كلمات كليدي : تاريخ، موحدون، مهدي، ابن تومرت، مغرب، بني عبدالمومن
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
"دولت موحدون" که بر اساس دیدگاههای خاص توحیدی مؤسس این دولت به این نام موسوم شده تحت تأثیر اندیشۀ مهدویت در سال 515 هجری بنیان نهاده شد و توانست بیش از یک قرن بر غرب سرزمینهای اسلامی حکومت کند.[1]
ابن تومرت و تشکیل دولت موحدون
بنیانگذار این دولت، "محمد بن عبدالله تومَرت" در حدود 475 در هرغه یکی از قبایل مصامده در منطقۀ سوسِ مغرب بدنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در زادگاهش در اوایل قرن ششم به قرطبه رفت، سپس طی سفری علمی به شرق اسلامی در سال 510 هـ به مغرب باز میگردد و بساط موعظه و امر به معروف و نهی از منکر در میگستراند.[2]
در مراکش افکار و اندیشههای انقلابیاش تاب تحمل از مرابطون گرفت لذا او را به ترک مراکش واداشتند پس در سال 514 به قبیلهاش برگشته و با نقل روایات پیامبر (ص) دربارۀ مهدی، مردم را به فراهم آوردن زمینۀ ظهورش تشویق میکرد،[3] تا اینکه با افزایش شمار یاران و استحکام موقعیتش، خود را ملقب به مهدی معصوم کرده و در رمضان 515 هـ از مردم بیعت گرفت و دولت موحدون را بنیان نهاد.[4]
اقدامات ابن تومرت در اعزام مبلغ از یک سو و حملات نظامی علیه قبایل پیمان شکن، پیوستن دیگر قبایل بربر را به همراه داشت و پیروزیهای نظامی اولیه او نیز این امر را تداوم بخشید. پس در سال 518 پایگاه حکومتش را از ایلجیز به تینملل منتقل کرد تا اینکه در سال 524 در پی شکستی سنگین در جنگ بحیره از مرابطون، خود نیز جان سپرد.[5]
دوران شکوفایی دولت موحدون
با مرگ ابن تومرت، "عبدالمؤمن بن علی" به عنوان خلیفۀ مهدی، جانشین او شد و توانست با فائق آمدن بر معضلات و مشکلات ناشی از تبعات منفی شکست از مرابطون، شهرهای تحت سلطۀ مرابطون را یکی پس از دیگری فتح کرده و با غلبه بر دولتهای مرابطون، اندلس و بنی حماد قلمرو موحدان را تا مغرب اقصی و أدنی و بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد اندلس توسعه دهد.[6]
با ادامه روند صعودی قدرت موحدین در زمان سه خلیفۀ بعدی – یوسف و یعقوب، پسران منصور و قسمت عمدۀ خلافت ناصر – دوران شکوفایی موحدین رقم خورد، دورهای که از سال 558 شروع و تا سال 610 هـ ادامه یافت.
از مهمترین ویژگیهای این دوره توسعۀ عمران و رفاه مادی و خیزش فکری است. علوم در این عصر به مدد تشویق و صلههای خلفا و نیز رقابت علمی شرق و غرب جهان اسلام از یک سو و بین اندلس و مغرب از سوی دیگر به سرعت شکوفا شده و دانشمندان بزرگی چون ابن عدی، ابن رشد، ابن میمون و...را به ثمر رساند. اقتصاد بواسطۀ برقراری امنیت در سراسر قلمرو زمینی و دریایی رونق گرفت و توسعههای عمرانی و صنعتی زیادی در جهت رفاه بیشتر مردم انجام شد که نماد برجستۀ این توسعه در عملیات آبرسانی به مزارع و شهرها و کاشیکاریها و چراغهای دریایی نمود یافت.[7]
دوران انحطاط و افول دولت موحدون
این دولت قدرتمند با این سرزمین پهناور به جهت برخورداری از عناصر متعدد و قبایل ناهمگون پیوسته با مشکل شورش قبایل روبرو بود. در واقع میتوان گفت که دوران ضعف و فروپاشی موحدون در سال 603 با به قدرت رسیدن "ناصر" آغاز شد. ضعف در ادارۀ امور مرکزی و سپس شکست از مسیحیان اسپانیا در جنگ عقاب در سال 609 به منزلۀ پایان همیشگی قدرت آنان در اندلس بود.
مشکلات موحدون از سال 620 به جهت ضعف خلفا و دخالت بزرگان در امور دولت و به دنبال آن تسلط شیوخ و وزیران که ضعف امور اداری و نظامی را موجب گردید و کارگزاران دولتی را به استبداد کشید شدت گرفت[8] و سراسر قلمرو موحدون را غرق در فساد کرد، تا اینکه در سال 627 افریقیه نیز از قلمرو حکومت موحدون جدا شد.
از طرف دیگر درگیری والیان با خلفاء موحدین نیز به شدت بر وحدت موحدون ضربه زد. والیان ایالات مختلف که غالباً از بین سادات بنی عبدالمؤمن انتخاب میشدند در دورۀ شکوفایی، جهت متمرکز ساختن حکومت خانوادۀ بنی عبدالمؤمن بسیار سودمند واقع شده و مانع نفوذ افسار گسیخته و خودآرائی شیوخ موحدین شده بودند در این زمان، خود مدعی خلافت شده و با خلیفه درگیر شدند.
درگیری سادات بنی عبدالمؤمن بر سر حکومت این فرصت را برای مراکز قدرت به خصوص بزرگان موحدین فراهم آورد که در امور دولت نفوذ کنند. به دنبال آن شیوخ تسلط یافتند و وزیران چیزه شدند و کارگزاران راه استبداد را در پیش گرفتند و در نتیجه سلطۀ اداری به ضعف گرائید، نظم ارتش مختل و ناوگان دریایی از بین رفت، شورشها گسترش یافت و خلفا در مقابله با آن عاجز ماندند چه برسد به مقابله با نیروهای خارجی، حتی وضع تا آنجا پیش رفت که خلفا برای سرکوب آنان از مسیحیان کمک گرفتند. این امر علاوه بر ایجاد مشکلات داخلی، جدایی ایالات مختلف را باعث گردید تا اینکه سرانجام در حالیکه قلمروشان تنها به مغرب اقصی محدود شده بود توسط "بنی مدین" در سال 667 از پا در آمدند.
نظام سیاسی و اداری دولت موحدون
دستگاه سیاسی دولت موحدون چه در زمان استقرارش در تینملل و چه بعد از انتقال مرکز حکومت به مراکش از سوی عبدالمؤمن در سال 541 هجری، همواره از خلیفه و مجالس (شوراها) مشاورهای همچون شیوخ موحدین و مجلس خواص تشکیل یافته بود که خلیفه با مشورت با این مجالس و یا با موافقت آنها تصمیم میگرفت و نهادهای اجرایی مسئولیتهای اداری نظامی و برنامههای دینی و آنچه را که اختیارات آن را در دست داشتند به اجرا در میآوردند. این نظام، نظام غالب در دولت موحدین در مراحل مختلف آن بود.[9]
در طی دوران حکومت موحدون، ایالات بسیاری به مرکزیت شهرهای بزرگ آن شکل گرفت. والیان این ایالات و بخشهای تابعه، در دوران قدرت خلفا از سوی خلفا و در دوران ضعف، خلفا با کسانی موافقت میکردند که از قدرتشان میهراسیدند. تأمین امنیت داخلی، بازرگانی با کشورهای مجاور، امور عمرانی و مقابله با دشمنان خارجی از وظایف والیان به شمار میآمد. ضمن اینکه در هر ایالتی در کنار والی، وزیری به همراه کاتب دیوانی و مسئول کارگزاری انجام وظیفه میکردند. تقسیمات اداری موحدین نشان دهندۀ این امر است که آنان این تشکیلات را بر اساس تشکیلات اداری دولتهای پیشین بنا نهادند.[10]
اندیشههای اعتقادی دولت موحدون
از لحاظ اعتقادی به دلیل عدم التزام به مذهبهای توحیدی خاص، اندیشههای توحیدی ابن تومرت و به تبع موحدون از وسعت و گوناگونی خاص برخوردار بوده به طوری که در عقاید او آثار مذاهبی چون اشاعره، امامیه، خرمیّه و... به خوبی نمایات است. تاثیر مذهب اشعری در دلایل عقلی که ابن تومرت برای دفاع از عقاید دینیاش برگرفته است و همچنین در آنچه در تأویل متشابه به آن معتقد بود آشکار است تا آن حد که مراکشی او را جز در اثبات صفات، اشعری مذهب میدانست.[11]
ابن تومرت امامت را به عنوان رکنی از ارکان دین میداند و اعتقاد به آن را بر همه واجب میشمارد. این عقیده توحیدی ابن تومرت در ایجاد جدایی روانی میان موحدین و دیگران نقش داشته است. ابن تومرت به تمام کسانی که به عقیدهاش ایمان نداشتند اعم از بزرگ یا کوچک، آزاده یا برده، مرد یا زن نسبت کفر میداده.[12] موحدین ابن تومرت را امامی هم سطح با جمیع ائمه از آدم تا محمد (ص) از جانب خداوند و با اختیار او دانسته و اطاعت از او را توحید و عصیان علیه او و خلفایش را به منزلۀ خروج از توحید میدانستند.
آنها بر این عقیده بودند که هیچ کس بر روی زمین به اندازۀ آنان ایمان نداشته است[13]پس جای شگفتی نیست که خود را حزب غالب خدا دانسته و عنوان حزب التوحید را بر خود نهند و در نامههای رسمی شان در دوران خلفای نخستین به کار برند. اما از زمان یوسف بن عبدالرحمان قرآن و سنت بعنوان دو منبع اصلی مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری از امور به پیامبر (ص) و صحابه تأسی شد و این امر آنها را در این مذاهب به مذاهب ظاهری نزدیکتر نشان میدهد.[14]
آنها وجود خلافت یا امامت را برای مسلمانان پیش از خلافت خود به جز خلافت خلفای راشدین به رسمیت نشناخته و قائل بودند که بعد از خلفای راشدین مردم گمراه شدند تا اینکه مهدی ابن تومرت ظهور کرده و آنان را از جهل نجات داد.
تشکیلات دولت موحدون
موحدین از تشکیلات حزبی متعددی برخوردار بودند که بر حسب پیشرفت و دگرگونی اوضاع بر پا میشدهاند، از جملۀ این تشکیلات میتوان از عشره، اهل خمسین، اهل سبعین، طلبه، حافظان و اهل الدار نام برد. عشره از پیشگامان و متقدمین انقلاب بودند و طلبه هم گر چه ابتدا نقش تبلیغی داشت اما در ادامه نقشهای اداری، علمی، نظامی و...نیز پیدا کرد. حافظان بعد از تعالیم سخت علمی و عملی به حکومت ولایات گماشته میشدند و اهل الدار هم اطرافیان مخصوص خلیفه به شمار میآمدند. اما اهل خمسین از نمایندگانی تشکیل میشد که هر قبیله بعد از پیوستن به موحدین از خود معرفی میکرد. البته به احتمال زیاد خمسین بر عده دلالت نمیکرد بلکه نام تشکّل بود چه بسا تعداد این نمایندگان از پنجاه نفر هم کمتر میشد.[15] در حقیقت آنها بیانگر قبایل ششگانۀ موحدین بودند و فرق آنها با اهل سبعین در این مورد میتوان برشمرد که اهل خمسین شورای ثابتی بود که به طور همیشگی گرد هم میآمدند اما سبعین گرد هم آیی نادر و موقت عدهای برگزیده از موحدین بلند پایه در امر بخصوص و فوق العاده بود.[16]