دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جیش اسامه

No image
جیش اسامه

كلمات كليدي : جيش اسامه، مهاجر، انصار

نویسنده : مهدي زيركي

چون پیامبر (ص)، در آخر ذی‌الحجه از حجة الوداع به مدینه بازگشت، در ماه محرم سپاهى به سوی شام فرستاد، رایتى بست و به بنده آزاد کرده خود، اسامةبن‌زیدبن‌حارثه سپرد و در حالی که برخی از بزرگان مهاجر و انصار در آن بودند، وی را امیر کرد و امر نمود که سپاه را به سرزمین بلقاء و داروم تا اردن از فلسطین و مشارف شام، همان‌جا که پدرش و جعفربن‌ابى‌طالب به شهادت رسیده بودند، ببرد.

جوانی اسامه و حضور بزرگان مهاجر و انصار مسئله‌ای بود که در این سپاه جریاناتی را موجب گردید. مورخین می‌گویند ابو بکر و عمر نیز از لشکریان بودند و مردمى به سخن آمدند و گفتند: (اسامه) جوان و هفده ساله است، پیامبر جوانى تازه سال را بر بزرگان مهاجرین و انصار ریاست و امارت داده است. پس چون زمزمه‌ها بالا گرفت رسول خدا با حال بیماری که داشت به مسجد آمد بر فراز منبر فرمود:

«به من خبر رسیده که قومى در باب فرماندهى اسامه سخنانى گفته‌اند و بر او طعن زده‌اند اگر هم اکنون بر اسامه طعن میزنید پیش از این بر پدرش نیز طعن زدید با این‌که هر دو به‌راستى براى فرماندهى شایستگى داشتند. لشکر اسامة را روانه کنید. لشکر اسامة را روانه کنید، لشکر اسامة را روانه کنید.» سه بار تکرار کرد»

آن‌گاه از منبر فرود آمد. پس مردم با شتاب روى به بار و بنه خویش نهادند به سپاه پیوستند و اسامة سپاه خود را در یک فرسنگى مدینه جایگزین کرد.

اما چون خبر رسید که بیمارى پیامبر (ص) سخت‌تر شده است، اسامه از لشگرگاه خود به حضور پیامبر (ص) آمد، سر فرود آورد و رسول خدا (ص) را بوسید. آن حضرت سخنى نمى‌گفت، ولى دست‌هاى خود را به آسمان برافراشت و بر شانه اسامه نهاد. اسامه گوید: دانستم که مرا دعا مى‌فرماید.

اسامه به لشکرگاه خود بازگردید و چون صبح دوشنبه شد حال پیامبر (ص) بهتر و آسوده‌تر بود و به اسامه فرمود که هم امروز صبح در پناه برکت خدا حرکت کن. اسامه با ایشان تودیع کرد و به لشکرگاه خود بازگردید و فرمان حرکت صادر کرد و همان هنگام که خودش مى‌خواست سوار شود، فرستاده‌ای‌- که برخی او را همسر اسامه و برخی فرستاده‌ای از سوی مادرش ام‌ایمن و برخی کس دیگرش دانسته‌اند- رسید که پیامبر(ص) در حال رحلت از دنیاست. او و عمر و ابو عبیدة بازگشته بر در خانه رسول خدا آمدند و پیامبر (ص) ظهر روز دوشنبه، دوازدهم ربیع الاول رحلت کردند و مسلمانانى که در جرف تجمع کرده بودند به مدینه بازگشتند.

در هر صورت لشکر اسامه - که پیامبر اکرم (ص) بنا به دلایلی که به درستی بر همه معلوم نیست- در اعزام آن اصرار می‌ورزید، حرکت نکرد و برخی از صحابه که از همان ابتدا به عمل رسول اکرم طعنه می‌زدند به بهانه‌هائی به مدینه بازگشتند که مبادا رسول خدا رحلت نماید و آنان از امارت و ریاستی که در پی‌اش بودند، بی‌نصیب بمانند. این که چرا رسول اکرم (ص) علی‌بن‌ابی‌طالب را با آن سپاه همراه نکردند و به همراهی دیگران و نیز حرکت سپاه تاکید می‌کردند، سوالاتی است که ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است که شاید برخی گره‌های این معما با طفره رفتن برخی از حرکت با سپاه، گشوده شود.

پس از رحلت رسول اکرم و پیشامد سقیفه که منجر به خلافت ابوبکر گردید، وی در صدد برآمد تا سپاه اسامه را راهی کند. سرانجام این امر با مخالفت‌هائی که به خاطر خطر سپاه مسیلمه کذاب و مرتدان انجام شد، با سه هزار سرباز، به راه افتاد.

مقاله

نویسنده پروین حبیبی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS