24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : تاريخ، سريه، پيامبر(ص)، أبي سَلَمة بن عبد الأسَد المَخزومي، بني أسد، طَيّ
نویسنده : هادي اكبري
"سریة" به گروهی از سپاه گفته میشود که به دستور رسولخدا(ص) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام میشدند، بدون آنکه پیامبر(ص) همراه آنان باشد.[1]
آنچه موجب وقوع این سریه شد؛ آن بود که مردى از قبیله طَىّ (قبیلهاى عربى قحطانى است که در یمن ساکن بودند؛ اما بعدها آن مکان را ترک کرده و در «سَمِیراء» و « فَیْد» و در نزدیکی بنىاسد ساکن شدند)[2] به مدینه آمد و به دیدار زنى از خویشاوندان خود رفت که همسر مردى از اصحاب رسولخدا(ص) بود. وى ضمن صحبت، به آن مرد صحابى خبر داد که "طلیحه" و "سلمه" پسران "خُوَیلَد" را در حالى ترک کرده است که خویشان و یاران خود را براى جنگ با رسولخدا(ص) فراخواندهاند[3] و قصد حرکت به سوی مدینه داشته و گفتهاند: ما به محل اصلى و خانه محمد حمله مىکنیم و غنیمتى از اطراف مدینه به دست مىآوریم؛ زیرا، رمههاى مسلمانان نزدیک مدینهاند. ما با اسبهایمان، که در بهار کاملا چریدهاند، حمله مىکنیم و شتران تیزرو را نیز به همراه داریم. اگر موفق شویم چیزى به غارت ببریم، کسى به ما نخواهد رسید و اگر هم با مسلمانان مواجه شویم، آماده جنگ هستیم، ما اسب داریم که آنها ندارند و شترانى تیزرو همراه ماست که همچون اسباند. وانگهى مسلمانان سرکوب شده و ترسیدهاند، چه، بتازگى قریش با آنان درافتادهاند و تا مدتها سر و سامان نخواهند گرفت و کسى گرد آنان جمع نخواهد شد.[4]
مردى از میان آنان، که نامش "قِیس بن حارِث" بود، برخاست و گفت: اى قوم، به خدا، این کار شما صحیح نیست! اولا آنها کسی از ما را نکشتهاند و ما خونى بر گردن آنها نداریم، بهعلاوه، آنها غارت آمادهاى براى غارتگر نیستند، سرزمین ما از مدینه دور است و وضعیت ما مانند وضعیت قریش نیست. قریش مدتها صبر کرد و از همه اعراب یارى طلبید، وانگهى، آنها از مسلمانان خون طلب داشتند و در حالى که اسبها و شتران فراوان و اسلحه زیاد و سه هزار جنگجو، غیر از اتباع خود، داشتند و حمله کردند و حال آنکه تمام تلاش شما در این است که همراه سیصد نفر، آن هم اگر به این مقدار برسد، خود را به زحمت اندازید و از سرزمین خود بیرون بروید و من مطمئن نیستم که کار به زیان شما تمام نشود و از آنان شکست نخورید؛ اما آنان به حرف او توجهی نکردند.[5]
در اول ماه محرم سال سوم هجرت[6]، پیامبر(ص) أبوسَلَمه را احضار فرمود. پرچمى براى او بسته شد و رسولخدا(ص) به او فرمود: تو را به سرپرستى و فرماندهى این سپاه منصوب مىکنم. به سرزمینهاى قبیله بنىأسَد حرکت کن و پیش از آنکه با جمع آنان برخورد کنى، بر آنها شبیخون بزن. پس از آن رسولخدا(ص) به أبیسَلَمه درباره پرهیزکارى و ترس از خدا و خوش رفتارى با مسلمانانى که همراه او مىرفتند سفارش فرمود.[7] ابوسلمه نیز به همراه یک صد و پنجاه نفر به سوی قطن حرکت کرد.[8]
پیامبر(ص) أبوسَلَمه را به این مأموریت اعزام فرمود و او همراه یاران خود به سوی سرزمین طَیّ حرکت کرد و همان مرد طایى را که به آنان گزارش حمله بنیأسَد را داده بود، به عنوان راهنما با خود برد. آنان شب و روز و از راههاى فرعى، به سرعت حرکت کردند، به طورى که، پیش از آنکه خبر به آنها برسد، به قَطَن (نام کوه معروفی است در سمت چپ وادى الرّمه، که راه مدینه به قصیم از آن مىگذرد و با مدینه 330 کیلومتر فاصله دارد)[9] که نام آبى از آبهاى بنىأسَد است، رسیدند. مسلمانان در آنجا گلهای از آنان را دیدند و آن را به غنیمت گرفتند. سه نفر از ساربانان را هم، که برده و مملوک بودند، گرفتند؛ ولى بقیه ساربانان فرار کرده و خود را به بنىأسَد رساندند و خبر حمله مسلمانان را دادند. ساربانان، بنیأسَد را از سپاه أبوسَلَمه ترساندند، چون عدّه آنها را بسیار زیاد ذکر کردند. پس از آن بنىأسَد از هر طرف رو به فرار نهادند. أبوسَلَمه به محل آب آمد و متوجه شد که دشمنان پراکنده شده و فرار کردهاند. لذا در همان مکان اردو زد و اصحاب خود را براى غنیمت گرفتن شتران و دیگر دامها اعزام کرد.[10]
أبوسَلَمه افراد را به سه دسته تقسیم کرد[11]، به گروهى دستور داد که با خود او، در همان مکان بمانند؛ ولى دو گروه دیگر را مأمور جمع کردن غنیمت از دو سوى مختلف کرد و دستور داد تا در طلب غنیمت، به راههاى دور نروند و در صورت سالم بودن، شب برگردند که همگی شب را در یک مکان بگذرانند. به علاوه فرمان داد که پراکنده نشوند و برای هر گروهی نیز فرماندهى منصوب کرد. هر دو گروه به سلامت پیش ابوسلمه بازگشتند، بدون اینکه هیچ برخوردى پیش آمده باشد. آنها شتران و دامهاى دیگرى را به غنیمت گرفته بودند. ابوسلمه همراه غنایم به سوى مدینه برگشت. هنگامی که یک شب راه پیمودند، ابوسلمه فرمان داد تا غنایم را تقسیم کنند. او سهمى از غنایم را هم به مرد طایى راهنما داد و یکى از بردگان را هم براى پیامبر(ص) جدا کرد، آنگاه، خمس غنایم را جدا کرده و بقیه را میان اصحاب خود تقسیم کرد. سپس، آنها همراه غنایم به سوى مدینه حرکت کردند.[12]
در نتیجۀ این سریه، خطری که از جانب مشرکان بنیأسد متوجه مدینه و اسلام شده بود، دفع گردید به علاوۀ آنکه غنائم زیادی نصیب مسلمانان شد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان