعال به پاس ایمان صحیح، عمل صالح و استقامتی که در این راه ورزیده اند، به آنها عنایت کرده است. بنابراین اگر در آیه شریفه فرمود: براى مؤمن حیات و نورى است مجاز گویى نبوده؛ بلكه به راستى در مؤمن چنین حقیقت و واقعیتى وجود دارد كه در دیگران نیست و برای آثاری که دارد سزاوار است که نام حیات و زندگى بر آن گذاشته شود؛ حیاتی برتر از حیات گیاهی و حیوانی.
آیاتی در قرآن کریم وجود دارند که با همین معنا هماهنگ بوده و در مقام بیان همین نوع حیات برای مؤمن و فقدان آن برای کافر هستند. آیات 97/ نحل، 36/ انعام، 179/ اعراف، 70/ یس نمونه ای از این آیات هستند که در تمام آنها زندگی مادی کافران نادیده انگاشته شده و به گونه ای درباره آنها سخن گفته که گویا مردگانی هستند که به ظاهر زنده هستند و در میان انسانها زندگی میکنند زیرا میفرماید: با اینکه گوش دارند ولی نمیشنوند؛ با اینکه چشم دارند ولی نمیبینند و با آنکه عقل دارند ولی درک و فهم نداشته و اندیشه نمیکنند.در مقابل برای مؤمنان از زندگی ویژه ای خبر میدهد که با وصف آن به طیبه، بر ممتاز بودن آن تأکید میکند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان