دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بکیر بن ماهان

No image
بکیر بن ماهان

كلمات كليدي : تاريخ، بكير بن ماهان، دعوت عباسي، شيعيان بني عباس، محمد بن علي، خداش

نویسنده : فاطمه پهلوان پور

"بکیر بن ماهان" معروف به "ابوهاشم" (متوفی 127ه.ق.) از نخستین داعیان و مبلغان بزرگ و در واقع سازمان دهندۀ اجرای تشکیلات دعوت عباسی بود که در پیشبرد این دعوت نقش مهمی داشت، در بعضی منابع نام و کنیه او به صورت "بکر بن ماهان" آمده؛ اما نام مشهور او همان "بکیر بن ماهان" است.

"بکیر" از قبیلۀ «بنی‌سلیمه» و اهل شام بود. وی مردی دنیا دیده، با تجربه و کارمند دیوان بود و از آنجا که قبلاً همراه سپاه امویان در فتح «گرگان» و بخش‌هایی از «خراسان» و حتی در فتح «سند» شرکت کرده بود و نیز برای تجارت و دعوت به غالب شهرها و مناطق خراسان سفر کرده بود، از اوضاع خراسان کاملاً با خبر بود.[1]

بکیر بن ماهان و عباسیان

در سال 105 ه.ق. هنگامی که پسر امام "محمد بن علی" یعنی "ابوالعباس" متولد شد، بکیر بن ماهان که همراه "جیند بن عبدالرحمن" (حاکم سند) زندگی می‌کرد، به دلیل معزول شدن جیند از حاکمیت آن منطقه، وارد «کوفه» شد در حالی که اموال بسیاری از سرزمین سند همراه خود آورده بود. در کوفه "مسیرة عبدی"، "ابوعکرمه صادق"، "محمد بن خنیس"، "سالم اعین" و "ابویحیی" مولای «بنی‌سلمه» را ملاقات کرد و آنها او را از مقصد خود آگاه کردند و جریان دعوت بنی‌عباس را برای وی شرح دادند و از او خواستند با ایشان همکاری کند. او هم پذیرفت و با آنها همراه شد و تمام اموالی را که همراه خود آورده بود، صرف تبلیغ کرد، آن هنگام "مسیرة" در عراق مرد و "محمد بن علی" برای بکیر نامه‌ای نوشت و از او خواست که عهده‌دار این مقام او شود. بکیر نیز برای دعوت قیام کرد و هر دو عراق (عرب – عجم) را زیر نظر گرفت.[2]

"دینوری" روایت می‌کند که «بکیر بن ماهان آن قدر به امام محمد بن علی وفادار بود که نامه‌هایی که از طرف او برایش می‌رسید، در آب می‌شست و با آن آرد را خمیر می‌کرد و گرده‌های نان می‌پخت و به تمام فرزندان و افراد خانواده‌اش از آن نان می‌خوراند.»[3]

فعالیتهای بکیر و پیروانش در راستای دعوت

"محمد بن علی" به بکیر سفارش کرد که در سفرش به «سند»، (برای تملک ترکه برادر خود که در آنجا درگذشته بود) کار تجارت را چنان جدی بگیرد که هیچ کس گمان نبرد که او کاری جز تجارت انجام می‌دهد و نیز از طریق «گرگان» و «مرو» به سند سفر کند و پیام امام را مبتنی بر جدیت در امر دعوت، ابلاغ کند. پس از ملاقات، محمد بن علی به جنگ تابستانی رفت و بکیر به کوفه آمده پیام محمد را رساند، سپس راهی خراسان شد. او ابتدا به گرگان رفته یک ماه در آنجا اقامت گزید؛ سپس با چند تن از شیعیان گرگان به مرو رفته در آنجا نیز دو ماه اقامت کرده؛ پس از ابلاغ دستور‌العمل امام عباسی در امر دعوت راهی سند شد.[4]

بکیر در زمان امارت "اسد بن عبدالله قسری" در ایام "هشام بن عبدالملک" که داعیان عباسی علیه او شدیداً تبلیغ می‌کردند، جمعی از دعاة از جمله "عکرمه"، "ابامحمد بن خنیس" و "عمار عبادی" و "زیاد خال ولید ارزقی" را برای دعوت و تبلیغ به خراسان فرستاد (سال 108 ه.ق.)؛ اما مردی از قبیله «کنده» نزد "اسد بن عبدالله" رفت و درباره‌ این عدّه، بدگویی کرده و اسرار آنها را فاش کرد. ابوعکرمه و محمد بن خنیس و سایر یاران آنها را نزد اسد بردند، از بین اینها؛ عمار فرار کرد و اسد بن عبدالله هر کسی از آنها را که دستگیر کرد، به طرز فجیعی به قتل رساند. عمار نزد بکیر بن ماهان برگشت و خبر قتل داعیان را به او داد. البته خود عمار نیز سال بعد به دست اسد کشته شد.[5]

انحراف خداش (عمار بن یزید)

درباره "عمار بن یزید" در منابع آمده است که در سال 117 یا 118 ه.ق. بکیر بن ماهان برای رهبری پیروان بنی‌عباس مقیم خراسان، "عمار بن یزید" را فرستاد که در «مرو» سکونت کرد و نام خود را به "خداش" تغییر داد و برای خلافت، (محمد بن علی) دعوت و تبلیغ نمود و مردم گروه گروه به سوی او گرویدند؛ اما بعد از مدتی عمار کیش «خرمی» اختیار کرد و زنان را برای همه مباح و نماز و روزه را باطل کرد و گفت: «روزه آن است که از بردن نام امام خودداری کنند و نماز هم عبارت از نیایش برای امام است و حج هم رفتن به سوی امام و قصد وصول اوست.» از کسانی که از پیروی کردند، یکی "مالک بن هیثم" و دیگری "حریش بن سلیم اعجمی" و چند تن دیگر بودند. او به آنها گفت که محمد بن علی چنین دستوری داده، در نهایت هم گزارش کارهای او به "اسد بن عبدالله" رسید و دستگیر و کشته شد.[6]

پس از این واقعه، شیعیان (پیروان) بنی‌عباس در خراسان، "سلیمان بن کثیر" را به نمایندگی از طرف خود نزد محمد بن علی فرستادند که به اوضاع و احوال آنها رسیدگی کند زیرا محمد بن علی به دلیل اینکه آنها از خداش پیروی کرده بودند، از ارتباط و مکاتبه با آنها خودداری کرده بود. سلیمان وارد خراسان شد و نامه امام را به آنها داد؛ ولی از آنجا که در نامه فقط بسم‌الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود، آنها به شدت نگران شدند و متوجه شدند که محمد بن علی از دست ایشان بسیار خشمگین است. بعد از سلیمان، بکیر بن ماهان از طرف محمد بن علی همراه با نامه‌ای مبنی بر دروغگو بودن خداش راهی خراسان شد؛ اما آنها سخن بکیر را باور نکردند، وی نیز نزد محمد بن علی برگشت و این بار با نامه‌ای دیگر و چند عصا که مخصوص امام محمد بن علی و به عنوان علامت و نشانه بود به خراسان اعزام شد و شیعیان او را تصدیق و از کار خود توبه کرده و به متابعت محمد بن علی برگشتند.[7]

محمد بن علی در سال 124 ه.ق. مرد و پسر خود "ابراهیم" را به جانشینی خود انتخاب کرد. ابراهیم نیز بکیر بن ماهان را به خراسان فرستاد تا وصیت نامه محمد بن علی را برای شیعیان بخواند، بکیر نیز به مرو رفته، نقبا و مبلغین را جمع کرد و خبر وفات محمد و رسیدن ابراهیم به جانشینی را به آنها رساند و با اموالی که از شیعیان به عنوان زکات جمع کرده بود، به نزد ابراهیم برگشت.[8]

ابومسلم و دعوت عباسی

درباره پیوستن "ابومسلم" به دعوت بنی‌عباس، در منابع آمده که بکیر بن ماهان زمانی که وارد کوفه شد و با شیعیان بنی‌عباس ملاقات کرد خبر این ملاقات به والی کوفه، "یوسف" رسید و همه آنها دستگیر شدند، در زندان بکیر با "یونس ابوعاصم" و "عیسی بن معقل عجلی" که ابومسلم برده او بود، آشنا شد و آنها را دعوت به قیام کرد و نیز ابومسلم را از صاحبش خرید و نزد ابراهیم امام فرستاد. ابراهیم نیز او را به "ابوموسی سراج" (یکی از دعاة) سپرد تا تعلیم و تربیتش کند، از آن زمان به بعد ابومسلم به عنوان مبلغ عازم خراسان شد.[9]

مرگ بکیربن ماهان

در سال 127 ه.ق. بکیر بن ماهان به ابراهیم امام نامه نوشت که در حال مرگ می‌باشد و "ابوسلمه حفص بن سلیمان خلال" را به جانشینی خود انتخاب کرده است و بدین امر راضی است. ابراهیم امام نیز با این انتخاب موافقت کرد.[10]

مقاله

نویسنده فاطمه پهلوان پور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS