نویسنده: زهره نظیفی
«درود بر تو ای پدر امام منتظر، که حجت و معرفت او برای خردمندان عیان است. به یقین ثابت و آشکار است، آن کسی که از دیدهی ستمکاران و دولت و حکومت فاسقان در پرده و نهان است، پروردگار ما به وسیلهی او اسلام را ناب و تازه میگرداند، بعد از گرفتگی و فرسودگی آن و قرآن را نو و تازه میکند، بعد از کهنگی و پژمردگی آن».[1]
امام یازدهم، امام حسن عسگری(ع)، فرزند امام هادی(ع) بودند؛ تولد ایشان، در سال (230هـ) یا (233هـ)،¤ در سامرا یا مدینه بوده است.¤
نام مادر بزرگوارشان، سلیل یا حدیث ذکر گشته است؛¤ایشان برادری به نام حسین داشتند، که به یاد گلهای خوشبوی نبوی، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ایشان را سبطین میگفتند. القاب آن حضرت (خالص، هادی، عسگری، زکی، خاص، صامت، سراج، تقی) بود.[2] در زمان امام عسگری(ع) همچون جد بزرگوارشان امام کاظم(ع)، شبههی بدا بوجود آمد.
همانطور که برخی اسماعیل، برادر بزرگتر امام کاظم(ع) را امام دانستند، در زمان امام عسگری(ع) با مرگ برادر بزرگتر ایشان، این شبهه حاصل شد، ولی پدر بزرگوارشان امام هادی(ع) سعی در زدودن شبهات نمودند.[3]
از اصحاب خاص آن حضرت که معاصر امام رضا(ع)، امام جواد(ع) امام هادی(ع) و امام عسگری(ع)بوده ابوهاشم است.
یکی از برجستهترین و شاید مهمترین ویژگیهای زندگی امام یازدهم(ع)، کوتاه ولی مفید و پرفایده بودن عمر آن حضرت و نیز برخورداری از حداقل امکانات و بهره برداری حداکثراز آنها و بهره وری صحیح و به موقع از وقت و زمان است.
ایشان از نظر ارتباط با شیعیان، در تنگنای شدید قرار داشتند و با این وجود از هر تلاشی برای انجام وظیفهی سنگین امامت و ارشاد مردم و زمینهسازی برای امامت فرزند بزرگوارشان دریغ نمیورزیدند.
ترس حکومت وقت از ولادت مهدی موعود(عج)، سبب شد، کنیزان آن حضرت تحت مراقبت شدید جاسوسان زن خلیفه، قرار گیرند.
ایشان فقط یک فرزند داشتند و باید این امانت الهی، یعنی امامت را به نحو احسن به امام دوازدهم انتقال میدادند.
این امام همام، حتی در بهرهمندی از امکانات مادی نیز با مشکل مواجه بودند. بطوریکه خمس و سهم امام ایشان، توسط خلفای وقت قطع گردیده بود.[4]
¤ در زمان امام حسن عسگری، جامعهی مسلمین با شبهات فراوانی مواجه بود و ایشان با کیاست و لیاقت خاصی به رفع آنها میپرداختند.
برخورد با جاثلیق، عالم نصاری
در زمان امام یازدهم قحطی شد. خلیفه دستور داد، وزیر، دربار و تمام اهل مملکت برای نماز استسقاء به صحرا رفتند. سه روز پشت سر هم رفتند و دعا کردند؛ اما باران نیامد. روز چهارم، جاثلیق عالم نصاری با نصرانیان و رهبانان به صحرا رفتند.
در میان آنها راهبی بود؛ همین که دست خود را به دعا برداشت، آسمان باریدن گرفت و مردم به شک افتادند.
خلیفه درپی امام عسگری(ع) فرستاد؛ که در زندان اسیر بود. بعد از خارج ساختن امام از زندان، گفت: به فریاد امت جدت برس، که دارند ازدست میروند!
امام فرمود: من فردا به صحرا خواهم رفت و شک و تردید به خواست خدا ازبین میرود. روز سوم جاثلیق با رهبانان خارج شد. حضرت عسگری(ع) نیز با گروهی از اصحاب بیرون آمد. همین که راهب دست خود را بلند کرد، امام به یکی از غلامان خویش فرمود: دست او را بگیر و آنچه بین انگشتان خود پنهان کرده خارج کن. غلام دستور را انجام داد. از بین ا نگشتان سبابهی او، استخوانی سیاه بیرون آورد. امام آن را دردست گرفت و فرمود: حالا تقاضای باران کن.
مرد دعا کرد و طلب باران نمود. آسمان که قبلاً ابری بود، صاف شد و خورشید بیرون آمد. امام فرمود: این مرد از قبر یکی از انبیاء این استخوان را به دست آورده است. استخوان پیامبری را نمیگشایند، مگر اینکه باران به شدت میبارد.[5] سپس امام(ع) دعا فرمود و نماز خواند و باران بارید.
¤ امام یازدهم در راه رفع شبهات موجود در جامعه و امر به معروف و نهی از منکر، بهترین راه را اتخاذ میکردند.
در برخورد با افرادی که بدون قصد قلبی و از روی جهالت، به این امور دامن میزدند برخوردی مناسب داشتند.
تدبیر امام(ع)، برای جلوگیری از تألیف کندی
اسحاق کندی، فیلسوف عراق، در زمان خود شروع به تألیف کتابی در تناقض قرآن کرد. تا آنکه یکی از شاگردان او خدمت امام عسگری(ع) رسید. حضرت به او فرمود: آیا نیست در میان شما یک مرد رشیدی که برگرداند استاد شما کندی را از این شغلی که برای خود قرار داده؟ آن شاگرد گفت: چگونه ما میتوانیم اعتراض کنیم بر او در این امر یا در غیر این امر و شایسته نیست از ما نسبت به او این کار.
حضرت فرمود: هرچه بگویم به او خواهی گفت. عرض کرد آری. حضرت فرمود: برو پیش استادت و به او اظهار محبت نما و کمک کن به او در تصمیمی که دارد. وقتی به تو اعتماد پیدا کرد؛ بگو یک سؤال برایم پیش آمده، اجازه میفرمایید بپرسم. حتماً او خواهد گفت بپرس.
امام فرمود: به او بگو، کسی که این قرآن را آورده و با این جملات سخن گفته، اگر بگوید منظورم به غیر از آن معانی است که تو از لفظ فهمیدهای، درنتیجه میگویی تناقض است. در جواب تو خواهد گفت، چنین جریانی ممکن است، چون او مرد فهمیدهای است. وقتی قبول کرد، بگو پس شما چه میدانید؟ شاید غیر از معانی که شما میفهمید، اراده کرده باشد. دراین صورت، لفظ را در غیر معنی خود استعمال نموده است.
آن مرد پیش استاد خود رفت و همین کارها را کرد و استاد در اندیشه شد و بعد آتش خواست و هرچه نوشته بود، آتش زد.»[6]
وقار امام چنان بود که در مواجههی با دشمن او را به تعظیم و کرنش وامی داشت. حتی در قصر خلیفه همه در مقابل حضرت سر تعظیم فرود میآوردند.
نوشتهاند که علی اوتاش شخصی بود که با آل محمد(ص) دشمنی بسیار داشت. بعد از یک روز که امام اسیر او بود، سربر خاک میمالید و از شرم چشمانش را در مقابل حضرت نمیگشود و سرانجام از بصیرترین اشخاص نسبت به حضرت شد.[7]
امام یازدهم(ع) همواره سعی در ایجاد نشاط و شادابی در دل مؤمنان داشتند، و همواره ایشان را مورد محبت و الطاف بیپایانشان قرار میدادند و برای آنها طلب خیر میفرمودند. در برخورد با افراد نهایت ادب و محبت و احترام را به کار میبردند و میفرمودند:
«از ادب به دور است ظاهر کردن خوشحالی نزد شخص غمناک»[8]
سعدی هم، دراین باره گفته است:
«چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مزن بوسه بر روی فرزند خویش»[9]
امام عسگری(ع) خو د مظهر صبر و پایداری بودند و همواره شیعیان را به صبر دعوت مینمودند. در نامهای که به علی بن حسین بابویه قمی نوشتند شیعیان را به صبر دعوت نمودند:
«پیوسته شکیبایی را پیشه کن و منتظر فرج باش. زیرا پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «بهترین اعمال امت من انتظار فرج است».
پیوسته شیعیان ما در غم و اندوهاند، تا موقعی که فرزندم ظهور کند، همان کسی که پیامبر اکرم(ص) بشارت ظهور او را چنین داده است:
«زمین را پر از عدل و داد نماید، آن چنان که پر از ظلم و ستم شده است».[10]
«شکیبا باش ای پسر بزرگ، یا ابوالحسن علی! و بگو جمیع شیعیان صبر را پیشه کنند؛ زمین دراختیار خداست، به هرکس بخواهد میدهد. عاقبت پسندیده، اختصاص به متقین دارد. سلام و رحمت و برکت خدا بر تو و تمام شیعیان و درود او بر حضرت محمد(ص) و آل پاکش».
آنچنان که حق تعالی فرمودهاند:
«به راستی که پاداش شکیبایان بی حساب پرداخت میشود».[11]
آن حضرت دربارهی اهمیت صبر فرمودهاند:
«هرکه در دام حوادث افتد، جز صبر کردن چارهای ندارد. اگر اضطراب کند، چون مرغی باشد که در دام بیفتد و چه بیشتر تلاش کند، بند محکمتر شود و به صبر خلاص یابد، و به مراد رسد».
پی نوشت:
-
[1] . زیارت امام حسن عسگری(ع)؛ زیارت ائمه سامراء؛ مفاتیح الجنان
-
-
[3] . تحلیل زندگی امام حسن عسگری(ع)، باقر شریف قرشی.
-
-
[5] . بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی
-
[6] . منتهی الامال، شیخ عباس قمی(ره)
-
[7] . بحارالانوار علامه محمد باقر مجلسی
-
[8] . منتهی الامال، شیخ عباس قمی
-
-
-